اشعار مولانا pdf

  • دانلود رایگان 1000 کتاب ادبی و شعر(pdf )-بخش اول-ادبیات کلاسیک

    خیام رباعیات حکیم ابوالفتح عمربن ابراهیم خیام نیشابوری دیوان خیام (فایل قابل نصب بر روی کامپیوتر)           نویسنده:خیام نیشابوری رباعیات حکیم عمر خیام نیشابوری                 نویسنده:دکتر بهروز همایون فر     مولوی گزیده هایی از مثنوی مولوی          نویسنده:مولوی دیوان شمس (فایل قابل نصب بر روی کامپیوتر)          نویسنده:مولانا    



  • اشعار مولانا

    نوع فایل :ام پی تری MP3 اشعار مولانا حجم فایل : 720 kb دانلود فایل صوتی مولانا

  • دانلود رایگان کتاب مثنوی معنوی اثر مولانا جلال الدین بلخی

    دانلود رایگان کتاب مثنوی معنوی اثر مولانا جلال الدین بلخی

    دانلود رایگان کتاب مثنوی معنوی   اثر مولانا جلال الدین بلخی       نویسنده: مولانا ناشر: تربت جام نوع فایل:PDF تعداد صفحات: 191 زبان: فارسی حجم کتاب: 1.07 مگابایت توضیحات: دفتر اول مثنوی معنوی اثر مولانا جلال الدین بلخی دانلود نویسنده: مولانا ناشر: تربت جام نوع فایل:PDF تعداد صفحات: 162 زبان: فارسی حجم کتاب: 951 کیلوبایت توضیحات: دفتر دوم مثنوی معنوی دانلود نویسنده: مولانا ناشر: تربت جام نوع فایل:PDF تعداد صفحات: 213 زبان: فارسی حجم کتاب: 1.19 مگابایت توضیحات: دفتر سوم مثنوی معنوی دانلود نویسنده: مولانا ناشر: تربت جام نوع فایل:PDF تعداد صفحات: 169 زبان: فارسی حجم کتاب: 988 کیلوبایت توضیحات: دفتر چهارم مثنوی معنوی دانلود نویسنده: مولانا ناشر: تربت جام نوع فایل:PDF تعداد صفحات: 194 زبان: فارسی حجم کتاب: 1.10 مگابایت توضیحات: دفتر پنجم مثنوی معنوی دانلود نویسنده: مولانا ناشر: تربت جام نوع فایل:PDF تعداد صفحات: 214 زبان: فارسی حجم کتاب: 1.21 مگابایت توضیحات: دفتر ششم مثنوی معنوی دانلود   کی وردها :   دانلود رایگان کتاب مثنوی معنوی  اثر مولانا جلال الدین بلخی -  دانلود رایگان با لینک مستقیم کتاب الکترونیکی  مولانا جلال الدین بلخی - دانلود مثنوی معنوی - مصنوی معنوی - مسنوی معنوی -   دانلود کتب مسنوی معنوی - مثنوی معنوی - مصنوی معنوی - مثنوی  مغنوی - مولانا جلال الدین بلخی - مولانا جلال الدین بلخی - مولانل حلال الدین بلخی - مولانا  چلال الدین بلخی - مولانا خلال الدین بلخی -  دانوک کتاب مشنوی معنوی - مثنوی معنوی - مصنوی معنوی - مولوی - ددانلود کتاب الکترونیکی مولوی - مولوی -دانلود کتاب شعر های قدیم - دانلود کتاب اشعر و دیوان مولانا - دیوان مثنوی معنوی -   دیباچه - نی نامه مثنوی معنوی - حکایت عاشق شدن پادشاه بر کنیزک و  بیمار شدن کنیزک و تدبیر - دانلود تمام دفتر های مثنوی معنوی - دانلود کل کتاب مثنوی معنوی - دانلود کتاب کامل مثنوی معنوی - تمام اشعر مولوی - دانلود رایگان دیوان مولانا جلال الدین بلخی -   دیوان شمس - دانلود رایگان دیوان شمس تبریزی - شمص تبریزی - شمس تربیزی - دیوان شمس اثر مولانا جلال الدین بلخی - دیوان شمس مولانا جلال الدین بلخی - مولوی - دیوان شمس - ای بوک شمس - پی دی اف - nhkg,n vhd'hk ;jhf hg;jv,kd;d nd,k l,g,d - lek,d l,g,d - hev l,ghkh [ghg hgndk fgod - nhkg,n nd,hk hauhv l,ghkh [ghg hgndk fgod  - l,g,d - nd,hk l,g,d - hauhv fgod - nhkg,n vhd'hk   lek,d luk,d - lsk,d luk,d - l,ghkh - lwk,d luk,d -  ndfh]i - kd khli - free ebook and pdf farsi divan shams - molana jalal edin balkhi - danlod pdf kamel molavi -  danlod divan shams tabrizi - asar molavi - molana jalal  edin balkhi - danlod divan kamel molana - daftar aval ta sheshom - dafater divan shams - molana - molavi  یهرشد ساشئس - ئخمشدش - ئخمشره -

