اشعاردر سوگ برادر
یاد یه شعر از پروین اعتصامی افتادم ...در سوگ پدر....
پروين اعتصامی پس از درگذشت پدر، اين ابيات را در سوك وي سروده :پدر،آن تيشه كه برخاك تو زد دست اجلتيشه اي بود كه شد باعث ويرانـي منيوسفت نام نهادند و به گـرگت دادنـدمرگ، گرگ توشد، اي يوسف كنعاني منمه گردون ادب بودي و در خاك شديخاك، زندان توگشت، اي مه زنداني مناز نـدانستن مـن، دزد قضـا آگه بودچو تو را برد، بخنديد به نادانـي منآنكه در زير زمين، داد سر و سامانـتكاش ميخورد غم بي سر و ساماني منبه سر خاك تو رفتم، خط پاكش خواندمآه از اين خط كه نوشتند به پيشاني منرفتي و روز مرا تيره تر از شب كرديبي تو در ظلمتم اي ديده نوراني مـنبي تو اشك و غم حسرت، همه مهمان منندقدمـي رنجه كن از مهر، به مهماني منصـفحه روي ز انـظار، نـهان ميدارتا نخوانند در اين صفحه، پريشاني مندهر بسيار چو من سر به گريبـان ديده استچه تفاوت كندش سر به گريباني من ؟عضو جمعيت حق گشتـي و ديگر نخوريغم تنهايي و مهجوري و حيرانـي منگل و ريحان كدامين چـمنت بـنمودند؟كه شكستي قفس، اي مرغ گلستاني منمـن كه قدر گـهر پاك تـو ميدانستمز چه مفقود شدي، اي گهر كاني منمن كه آب تو ز سر چشـمه دل ميـدادمآب و رنگت چه شد، اي لاله نغماني من؟من يكي مرغ غزل خوان تو بودم، چه فتادكه دگر گوش ندادي به توا خواني من؟گنج خود خوانديم و رفتي و بگذاشتيماي عجب تعد تو با كيست نگهباني من؟
پندیات (صائب تبریزی)
آنچنان کز رفتن گل خار میماند به جا آنچنان کز رفتن گل خار میماند به جا از جوانی حسرت بسیار میماند به جا آه افسوس و سرشک گرم و داغ حسرت است آنچه از عمر سبکرفتار میماند به جا کامجویی غیر ناکامی ندارد حاصلی در کف گلچین ز گلشن، خار میماند به جا جسم خاکی مانع عمر سبکرفتار نیست پیش این سیلاب، کی دیوار میماند به جا؟ هیچ کار از سعی ما چون کوهکن صورت نبست وقت آن کس خوش کزو آثار میماند به جا زنگ افسوسی به دست خواجه هنگام رحیل از شمار درهم و دینار میماند به جا نیست از کردار ما بیحاصلان را بهرهای چون قلم از ما همین گفتار میماند به جا عیش شیرین را بود در چاشنی صد چشم شور برگ صائب بیشتر از بار میماند به جا
داستان “مورچه و سلیمان نبی”
داستان “مورچه و سلیمان نبی” روزی حضرت سلیمان (ع ) در کنار دریا نشسته بود، نگاهش به مورچه ای افتاد که دانه گندمی را باخود به طرف دریا حمل می کرد. سلیمان (ع) همچنان به او نگاه می کرد که دید او نزدیک آب رسید. در همان لحظه قورباغه ای سرش را از آب دریا بیرون آورد و دهانش را گشود. مورچه به داخل دهان او وارد شد و قورباغه به درون آب رفت. سلیمان مدتی در این مورد به فکر فرو رفت و شگفت زده فکر می کرد. ناگاه دید آن قورباغه سرش را از آب بیرون آورد و دهانش را گشود. آن مورچه آز دهان او بیرون آمد، ولی دانه ی گندم را همراه خود نداشت. سلیمان(ع) آن مورچه را طلبید و سرگذشت او را پرسید. مورچه گفت : ” ای پیامبر خدا در قعر این دریا سنگی تو خالی وجود دارد و کرمی در درون آن زندگی می کند. خداوند آن را در آنجا آفرید او نمی تواند از آنجا خارج شود و من روزی او را حمل می کنم. خداوند این قورباغه را مامور کرده مرا درون آب دریا به سوی آن کرم حمل کرده و ببرد. این قورباغه مرا به کنار سوراخی که در آن سنگ است می برد و دهانش را به درگاه آن سوراخ می گذارد من از دهان او بیرون آمده و خود را به آن کرم می رسانم و دانه گندم را نزد او می گذارم و سپس باز می گردم و به دهان همان قورباغه که در انتظار من است وارد می شود او در میان آب شنا کرده مرا به بیرون آب دریا می آورد و دهانش را باز می کند و من از دهان او خارج میشوم.” سلیمان به مورچه گفت : “وقتی که دانه گندم را برای آن کرم میبری آیا سخنی از او شنیده ای ؟” مورچه گفت آری او می گوید : ای خدایی که رزق و روزی مرا درون این سنگ در قعر این دریا فراموش نمی کنی رحمتت را نسبت به بندگان با ایمانت فراموش نکن .
