اشعار برای مکه

  • شعر چاوشی خوانی حجاج (شعر بازگشت از مدینه و مکه)

    شعر چاوشی خوانی حجاج (شعر بازگشت از مدینه و مکه)

    زمانه چو گرداب و ساحلم آنجاست تنم به خاک وطن باشد و دلم آنجاست نصیب مرغ  دل من شکسته بالی بود پرم ز غصه و جای همه چه خالی بود مدینه با دل زوار گفتگوها داشت گل مدینه ز احساس رنگ و بوها داشت مدینه با دل آتش گرفته خو دارد خدا نصیب کند هر که آرزو دارد نسیم وار به هر کوی در به در گشتم مزار گمشده پیدا نکرده برگشتم  شاعر: علی انسانی چاووشی خوانی و رباعی اشعار زیر از وبلاگ حسن فطرس برداشته شده است.«صلوات» اول به نبی حضرت خاتم صلواتدوم به علی شیر دو عالم صلواتسوم به گل وجودِ پاک زهراچهارم به حسن خونجگر غم صلواتاز بهر حسین آن شه کرب و بلاوآن تشنه‌ی در مقتلِ ماتم صلوات   «یا الله» اول به وجود پاک آن یکّه پناهبا نیت قرب او بگو یا اللهدوم به رسول حق جمیع حسناتبفرست مسلمان به محمّد صلواتسوم به علی مخزن اسرار حیاتبر حضرت فاطمه نگارش صلواتچهارم به حسن منشاء خیر و برکاتبفرست به خون دل دمادم صلواتپنجم به حسین دین قتل العبراتبر کرب و بلا و اهل بیتش صلواتبر هشت امام کرم و وجود و براتبر گلرخ صاحب الزمان گو صلوات   «کربلا» ای مسافر که تو از کرب و بلا می‌آییاز مزار پسر شیر خدا می‌آییخبر از غربت و غم‌های حسین آوردیخسته از ظلم و ستم، جور و جفا می‌آییرفتی و مرقد شش گوشه بغل کردی تواز دیار غم شاه شهداء می‌آییدیده‌ای زینب کبری به کجا ناله زدهاز برِ علقمه‌ی شاهِ وفا می‌آییای که کفین ابالفضل ربود از تو قراراز مقام شهدا، سعی و صفا می‌آییناله کردی به نجف آن حرم نورانیای که از صحن و سرای مرتضی می‌آییگریه کردی تو به یاد دل زهرا هر جااز حریم کاظمین و سامرا می‌آیی جلوه جنت‏به چشم خاکیان دارد بقیع جلوه جنت‏به چشم خاکیان دارد بقیع یا صفاى خلوت افلاکیان دارد بقیع گر حصار کعبه را جبریل دربانى کند صد چو موسى و مسیحا پاسبان دارد بقیع گر چه با شمع و چراغ این آستان بیگانه است الفتى با مهر و ماه آسمان دارد بقیع گرچه محصولش بظاهر یک نیستان ناله است یک چمن گل نیز در آغوش جان دارد بقیع گرچه مى‏تابد بر او خورشید سوزان حجاز از پر و بال ملائک سایبان دارد بقیع میتوان گفت ازگلاب گریه اهل نظر بى نهایت چشمه اشک روان دارد بقیع بشکند بار امانت گرچه پشت کوه را قدرت حمل چنین بار گران دارد بقیع تا سروکارش بود با عترت پاک رسول کى عنایت‏با کم و کیف جهان دارد بقیع این مبارک بقعه را حاجت‏بنور ماه نیست در دل هر ذره خورشیدى نهان دارد بقیع اینکه ریزد از در و دیوار او گرد ملال هر وجب خاکش هزاران داستان دارد بقیع ...



