ابراهیم نصر بروجردی
بروجرد و مشهورین
مشاهیر و مفاخر و هنرمندان بروجرد 48 شهر بروجرد و جمعی از مشهورین بروجرد در این جا نیست کس آگه ، ز ناکامی و محرومی هوایش بسکه راحت بخش و دلجو اتفاق افتاد کنون دارد بروجرد از رواق و طاق این منظر همان رونق که دارد بوستان ، از لاله و شمشاد چو طوفان خواست تاریخش ز استاد خرد ، گفتا مدام این خانه بادا یارب از احسان وجود ، آباد * * * بروجرد : پل قلعه حاتم ، عکس از احمد معطری * * * بروجرد زیبا : پارک بهار * * * * * بروجرد زیبا : میدان عشق * * * * * بروجرد زیبا : رودخانه گلدشت بروجرد * * * * * بروجرد زیبا : میدان پهلوی سابق * * * * * بروجرد زیبا : دریاچه چغا * * * * * بروجرد زیبا : نمایی از گلدشت بروجرد عکاس بهنام امیری * * * * * بروجرد : خانه حاج آقا کمال الدین نبوی طباطبایی - موزه تاریخی بروجرد * * * * * بروجرد : نمای جلوی دانشگاه آزاد بروجرد * * * * * بروجرد : قلعه حاتم ، عکس از احمد معطری * * * بروجرد : تندیس آرش کمانگیر * * * * * بروجرد : پل قلعه حاتم ، عکس از احمد معطری * * * بروجرد : تپه ی قلعه رومیان ، عکس از احمد معطری * * * بروجرد : مسجد سلطانی ، عکس از احمد معطری * * * بروجرد : مقبرهء آقا محمد ابراهیم بروجردی ، عکس از احمد معطری * * * بروجرد : کاشی کاریهای مسجد سلطانی ، عکس از احمد معطری * * * * * * * بروجرد : امامزاده جعفر * * * * * ...
زندگینامه ابراهیم ادهم
ابراهیم ادهم ابواسحاق ابراهیم بن ادهم بن منصور زید بن جابر بلخی از عرفا و زهّاد نیمه اول قرن دوم هجری از طبقه اول صفویه به شمار می آید. تولد او را حدود سال 100 هجری روایت کردهاند. وی از امیر زادگان بلخ بود که متحول شده و قدم به دایره سیر و سلوک نهاده بود. مورخین او را از اهالی قبیله بنی عجل در قبیله بنی تمیم میدانند و نسب او از این جهت مهم است که این طایفه در التزام به تشیع مشهور بود و به همین دلیل اکثر مورخان ابراهیم ادهم را شیعه می دانند. وی پس از ترک سلطنت ظاهری، رو به صحرا نهاد. به گفته عطار نیشابوری، پس از ترک بلخ به نیشابور رفت و مدت 9 سال در غاری به عبادت و ریاضت پرداخت، سپس به مکه رفت و مجاورت خانه خدا را برگزید، آنگاه به شام رفت. در برخی از منابع تاریخی آمده است که ابراهیم ادهم در مکه به خدمت امام زین العابدین و امام محمد باقر علیه السلام رسید و از برکات آنان بهره مند شد. بنا بر روایاتی، هنگامی که امام صادق علیه السلام از کوفه عازم مدینه بود، ابراهیم نیز همراه جمعی از علما به مشایعت امام رفت. اغلب مورخان تاریخ وفات او را سال 160 یا 161 قمری و قبرش را در بغداد یا شام میدانند. چگونگی ایجاد تحول در ابراهیم ادهم دربارۀ علت و چگونگی پیوستن او به طریق زهد و تجرد داستانهای مختلف نقل شده است. بنا بر یکی از این روایات ابراهیم در قصر شاهی بر تخت خفته بود. نیمه شب سقف خانه جنبید و آواز پای کسی که بر بام بود، شنیده شد. ابراهیم پرسید، کیست؟ جواب آمد که شتر گم کردهام و گمشدۀ خود را میجویم. ابراهیم گفت ای نادان شتر بر بام میجویی؟ پاسخ آمد: پس تو بر تخت زرین و در جامۀ اطلس چگونه خدای را میجویی؟ این سخن موجب دگرگونی درونی او شد و وی زندگانی زاهدانه پیش گرفت. بنا بر روایت دیگر، روزی به قصد شکار بیرون رفته بود، در بیابان در پی صیدی اسب میتاخت. ناگهان آوازی به گوشش رسید که آیا تو را برای این کار آفریدهاند و آیا بدین کار مأمور شدهای؟ به اطراف خود نگریست و کسی را ندید. گمان برد که شیطان با او سخن گفته است. بر او نفرین فرستاد و در پی صید خود روان شد. بار دیگر همان آواز به گوشش رسید. باز بر شیطان نفرین فرستاد و همچنان اسب میتاخت تا بار سوم همان آواز را از کوهۀ زین اسب خود بشیند. اینبار حال او دگرگون شد. عنان باز کشید و به سوی شهر روان شد. در راه بازگشت به شبانی از شبانان پدر خود رسید. اسب و سلاح و جامۀ خود را به او داد و پوستین و کلاه او را پوشید و روی از دنیا برتافت و به زهد و تجرّد روی آورد. در روایت دیگری آمده است که روزی ابراهیم ادهم در قصر خود نشسته بود و ارکان دولت نزد او ایستاده بودند. ناگاه مردی با هیبت از در ...
اعلام لیست ائتلاف فراگیر اصولگرایان در سراسر کشور
بر خلاف آنچه پیرامون کناره گیری برخی اعضای ائتلاف فراگیر اصولگرایان از انتخابات از سوی برخی از کاندیداهای جبهه متحد بیان می شد، لیست سراسری این ائتلاف اعلام شدعلی دورانی، دبیر اجرایی ائتلاف فراگیر اصولگرایان لیست های انتخاباتی و اسامی این ائتلاف برای حضور در انتخابات 24 اسفند را به این شرح معرفی کرد. استان گیلان رشت: سید علی آقازاده، جبار کوچکی نژاد بندانزلی: حسن خسته بند رودبار: صمد مرعشی صومعه سرا: سید کاظم دلخوش لنگرود : مهرداد لاهوتی آستانه اشرفیه: کامل خیرخواه فومن و شفت : ناصر عاشوری فومنی رودسر و املش: علی اکبری پس چیری تالش، رضوانشهر: اسماعیل حسن زاده آستارا: شاپور مرحبا لاهیجان و سیاهکل: یوسف قاسمی ۱- استان آذربایجان شرقی تبریز، اسکو و آذرشهر: حجت الاسلام سید محمد رضا میر تاج الدینی، اکبر متفکر آزاد، مسعود پزشکیان، شکور اکبر نژاد، محمد حسین فرهنگی، تقی زاده، رضا رحمانی اهر و هریس: حسین فاتحی، ولی الله دینی بستان آباد : سلیمان امیری مراغه و عجب شیر: سید مصطفی سید هاشمی، نجفی ورزقان و خاروانا: قره باغی شبستر : مهدی مطهری سراب و مهربان: مجید نصیر پور کلیبر و بخش هوراند: ارسلان فتحی پور ملکان: سلمان خدادادی، شهروز افخمی میانه : حاجی اصغری مرند و جلفا : رقیه منطقی فارفار 2- استان آذربایجان غربی مهاباد : نوربخش سلماس: مهندس علی اکبر آقایی میاندوآب، شاهین دژوتکاب: جهانبخش محبی نیا ارومیه: جواد جهانگیرزاده، محمد صادق فتح اللهی، حجت الاسلام سید سلمان ذاکری پیرانشهر و سردشت : ابوبکر قادری 3- استان اردبیل اردبیل، نیر و نمین: جواد صبور، حسن نوعی اقدم مشکین شهر: ولی ملکی گرمی و دشت مغان: میر قسمت موسوی پارس آباد و بیله سوار: راشد 4- استان اصفهان خمینی شهر: فریدون اللهیاری اصفهان: علی اکبر پرورش، حجت الاسلام رهبر، آذین، علی