شعرولادت امام حسن مجتبی(ع)
من کیم حجت حق آینه ى ذوالمننم من کیم وجه خدا ماه زمین و ز منم من کیم شمع فروزنده هر انجمنم من کیم چشم و چراغ نبى ماتمنم من کیم فاطمه را باغ گل یاسمنم من کریم دو جهان یوسف زهرا حسنم من کیم نخل امید نبوى را ثمرم من کیم بحر کمال علوى را گوهرم من کیم فاطمه را میوه ى قلبم، پسرم من کیم آنکه ز وصف همگان خوبترم من کیم آنکه نبى بوسه زند بر دهنم من کریم دو جهان یوسف زهرا حسنم من کیم آنکه سر دوش نبى جاى من است جلوه ى حسن و خدا در رخ زیباى من است سرمه ى چشم ملک خاک کف پاى من است دست تقدیر خدا دست تواناى من است هست چون شیر خدا بازوى خیبر شکنم من کریم دو جهان یوسف زهرا حسنم مصطفى عاشق سرو قد و بالاى من است جاودان دین حق از همت بالاى من است آفرینش همه جا غرق تجلاى من است روح این روزه ى سى روزه تولاى من است حج منم، سعى منم، قبله منم، کعبه منم من کریم دو جهان یوسف زهرا حسنم مظهر حسن خدا، عز و جل کیست منم معنى حى على خیر العمل کیست منم سید و سرور و مولاى ملل کیست منم فاتح وصف شکن جنگ جمل کیست منم کرده اعجاز على بازوى دشمن شکنم من کریم دو جهان یوسف زهرا حسنم حلم من دین خدا را به خدا احیا کرد صبر من فتنه گران راهمه جا رسوا کرد آه من تیره شد و بر دل دشمن جا کرد صلح من مشت معاویهى دون را وا کرد حق همین بود که خود واقف سّر و علمم من کریم دو جهان یوسف زهرا حسنم من که در دایرهى صبر امامت کردم من که در پاسخ دشنام کرامت کردم در وطن نیز غریبانه اقامت کردم همه دیدندکه با صبر قیامت کردم بشنوید از لب «میثم» که غریب وطنم من کریم دو جهان یوسف زهرا حسنم
اشعارامامت امام زمان(عج)
جهان محیط وسیع عنایت است امروز وجود، مرکز نور هدایت است امروز عطا و جود و کرم بینهایت است امروز دهید مژده که عید ولایت است امروز خجسته باد به مستضعفین زعامتشان که ثبت شد به کتاب خدا امامتشان الا که قائم امر قیام شد مهدی زمامدار به کل نظام شد مهدی به خلق، رهبر والا مقام شد مهدی امام بود و دوباره امام شد مهدی کرامت و شرف و نصر ما مبارک باد امامت ولیعصر ما مبارک باد محیط سفرة گستردة کرامت اوست پناه عالم هستی به ظلّ قامت اوست امامت همه مستضعفین امامت اوست «سلامت همه آفاق در سلامت اوست» کرامتی که ز کف رفته باز، باز آرد لوای حمد علی را به اهتزاز آرد سلام گرم همه اولیا به جان و تناش که اوست شمع و دل انبیاست انجمناش شفای روح هزاران مسیح در سخناش شکوه احمدی و ذوالفقار بوالحسناش صلای عدل الهی به تازیانة اوست لوای دولت مستضعفین به شانة اوست نُه ربیع نخستین، نکوترین عید است غدیر دوم پویندگان توحید است بزرگ عید امامت بدون تردید است ندای نصر من الله مهر تایید