  • شعر چاوشی خوانی مکه و مدینه برای زوار مدینه منوره

    من از دیار شکوه و جلال می آیم ز سرزمین اذان بلال می آیم ز دشت لاله خونین سینه آمده ام شکسته دل ز دیار مدینه آمده ام زمانه چو گرداب و ساحلم آنجاست تنم به خاک وطن باشد و دلم آنجاست نصیب مرغ  دل من شکسته بالی بود پرم ز غصه و جای همه چه خالی بود مدینه با دل زوار گفتگوها داشت گل مدینه ز احساس رنگ و بوها داشت مدینه با دل آتش گرفته خو دارد خدا نصیب کند هر که آرزو دارد نسیم وار به هر کوی در به در گشتم مزار گمشده پیدا نکرده برگشتم سروده ی حاج علی انسانی   ××× جلوه جنت‏به چشم خاکیان دارد بقیع یا صفاى خلوت افلاکیان دارد بقیع گر حصار کعبه را جبریل دربانى کند صد چو موسى و مسیحا پاسبان دارد بقیع گر چه با شمع و چراغ این آستان بیگانه است الفتى با مهر و ماه آسمان دارد بقیع گرچه محصولش بظاهر یک نیستان ناله است یک چمن گل نیز در آغوش جان دارد بقیع گرچه مى‏تابد بر او خورشید سوزان حجاز از پر و بال ملائک سایبان دارد بقیع میتوان گفت ازگلاب گریه اهل نظر بى نهایت چشمه اشک روان دارد بقیع بشکند بار امانت گرچه پشت کوه را قدرت حمل چنین بار گران دارد بقیع تا سروکارش بود با عترت پاک رسول کى عنایت‏با کم و کیف جهان دارد بقیع این مبارک بقعه را حاجت‏بنور ماه نیست در دل هر ذره خورشیدى نهان دارد بقیع اینکه ریزد از در و دیوار او گرد ملال هر وجب خاکش هزاران داستان دارد بقیع چون شد ابراهیم قربان حسین فاطمه پاس حفظ این امانت را بجان دارد بقیع فاطمه بنت اسد عباس عم، ام البنین اینهمه همسایه عرش آستان دارد بقیع در پناه مجتبى در ظل زین العابدین ارتباط معنوى با قدسیان دارد بقیع باقر علم نبى و صادق آل رسول خفته‏اند آنجا که عمر جاودان دارد بقیع قرنها بگذشته بر این ماجرا اما هنوز داغ هجده ساله زهراى جوان دارد بقیع کس نمیداند چرا یا قرة عین الرسول منظره فصل غم انگیر خزان دارد بقیع آخر اینجا قصه گوى رنج‏بى پایان تست غصه و غم کاروان در کاروان دارد بقیع خفته بین منبر و محرابى اما بازهم از تو اى انسیه حورا نشان دارد بقیع راز مخفى بودن قبر ترا با ما نگفت تا بکى مهر خموشى بر دهان دارد بقیع؟ شب که تنها میشود با خلوت روحانى‏اش اى مدینه انتظار میهمان دارد بقیع شب که تاریک است و در بر روى مردم بسته‏اند زائرى چون مهدى صاحب زمان دارد بقیع کاش باشد قبضه خاکم در آن وادى «شفق‏» چون ز فیض فاطمه خط امان دارد بقیع سروده ی محمد جواد غفور زاده کاشانى (شفق)   ××× كاش همچون لاله سوزم در بيابان بقيع تا شبانگاهى شوم شمع فروزان بقيع كاش سوى مكه تازد كاروان عمر من تا كنم بيتوته يك شب در شبستان بقيع كاش همچون پرتو خورشيد در هر بامداداوفتم بر خاك قبرستان ويران بقيع آرزو دارم ...

  • امام حسین (ع)از مدینه تا مکه و کربلا و اشعار فوق العاده زیبا.......