نصر، خانم سلیحی نطنز و قمصر: علی باغبانیان نائین: حمید رضا طباطبایی برخوار و میمه : حجت الاسلام سید محمد حسینی دولت آبادی شهرضا و سمیرم سفلی: عوض حیدرپور شهرضایی مبارکه: کاظم یزدانی باغملکی نجف آباد، تیران و کرون: محمد مهدی مظاهری اردستان: مصطفی طباطبایی نژاد فلاورجان: حبیب الله بهرامی سمیرم: مسلم شفیعی لنجان: سید نصرت الله طاهری کاشان، آران و بیدگل: اصغر گرانمایه پور فریدن، فریدونشهر و چادگان: بهمن محمدی گلپایگان و خوانسار: نکونام 5- استان ایلام ایلام،ایوان،مهران،شیروان و چرداول: داریوش قنبری، شاپور فولادی 6- استان بوشهر دشتستان: دکتر سید عبدالمجید شجاع دشتی، تنگستان: علوی نژاد دیر، کنگال و جم: حجت الاسلام شیخ موسی احمدی 7- استان تهران حوزه انتخابیه تهران بزرگ: 1- غلامعلی حداد عادل ...
زندگینامه شهید محمد بروجردی
مجاهد فتواییمحمد نهایتا پس از شش ماه اسارت از زندان آزاد شد. همزمان با آزادی از محبس بلافاصله او را تحویل ارتش دادند و بدین ترتیب محمد جهت خدمت اجباری سربازی به تهران آمد. پس از خاتمه دوران سربازی با تجاربی که از دوران زندان و خدمت در ارتش کسب کرده بود، این بار به طور حرفه ای قدم به میدان مبارزات سیاسی- مکتبی گذاشت. درقدم نخست در صدد برآمد تا با روحانیت متعهد پیرو خط امام تماس و ارتباط بر قرار نماید. چندی بعد در رابطه با تشکل های فرهنگی- تبلیغاتی دست بکار چاپ، تکثیر و توزیع اعلامیه ها و پیام های حضرت امام شد. مادر«محمد» از فعالیت های او در این مقطع خاطرات جالبی دارد:«خانه ما در «مولوی» تبدیل شد به مرکز انتشار اعلامیه ضد رژیم. محمد به همراه چند نفر از دوستانش در طبقه همکف یکی از اتاقها سه چهار دستگاه خیاطی گذاشتند و عده ای بی وقفه پشت این چرخ ها کار میکردند... این ظاهر قضایا بود. درست در زیر زمین همین اتاق آنها چاپخانه مجهزی داشتند که شبانه روز کار میکرد. سرو صدایش تمام محله را برداشته بود. البته باعث سوء ظن کسی نمی شد. هر کس به خانه می آمد فکر می کرد این همه سرو صدا مال آن چهار تا چرخ خیاطی است».با درسهایی که فعالیتهای سیاسی- تبلیغاتی گرفته بود نهایتا به این نتیجه رسید که در راه سرنگونی دیکتاتوری آمریکایی شاه صرفا به مبارزه سیاسی نباید بسنده کرد. به روایت سردار«حاج سعید قاسمی»: «در سال 1355 در معیت چند تن از دوستانش برای آموزش اصول و قواعد جنگ های پارتیزانی راهی سوریه شد. در سوریه حاج آقا و دوستانش به اردوگاه های نظامی «جنبش امل» معرفی و سرگرم طی دوره های رزم چریک شهری و نبرد پارتیزانی شدند. بعد از ختم دوران آموزشی شهید بروجردی و دوستانشان تصمیم می گیرند تا جهت گرفتن حکم شرعی مبارزه مسلحانه به«نجف» رفته و با حضرت امام ملاقات نمایند...اما بنابه برخی مسایل و معضلات خصوصا گرم شدن روابط رژیم بعث عراق با دیکتاتوری شاه امکان سفر آنان به عراق منتفی شد و ناچار به ایران برگشتند».«محمد»، خود از جمله دلایل اصلی بازگشت از سوریه را، واهمه از غلتیدن به ورطه سیاست بازیها و تزهای شبه مارکسیستی که در صفوف برخی گروههای مقاومت لبنانی – فلسطینی حاکم بود، ذکر می کرد.