انشا درباره طبيعت
تحقیق درباره بهار و طبیعت تحقیق اینترنتی آماده پرینت (یاهو)
بهار و طبیعت بهار جشن طبیعت است، و طبیعت در جشن بهاری خویش آنقدر زیباست که آدمی را مسحور خویش می کند، آن چنان که از سخن گفتن باز می ماند و حرف هایش، ناگفته، در ژرفای جانش انباریده می شود. به جای او گنجشگان پرگو سخن می گویند و زبان گنجشگان یعنی: بهار، برگ، نسیم، عطر. زمین که از نعمت گرمای آفتا ب جهان تاب برخوردارمیگرد د مساعد میسازد وبا فرارسیدن فصل بهار ، طبیعت از لباس سفید خود بیرون می آید و جامة سبز به تن می کند . شکوفه ها به آرامی خود را از میان ساقه های ترد و ظریف درختان بیرون می کشند و جوانه ها نیز از میان خاکهای مرطوب سر برمی آورند . کوهستانها به گلستانی پر از گلهای وحشی رنگارنگ تبدیل می شود و گلهای زرد در میان چمنهای سرسبز دشتها جلوه ای خاص به طبیعت بهار می بخشد . پرندگان که از مناطق گرمسیر باز می آیند سکوت سرد زمستان را می شکنند و ترنم عشق و طراوت سرمیدهند . بهار همانطور که فصل تجدید حیات نامیده می شود ، جان تازه ای نیز به عاشقان طبیعت می بخشد ، تا همراه با طبیعت به تجدید روحیة خود بپردازد .امروزه دوربین عکاسی که اغلب همراه این مسافران طبیعت است بعنوان یکی از وسایل ضروری در ثبت این لحظات پرخاطره اهمیت ویژه ای یافته است و استفادة صحیح و آگاهانه از آن می تواند تصاویر زیبا و بیاد ماندنی بیافریند .طبیعت در فصل بهار از تنوع رنگی بسیاری برخوردار است . آيين ها و رسم هاي مردم فرآيند الزامات و نيازهاي درهم تنيده مادي و معنوي، در پيوند جغرافيايي و شيوه هاي توليد و ساختارهاي اقتصادي دوره اي مختلف اند که برحسب ضرورت پيوسته در حال تغييرند و به مقوله هايي که در ژرفا معنا دارند پاسخ مي دهند. در جمهوري اسلامي ايران تقويم دو گونه است. نخست بر سال قمري مبتني است و ديگري بر اساس سال شمسي (خورشيدي) قرار دارد. مبدا سال قمري هجرت رسول گرامي اسلام محمد بن عبد الله (صلي الله عليه و آله) از مكه مكرمه به مدينه منوره ميباشد كه برابر با سال 622 م بوده است. سال «هجري قمري» تا سنه 1344 مبناي تاريخ رسمي كشور ايران بود. در آن سال كه بر حسب تاريخ 1304سال شمسي از هجرت پيامبر عظيم الشأن اسلام ميگذشت، تاريخ شمسي (خورشيدي) براي امور دولتي انتخاب شد و به موجب قانون رسميت يافت. اصل هفدهم قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران در اينباره ميگويد: «مبدأ تاريخ رسمي كشور، هجرت پيامبر اسلام (ص) است و تاريخ هجري شمسي و هجري قمري هر دو معتبر است، اما مبناي كار ادارات دولتي هجري شمسي است ... » سال قمري ده روز و شش ساعت و يازده ثانيه كوتاه تر از سال شمسي است. آغاز سال شمسي نخستين روز بهار است كه مطابق با 21 يا 22 مارس از سال مسيحي ميباشد، شش ماه نخستين ...