                 امام حسین (ع)از مدینه تا مکه و کربلا                اشعار فوق العاده زیبا                                                   خواهرم اینجا زمین کربلاستسرزمین غصه و درد و بلاستاین زمین بوی جدایی می‌دهدخاتمه بر آشنایی می‌دهدخواهرم اینجا اسیرت می‌کننددر همین ده روزه پیرت می‌کنندکلیم اگر دعا کند، بی‌تو دعا نمی‌شودمسیح اگر شفا دهد، بی‌تو شفا نمی‌شودگِرد حرم دویده‌ام صفا و مروه دیده‌امهیچ‌کجا برای من کربُبَلا نمی‌شودچوب به دست قاتلت به ناله گفت این سخنجایِ سرِ بریده در طشت طلا نمی‌شودگشته به هر زمان زمینْ سرخ ز خون اهل‌بیتخون کسی چو خون تو خون خدا نمی‌شودکسی که گشت گِرد تو، گِرد خطا نمی‌رودپیرو خط کربلا اهل خطا نمی‌شودای بدن تو غرق خون، ای سر و روت لاله‌گوناز چه خضاب کرده‌ای؟ خون که حنا نمی‌شودجز سر غرق خون تو که شد چراغ کاروان؟رأس بریده بر کسی راهنما نمی‌شودکوفه و کربلا گذشت، سخت به عترتت ولیهیچ‌کجا به سختیِ شام بلا نمی‌شود!                  *************************************گفتمش نقاش را نقشی بکش از زندگی با قلم نقش حبابی بر لب دریا کشیدگفتمش چون می کشی تصویر مردان خدا تک درختی در بیابان یکه و تنها کشیدگفتمش نامردمان این زمان را نقش کن عکس یک خنجر زپشت سر پی مولاکشیدگفتمش راهی بکش کان ره رساند مقصدم راه عشق و عاشقی ومستی و نجواکشید گفتمش تصویری از لیلی و مجنون را بکش عکس حیدر در کنار حضرت زهرا کشیدگفتمش بر روی کاغذ عشق را تصویر کن در بیابان بلا تصویری از سقا کشیدگفتمش از غربت و مظلومی و مهنت بکش فکر کرد و چار قبر خاکی از طه کشیدگفتمش سختی و درد و آه گشته حاصلم گریه کرد آهی کشیدو زینب کبری کشیدگفتمش درد دلم را با که گویم ای رفیق عکس مهدی را کشیدو به چه بس زیبا کشیدگفتمش ترسیم کن تصویری از روی حسین گفت این یک را بباید خالق یکتا کشید  امام حسین(ع) هنگام عزیمت از مدینه تا مکه و مکه تا کربلا چه آیاتی را به تناسب حادثه تلاوت فرمود؟ پرسش آیاتی که امام حسین(ع) هنگام عزیمت از مدینه به مکه و مکه به کوفه و کربلا را خواند، چه بود؟  پاسخ اجمالی  با تحقیق در منابع تاریخی و حدیثی که ما به آنها دست‌رسی داشتیم؛ چنین بر می‌آید که امام حسین(ع) در مسیر حرکتشان از مدینه تا کربلا در جایگاه‌های مختلف به تناسب آیاتی را تلاوت فرمود که در دو قسمت از مدینه به مکه و از مکه به کربلا بیان می‌شود. الف. آیاتی که امام حسین(ع) هنگام خروج از مدینه و رهسپار شدن به سوی مکه خواندند، عبارت‌اند از: 1. در شب یک‌شنبه ...

