کادوی تولد
کادو جشن تولد هدیه برای روز تولد
کادو جشن تولد هدیه برای روز تولد برای خرید و سفارش این هدیه و کادوی زیبا به سایت زیر مراجعه نمایید www.takcarpet.com روی لینک بالا کلیک نمایید تا وارد سایت برای خرید کادو و هدیه گردید اگر قصد خرید بهترین کادو و بهترین و زیباترین هدیه برای جشن تولد عزیزان خود را دارید ما به شما برای خرید کادو و هدیه روز تولد و جشن تولد بهترین های شما پیشنهادی میکنیم برای خرید کادو جشن تولد و هدیه جشن تولد به سایت بالا مراجعه نمایید
کادوی تولد
وقتی کسی را واقعا دوست داریم، تمام تلاشمان را می کنیم تا تاریخ تولدش یادمان بماند. در تقویمان یادداشت می کنیم. آلارم موبایلمان را فعال می کنیم و یا تاریخ تولدش را در تقویم ایمیلمان ثبت می کنیم. همه ی تلاشمان را می کنیم که برایش یک کادوی تولد بخریم. شاید حتی پول زیادی نداشته باشیم اما دلمان می خواهد که دقیقا همان چیزی را به او هدیه کنیم که فکر می کنیم او دوست دارد. چیزی که او با دیدنش خوشحال شود. در حقیقت ما همه ی تلاشمان را می کنیم تا فقط او را خوشحال کنیم و به او نشان دهیم که دوستش داریم. و حالا کمتر از چند روز دیگر به تولد کسی که دوستش داریم باقیست. >> برای مشاهده ی تصویر در سایز بزرگ روی آن کلیک کنید داشتم دنبال تصویری در اینترنت می گشتم که دیدم عده ای با هم قرار گذاشته اند تا امسال کادوی تولد متفاوتی را به کسی که دوستش دارند، هدیه کنند . آن ها تصمیم گرفته اند که از روز نیمه شعبان تا آغاز ماه مبارک رمضان، موبایل، رایانه، لپ تاپ و همه ی انواع حافظه ها و ابزارهای دیجیتالی شان را تطهیر کنند. آری تطهیر آن هم از نگاه امام زمان. فکر می کنم آن ها همان کسانی اند که در روایان خوانده اند امام زمان به تمام اعمال و حتی نیات ما آگاه هست چه رسد به حافظه های دیجیتال و پست های وبلاگ و فیس بوک که در معرض دید همگان است. احتمالا آن ها همان کسانی اند که دیدار محبوبشان را انتظار می کشند و از خود محبوب شنیده اند که تنها چیزی که او را از شیعیانشان پنهان نگه داشته است، همانا چیزهای ناخوشایندی است که از ایشان به او می رسد در حالی که از ایشان انتظار نمی رود (بحارالانوار، ج ۵۳، ص۱۷۷٫) و برای همین قصد کرده اند که امسال برای خوشحال کردن محبوبشان و برای آمادگی ظهور در خودشان، هرچه را که فکر می کنند او نمی پسندد، از حافظه هایشان دور بریزند و این کار را به عنوان کادوی تولد تقدیم امام کنند . برای آشنایی با طرح وضوی صفر و یک ها روی تصویر بالا کلیک کنید. اما دور ریختن نباید ساده باشد. دل بریدن همیشه سخت است. چه طور می شود کسی بتواند یک دفعه همه ی موسیقی ها، عکس ها و تصاویر ، کلیپ ها و فیلم هایی را که دوست دارد و به داشتن آن ها عادت کرده است را دور بریزد تنها به این دلیل که امامش که حجت خدا بر روی زمین است، اگر آن ها را ببیند حتما آزرده خاطر خواهد شد؟ چگونه می شود کسی که همیشه اهل موسیقی بوده است و به روز ترین موسیقی ها را گوش می کرده است و حتی برای خرید حافظه ی پخش موسیقی احتمالا کلی پول داده است، ناگهان همه ی آن ها را حذف کند فقط به این خاطر که به امامش نشان دهد که دوستش دارد؟ یا فقط برای این که ثابت کند یک منتظر واقعیست؟ تطهیر سخت است برای ...