  • اندشه های کوانتومی مولانا...

    اندشه های کوانتومی مولانا...

    دانلود از سایت کتابناک دانلود از لینک 2 در این کتاب به بحث در باره اتحاد علم و عرفان پرداخته شده. این دو رشتۀ معرفت بشری سر انجام به یک معرفت واحد می رسند و جویبار هر دو به یک دریا خواهد پیوست. امروز اکثر دانشمندان ژرف اندیشبه شعور ذاتی عالم هستی ایمان پیدا کرده اندو از طریق علم آن را اثبات می کنند.مولانا شاید یکی از قدیمی ترین افرادی باشد که پس از تائوی چین، فلسفۀ هند و دانش و فلسفۀ قدیم بودیسم به شعور ذرات و همۀ کیهان پی برده و آن را در اشعار خود آورده است.اگر ما به فلسفۀ تئوری کوانتوم نظری اندازیم همین اندیشه را در آنجا خواهیم یافت.کتاب حاضر به اندیشه ها و اشعار مولانا اشاره می کند که در نظریۀ کوانتوم وجود دارد. به طوریکه می توان اشعار مولانا را که رفتار ذرات ابتدایی را توصیف کرده است به شکل معادلات ریاضی در آورد. پس اندیشه های وسیع و پهناور مولانا هم می تواند کوانتومی، هم فلسفی و هم عرفانی باشد.امید است که این کتاب گامی در شناخت بیشتر مولانا و رشد اندیشۀ اجتماع ما باشد. فهرست مطالب ۱-اتحاد علم و عرفان  ۲- یگانگی ناظر و منظور ۳-بیو پلاسما و هاله انسانی ۴-خلا انیشتین و خلا دیراک  ۵-کوانتوم اندیشه انسان و نوترینو  ۶-مکانیک موجی و اندیشه های مولانا  ۷-رفتار شناسی ذرات بنیادی از دیدگاه مولانا  ۸-شناخت شناسی همه شهودی مولانا ۹-هندسه کیهانی و مولانا  ۱۰-ماده از دیدگاه متا فیزیکی ۱۱-یگانگی بزرک فیزیکی و عرفانی عالم  ۱۲-اتحاد انسان باعالم هستی  ۱۳-حرکت به سمت نور از لحاظ فیزیکی  ۱۴-پیام فرهنگی طبیعت  ۱۵-انرژی های شفا بخش و پزشکی جادوئی  ۱۶-پیام فرهنگی طبیعت در جهان کلان یا عالم اکبر هنگامي كه انسان در اشعار نغز و ژرف و شگفت اور مثنوي معنوي و ديوان كبير شمس غور مي كند ، خود را در اقيانوس عميق از احساس ، عرفان ، فلسفه ، دانش طبيعي ، اشراق و دل آگاهي و جذبه و سرور سرمدي مي يابد.هرچه در اين درياي ژرف پائين تر برويم و از روي عشق و علم و آگاهي آنرا بكاويم ، مرواريدها و در و گوهر هاي بيشتري به دست مي اوريم . عاشقان ادب ، فلسفه ، و فرهنگ سرزمين ما نيك مي دانند كه مولانا فقيه عاليقدر و مدرس فقه و اصول و كلام و فلسفه و ادب و لغت و تفسير بود. به قول شمس تبريزي، اوصراف معني بود.اما با ديدن شمس تبريزي و مصاحبه با او چه اتفاقي افتاد كه ناگهان اين چنين متحول شد ، كه از سجاده نشين با وقار بودن ، بازيچه دست كودكان كوچه و بازار گشت. خود مي فرمايد: زاهد بودم ، ترانه گويم كردي مي خواره و مست و باده خويم كردي سجاده نشين باوقاري بودم بازيچه كودكان كويم كردي شمس چه تاثيري بر مولانا گذاشته و او چه راز سر به مهري را بر وي گشوده است ، كه فقيه ...