  • اشعار مکه و مدینه

    صفاى مدينه در بارگاه لطفت خواندى مرا مدينهويرانه دلم را دادى صفا مدينهلبريز اشك و آهم دادى مرا پناهمدر سينه آه دارم بر لب دعا مدينهتا بگذرد خداوند از عبد روسياهىآورده ام به همره جرم و خطا مدينهديدار اين حرم را اين خاك محترم رالايق نبودم امّا كردى عطا مدينهيك عمر در گدازم از آتش منيّتمن آمدم كه گردم از خود جدا مدينهبيمار نفس خويشم غير از شفا نخواهمخود را كشانده ام تا دارالشّفا مدينهبودم به گفتگويت آوردى ام بسويتدل با حريم پاكت شد آشنا مدينههر زائرى از اينجا سوغات مى برد، مناز لطف دوست دارم سوغات ها مدينهاشكِ براى زهرا بوسيدن حريمش با خويش مى برم من اين هديه را مدينهگشتم ولى نديدم آن قبر بى نشان رابر گو مزار زهرا باشد كجا مدينهيك كربلاست جنب شط فرات امّايك كربلا تو دارى در خويش يا مدينههمچون بقيع ويران ويرانه شد دل منزد شعله بر وجودم اين كربلا مدينه «ياسر» اگر شكسته ست آيينه وجودشدارد به شوق رويت شور و نوا مدينهدر بهشت مدينه اى آمده از خاك شهيدان سرافرازخاك كف پايت به سماوات كند نازاى آمده از وادى ايثار و شهادتافكنده به شهر نبوى رحل اقامتاى ترك وطن كرده تورا سوزدل اينجاستهمراه تو عطر نفس يوسف زهراستدر هر نفست بوى مناجات مدينه ستاين فيض زيارت همه سوغات مدينه ستچون بود تو را آه نفس گير به سينه دعوت ز تو كردند بيايى به مدينهاى زائر دل سوخته شهر مدينهاى عطر سرشك تو روان بهر مدينه اى داشته بر آل نبى عرض ارادتاين شهر بود شهر نبى شهر عبادتاى دوست نگهدار ز جان حُرمت او رادر هر قدمى بوسه بزن تربت او رااينجا همه خاطره ها آينه گردندياد آر كسانى كه تو را بدرقه كردنداينجا ز نبى دم بزن و آل كريمشپروانه شو و بال بزن گرد حريمشاينجا اثر از لطف به آه تو ببخشندوز مرحمت دوست گناه تو ببخشنداى آن كه دلت گشت به آيينه قرينهبر بال ملك گام نهادى به مدينهزينت بده با شمع دعا محفل خود راتطهير كن اينجا ز گناهان دل خود رااين شهر مدينه ست كه با شوكت و احسانآيينه به پابوسى تو عرش نشيناناكنون تو و اين روضه چون جنّت احمد اکنون تو و اين عطر جنان، عطر محمّداكنون تو و اين سوز دل و آتش سينهاى آمده با دعوت زهرا به مدينهمرغ دل خود را بده اينجا پر و بالشبر فاطمه مهمانى و بر احمد و آلشبنگر به مدينه به مقامات رفيعشبنگر به مدينه به غم انگيز بقيعشاى شهر مدينه بنگر آتش جان راپاسخ بده اين پرسش دل سوختگان رابر گو تو كنون بر همه اى شهر مدينهكو رهگذر فاطمه اى شهر مدينهجز ناله نخوانده ست دلم آيه در اينجاجز بال كبوتر نبود سايه در اينجااى زائر يثرب من و تو همچو كبوتراز لطف نشستيم در اين باغِ معطّرباغى كه چهار آينه نور در اويندباغى كه در آن اهل ...

  • چاووشی خوانی برای زائرین مکه و مدینه

    ای باخبر زغربت زهرا خوش آمدی بگرفته بوی تربت زهرا خوش آمدی ای زائری که رفته ای بوسیده ای بقیع ازغربت غریبی زهرا خوش آمدی