کادوی تولد
قابل توجه اونایی که دلار وسکه و ارز و طول و مسافت اقتصاد رو ول کردن و چسبیدن به کادوی تولد مو . عارضم به حضور منورتون که اول مهرماه ، ساعت ۴ بعد از ظهر بوای بچه ها از سر کار واگشت . به جز دوتا دونه کاکائو که سی بچه ها آورده بی ،چی دیگه تو دسش نبی. سی خوم دل دادم که حتما هر چی خریده تو ماشین گذاشته که بقول شهریا سورپرایزم کنه. سفره ی چاس انداختم و در کمال آرامش با هم چاس خوردیم.( بچه ها قبل از ما چاس میخورن. ) چاس که تموم شد تند تند سفره جمع کردم و ظرفا گذاشتم تو ظرفشویی .بوای بچه هارفت بیرون. سی خوم گفتم : حتما رفت کادو سی مو بیاره .ظرفا همیطور نشُسته ول کردم تو ظرفشویی وگفتم : تش هم تو ظرفا گرفت. حیف نی با دس کفی سرویس طلا دس بگیرم؟دستام شستم و خشک کردم ، کمی هم کِرِم زدم سی دستام ورفتم یه گوشه ای نشستم و زل زدم به تلویزیون. یعنی که مو اصلا منتظر هیچی نیستم. بوای بچه ها اومد . کیفش دستش بی. نشست درکیفش واز کرد. مو دیگه دل تو دلم نبی. خدا خدا میکردم که همو سرویسی باشه که خوم دلم میخواست. بوای بچه ها از تو کیفش سه چارتا دفترچه قسط درآورد وداد سی مو وگفت : فردا یکی میاد .اینا رو بدش. تو دل خوم گفتم: خواسم نیاد. عامو مو یکساعته معطلم منتظر کادو،تو دفترچه قسط میدیم؟ دفترچه ها ورداشتم ورفتم طرف ظرفا.گفتم : عامو ای کار نه کارن !گمون نکنم امسال از کادو خبر ی باشه.برم اقلا ظرفا بشورم شاید خدا خواست یه سه چارتا کاسه بشقاب شکست اقلا مجبور بشه بره ظرف بخره.بلکه یه کمی دلم خنک بشه. رفتم هوای ظرفا.از عمد محکم ظرفا میکوبیدم به ظرفشویی ، ولی از شانس مو حتی لبه اشون هم نمی پرید. همی طوری که داشتم کاسه وپیاله چِش هم میزدم ، یه مرتبه بوای بچه ها اومد وگفت: راسی تولدت مبارک. آروم گفتم : سلامت باشی. چه عجب یادت اومد؟ البته ای آخری تو دل خوم گفتم. بوای بچه ها از تو کیفش یه بسته ده هزارتومنی خشک درآورد وجلو چش مو ورق ورق شمرد. فکر کردم حقوقش گرفته وحالا داره به رخ مو میکشه که مو بانکی ام و حقوقم پول خشک میگیرم. بعد از میون پولاش ۳۹ تا ده هزارتومنی شمرد ،داد سی مو وگفت: هرسال ده هزارتومن. یعنی سیصد و نود هزارتومن. از اونجا که میگن کاچی به از هیچی مو هم دستش رد نکردم وپول کو ازش گرفتم .ولی با خوم حساب کردم که اگه بوای بچه ها بخواد هرسال همی برنامه اش باشه که به ازای هرسال ده هزارتومن بده . سال دیگه که مو ۴۰سالم میشه ،چارصد هزارتومن چی میشه؟ البته اگه بخواد اوضاع به همین منوال پیش بره که گمون کنم همی سالی ده هزارتومن هم گیرم نیاد. به نظر شما مو باید چند صد سال دیگه عمر کنم تا بتونم یه چند میلیارد تومن گیرم بیاد؟ ***************************************************** اومدم ...
برای یه دختر چی کادو تولد بگیری؟
برای یه دختر چی کادو تولد بگیری؟
کادوی تولد
داستان کادوی تولد مامان نوشته بهنامداستان بوسه ای درون جعبه کادوپیچ شده نوشته نسرینداستان مردها جوراب را دوست دارند نوشته نیماداستان تولدت مبارک هفت ساله شیرینم نوشته مهشادداستان دستان خالی من نوشته الههداستان آه من بسیار خوشحالم نوشته زینبداستان به حساب صندوقچه ماردبزرگ نوشته سعیدهداستان تولد فراموش شده نوشته نیلوفرداستان نسل سوم تعارف ها نوشته نداداستان شاخه های من به آفتاب میرسد نوشته رُهابداستان میعاد نوشته ریحانهداستان هدیه ی جاودان نوشته زهره
کادوی تولد
کادوی تولدی که قرار بود این هفته رونمائی بشه، از طرف خاله شهزاد و یک شب اقامت در هتل آتلانتیس دبی بود. جمعه ساعت 3 رفتیم دبی مال دنبال خاله شهزاد اینا و ماهـــا. از آنجا همه با هم رفتیم هتل. اتاق ما یک سوئیت بسیار بسیار زیبا با یک دیدی زیباتر از دریا و پارک آبی تو طبقه 17م هتل بود. به خاطر آرش اولین کاری که کردیم آماده شدیم و رفتیم پارک آبی آکواادونچر. و تا وقتی هوا تاریک شد آنجا بودیم بعد مستقیم رفتیم استخر. یکی دو ساعتی هم آرش شنا و بازی بازی کرد. بعد برگشتیم هتل. دوش گرفتیم و آماده شدیم برای شام. قبل از شام Lost Chamber را دیدیم که واقعاً زیبا و دیدنی بود. و برای شام هم رفتیم یک رستوران ایتالیائی. آرش حسابی خسته و خواب آلود بود و یکسره غر زد و آخر هم شام نخورده خوابش برد. آرش و شارین عسلی شنبه صبح هم جای همگی خالی یک صبحانه مفصل تو رستوران فرانسوی خوردیم و بعد دوباره Lost Chamber را دیدیم. باباجلال رفت سر کار و من و آرش با اینکه هوا خیلی گرم بود رفتیم استخر و آرش کمی شنا کرد. بعد برگشتیم اتاق را تحویل دادیم و این بود پایان یک هدیه سیندرلائی بسیار عالی بود. یکی از بهترین هدیه های تولدی که تو این 36 سال از یک دوست فوق العاده گرفته بودم. مرسی خاله شهزاد گل. ما واقعاً لذت بردیم. به شادیهاتون انشاءالله بتونیم جبران کنیم.