انشا درباره ي كوير
كوير اي كوير، اي طبيعت بكر و دست نخورده، اي طبيعت تنها و عريان، اي ابريشم سوخته ي طبيعت ،اي صحراي بورو بردبار به گوش باش و به هوش از من خواسته اند كه شب هاي بي مانند و روزهاي سخت تو را توصيف كنم. تو اي آيينه ي شكيبايي خلقت، تو گل هاي لطيف و نازك اندام را نمي شناسي و نمي خواهي بشناسي چه آن ها را نه در حد خود مي داني! نازكي و لطافت گل با روح و طبيعت تو سازگاري ندارد.شب هايي تو ترانه ي سكوت را مي سرايند.سكوت و آرامش را براي انسان به ارمغان مي آورد.موسم شب هاي مهتابي، ماه پرده ي شوم شب را از رخسار تو بر مي افكند و رويت را نوراني مي كند.ستارگان با شادي و سرور وصف ناشدني بر تو لبخند مي زنند و به يمن ديدن روي زيباي تو به پاي كوبي و شادماني مي پردازند.نسيم نيز به آرامي تن لطيف و روان تو را نوازش مي كند و با تو نجوا مي كند. نسيم به آهستگي ذرات جسم تو را به جنبش در مي آورد.ذرات هستي تو به نرمي روي تن هم مي غلتند و به بازي گوشي مي پردازند.وزش شبانه ي نسيم در كوير ،زيباترين ترنّم خلقت است.ترانه ي زيبا و گوش نواز نسيم كويري ما را خودشناسي و خداشناسي فرا مي خواند. كه مي گويد كه كوير زيبا نيست؟زيبايي كوير يعني روان بودن شن ها يعني تپه هاي شني.يعني دشت يك دست صاف و هموار.تو ناپيدا كران و نامحدودي. روزه اي آفتابي ،انوار تند و سوزان خورشيد سرو روي تو را مي سوزاند.امّا اين سوزاندن تو را استوار تر مي گرداند.خورشد بايد اين گونه تو را نوازش كند.اگر خوشيد كوير مانند خورشيد دامنه هاي خنك كوه باشد ديگر كوير،كوير نيست.بايد تن تو سوزانده شود تا تو اسوه ي صبوري گردي.خورشيد بايد اين گونه به تو بتابد تا همواري و زيبايي تو محفوظ بمماند.تصّور اين كه در دل كوير ايستاده باشم چه در روز و چه در شب مرا دگرگون مي نممايد.خوشحالي وصف ناپذير به من دست مي دهد و در پوست خود نمي گنجم. چه خوش و فرح افزاست كه آهسته هسته راه دامان طبيعت و كوير را پيش گيريم.اي مخلوق صبور و بردبار!روزي به سوي تو خواهم آمد.
مقاله درباره روز طبیعت
روز طبیعت پدید آورنده : محمود سوری ، صفحه 109 <?xml version="1.0" encoding="utf-16"?> فصل زیبایی ها دی شد و بهمن گذشت، فصل بهاران رسید جلوه گُلشن به باغ، هم چو نگاران رسید مولوی بار دیگر بهار، این فصل زیبایی ها، به همراه نسیم دل انگیز و دل نوازش از راه رسید. سرمای سوزان و پُربرف زمستانی، رخت بر بست و سبزه ها آرام آرام سر از خاک بُرون آوردند و شکوفه های درختان، با هر باد نوروزی، نفس کشیدند. چه زیباست در فصل شکوفایی شکوفه ها خانه هایمان نیز از بوی گُل و طبیعت بهاری عطر آگین، و دل ها، از کدورت ها و کینه ها، خانه تکانی شوند. طبیعت طبیعت با شکوه و نشان قدرت بی پایانِ خداوندگاری سایه مِهر و نوازش خود را بالای سرمان گسترده، و در زیر پایمان، چونان مَهدِ آرامش و آسایش نشسته و گویا عهدی ناگُسستنی با ما بسته است. دریاهای گاه آرام و گاه نا آرام، کوه های سر به فلک کشیده، آفتابِ عالَم آرا، ماه و ستارگان شورانگیز و آسمان، این آبیِ آرام بلند که چون پرنیان، افق تا افق دامن گشوده و در هر چین دامانش، هزاران پولَک نقره ای جلوه گری می کند، ما را به مِهر می پذیرند، اما همواره از ما قهر و نامهربانی می بینند. انسان امروزی و طبیعت در جهان پُر آشوب امروز، انسانِ دردمند، گرفتار مصیبت های بی شماری است که فقط اندکی از آن ها از دامن طبیعت سرچشمه می گیرد، اما بیشتر آن ها، زاییده حضور نامتعادل انسان در طبیعت است که روز به روز از برابری فطری آن می زداید و در آتشی که خود برافروخته می سوزد و خاکستر می شود. به راستی، امروز ما با طبیعت و دنیایی پیرامون خود، چه رفتاری داریم؟ آگاهان و صاحب نظران بر آنند، با وقوع پیوستن بلایی که انسان بر سر طبیعت در آورده، دور نیست محیط زیستِ انسان ها، به جهنّمی سوزان و نا آماده برای زیست، مُبدّل گردد. پیامِ مهر سیزدهمین روزِ فروردین ماه، به نامِ روز «طبیعت» نام گذاری شده است. در این روز، گرایش روح انسان به طراوت و طبیعت، شکوفا می شود. دشتی به وسعت تمدّن ایران، سبزینه ای به زیبایی فرهنگِ ایران و مردمانی به زلالیِ آب که بر سر تا سر دشت های زیبای این سرزمین رؤیاها، می نشیند. پدرها و مادرها، پدر بزرگ ها و مادر بزرگ ها و نوه ها و نتیجه ها، هر یک سُفره ای پهن می کنند و نانی و خوراکی و آبی که فراهم است. مردم، بیرون رفتن در این روز را نماد مهرورزی، دوستی، پالایش روح و روان از کدورت ها و اختلافات و پیامش را پیامِ مهر و آشتی می دانند. بهانه ای برای رفتن روز طبیعت، فقط یک بهانه است؛ بهانه ای برای رفتن، دیدن و گره خوردن با آنچه پیش روی چشمانت رشد می کند و تو صدایِ رشد طبیعت را از میانِ آن همه تازگی و طراوت، می شنوی. هر کجا گیاهی سر از خاک ...
بر امد باد صبح و بوی نوروز
ز آنجا که به قول شيخ اجل سعدي شيرازي برگ سبز درختان در نظر هوشياران و حقيقت جويان هر ورقش دفتري از معرفت کردگار مي باشد بايد بهار را موسم حقيقت طلبي و خدا شناسي دانست. يکي ازخصوصيات تدبر و تعمق روياندن انديشه احساس دردل و روان آدمي است از اين رو بهار تنها "دگرگوني در طبيعت" نيست، بلكه هنگامه "تحولي عميق و هدفمند در روح و قلب آدمي" نيز مي باشد. بدين صورت بايد گفت: آمد و رفت بهار، تکرار درس هاي معلم طبيعت است که همواره در گوش انسان زمزمه گر اين واقعيت است که؛ رستاخيز آمدني و بلاشک است و خداوند تمامي کساني را که در قبرها آرميده اند زنده مي گرداند که اين حقيقت در واقع بيانگر حيات مجدد و شور انگيز پس از مرگ مي باشد.نرم نرمك صداي پاي بهار به گوش مي رسد و نسيم دل انگيز بهاري پيام طراوت و شادابي، اميد و سرزندگي و شور و نشاط را به گوش همگان مي رساند. چقدر تمام ناشدني مي نمود شب هاي بلند و يلدايي زمستان! زمستان، امسال بيش از هميشه ادعاي ماندگاري داشت. سردي، جمود و تاريكي چنان همه جا را فراگرفته بود كه گويي زمستان سيطره اي دائمي بر طبيعت و زمين دارد. ولي اين بهار است كه با دست و پنجه نرم كردن با آن بار ديگر پيروزمندانه و طرب انگيز شور زندگي را بر جمود و سردي مستولي مي گرداند.زمستان رفت. چون مانند همه امور دنيوي محكوم به رفتن بود. اما با رفتن آن دو چيز به جا ماند: يكي پاداش بهار براي صابران و ديگري رو سياهي براي ذغال. حيات دوباره طبيعت در واقع يکي از نمايش هاي خداوند مهربان در جهان است، طبيعتي كه در فصل زمستان ميميرد و سبزي وشادابي خود را از دست ميدهد، اما در فصل بهار دوباره زنده شده و جاني تازه ميگيرد. طبق تعبير قرآن، خداوند بادها را ميفرستد كه ابرها را برانگيزد، آن گاه آن را به سوي سرزمين مرده ميراند تا زمين را پس از مرگش دوباره زنده كند. توصيف طبيعت و حيات دوباره آن يك نمونه از شگفتيهاي طبيعت در قرآن است، اما جالب است بدانيم هدف اين توصيف، نشان دادن طبيعي حيات انسان پس ازمرگ است. به عبارت ديگر براي آن است كه بدانيم چگونه پس از آنكه تمام جسم پوسيد و متلاشي شد، دوباره زنده ميشود، همانگونه كه طبيعت زمين پس از پژمردگي و خزان ومرگ حياتي مجدد پيدا ميكند.دستي در سراپرده طبيعت، نعمت بهار را براي انسان وتمامي جانداران تدبير ميكند و اين نعمت درجهت آسايش و رفاه همراه با (ابر و باد و مه و خورشيد وفلک) در كار است. بهار رستاخيز كوچك و سمبلي از رستاخيز بزرگ است. بهار فصل رويش، شادي و زندگي مي باشد و از منظر قرآن آيه و نشانهاي است كه بايد مورد توجه اهل بصيرت قرار گيرد. خداوند متعال بارها در قرآن ...