  • مرگ و معاد در اشعار مولوی (قسمت هشتم )

    غزل شمارهٔ ۱۷۱۵ هر کی بمیرد شود دشمن او دوستکام دشمنم از مرگ من کور شود والسلام آن شکرستان مرا می کشد اندر شکر ای که چنین مرگ را جان و دل من غلام در غلط افکنده‌ست نام و نشان خلق را عمر شکربسته را مرگ نهادند نام از جهت این رسول گفت که الفقر کنز فقر کند نام گنج تا غلط افتند عام وحی در ایشان بود گنج به ویران بود تا که زر پخته را ره نبرد هیچ خام گفتم ای جان ببین زین دلم سست تنگ گفت که زین پس ز جهل وامکش از پس لگام تا که سرانجام تو گردد بر کام تو توسن خنگ فلک باشد زیر تو رام گر تو بدانی که مرگ دارد صد باغ و برگ هست حیات ابد جوییش از جان مدام خامش کن لب ببند بی‌دهنی خای قند نیست شو از خود که تا هست شوی زو تمام   غزل شمارهٔ ۱۷۸۶ دزدیده چون جان می روی اندر میان جان من سرو خرامان منی ای رونق بستان من چون می روی بی‌من مرو ای جان جان بی‌تن مرو وز چشم من بیرون مشو ای شعله تابان من هفت آسمان را بردرم وز هفت دریا بگذرم چون دلبرانه بنگری در جان سرگردان من تا آمدی اندر برم شد کفر و ایمان چاکرم ای دیدن تو دین من وی روی تو ایمان من بی‌پا و سر کردی مرا بی‌خواب و خور کردی مرا سرمست و خندان اندرآ ای یوسف کنعان من از لطف تو چو جان شدم وز خویشتن پنهان شدم ای هست تو پنهان شده در هستی پنهان من گل جامه در از دست تو ای چشم نرگس مست تو ای شاخ‌ها آبست تو ای باغ بی‌پایان من یک لحظه داغم می کشی یک دم به باغم می کشی پیش چراغم می کشی تا وا شود چشمان من ای جان پیش از جان‌ها وی کان پیش از کان‌ها ای آن پیش از آن‌ها ای آن من ای آن من منزلگه ما خاک نی گر تن بریزد باک نی اندیشه‌ام افلاک نی ای وصل تو کیوان من مر اهل کشتی را لحد در بحر باشد تا ابد در آب حیوان مرگ کو ای بحر من عمان من ای بوی تو در آه من وی آه تو همراه من بر بوی شاهنشاه من شد رنگ و بو حیران من جانم چو ذره در هوا چون شد ز هر ثقلی جدا بی‌تو چرا باشد چرا ای اصل چار ارکان من ای شه صلاح الدین من ره دان من ره بین من ای فارغ از تمکین من ای برتر از امکان من     مولوی » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۹۱   …  صبری ندارم من از او ای روی او امسال من ای زلف جعدش پار من خلقان زمرگاندر حذر پیشش مرا مردن شکر ای عمر بی‌اومرگمن وی فخر بی‌او عار من آه از مه مختل شده … متن کامل شعر را ببینید ...   غزل شمارهٔ ۱۸۱۶ آینه‌ای بزدایم از جهت منظر من وای از این خاک تنم تیره دل اکدر من رفت شب و این دل من پاک نشد از گل من ساقی مستقبل من کو قدح احمر من رفت دریغا خر من مرد به ناگه خر من شکر که سرگین خری دور شده‌ست از در من مرگ خران سخت بود در حق من بخت بود زانک چو خر دور شود باشد عیسی بر من از پی ...