است ترانة جرس از کاروان نور آید ز جبرئیل امین مژدة ظهور آید الا قیام قیامت به قامتت مهدی حیاتِ عدل، محیط زعامتت مهدی گرفته ملک جهان را کرامتت مهدی خجسته باد مقام امامتت مهدی الا ندیده، دل و دیده محو دیدارت هزار یوسف مصری اسیر بازارت امامت تو نوید نخست قرآن است امامت تو کلید نجات انسان است امامت تو امید همه امامان است امامت تو کمال کمال ایمان است امامت تو امید موالیان خداست هماره آرزوی قلب سیدالشهداست هزار موسی عمران مقیم طور تو اند مقیم طور تو پروانههای نور تو اند تمام خلق خداوند در حضور تو اند هماره منتظر لحظة ظهور تو اند به جمع منتظران چون علی امامت کن قیام توست قیامت، بیا قیامت کن تو آفتاب خدایی خدا نگهدارت همیشه در دل مایی خدا نگهدارت مدینه؟ کرب و بلایی؟ خدا نگهدارت کنار قبر رضایی؟ خدانگهدارت «تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد» «وجود نازکت آزردة گزند مباد» به تیغ عدل تو کاخ ستم خراب شود تمام عالم، یکباره انقلاب شود عدو در آتش بیداد خویش آب شود دعای فاطمه سلاماللهعلیها یک روز مستجاب شود چه میشود که شود از دعای مادر تو دو چشم "میثم" تو جای پای لشگر تو
اعمال روزعیدقربان
اعمال روزعیدقربان عيد قربان، روز ثبوت و اثبات عشق و تسليم است؛ روزي که انسان در برابر معشوق، هيچ بودن همه چيز را ميپذيرد، خود و همه چيز را فداي او ميکند و «تعبد» را که نتيجه عرفان، شهود و ديدن يار است، به معرض ديد ميگذارد. به گزارش ايسنا، عيد قربان، از اعياد مهم اسلامى و يادآور اخلاص و بندگى حضرت ابراهيم(ع) در برابر پروردگار خويش است، آن جا که فرمان حق براى ذبح اسماعيل صادر شد و ابراهيم آن بنده فرمانبردار خداوند آماده اجراى اين فرمان شد و اسماعيل را به قربانگاه برد و کارد بر حلقومش نهاد، ولى ندايى رسيد که اى ابراهيم از عهده اين آزمون الهى برآمدى، دست نگهدار که فرمانبردارى خويش را به درستى اثبات کردهاى. اين روز، روز عيد و خوشحالى و سرور است. زيرا علاوه بر اين که بندهاى مخلص از آزمونى دشوار، سربلند بيرون آمد و بندگى خويش را در پيشگاه خداى بزرگ ثابت کرد، گروه عظيمى از بندگان مخلص خدا به او تاسى جسته، به زيارت خانه خدا مىشتابند و مراسم منا و از جمله، قربانى را انجام مىدهند.اعمال روز عيد قربان: براى عيد قربان اعمالى چند نقل شده است: 1ـ غسل کردن است که به گفته مرحوم «علاّمه مجلسى»، غسل در آن روز سنّت مؤکّد است تا آن جا که بعضى از علما آن را واجب دانستهاند. 