پس از چاپ مقاله موهن ساواک در روزنامه «اطلاعات» و قیام خونین 19 دی ماه سال 1356، و سرکوبی خیزش روحانیت و مردم شهر «قم»، «محمد» یک رشته عملیات چریکی فشرده و ضربتی را علیه تاسیسات سیاسی – امنیتی و مراکز به ظاهر فرهنگی رژیم و حامیان آمریکایی آن، طراحی و اجراء کرد. از جمله این رشته فعالیت های مسلحانه، میتوان به موارد ذیل اشاره نمود:1)انفجار رستوران خوانسالار، عشرتکده ...
ماجرای نامه انیشتین به آیةالله بروجردی
ماجرای نامه انیشتین به آیةالله بروجردی آلبرت اینشتین در رساله پایانی عمر خود با عنوان دی ارکلرونگ، یعنی بیانیه، که در سال 1954 (1333ش ) آن را در آمریکا و به آلمانی نوشته است اسلام را بر تمامی ادیان جهان ترجیح می دهد و آن را کاملترین و معقولترین دین می داند. این رساله در حقیقت همان نامه نگاری محرمانه اینشتین با آیت الله العظمی بروجردی است که توسط مترجمین برگزیده شاه ایران و به صورت محرمانه صورت پذیرفته است. اینشتین در این رساله "نظریه نسبیت" خود را با آیاتی از قرآن کریم و احادیثی از نهج البلاغه و بیش از همه بحارالانوار علامه مجلسی که از عربی به انگلیسی و ... توسط حمیدرضا پهلوی (فوت 1371 ش) و ... ترجمه و تحت نظر آیت الله بروجردی شرح می شده تطبیق داده و نوشته که هیچ جا در هیچ مذهبی چنین احادیث پر مغزی یافت نمی شود و تنها این مذهب شیعه است که احادیث پیشوایان آن نظریه پیچیده "نسبیت" را ارائه داده ولی اکثر دانشمندان نفهمیده اند. از آن جمله حدیثی است که علامه مجلسی در مورد معراج جسمانی رسول اکرم (ص) نقل می کند که هنگام برخاستن از زمین دامن یا پای مبارک پیامبر به ظرف آبی می خورد و آن ظرف واژگون می شود. اما بعد از این که پیامبر اکرم (ص) از معراج جسمانی باز می گردند مشاهده می کنند که پس از گذشت این همه زمان هنوز آب آن ظرف در حال ریختن روی زمین است ... اینشتین این حدیث را از گرانبهاترین بیانات علمی پیشوایان شیعه در زمینه "انبساط و نسبیت زمان" دانسته و شرح فیزیکی مفصلی بر آن می نویسد....همچنین اینشتین در این رساله "معاد جمسانی" را از راه فیزیکی اثبات می کند (علاوه بر قانون سوم نیوتون = عمل و عکس العمل) او فرمول ریاضی "معاد جسمانی" را عکس فرمول معروف "نسبیت ماده و انرژی" می داند: E=M.C2>>M=E:C2 یعنی اگر حتی بدن ما تبدیل به انرژی شده باشد دوباره عینا به ماده تبدیل شده و زنده خواهد شد.اینیشتین در این کتاب همواره از آیت الله بروجردی با احترام و بارها به لفظ "بروجردی بزرگ" یاد کرده و از شادروان پروفسور حسابی نیز بارها با لفظ "حسابی عزیز"...یاد کرده است.000/000/3 دلار بهای خرید این رساله توسط پروفسور ابراهیم مهدوی (مقیم لندن) با کمک برخی از اعضاء شرکت های اتومبیل بنز و فورد و .. از یک عتیقه دار یهودی بوده و دست خط اینشتین در تمامی صفحات این کتابچه توسط خط شناسی رایانه ای چک شده و تأیید گشته که او این رساله را به دست خود نوشته است.