  • اشعار مولانا جلال الدین محمد بلخی دربارۀ پیامبر اسلام حضرت محمد (ص)2

    به مناسبت در پیش بودن هفتۀ وحدت و سالروز ولادت با سعادت پیامبر عظیم الشأن اسلام حضرت محمد(ص) اشعاری از شعرای بزرگ در مدح آن حضرت ذکر میشود. http://ganjoor.net  

  • اشعار مولانا جلالدین محمد بلخی دربارۀ پیامبر اسلام حضرت محمد (ص)1

    به مناسبت در پیش بودن هفتۀ وحدت و سالروز ولادت با سعادت پیامبر عظیم الشأن اسلام حضرت محمد(ص) اشعاری از شعرای بزرگ در مدح آن حضرت ذکر میشود. http://ganjoor.net  

  • گلچین غزلیات مولانا جلالدین محمد بلخی (قسمت 61)

    وبلاگ  اشعار عرفانی شعرای بزرگ   http://hafezasrar.blogfa.com/                                                      داری کتابها و لینکهای مختلفی در زمینۀ) خداشناسی - گلچین غزلیات ادبی-سخنان دانشمندان و بزرگان- احادیث- مقالات و کتب علمی- کتابهای پزشکی –نجوم و موسیقی و فایلهای صوتی قرآن و دعا و سخنرانی و غیره میباشد) که همگی به صورت رایگان قابل دانلود میباشند.مقدم همۀ عزیزان را گرامی میداریم و از همۀ عزیزان دعوت میشود از موضوعات مختلف سایت که در دسته بندی آمده است بازدید به عمل آورند. در این مجموعه سعی ما بر این بوده است که علاوه بر قرار دادن کتابهای بسیار مفید در سایت ،لینک کتابهای علمی و دانشگاهی را نیز از سایتهای معتبر در سایت قرار دهیم تا مرجع خوبی برای دانشجویان فراهم شده باشد. جهت دسترسی به موضوعات کلیه مطالب وبلاگ بر روی آرشیو کلی مطالب وبلاگ و یا بر روی آدرس  http://hafezasrar.blogfa.com/post-1382.aspx کلیک نمائید غزلیات مولانا از نظر مضامین عرفانی در سطح بسیار بالایی می باشد و سعی ما در این مجموعه انتخاب زیباترین غزلیات بوده است که از 3200 غزل در حدود 500 غزل گزینش شده است .البته مجموعه کامل غزلیات مولانا و دیگر بزرگان شعر و ادب به صورت pdf  در همین وبلاگ موجود می باشد که با کلیک بر روی لینک  دانلود رایگان 1000 کتاب ادبی و شعر(pdf )به آنها دسترسی پیدا میکنید جهت دسترسی به همۀ قسمتهای گلچین غزلیات مولوی  که 40 قسمت می باشد بر روی گلچین غزلیان مولوی     کلیک نمائید  و یا بر روی آدرس ذیل http://hafezasrar.blogfa.com/cat-12.aspx   کلیک نمائید   غزل شمارهٔ۲۱۶۰ ندیدم در جهان کس را که تا سر پر نبوده‌ست او همه جوشان و پرآتش کمین اندر بهانه جو همه از عشق بررسته جگرها خسته لب بسته ولی در گلشن جانشان شقایق‌های تو بر تو حقایق‌های نیک و بد به شیر خفته می‌ماند که عالم را زند برهم چو دستی برنهی بر او بسی خورشید افلاکی نهان در جسم هر خاکی بسی شیران غرنده نهان در صورت آهو به مثل خلقت مردم نزاد از خاک و از انجم وگر چه زاد بس نادر از این داماد و کدبانو ضمیرت بس محل دارد قدم فوق زحل دارد اگر چه اندر آب و گل فروشد پاش تا زانو روان گشته‌ست از بالا زلال لطف تا این جا که ای جان گل آلوده از این گل خویش را واشو نمی‌بینی تو این زمزم فروتر می‌روی هر دم اگر ایوبی و محرم به زیر پای جو دارو چو شستن گیرد او خود را رباید آب جو او را چو سیبش می‌برد غلطان به باغ خرم بی‌سو به سیبستان رسد سیبش رهد از سنگ آسیبش نبیند اندر آن گلشن بجز آسیب شفتالو دل ویس و دل رامین ببیند جنت وحدت گل سرخ و گل خیری نشیند مست رو با رو از آن سو در کف حوری شراب صاف انگوری از این سو کرده رو بانو به خنده ...