انشادرباره ي طبيعت
موضوع انشا:توصیف طبیعت طبیعت یعنی هر آنچه که خداوند مهربان به ما عطا کرده است .ازسرسبزی و زیبایی کوه و دشت و دمن تا دریا و غروب و خورشید و بسیاری از چیز های دیگر که زبان من قادر به گفتن آن نیست طبیعت همان گلی است که ما از روی خود خواهی آن را از اصلش جدا می کنیم، تا زیبایی و عمر کوتاهش را کوتاه ترکنیم را کوتاه تر می کنیم. طبیعت همان دریایی است که از زیباییش استفاده می کنیم ،از جزر و مدش زیبایی طبیعت را بیش تر حس می کنیم،اما پس از ترک کردن دیا وساحل هر آنچه که دور ریختنی است را در آن جا رها می کنیم ،با اینکه می دانیم این کار بد و ناپسند است ولی آن را انجام می دهیم و از همه بد تر زمانی است که برای تفریح خود زباله ها را در طبیعت رها م کنیم ، اما نمی دانیم چه آثار بدی برای خودمان دارد صدای طبیعت همچون آهنگ دلنواز روح ما را تازه می کند و به ما زندگی دوباره می بخشد .صدای شرشر آب صدای جیک جیک گنجشگ ها و صدها صدای دیگر که از آن لذت می بریم . ما انسان ها طبیعت را بسیار دوست داریم ، ولی از همه موجودات بیش تر به آن آسیب می زنیم ما باید برای طبیعت مانند هر موجود زنده ی دیگری احترام بگذاریم و برای آن ارزش قائل باشیم . یادمان باشد که ما در برابر نعمت های خداوند مسئول هستیم و خداوند از ما درباره ی آن نعمت ها باز خواست می کند . خداوندا کمک کن تا قدر طبیعت را بهتر و بیش تر بدانیم . آمین
حالا یه انشا درباره ی علم براتون آماده کردیم که ازاون استفاده کنید
علم چيست؟ (بخش اول) علم (science) از واژه لاتين «scientia» به معناى آگاهى و معرفت (knowledge) مشتق شده است. شناخت و معرفت، توصيف ها، فرضيه ها، مفاهيم، نظريه ها، اصول و دستور العمل هايى نزديك به قطعيت هستند كه يا درست و يا مفيدند. البته شناخت و معرفت محدود به اين موارد نمى شود و خود بحث مفصلى در فلسفه است. به طور كلى، دانش و معرفت، اعم از علم است و علم (science) در معناى اصطلاحى، تحصيل نظام مند دانش جديد درباره طبيعت است كه با روش هاى معين به دست مى آيد و هدف آن برقرار كردن رابطه ثابت بين پديدار ها (phenomens) است. برخى فيلسوفان بين واقعيت بالفعل چيز ها در جهان و درك انسان ها از آنها تفاوت قائل مى شوند.«كانت»، فيلسوف آلمانى، از دو واژه «فنومن» (phenomen) يعنى آنچه كه از راه تجربه و حس قابل درك است و «نومن» (noumen) يعنى آنچه كه از راه تجربه قابل درك نيست براى اين منظور استفاده مى كند. كانت و پيروانش، معتقد بودند كه ذهن فقط مى تواند، ظواهر و پديده ها (فنومن) را بشناسد و از شناخت نومن ها، ناتوان است. البته از ديدگاه كانت، شناخت نومن ها از طر يق عقل ممكن نيست، اما از طريق اخلاق، امكان پذير است.