شهید محمد ابراهیم همت
زندگی نامه به روز 12 فروردین 1334 ه.ش در شهرضا در خانواده ای مستضعف و متدین بدنیا آمد. او در رحم مادر بود كه پدر و مادرش عازم كربلایمعلّی و زیارت قبرسالارشهیدان و دیگر شهدای آن دیار شدند و مادر با تنفس شمیم روحبخش كربلا، عطر عاشورایی را به این امانت الهی دمید. محمد ابراهیم درسایه محبّتهای پدر ومادر پاكدامن، وارسته و مهربانش دوران كودكی را پشتسر گذاشت و بعد وارد مدرسه شد. در دوران تحصیلش از هوش واستعداد فوقالعادهای برخوردار بود و با موفقیت تمام دوران دبستان و دبیرستان را پشت سر گذاشت. هنگام فراغت از تحصیل بویژه در تعطیلات تابستانی با كار وتلاش فراوان مخارج شخصی خود را برای تحصیل بدست ميآورد و از این راه به خانواده زحمتكش خود كمك قابل توجه ای ميكرد. او با شور ونشاط و مهرو محبت و صمیمیتی كه داشت به محیط گرم خانواده صفا و صمیمیت دیگری ميبخشید. پدرش از دوران كودكی او چنین ميگوید: « هنگامی كه خسته از كار روزانه به خانه برميگشتم، دیدن فرزندم تمامی خستگيها و مرارتها را از وجودم پاك ميكرد و اگر شبی او را نميدیدم برایم بسیار تلخ و ناگوار بود. » اشتیاق محمدابراهیم به قرآن و فراگیری آن باعث ميشد كه از مادرش با اصرار بخواهد كه به او قرآن یاد بدهد و او را در حفظ سورهها كمك كند. این علاقه تا حدی بود كه از آغاز رفتن به دبیرستان توانست قرائت كتابآسمانی قرآن را كاملاً فرا گیرد و برخی از سورههای كوچك را نیز حفظ كند. دوران سربازی : در سال 1352 مقطع دبیرستان را با موفقیت پشت سرگذاشت و پس از اخذ دیپلم با نمرات عالی در دانشسرای اصفهان به ادامهتحصیل پرداخت. پس از دریافت مدرك تحصیلی به سربازی رفت ـ به گفته خودش تلخترین دوران عمرش همان دوسال سربازی بود ـ در لشكر توپخانه اصفهان مسؤولیت آشپزخانه به عهده او گذاشته شده بود. ماه مباركرمضان فرا رسید، ابراهیم در میان برخی از سربازان همفكر خود به دیگر سربازان پیام فرستاد كه آنها هم اگر سعی كنند تمام روزهای رمضان را روزه بگیرند، ميتوانند به هنگام سحری به آشپزخانه بیایند. «ناجی» معدوم فرمانده لشكر، وقتی كه از این توصیه ابراهیم و روزه گرفتن عدهای از سربازان مطلع شد، دستور داد همه سربازان به خط شوند و همگی بدون استثناء آب بنوشند و روزه خود را باطل كنند. پس از این جریان ابراهیم گفته بود: « اگر آن روز با چند تیر مغزم را متلاشی ميكردند برایم گواراتر از این بود كه با چشمان خود ببینم كه چگونه این از خدا بيخبران فرمان ميدهند تا حرمت مقدسترین فریضه دینمان را بشكنیم و تكلیف الهی را زیرپا بگذاریم. » امّا این دوسال برای شخصی چون ابراهیم چندان ...