کادوی تولد
ﭘﺴﺮ 16 ﺳﺎﻟﻪ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﭘﺮﺳﯿﺪ : ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮﻟﺪ18 ﺳﺎﻟﮕﯿﻢ ﭼﯿﮑﺎﺩﻭ ﻣﯿﮕﯿﺮﯼ؟ﻣﺎﺩﺭ : ﭘﺴﺮﻡ ﻫﻨﻮﺯ ﺧﯿﻠﯽ ﻣﻮﻧﺪﻩﭘﺴﺮ 17 ﺳﺎﻟﻪ ﺷﺪ . ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺣﺎﻟﺶ ﺑﺪ ﺷﺪ،ﻣﺎﺩﺭ ﺍﻭ ﺭﺍﺑﻪ ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﺍﻧﺘﻘﺎﻝ ﺩﺍﺩ،ﺩﮐﺘﺮ ﮔﻔﺖ ﭘﺴﺮﺕﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﻗﻠﺒﯽ ﺩﺍﺭﻩ . ﭘﺴﺮ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﭘﺮﺳﯿﺪ : ﻣﺎﻡﻣﻦ ﻣﯿﻤﯿﺮﻡ ...؟ ! ﻣﺎﺩﺭ ﻓﻘﻂ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩ . ﭘﺴﺮ ﺗﺤﺖﺩﺭﻣﺎﻥ ﺑﻮﺩﻫﻤﮥ ﻓﺎﻣﯿﻞ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮﻟﺪ 18 ﺳﺎﻟﮕﯽِ ﺍﺵ ﺗﺪﺍﺭﮎﺩﯾﺪﻧﺪ ﻭﻗﺘﯽ ﭘﺴﺮ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺁﻣﺪ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﯼﮐﻪ ﺭﻭﯼ ﺗﺨﺘﺶ ﺑﻮﺩ ﺷﺪ ....ﭘﺴﺮﻡ ؛ ﺍﮔﺮ ﺍﯾﻦ ﻧﺎﻣﻪ ﺭﺍ ﻣﯿﺨﻮﺍﻧﯽ ﯾﻌﻨﯽ ﻫﻤﻪﭼﯿﺰ ﻋﺎﻟﯽ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺷﺪﻩ،ﯾﺎﺩﺗﻪ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﭘﺮﺳﯿﺪﯼﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮﻟﺪﺕ ﭼﯽ ﮐﺎﺩﻭ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ؟ﻭ ﻣﻦ ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﺴﺘﻢ ﭼﻪ ﺟﻮﺍﺑﯽ ﺑﺪﻡ ! ﻣﻦ ﻗﻠﺒﻢ ﺭﻭﺑﻪ ﺗﻮ ﺩﺍﺩﻡ،ﺍﺯﺵ ﻣﺮﺍﻗﺒﺖ ﮐﻦ ﻭ ﺗﻮﻟﺪﺕ ﻣﺒﺎﺭﮎﺍﮔﻪ ﻗﺒﻮﻝ ﺩﺍﺭﻱ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﺗﻮ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ ﺍﺯ ﻗﻠﺐِ ﻣﺎﺩﺭﻭﻋﺸﻘﺶ ﻧﯿﺴﺖ، ﻭﺍﺳﻪ ﻣﺎﻣﺎﻧﺖ ﻳﻪ ﺑﺰﺍﺭ
کادوی تولد
دیروز اصلا حوصله نداشتم بیام سر کار . زنگ زدم گفتم نمیام. با مامانم رفتم بازار. اونجا یک انگشتر دیدم که خیلی خوشم آمد . زنگ زدم به شوهرم و گفتم بخرم ؟ گفت بخر گفته بودم کادوی تولد را می گیرم که گرفتم حتی اگه زوری باشه. دیروز کلی گشتم و بهم خوش گذشت. بچه ها جون هیچ خبری از مادرشوهر نیست فکر کنم آتشی زیر خاکستر است که نپرس و احتمالا باید منتظر به پا شدن یک قیامت باشم.
"کادوی تولد . . ."
به بابام میگم امشب تولدمه، چی می خوای بهم کادو بدی؟ . . .
کادوی تولد...اثر جدید از علی عبدلمالکی بزودی..
کادوی تولد...