اشعار حضرت مهدی
دردم مداوا میکنی
دردم مداوا میکنی مثل همیشهعقده ز دل وا میکنی مثل همیشهآیینه زیبا می شود با یک نگاهتدل را تو شیدا میکنی مثل همیشهدروازه لطف و کرم را می گشائیوقتی که لب وا می کنی مثل همیشهاز گوشه چشمت کرم می ریزد آقااز بس که غوغا میکنی مثل همیشهپرونده اعمال ما گرچه سیاه استمی دانم امضا میکنی مثل همیشهدل مرده ام اما تو با یک گوشه چشمیکار مسیحا میکنی مثل همیشهبهر ظهور خود چرا ای یوسف عشقامروز و فردا میکنی مثل همیشهتو مثل بابایت علی غمهای خود رابا چاه نجوا میکنی مثل همیشهتو مثل زهرا مادرت از بس که خوبیبا ما مدارا میکنی مثل همیشهشبهای جمعه کربلا همراه مادرتو روضه برپا میکنی مثل همیشه شیعیان رسم تشیّع این نبود باید این زنگار غفلت را زدودشیعه ای؟ سنگین چرا گوشّت شده؟ عهد و پیمانت فراموشت شدهدر ازل با او تو پیمان بسته ای پس چرا پیمان خود بشکسته ایشیعه مولای خودت را یاد کن از غم هجران او فریاد کنهیچ دانی حال مولا چون بّود دیده اش گریان و قلبش خون بوّدهیچ می دانی که قلبش خسته است پشت او از بار غم بشکسته است شیعیان! بس نیست غفلت هایمان!؟ غربت و تنهایی مولایمانما زخود مولای خود رانده ایم از امام خویش غافل مانده ایمگرچه از یُمن وجودش زنده ایم قلب او را بارها سوزانده ایمدست مهدی بسته از رفتار ماست قفل زندانش همین کردار ماستما عبید و عبد دنیا گشته ایم غافل از مهدی زهرا گشته ایم....بی خبر از غصه مولا شدیم جملگی سرگرم این دنیا شدیماز دعا بهر فرج غافل شدیم سخت مشغول ره باطل شدیم!ای که داری ادعای بندگی پاسخی داری به جز شرمندگیغافلی از غربت مهدی اگر گشته ای کوفی نداری خود خبر غفلت از مولای خوبان تا به کی؟ این چنین مبهوت و حیران تا به کی؟ای که از آل عبا دم می زنی دم زمهدی پس چرا کم می زنیمهدی زهرا حسینی دیگرست آخرین معصوم نسل حیدر استغیبت او کربلایی دیگر است بهر شیعه ابتلایی دیگر استکلّ عرض کربلا یعنی همین خالی از حجت نمی ماند زمین!شیعان « هل من معین » آید به گوش بشنوید ای حق پرستان این سروشکیست مهدی را کنون یاری کند از امام خود طرفداری کندکو بُریر و کو زهیر و کو حبیب تا نماند مهدی زهرا غریبکو ابوفاضل علمدار شهید سیصد و اندی صحابی رشیدعون و جعفر، اهل ولا و درد، کیست؟ اندر این وادی غربت، مرد کیست؟صبح عاشوراست، دین باور شوید بر امام عصر خود، یاور شویداسب های رزمتان را زین کنید کوچه های شهر را آذین کنیدمی رسد از ره ولیّ کردگار وارث حیدر، به دستش ذوالفقار
مهدی جهاندار
چه جمعه ها که یک به یک غروب شد نیامدیچه بغضها که در گلو رسوب شد نیامدیخلیل آتشین سخن ، تبر به دوش بت شکنخدای ما دوباره سنگ و چوب شد نیامدیبرای ما که خسته ایم و دل شکسته ایم نهولی برای عده ای چه خوب شد نیامدیتمام طول هفته را به انتظار جمعه امدوبار صبح ، ظهر نه غروب شد نیامدی...