  • چند شعر منتخب زیبا(یک شب آتش در نیستانی فتاد،نه لب گشايدم از گل، نه دل کشد به نبيد)

    یک شب آتش در نیستانی فتاد سوخت چون عشقی که بر جانی فتاد شعله تا سرگرم کار خویش شد هر نی ای شمع مزار خویش شد نی به آتش گفت : کاین آشوب چیست؟ مر تو را زین سوختن مطلوب چیست؟ گفت آتش بی سبب نفروختم دعوی بی معنی ات را سوختم زانکه می گفتی نیم با صد نمود همچنان در بند خود بودی که بود مردی را دردی اگر باشد خوش است درد بی دردی علاجش آتش است شعر مجذوب علیشاه   نه لب گشايدم از گل، نه دل کشد به نبيدچه بی نشاط بهاری که بی رخ تو رسيدنشان داغ دل ماست، لاله‌ای که شکفتبه سوگواری زلف تو اين بنفشه دميدبه ياد زلف نگونسار شاهدان چمنببين در آينه جويبار، گريه بيدبيا که خاک رهت لاله‌زار خواهد شدز بس که خون دل از چشم انتظار چکيدبه دور ما که همه خون دل به ساغرهاستز چشم ساقی غمگين که بوسه خواهد چيدچه جای من که در اين روزگار بی‌فريادز دست جور تو ناهيد بر فلک ناليدازين چراغ توام چشم روشنايی نيستکه کس ز آتش بيداد، غير دود نديد **گذشت عمر و به دل عشوه می‌خريم هنوزکه هست در پی شام سياه، صبح سپيدکراست سايه در اين فتنه‌ها اميد امانشد آن زمان که دلی بود در پناه اميدصفای آينه خواجه بين کزين دم سردنشد مکدر و بر آه عاشقان بخشيد ** هوشنگ ابتهاج من مهربان ندارم نامهربان من کو؟ من مهربان ندارم نامهربان من کو؟ ای مردمان بگویید آرام جان من کو؟ راحت فضای هر کس محنت رسان من کو؟ نامش همی نیارد بردن به پیش هر کس گه گه به ناز گویم سرو روان من کو؟ خدایا هر کس به خانمانی دارد مهربانی من مهربان ندارم نامهربان من کو؟ در بوستان شادی هر کس گلی بچیند آن گل نشکنندش در بوستان من کو؟ سرو روان من کو؟ خدایا جانان من سفر کرد با او برفت جانم باز آمدم از ایشان پیداست آنِ من کو؟ نامش همی نیارد بردن به پیش هر کس گه گه به ناز گویم سرو روان من کو؟ ای مردمان بگویید آرام جان من کو؟ راحت فضای هر کس محنت رسان من کو؟ در بوستان شادی هر کس گلی بچیند آن گل که نشکنندش در بوستان من کو؟ سرو روان من کو؟ جانان من سفر کرد با او برفت جانم باز آمدم از اینشان پیداست آنِ من کو؟ سرو روان من کو؟   سوزد مرا سازد مرا ساقی بده پیمانه ای ز آن می که بی خویشم کندبر حسن شور انگیز تو عاشق تر از پیشم کند زان می که در شبهای غم بارد فروغ صبحدم  غافل کند از بیش و کم فارغ ز تشویشم کندنور سحرگاهی دهد فیضی که می خواهی دهد با مسکنت شاهی دهد سلطان درویشم کند  سوزد مرا سازد مرا در آتش اندازد مرا وز من رها سازد مرا بیگانه از خویشم کند بستاند ای سرو سهی سودای هستی از رهی یغما کند اندیشه را دور از بد اندیشم کند رهی معیری ای ساقی ما سر مستان، جامی بده جانم بستانبه همه گریان ، ناله خیزان بر تو رو ...