  • یتیم مکه ای اما بزرگ دنیایی - علی اکبر لطیفیان

    یتیم مکه ای اما بزرگ دنیایی - علی اکبر لطیفیان

    یتیم مکه ای اما بزرگ دنیایی شاعر : علی اکبر لطیفیان لب نگار که باشد رطب حرام بودزمان واجبمان مستحب حرام بود فقیه نیستم اما به تجربه دیدمبدون عشق مناجات شب حرام بود اگر که هست طبیبم طبیب دوّاریبه من معالجه ی در مطب حرام بود برآنکه دشمن اولاد توست نیست عجبکه نطفه اش نسب اندر نسب حرام بود تو مرد ظرفشناسی و مهِر اولادتعجم که هست برای عرب حرام بود تو را در کمال نوشتند یا رسول اللهبزرگ آل نوشتند یا رسول الله تو آفریده شدی و سرآمدت گفتندهزار مرتبه اَحسن به ایزدت گفتند تورا به سمت زمین با نسیم آوردندتوآمدی و ملائک خوش آمدت گفتند نشان دهنده ی معصومیِ قبیله توستاگر که قّبه خضرا به گنبدت گفتند تمام آل عبا«کُلنا محمّد» بودتوعین نوری و در رفت و آمدت گفتند اگر چه یک نفری، جمع چهارده نفریتورا محمّد و آل محمّدت گفتند شب ولادتت ای یار می کنم خیراتنثار مقدم خیر تو چهارده صلوات برای خُلق تو باید کنند تحسینتنشد مشاهده شصت و سه سال نفرینت از آن طرف تو اگر نور آخرین هستینوشته اند از این سو تو را نخستینت هزار و سیصد و هشتاد و چندمین سال استشدیم کوچه نشینت، شدیم مسکینت شدیم ریزه خور سفره های سیّدی اتگدای سفره ی هر سال چهارده سینت توآمدی که علی را فقط ببینی و بسنداده اند به جز دیده ی خدا بینت یتیم مکه ای اما بزرگ دنیاییاگر چه خاک نشینی، همیشه بالایی مرا اویس شدن در هوای تو کافی استاگر چه باز ندیدم، دعای تو کافی است همینکه بوی تو را در مدینه حس کردملبم رسید به خاک سرای تو کافی است چه حاجتی به پسر داری ای بزرگ قریشهمینکه فاطمه داری برای تو کافی است همینکه اوّل هر صبح پیش زهراییبرای روشنی لحظه های تو کافی است تو آن پیمبر دنباله داری و بعدتاگر علی تو باشد به جای تو کافی است قسم به اشهد ان لااله الا اللهتو آمدی که بگویی علی ولی الله تو آمدی و ترحّم شدند دخترهاچقدر صاحب دختر شدند مادرها تو آمدی و رعیّت شکوه عبد گرفتبدین طریق چه آقا شدند نوکرها خدای خوب به جای خدای چوب نشستو با اذان تو بالا گرفت باورها بگو: مدینه علمی، علی درآن استبگو: که واجب عینی است حرمت درها بریز شیره پیغمبری به کام حسینکه از حسین بیاید علی اکبرها زمان گذشت زمان ظهور دیگر شدحسین منی انا من حسین اکبر شد هزار حضرت مریم کنیز مادر توستتورا بس است همینکه بتول، دختر توست به دختران فلان و فلان نیازی نیستاگر خدیجه والامقام همسر توست علی و فاطمه دو رحمت خداوندیبرای عالم دنیا و صبح محشر توست به یک عروج تو جبرئیل از نفس افتادخبر نداشت که این تازه اوج یک پَر توست به عرش رفتی و ماندی در آن تقّرب محضخدا برابر تو یا علی برابر توست تو با علی جریان ساز شیعه اید ، اماشناسنامه ...

  • دانلود به جای آنکه همه ساله به مکه روی

    بسم الله الرحمن الرحیمبرای دانلود روی لینک زیر کلیک کنید   دانلود به جای آنکه همه ساله به مکه روی   بازگشت به صفحه اصلی