2ـ نماز عيد قربان است و نحوه انجام آن، به همان کيفيّت نماز عيد فطر است و نماز عيد قربان در زمان غيبت امام(ع) مطابق مشهور فقهاى عظام، سنّت مؤکّد است. (خواه به صورت جماعت خوانده شود يا فرادى). خواندن نماز عيد در زمان ما مستحب است و آن دو رکعت است؛ در رکعت اوّل سوره حمد و سوره اعلى (يا هر سوره ديگرى که مايل باشد) بخواند و بعد از آن پنج تکبير بگويد و بعد از هر تکبير اين قنوت را بخواند: اَللّـهُمَّ اَهْلَ الْکِبْرِيآءِ وَ الْعَظَمَةِ، وَاَهْلَ الْجُودِ وَ الْجَبَرُوتِ، وَ اَهْلَ الْعَفْوِ خدايا اى اهل بزرگى و عظمت و اى شايسته بخشش و قدرت و سلطنت و اى شايسته عفو وَ الرَّحْمَةِ، وَاَهْلَ التَّقْوى وَالْمَغْفِرَةِ، اَسْئَلُکَ بِحَقِّ هذَا الْيَومِ، اَلَّذى جَعَلْتَهُ و رحمت و اى شايسته تقوا و آمرزش از تو خواهم به حق اين روزى که قرارش دادى لِلْمُسْلِمينَ عيداً، وَلِمُحَمَّد صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ذُخْراً [وَشَرَفا] وَمَزِيداً، براى مسلمانان عيد و براى محمّد صلى الله عليه و آله ذخيره و شرف و فزونى مقام اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد، وَاَنْ تُدْخِلَنى فى کُلِّ خَيْر اَدْخَلْتَ که درود فرستى بر محمّد و آل محمّد و درآورى مرا در هر خيرى که درآوردى فيهِ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّد، وَاَنْ تُخْرِجَنى مِنْ کُلِّ ...
اشعارولادت امام زمان(عج)
یک شب كه عشقت باز از دل در گذر شد نام تو را بردم پیاپى تا سحر شد تا صبحدم آن شب به یادت گریه كردم هر قطره اشكم در پى تو در سفر شد قابل نبودم تا جمالت را ببینم امّا قسم بر تو كه شوقم بیشتر شد شد علّت دورى من از تو، عُیوبم دل مبتلا هر روز بر عیب دگر شد هر بار آهم شد مؤثّر بر دل تو كار بدى كردم كه آهم بى اثر شد خود واقفم یارى ز من بدتر ندارى دست ولایت از سر من بر نداری زاده شدم تا با غم خوبان بمیرم زشتم، به پایت، خوبتر از جان بمیرم خواهم به محرابم به هنگام نمازم یا در تلاوت كردن قرآن بمیرم من دوست دارم در میان شورِ یاران با ذكر نامت در صفِ خوبان بمیرم آلوده باشد دیدهام اما مدد كن در موقع جان دادنم گریان بمیرم سلطان عشق آید به بالینم بگوید خوش آمدى، با دیدنش عطشان بمیرم من دوست دارم مرگ را با دیدن تو هر غصّه را با لحظه اى خندیدن تو
شعرشهادت حضرت زهرا(س)
از دست روزگار تنم تیر می کشد جای مصیبت و محنم تیر می کشد از من نمانده جز دو سه تا تکه استخوان هر آنچه مانده از بدنم تیر می کشد رفتم حمایت از تو کنم، بازویم شکست گفتم "علی" ببین دهنم تیر می کشد این سینه ای که شد سپر دردهای تو وقت نفس نفس زدنم تیر می کشد از بعد روز کوچه و سیلی و صورتم هر روز صورت حسنم تیر می کشد از بس که زینب از غم من سینه می زند جسم کبود سینه زنم تیر می کشد وقتی حسین بی کفن افتد به روی خاک در زیر خاک ها کفنم تیر می کشد