اشعاری در مورد حضرت مهدی(عج)
لحظههاي عشق<?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" /> اي خوشا يک دل، دل لبريزعشق لحظه هاي سبز و عطر آميز عشق اي خوشا عشق و خوشا دلدادگي ايخوشا با عشق خوبان زندگي ما که دلهامان لبالب از خداست جانمان سرچشمهمهر و صفاست ما کهچون آيينه سبز و ساده ايم دل به سوداي محمد (صلي الله عليه وآله وسلم) داده ايم آفتاب معرفت نور يقين لطف يزدان رحمةٌ للعالمين آخرينپيغام از سوي خدا ترجمان عشق معناي صفا او تمنّاي دل تنهاي ماست دردهاي غربت ما را دواست ما که از عشق علي عليه السلام دم مي زنيم پشت و پا بر هر دو عالم مي زنيم با علي در سوز و ساز ديگريم زآتشسوزان عشقش، پرپريم شورشدلهاي ما، عشق علي است ضامن فرداي ما عشق علي است سر سپار راه مولاييمما سر به سر شوق و تولاّييم ما عشق زهرا (عليها السلام) آتشي در جانماست شعله سوزنده پنهان ماست کيستزهرا عليها السلام؟ نو گل باغ بهشت قصه زيباي سرخ سرنوشت چشمهخورشيد رخشان، فا طمه عليها السلام کوثر تقوي و ايمان فا طمه (عليهاالسلام) از غميهمواره در تاب و تبيم همنواي ناله هاي زينبيم (عليهاالسلام) کيستزينب (عليها السلام)؟ باور آيينه ها وارث گلهاي سرخ کربلا قهرمان قصههاي آرزو اعتبار و افتخار و آبرو باز هممائيم و داغ کربلا داغ و درد لاله هاي نينوا باز ماو لحظه هاي انتظار انتظار مردي از نسل بهار مهد ي (عليه السلام) زهرا (عليها السلام) امام آخرين مهدي موعود (عليه السلام) پرچمدار دين ازتبار آسمان و آفتاب يادگار نسل پاک انقلاب آخرينفرياد سرخ روزگار فصل پايان حديث انتظار دوستيبا آل طاها عاشقيست با شقايق هاي زهر ا (عليها السلام) عاشقيست آلطاها رمز«ياء» ورمز«سين» واژهايسرخ قرآن مبين آفتاب آسمانِ باورند راه سرخ عشق را روشنگرند عشق،سرفصل کرامات خداست عشقمارارهبر است ورهنما است عشقجان را قوّت بال وپراست دل به دست عشق دادن،خوشتراست مولودنوراني زبام عرشميآيد اشارتهاي پنهاني تمام لحظه ها پر ميشود از عطر عرفاني صداي عشق ميآيداز آنسوي نهايتها معطر ميشود عالم از اين آواي سبحاني نواي سبز توحيداست تا هفت آسمان جاري نواي آشناي نغمه هاي سبز قرآني به سمت نورميخواند کسي دلهاي شيدا را به بزم عشق ميخواند کسي ما را به مهماني کسي از جنسگلها از تبار آبي دريا ودست مهربانش چاره درد و پريشاني کسي وامي کنددروازه هاي روشنايي را که تا پايان بگيرد قصه شبهاي ظلماني زلبخندش شکوفاميشود باغ گل نرگس زلبخندي زلال و روشن و شفاف و روحاني حضورشنورميبخشد تمام بزم هستي را زنورش ميشود هر جاي اين عالم چراغاني سرود عشقميخواند فلک از شوق ديدارش سرود مهرميخواند دل، اين درياي ...
اشعار وفات حضرت ام البنین(س) - مهدی رحیمی
خانمی که تا خود خورشید قامت داشته در رشادت با ابالفضلش رقابت داشته مادر باب الحوائج بوده و با این حساب دامن او را گرفته هر که حاجت داشته می رسد از والدین اخلاق فرزندان ولی این زن از اول به فرزندش شباهت داشته اول از عباس او اذن حرم را خواسته هر کسی در کربلا قصد زیارت داشته با کلام نافذش در روضه ها حاضر شده در زمین کربلا هر چند غیبت داشته تحت فرمانش کلام و تحت امرش واژه ها صحبتش با ابروی عباس نسبت داشته فاطمیه رفته و آماده ی رفتن شده بسکه بر زهرای مرضیه محبت داشته بعد زهرا آمده پس بعد زهرا می رود اینچنین در مکتب مولا ولایت داشته دانه پاشیده برای کفتران قبر او در مدینه هرکسی یک جو لیاقت داشته تا ابد شرمنده ی عباس شد چون قبر او بیشتر از قبر فرزندش مساحت داشته مهدی رحیمی
شعر حضرت مهدی
دل شود امشب شکوفا در زمین می زند لبخند شادی بر زمین آسمان دل تبسم می کند روی ماهت را تجسم می کند ای مسیح آل پیغمبر سلام انتهای سوره ی کوثر سلام ای کتاب رازهای مرتضی یادگار حضرت خیرالنسا ای صفات تو صفات انبیا حاصل جمع ِ تمام اولیا ای قدمهایت صراط المستقیم حافظ آیات قرآن کریم ای امام صالحان در روی خاک اکفیانی اکفیان روحی فداک السلام ای آفتاب پشت ابر السلام ای اوج قله، کوه صبر السلام ای آخر هر دلخوشی عاقب از غم تو ما را می کُشی السلام ای فخر آدم در زمین یادگار حضرت روح الامین تو تمام چارده نور مبین جلوه ی زیبای ربُ العالمین تو حدیث ناب عترت در زمین زاده حیدر امیر المومنین تو همان نوری که از روز ازل کرد خالق روی ماهت بی بدل تو سرشت ناب از نسل علی نور رب در جلوه ی تو منجلی عمر تو تاریخ ساز عالم است مبداء آن از رسول خاتم است ...