فهرست نام استادان، از مدرسه سیاسی تا دانشکده حقوق و علوم سیاسی دنشگاه تهران
فهرست نام استادان، از مدرسه سیاسی تا دانشکده حقوق و علوم سیاسیهنگامی که در ۱۳۱۳ دانشگاه تهران تأسیس شد آنچه دانشکده حقوق و علوم سیاسی و اقتصادی نام گرفت در واقع نهادی بود شکل گرفته از ادغام سه مدرسه سیاسی، مدرسه حقوق و مدرسه عالی تجارت . مدرسه سیاسی یا مدرسه علوم سیاسی در نیمه شعبان ۱۳۱۷ هجری قمری برابر با ۲۸ آذر ماه ۱۲۷۸ هجری شمسی در چارچوب وزارت امور خارجه تأسیس شد. مدرسه حقوق در ۱۲۹۸ هجری شمسی در چارچوب وزارت عدلیه بنیاد نهاده شد. مدرسه عالی تجارت را نیز در ۱۳۰۴ داور وزیر وقت فوائد عامه بوجود آورد. دو مدرسه نخست در اسفند ماه ۱۳۰۵ به پیشنهاد و زارت معارف و تصویب هیأت وزیران وزارتخانههای متبوع خود جدا و ضمیمه وزارت معارف شدند. در سال بعد از ادغام این دو، مدرسه حقوق و علوم سیاسی پا به عرصه وجود گذاشت. مدرسه تجارت نیز در ۱۳۰۶ از وزارت فواعد عامه جدا شد و زیر نظر وزارت معارف قرار گرفت و در ۱۳۰۹ در مدرسه حقوق و علوم سیاسی ادغام شد. نهاد جدید نیز چهار سال بعد با نام دانشکده حقوق و علوم سیاسی و اقتصادی در چارچوب دانشگاه تهران قرار گرفت. این دانشکده در طی هفتاد سال گذشته تحولات زیادی را پشت سر گذاشته است. از جمله با بوجود آمدن دانشکده اقتصاد که حاصل جدا شدن مؤسسه تحقیقات اقتصادی و منفک شدن رشته اقتصاد از دانشکده بود نام دانشکده نیز بصورت امروزین آن یعنی دانشکده حقوق و علوم سیاسی در آمد. در طول سالیان گذشته دانشکده حقوق و علوم سیاسی، و مدارس سهگانه سلف آن، همواره در جهت پرورش نیروی انسانی متخصص مورد نیاز جامعه فعالیت داشته است. بخش عمده این فعالیت را کسانی به انجام رساندهاند که به تدریس در این نهادها اشتغال داشتهاند. کمترین ارجی که میتوان برای تلاش آنان قائل شد بیاد آوردن نام آنان است. در زیر نام بسیار از ایشان ذکر شده است. اسامی استادان گذشته با استفاده از کتابها و منابع گوناگون از جمله سالنامههای دانشکده حقوق و علوم سیاسی و سالنامهها و کتابچه های راهنمای دانشگاه تهران گردآوری شده است. اسامی اعضای حاضر هیأت علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی نیز با همکاری مسئول محترم امور اداری و کارگزینی و رفاه دانشکده ارائه شده است. بی گمان این مجموعه خالی از نقص نیست. اما این نقص تنها بر اثر در اختیار نبودن منبع لازم بوجود آمده است. اسامی در ﭽﻬار قسمت تنظیم شده است. قسمت اول شامل نام کسانی میشود که پیش از تأسیس دانشکده حقوق و علوم سیاسی و اقتصادی در مدرسه سیاسی، مدرسه حقوق، مدرسه تجارت و مدرسه حقوق و علوم سیاسی تدریس داشتهاند. قسمت دوم در بر گیرند نام کسانی است که از تأسیس دانشکده حقوق ...