برخى دانشمندان بر اين ادعايند كه فهميدن و تبيين دقيق جهان با استفاده از روش علمى، ممكن است و روش علمى يعنى مشاهده دقيق و آزمون نظريه ها توسط تجربه. البته آنها اين ادعا را ندارند كه هر چيزى را در معناى مطلق، اثبات مى كنند، بلكه تاكيد دارند كه براساس تجربيات و مشاهدات رايج، هر چيزى را مى توان با درجه خوبى از قطعيت، تبيين كرد. تا زمان عصر روشنگرى در اروپا، واژه علم به معناى هر دانش منتظم به كار مى رفت. علم معناى بسيار وسيعى داشت و گاهى معادل با «فلسفه» استفاده مى شد. در آن زمان بين «علم طبيعى» (Natural Science) و «علم اخلاقى» (Moral Science) تفاوت قائل مى شدند. علم اخلاقى شامل آن چيزى مى شد كه امروزه به نام فلسفه مى شناسيم. علم در حال حاضر كاربردش محدود شده است و به معناى علم طبيعى يعنى آنچه كه از راه تجربه و مشاهده به دست مى آيد، به كار مى رود. علم طبيعى به «علم سخت» (hard science) و علم سبك (soft science) تقسيم مى شود. فيزيك، شيمى، زيست شناسى، زمين شناسى، انواع علوم سخت هستند و انسان شناسى، تاريخ، روان شناسى و جامعه شناسى به عنوان علوم سبك خوانده مى شوند. موافقين اين تقسيم بندى، استدلال مى كنند كه علوم سبك از روش علمى يعنى آزمايش و تجربه (تجربه يعنى مجموع اعمال و مداخلاتى كه انسان در واقعيت مى كند)، استفاده نمى كنند بلكه از شواهد روايتى و تاريخى سود مى جويند و جمع آورى اطلاعات در آنها از دقت بالايى برخوردار نيست. البته مخالفين نيز ادعا دارند، علوم اجتماعى از مطالعات ...
پايه چهارم ابتدايي - انشاء
پايه چهارم ابتدايي - انشاء « موضوع با انتخاب دانشآموز » دانشآموزان عزير امروز ميخواهيم با كمك هم انشاء بنويسيم . ابتدا راجع به موضوعاتي كه شما پيشنهاد ميكنيد بحث ميكنيم و در نهايت از نتيجه بحث يك موضوع را انتخاب كرده و انشاء را مينويسيم . حالا هر كسي موضوعي را در گروه پيشنهاد كند. مفسر : دانش آموزاني كه در اين فعاليت شركت نمودند هيچگونه فعاليت مقدماتي انجام ندادند . معلم : موضوعاتي كه به نظرتان ميآيد بگوئيد تا من بنويسيم . طبيعت ، مدرسه ، كتاب ، درس ، كلاس ، آسمان ، باران ، مهربان ، مادر معلم : آيا تا به حال كلمه راي¬گيري را شنيده¬ايد ؟ يعني چه؟معلم : چند نفر نظر خود را درباره يك موضوع بگوييد . حالا براي انتخاب موضوع ميخواهيم رايگيري كنيم . با كمك همديگر يك موضوع را انتخاب ميكنيم .معلم : چه كسي موضوع طبيعت را انتخاب كرد ؟ چرا طبيعت را انتخاب كرديد ؟داتشآموز : چون طبيعت زيباست . پس براي طبيعت دونفر راي دادند . معلم : چه كسي موضوع مدرسه را انتخاب كرد ؟ دانشآموز : ما وقت خودمان را در مدرسه ميگذرانيم و مدرسه را دوست داريم . پس هفت نفر موضوع مدرسه را انتخاب كردند . 1ـ مدرسه زندان كوچك ولي دشت بزرگ است .2ـ مدرسه مكاني است كه در آنجا درس ميخوانيم و خاطرات تلخ و شيرين را در آن تجربه مي¬كنيم . 3ـ مدرسه جاندار ولي بيجان است . يعني همه فكر مي كنند جان ندارد ولي جان دارد . چون جان آن در احساس اوست . 4ـ مدرسه خانه دوم ما و جامعه كوچكي است . 5- مدرسه جاي مقدسي است . معلم : اگر بخواهيم مدرسه را به جايي تشبيه كنيم ،مانند چيست ؟ دانشآموز 1 : ظرف سالاد است . دانشآموز 2 : دشت بزرگ است . دانشآموز 3 :مانند باغ است . دانشآموز 4 : مانند ظرف آش است . دانشآموز 5 :مثل درياست . معلم : چند لحظه بعد از صحبتهاي من چشمهايتان را ببنديد و فكر كنيد مدرسه جاندار و انسان است . احساس خود را از زبان مدرسه بنويسيد . يعني اگر بجاي مدرسه بوديد از بچهها چه ميخواستيد . معلم : فرصت تمام شد . جمله هايتان را بخوانيد من يادداشت كنم . دانشآموز 1 :دوست دارم بچهها با آرامش برپيكرم قدم بزنند .