اشعار فاطمیه - ایام بعد از شهادت حضرت زهرا(س)
اشعار ایام بعد از شهادت حضرت زهرا(س) - مهدی نظری سهم گلوی حسین رفتی میان غصه مرا جا گذاشتی ما را در اوج غم تک و تنهاگذاشتی برداشتی تو بار خودت را ز بستر و آن را به روی شانه بابا گذاشتی یادم نمی رود بخدا لحظه ای که تو با یا علی به آتش در پا گذاشتی مادر لباس محسن خود را نبرده ای آن را به زیر بالش خود جا گذاشتی این یادگاری ات جگرم را کباب کرد دربین شانه موی خودت را گذاشتی گفتم که چار ساله کجا مادری کجا این کار را برای اماگذاشتی آن بوسه ای که سهم گلوی حسین بود آخربرای زینب کبری گذاشتی مهدی نظری ********************* اشعار ایام بعد از شهادت حضرت زهرا(س) - محمد جواد قدرتی باور نداشت زينب كبري كه مادرش رفته است وجاي خالي او در برابرش چادر نماز فاطمه لالايي شبش دستان پر ز مهر علي بالش سرش چشمان پرستاره ي زينب به در هنوز يادي كند زمادر و محسن برادرش هرنيمه شب به كنج دلش روضه ميگرفت باخاطرات كوچه و سيلي و مادرش وقتي دلش بهانه ي مادر گرفته است چادرنماز مادر خود را كند سرش مادركبوترانه پريده به آسمان بابا دلش گرفته براي كبوترش محمدجواد قدرتي ****************** اشعار ایام بعد از شهادت حضرت زهرا(س) - یوسف رحیمی آن شب ميان هاله اي از ابر و دود رفت روشن ترين ستارهي صبح وجود رفت آن شب صداي گريهي باران بلند بود دريا به روي شانهي زخمي رود رفت روشن تر از زلالي نور آمد و چه حيف با چند يادگاري سرخ و کبود رفت بال و پري براي پرستو نمانده بود آخر چگونه نيمهي شب پر گشود رفت آتش زده به جان علي با وصيتش غمگين ترين چکامهي خود را سرود رفت رحمي به قبر خاکي او هم نمي کنند اين شد که مخفيانه و بي يادبود رفت مولا خوشي نديده ز دنياي بعد او مي گفت بعد فاطمه ام هر چه بود رفت شبها کنار تربت او ياس کوچکش زانو بغل گرفته که مادر چه زود رفت یوسف رحیمی ******************** اشعار ایام بعد از شهادت حضرت زهرا(س) - زبانحال امام حسین(ع) - علی صالحی تا چند دسته گل شود امشب نثار تو خون گریه میکنم سر خاک مزار تو برخیز و موج چشم ترم را نگاه کن شمعی نداشتم جگرم را نگاه کن مادر ز جای خیز که مهمانت آمده مهمان دلشکسته و گریانت آمده اینکه نشسته است کنارت حسین توست این بی قرار گرم زیارت حسین توست برخیز و حالی از پسر کوچکت بپرس حال بقیه را هم از این کودکت بپرس رفتی و نیستی که ببینی برادرم هر روز آب میشود از غصه در برم بر سینه اش گرفته حسن چادر تو را گوید مدام زیر لب ای وای مادرم ار لحظه ای که رفتی از این خانه تاکنون شانه نخورده است به گیسوی خواهرم از اینکه بغض کرده و خانه نشین شده ترسم که جان دهد پدرم در برابرم آیا تو بر حسین ...