کمتر شنیدهایی از اصطلاحات جبهه
از آب پلاستیکی و آدیداس بسیجی تا جعبه مارگیری و سوئیچ بهشت! با آغاز نخستین ماه های جنگ تحمیلی، اندک، اندک اصطلاحاتی نیز در میان رزمندگان کشور عزیزمان بوجود آمد که در نوع خود کم نظیر بود. بوجود آمدن این اصطلاحات و تعبیرات که هر یک معنای خاص و منحصر به فرد خود را دارا بود، بخشی از دست آوردهای غیررسمی و غیرآموزشی جبهه های دفاعی خودی در سال های جنگ تحمیلی بود به نحوی که این تعبیرات حاصل خودجوشی و خودکوشی رزمندگان در محیط طبیعی جبهه ها بود و مجموعه ای بود از افکار، اعتقادات، باورها، دل بستگی ها و عاداتی که در جبهه تجلی یافته بود و برای پذیرش آن هیچ قانون و دستور صریح و اجبار و اکراهی در میان نبود چنانچه سید مهدی فهیمی و محسن مهرآبادی آن ها را این گونه بیان می دارند که شاید ذکر تعدادی از آن ها خالی از لطف نباشد. آب پلاستیکی: به آب معدنی با بسته بندی های پلاستیکی استاندارد می گفتند که در مناطقی از جبهه که آب ها آلوده و غیربهداشتی بودند و به آب تانکرهای سیار نیز دسترسی نبود، این دست از آب ها توزیع می گردید و البته آن را آب شفا نیز می نامیدند. آب دزدک: به نیروی مشغول آموزش غواصی می گفتند؛ فردی که موقع به آب افتادن در سد دِز و رودخانه کارون در روزهای اول تمرین و آشنایی با فنون شنا، حداقل یکی دو لیتر آب می خورد تا این که کم کم می توانست خود را بر روی آب نگه دارد.آبشار نیاگارا: به استحمام از طریق آب روی سر ریختن بدون دوش و آب پخش کن می گفتند.آب گرم کن بی بخار: به راکت عمل نکرده ی دشمن که قد و قواره اش آب گرم کن های نفتی قدیمی را به یاد می آورد می گفتند.آب گوشت کنار جویی: به غذایی که محتویات آن را از گوشه و کنار جوی آب بَرمی داشتند می گفتند؛ این تعبیر برای آشپزخانه ای به کار می بردند که کنار جوی واقع شده بود و به شوخی می گفتند از شنبه تا چهارشنبه هر چه اطراف جوی آب می بیند را جمع می کند و پنج شنبه با آن غذا درست می کند و به خورد ما می دهد.آپاندیست: سرباز دشمن؛ کسی که به مثابه ی عضو اضافی بدن محسوب می گردید.آچار شلاقی: نیروی مفید و بدون قید و شرط؛ کسی که برای انجام دادن هر کاری مهیا بود و به درد هر کاری می خورد.آدم کُش گُردان: این اصطلاح را گاه به شوخی برای امدادگران به کار می بردند که کنایه از ناشی بودن نیروی امدادرسان به ویژه در شرایط عملیاتی و خطوط مقدم داشت.آدیداس بسیجی: به کفش کتانی راحت تر نسبت به پوتین ها می گفتند.آش باتلاق: به آشی که آشپز هر چه دم دستش بود در آن می ریخت می گفتند.آفتابه ای: این اصطلاح معمولاً به افراد «وسواسی» اطلاق می شد، چرا که وقتی می رفت دستشویی دیگران را بیش از حدِ معمول معطل و منتظر نگه می داشت.آمبولانس ...