دانشآموز 2 :من مثل يك آلبوم ، حوادث و خاطرات بچهها را در دل خود جاي ميدهم.دانشآموز 3 : از دانشآموزان خوا هش ميكنم كه درحياط من آشغال نريزند و مرا كثيف نكنند . دانشآموز 4 : دوست دارم هميشه بچهها در من جشن بگيرند و شاد باشند . دانشآموز 5 : اگر وسيلهاي از بچهها گم شود من شبانه روز نميخوابم و از آنها نگهداري ميكنم. دانشآموز 6 : بعضي از بچهها من را زندان فرض ميكنند ولي من آنان را دوست دارم. دانشآموز 7 : دوست دارم بچهها در من با آرامش ...
نمونه سوالات انشا دوم و سوم راهنمایی
«دانش سبب زنده شدن دل هاست . پيامبر اكرم ص » رديف شرح سوالات بارم 1- درستي يا نادرستي عبارات زير را مشخص كنيد . الف شعار خلاصه و فشرده ي خواسته ها و آرمان هاي يك ملت است. درست نادرست ب. لازم نيست در همه ي انواع نوشته ها علايم نگارشي را رعايت كرد. درست نادرست 1 2- كلمات «پايداري ، توصيف ، شرح حال نويسي، بيوگرافي ، نامه نويسي » را در جاي خالي مناسب بنويسيد. (يك كلمه اضافه است.) الف: يكي از شرايط ..............................،دقت در انتخاب واژه ها و رعايت منزلت گيرنده است. ب : استفاده از .............................براي ذكر جزئيات سبب تاثير بخشي بيش تر نوشته مي شود. ج : توصيف مقاومت و ايثار يك ملت در برابر بيگانگان و دشمنان آزادي را به صورت شعر و نثر ، ادبيات.......................مي گويند. د : اگر نويسنده شرح حال شخص ديگري را بنويسد ، به اين نوع نوشته ..............................مي گويند. 1 3 در نوشتن انشا رعايت كدام اصول مهم تر است ؟ الف : بلندي جملات ب: سادگي ج : ساده نويسي و كوتاهي جملات د: سادگي و بلندي جملات 5/ 4 در بيت « ما همان چشمه هاي كم آبيم زندگي جمع دوستانه ي ماست » كدام آرايه ي ادبي به كار رفته است ؟ الف : تضاد ب :تشخيص ج : تشبيه د : ضرب المثل 5/0 5 فرهنگستان زبان و ادب فارسي براي اين كلمات چه معادل هايي قرار داده است ؟ كوپن : .................... سايت : ................. 1 6 براي موضوعات زير كلمات قصار يا امثال و حكم بنويسيد. صبر : ..................................................................................................................................... نيكوكاري :............................................................................................................................ 2 7 جمله ي زباني داده شده را به يك جمله ي ادبي تغيير دهيد. « در پاييز برگ ها با وزش نسيم از شاخه ها مي افتند. » ............................................................................................. 1 8- 9- درباره ي مفهوم اين بيت يك بند بنويسيد. « روزي كه در آن نكرده اي كار آن روز ز عمر خويش مشمار .............................................................................................................................................................................................................. درباره ...