  • اشعار درمورد مکه و مدینه وقبرستان بقیع

        ---------------------(قصيده)----- خوش آن نسیم که مى آید از کناربقیعخوشا هواى روان بخش و مُشکبار بقیعفرشتگان ز زمین مى برند سوىبهشتبراى غالیه‌ی حوریان غبار بقیعاگر که طور تجلّى ز صدق مىطلبىبیا به گلشن روحانى دیار بقیعدریغ و درد که از ظلم دشمنانخداخراب شد همه آثار بى شمار بقیعایا که غیرت دین دارى و ولایتآلببار خون، عوض اشک در کنار بقیعخراب کرد ستم، مشهد چهار امامکزآن شرف به سما یافت خاکسار بقیعنخست مرقد سبط نبى امام حسنبزرگ محوراعزاز و افتخار بقیعمزار حضرت سجاد، اسوه عبّادامین اعظم حق، رکناستوار بقیعمزار حضرت باقر، عزیز پیغمبرکه بر فزوده به اجلال و اشتهاربقیعمزار حضرت صادق رئیس مذهب و دینجهان علم و عمل، نور کردگاربقیعقبور منهدم دیگر از تبار رسولفزوده است بر اوضاع رنج باربقیعز ظلم فرقه وهّابیان ناکس دونبیا ببین که خزان گشته نوبهاربقیعسعودیان عمیل یهود و صهیونیسمز ظلم، هتک نمودند اعتباربقیعقبور آل پیمبر، خراب و ویران استفرشتگان همگان اند سوگواربقیعدر این مصائب عظمى ولىّ عصر بوَدشکسته خاطر و محزون و داغداربقیعکند ظهور و جهان پر کند ز دانش و دادزند به ریشه خصم ستم شعاربقیعقیام باید و مردانگىّ و همّت و عزمکه بر طرف کند این وضع ناگواربقیعوگرنه تا نشود قطع دست استعمارجهان شیعه بود زار و دل فکاربقیعحرامیان به حرم تا که حاکم اند رواستکه مسلمین همه باشند شرمساربقیعسلام بى حد و بسیار بر پیمبر و آلدرود وافر و بى انتها نثاربقیعز یاد مرقد ویران اولیاى خداهمیشه «لطفى صافى» است بى قراربقیع     ------(زمزمه- بهارعلي خزان شده اي)-- خدايا شب پريشونیه                      تموم چشا خيس و بارونيهمیونگلو/ ترانه ی بغضه كه زندونيه
 که سهم بقيع /هنوز بی چراغی و ویرونیه
اگه يكروز مادر سادات پشت در غرق خون نمی شد
    حریم پاك پسرهاش هيچ موقع ديگه ویرون نمیشدامون ای دل وای امون ای دل وای امون ای دل وامصیبتبروی دلم يه دنياغمه                         اگه بمیره شيعه والّا کمهآخه قبور/
اماما برا شيعه محترمه
   چهار تامزار/
ميون بقيعه كه بي حرمهاگه يك روزدستای مولا بين کوچه بسته نميشد
 دیگه هيچ وقت حرمت صحن آسمون شیكسته نمی شدامون ای دل وای امون ای دلوای امون ای دل وامصیبتیه دنيا عزاس تو قاب چشام                        بدی كه نمياره خيليدوام

گمون می كنم/ ميون بقيع اين چهارتا امام
  گرفتن همه/
يه روضه به يادخرابه شام
 ایشاالله اون روز مياد كه اين خاك غم جای پای آقاسبه پا ميشهبارگاهی كه قلب اون قبر پاك زهراسامون ای دل وای امون ای دل وای امون ای دلوامصیبت     --------------------(تركيب بند بقيع)---- از صفای ضریح ...