اشتیاق به حضرت مهدی
آن کوی بی نشان است! گفتم مرا غم تو خوشتر ز شادمانی گفتا که در ره ما غم نيز شادمان است! گفتم که سوخت جانم در آتش نهانم گفت آنکه سوخت او را کی نادی فغان است؟ گفتم فراغ تا کی؟ گفتا که تا تو هستی گفتم نفس همين است؟ گفتا سخن همان است گفتم که حاجتی است گفتا بخواه از ما گفتم غمم بيفزا گفتا که رايگان است گفتم ز فيض بپذير اين نيم جان که دارد گفتا نگاه دارش غمخانهی تو جان است
زیباترین اشعار و جملات عاشقانه در مدح حضرت مهدی (عج)
دلم هر جمعه در تاب و تب است / عاشقانه بی قرار دلبر است گفتم جمعه شود پایان غمم / جمعه رفت و باز چشمم به راه است • .• .• .• .• باید، که دست از گنه برداریم / مایی، که ادعای یاری داریم از خوب و بد امور ما معلوم است / سرباز امام عصر یا سرباریم • .• .• .• .• مهدی جان! من تمام شعرهایم را در وصف نبودنت سروده ام. . . . و اگر یک روز ناگهان ناباورانه سر برسی. . . . دست خالی. . . .حیرت زده. . . . نقاش میشوم و نقش پرواز را بر دنیا خواهم کشید. . . • .• .• .• .• برخیز ای نوح زمان! برخیز که ما محتاج توییم تا که از قهر خدا در امان مانیم و در کشتی نجات تو ما واگیریم….. برخیز و بیا ای نوح زمان • .• .• .• .• مهی که راز جمالش هنوز سر بسته است به غارت دل سوداعیان کمر بسته است به یازده خم می، گرچه نرسد دست ما بده پیاله که یک خم هنوز سر بسته است • .• .• .• .• آقا جان اگه مثل اشک توی چشمام باشی واسه موندت دیگه هیچوقت گریه نمیکنم • .• .• .• .• نادانان و کوتاه فکران شیعه ما را آزار میدهند و همچنین کسی که بال پشه از دینداری او برتر و محکمتر است. حضرت مهدی (عج) • .• .• .• .• ما اول شخص جمع نیست … از من اگر می پرسی، تو اول شخص همه ی جمع های دنیایی ….! یا مهدی مددی • .• .• .• .• می نشینم چو گدا بر سر راهت ای دوست شاید افتد به من خسته نگاهت ای دوست به امیدی که ببینم رخ زیبای تو را می نشینم همه شب بر سر راهت ای دوست تو پناه دو جهانی چه شود این دل ما دمی آرام بگیرد، به پناهت ای دوست • .• .• .• .• روزی در برگه تقویم خواهند نگاشت تعطیل رسمی: روز ظهور حضرت ولیعصر «ع» . . . • .• .• .• .• یا ابا صالح المهدی (عج) تنها آرزو نمی کنم بیایی چون همه میدادنند میایی آرزو می کنم وقتی می آیی چشمانم شرمسار نگاه مهربانت نباشد… • .• .• .• .• ما که خود تشنه دیدار توئیم همه نادیده خریدار توئیم نه خریدار گرفتار توئیم نه گرفتار که بیمار تو ئیم همه گوییم بیا مهدی جان بشنو ناله ما مهدی جان • .• .• .• .• از فراقت به جوانی همگی پیر شدیم بی تو از وادی دنیا همگی سیر شدیم بی خود از حادثه ی عشق تو دیوانه و مست عاشق کوی تو گشتیم و زمین گیر شدیم . . . • .• .• .• .• ای دل بیا و کمتر از این و از آن بگو قدری بیا ز یوسف کنعانمان بگو ای منتقم بیا ز پس پرده های غیب ظهری به وقت شرعی مکه اذان بگو • .• .• .• .• کندوی باغ هستی بی تو عسل ندارد بی تو کتاب عاشق ضرب المثل ندارد گفتا که بین خوبان مهدیست یا که یوسف گفتم که در دو عالم مهدی عج بدل ندارد • .• .• .• .• هر چند که خسته ایم از این حال نیا شرمنده اگر ندارد اشکال نیا ما خط تمام نامه هامان کوفیست آقای گلم زبان من لال نیا • .• .• ...