انشایی در مورد انشاء
<?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" /> چه شبی بود، مادرم باز رو انداخت که باید چند انشایی برای خواهرت بنویسی، رفتم دیدم خواهرم دوباره برگههایی از انشا در مورد فصول، طبیعت و موضوعاتی دیگر را در دست گرفته و حفظ میکند. چارهای نبود، قلم را برداشتم و در مورد آزادگان به دلیل تناسب روز مطلبی نوشتم، اسراف موضوع بعدی بود، دیگر حوصلهام سر رفت، بقیه را به فردا صبح موکول کردم، راستش یاد دوران تحصیلات خودم افتادم، زنگ انشا جزء بدترین ساعات درسیم بود. و هنوز هم تفاوتی ایجاد نشده، بچههای این نسل هم از نوشتن میترسند، نمیدانند چه بنویسند، چگونه و از کجا آغاز کنند؟ چگونه ادامه بدهند و چگونه به پایان برسانند؟ حالا تصور بکنید در این فضا که مدیران و معلمان و آموزش و پرورش هیچ نوآوری و شکوفایی نداشتهاند، و نتوانستهاند از دامنه این بحران بکاهند، کودکان باید در مورد نوآوری و شکوفایی انشا بنویسند. انشایی از انشاء همه دارند عرق میریزند، صورتها در هم فشرده است، کاغذها را خط خطی میکنند وگلولههای مچاله شده را پرت میکنند توی سطل آشغال.یکی زلزده به پنجره، فکرش به جایی نمیرسد، یکی ته مدادش را گاز میگیرد و پلکهایش را روی هم فشار میدهد، یکی میگوید من هیچ چی به فکرم نمیرسد، آن یکی میگوید چند خط باید باشد، یکی مدام لبها و گاهی هم ناخن میجود معلم دفترش را ورق میزند، محکم دستش را روی میز میکوبد و با صدای بلند میگوید ساکت کلاس گرم است، بچهها کتشان را در میآورند، هی روی صندلی جابجا میشوند، غر میزنند، از دست هیچ کس کاری بر نمیآید، زیاد فرصت ندارند، الان زنگ میخورد، بالاخره دانشآموزان از روی ناچاری کاغذهای خط خطی و نوشتههای درهمشان را جمع میکنند و میدهند دست معلم وقت تمام شد. این کلاس، کلاس انشا بود آب، بابا سرمشقهای آب، بابا یادمان رفت رسم نوشتن با قلمها یادمان رفت گل کردن لبخندهای همکلاسی در یک نگاه ساده حتی یادمان رفت ترس از معلم، حل تمرین، پای تخته آن روزهای بیکلک را یادمان رفت راه فرار از مشقهای زنگ اول ای وای ننوشتیم آقا یادمان رفت آن روزها را آن قدر شوخی گرفتیم جدیت تصمیم کبری یادمان رفت شعر خدای مهربان را حفظ کردیم یاش بخیر اما خدا را یادمان رفت در گوشمان خواندند رسم آدمیت آن حرفها را زود اما یادمان رفت فردا چه کاره میشوی، موضوع انشا ساده نوشتیم آنقدر تا یادمان رفت دیروز تکلیف آب بابا بود و خط خورد تکلیف فردا نان و بابا یادمان رفت
انشا اول
رديف به نام خدا امتحان انشا فارسي پايه اول خردادماه 91 نام ونام خانوادگي: مدرسه: وقت امتحان:80دقيقه نام پدر: شعبه: بارم 1. صحيح يا غلط بودن عبارات زير را مشخص كنيد. الف) يكي از راه هاي پرورش ذهن خلّاق خاطره نويسي است. ص ( ) غ( ) ب) يكي از مهمترين نهادهايي كه در حفظ و گسترش زبان فارسي مي كوشد فرهنگستان زبان و ادب فارسي است.ص( ) غ( ) ج) در نوشته از مترادف و مراعات نظير نمي توان بهره گرفت. ص( ) غ ( ) 5/1 2. جاهاي خالي را با كلمات مناسب كامل كنيد. الف) اگر سرمان را پايين بياوريم و معني آن بله باشد از زبان......................... استفاده كرده ايم. ب)به كسي كه ترجمه مي كند.......................... مي گويند. 1 3. اگر بخواهيم نامه اي را از طريق پست براي ديگران بفرستيم به چه نكاتي بايد توجّه كنيم؟