  • رباعي وشعر مناسب چاووشی خوانی برای زائرین مکه و مدینه بسيار عالي

    Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 /* Style Definitions */ table.MsoNormalTable {mso-style-name:"Table Normal"; mso-tstyle-rowband-size:0; mso-tstyle-colband-size:0; mso-style-noshow:yes; mso-style-priority:99; mso-style-qformat:yes; mso-style-parent:""; mso-padding-alt:0cm 5.4pt 0cm 5.4pt; mso-para-margin:0cm; mso-para-margin-bottom:.0001pt; mso-pagination:widow-orphan; font-size:11.0pt; font-family:"Calibri","sans-serif"; mso-ascii-font-family:Calibri; mso-ascii-theme-font:minor-latin; mso-fareast-font-family:"Times New Roman"; mso-fareast-theme-font:minor-fareast; mso-hansi-font-family:Calibri; mso-hansi-theme-font:minor-latin; mso-bidi-font-family:Arial; mso-bidi-theme-font:minor-bidi;} Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 /* Style Definitions */ table.MsoNormalTable {mso-style-name:"Table Normal"; mso-tstyle-rowband-size:0; mso-tstyle-colband-size:0; mso-style-noshow:yes; mso-style-priority:99; mso-style-qformat:yes; mso-style-parent:""; mso-padding-alt:0cm 5.4pt 0cm 5.4pt; mso-para-margin:0cm; mso-para-margin-bottom:.0001pt; mso-pagination:widow-orphan; font-size:11.0pt; font-family:"Calibri","sans-serif"; mso-ascii-font-family:Calibri; mso-ascii-theme-font:minor-latin; mso-fareast-font-family:"Times New Roman"; mso-fareast-theme-font:minor-fareast; mso-hansi-font-family:Calibri; mso-hansi-theme-font:minor-latin; mso-bidi-font-family:Arial; mso-bidi-theme-font:minor-bidi;} ای باخبر زغربت زهرا خوش آمدی بگرفته بوی تربت زهرا خوش آمدی ای زائری که رفته ای بوسیده ای بقیع ازغربت غریبی زهرا خوش آمدی ------ دلم پرمی زند سوی مدینه به جانم می وزد بوی مدینه خدایا ازتو دارم این تمنا نصیب ما کنی کوی مدینه کهنه زخمی به سینه دارم من آرزوی مدینه دارم من   مژده بادا زائربیت خدا آمد خوش آمدمیهمان کعبه از سعی وصفا آمد خوش آمد آن که باشوق و شعف کرده طواف بیت حق را با دلی شادان ز سوی کبریا آمد خوش آمد آن که دعوتنامه از حق داشت میهمان خدا شد شد خداوند جهان ازاو رضا آمد خوش آمد درصفا ومروه با ذکرخدا سعی وصفا کرد از گنه پاکیزه با صدق وصفا آمدخوش آمد زادگاه مرتضی رابوسه زد با اشک حسرت با ولای آن امام پیشوا آمدخوش آمد درمدینه میهمان شد بر رسول الله زهرا میهمان حضرت خیرالنساءآمد خوش آمد دربقیع قبرامامان را بدید وسوخت از غم هان عزادارامام مجتبی آمد خوش آمد از برای حضرت ام البنین هم گریه کرده یاد عباس ...

  • مبعث گرامی باد

    نور عترت آمد از آیینه ام<?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" /> کیست در غار حرای سینه ام رگ رگم پیغام احمد می دهد سینه ام بوی محمد می دهد من سخن گویم ولی من نیستم این منم یا او ندانم کیستم جبرئیل امشب دمد در نای من قدسیان خوانند با آوای من ای بتان کعبه در هم بشکنید با من امشب از محمد دم زنید از هوا گلبانگ تهلیل آمده دیده بگشائید جبریل آمده مکه تا کی مرکز نا اهلهاست پایمال چکمه بوجهلهاست مکه دریای فروغ وحی شد بت پرستان بت پرستی نهی شد روز، روز مرگ ظلم و ظالم است بانگ نفرت مرد ، اقرا حاکم است یا محمد منجی عالم توئی این مبارک نامه را خاتم توئی انبیا مشعل ز تو افروختند وز دمت پیغمبری آموختند غیرت و مردانگی آئین توست عزت زن در حجاب دین توست بر همه اعلام کن زن برده نیست برده مردان تن پرورده نیست خاتم توحید در انگشت تو حق به پیش روی و حیدر پشت تو ما تو را زهرای اطهر داده ایم شیر مردی مثل حیدر داده ایم ما تو را دادیم در بین همه یک خدیجه یک علی یک فاطمه