انشا
گام هایی برای انشا نویسی و عنوان مطالب کتاب فارسی 5 پایه ابتدایی گام هايي براي انشا نويسي: الف) داستان، نقاشي: 1ـ خواندن داستان: معلم داستاني را براي بچه ها مي خواند و از آن ها مي خواهد مطابق برداشت خود آن را نقاشي كند) 2ـ نقاشي كردن: دانش آموزان بنابرآنچه از داستان دریافت كرده اند با تخيل خود آن را نقاشي مي كنند. 3ـ برپايي نمايشگاه: معلم از نقاشي هاي بچه ها نمايشگاهي برگزار مي كند و آن ها را به ديدن آن مي برد. سپس از آنها مي خواهد آنچه از مجموع نقاشي ها دريافت كرده اند، به صورت انشايي كوتاه بنويسند. ب) تقويت مهارت مشاهده و بيان يك تجربه: 1ـ گردش علمي: دانش آموزان را به حياط مدرسه يا گردش و يا ... مي بريم و از آن ها مي خواهيم آنچه مي بينند يا مي شنود به صورت نقاشي هاي كوچك ترسيم كنند. 2ـ ساخت كلاژ: از نقاشي كوچك بچه ها معلم روي يك صفحه بزرگ يك تصوير جديد مي آفريند در واقع از كنار هم گذاشتن آن نقاشي ها به صورت منطقي نقاشي برجسته اي (كلاژ) به وجود مي آيد كه بچه ها با ديدن آن احساس و دريافتشان را به صورت انشايي كوتاه مي نويسند. 3ـ اجراي پانتوميم: بچه ها مي توانند ديده ها و شنيده هاي خود را در كلاس به صورت پانتوميم اجرا كنند. 4ـ نوشتن تجربه: بعد از گردش علمي يا تفريحي و ... تجربه خود را به صورت انشايي مي نويسند. ج) تقويت مهارت شنيدن: 1ـ پخش صدا در كلاس: صداهايي از طبيعت در كلاس پخش مي كنيم و از بچه ها مي خواهيم آن چه از آن احساس و دريافت مي كنند به صورت انشا بنويسند. 2ـ بيان تجربه اي واقعي: خواندن تجربه اي از زندگي واقعي يا سرگذشت بزرگان و نويسندگان هـ) تابلوي نقاشي: يك تابلوي نقاشي به كلاس مي بريم و از بچه ها مي خواهيم با فكر كردن درباره آن به موضوعي انتخاب كنند و بر اساس آن موضوع و تابلوي نقاشي به صورت گروهي جمله هايي بنويسند سپس با تلفيق جمله ها انشايي بسازند. و) استفاده هم زمان از مراحل قبلي راهي ساده براي شروع انشا نويسي: 1ـ ارائه موضوع انشا 2ـ طرح چند سؤال براي موضوع: شاگردان بايد با توجه به موضوع سؤالاتي طرح كنند و خود به آن ها پاسخ دهند. مثلا اگر درباره شخصيتي مي نويسند بايد چنين باشد: 1ـ او چه كسي است؟ 2ـ چه آثاري از او به جا مانده؟ 3ـ سال و محل تولد او؟ 4ـ كارهايي كه انجام داده؟ 5ـ سفرهايي كه رفته؟ 6ـ ... 3ـ تقدم و تأخر و پاسخ هايش 4ـ پيوستن منطقي جمله هايي كه در پاسخ سؤالات داده به طوري كه نه بتوان آن ها را از هم جدا كرد و نه نظم و ترتيب جمله ها را عوض كرد. تذكر: براي حفظ انسجام جمله ها بايد از حروف ربط وابستگي يا ضمائر شخصي و اشاره اي، يا ديگر قواعد دستوري و نگارشي و نيز پاراگراف بندي استفاده كرد تا امكان جا به جايي جملات ...