چیدن خونه
یلدا+پرو لباس عروس+چیدن خونه ی عشق
شب یلدای خوبی رو گذروندیم ... مادرشوهرم طبق معمول با تزئینات حسااااااااااااابی واسم کلی چیز میز آورده بود. همه چیز و خیلی خوشگل درست کرده بود... کادو هم واسم لباسای زمستونی آوردن. کلی با دوربین مجتبی اینا عکس انداختیم اما عکسا دست مجتبی و من ندارم که واستون بذارم. واسه پرو لباس عروسم نرفتیم چون خانومه زنگ زد گفت برقای پاساژ اتصالی کرده خرابه مغازه تاریکه و هیچ کاری نمیشه کرد . بنابراین قرار شد امروز بریم ساعت ۵ بعدازظهر. دیروز عجب روز عالی بود برای من و مجتبی. یکی از بهترین و عالی ترین روزای عمرم. چرا؟ چون دیروز رفتیم خونه ی عشقمون البته با مامانم و خواهرم ... و شروع کردیم به باز کردن جعبه ها و چیدن لوازم خوشگلم. الان من یک عدد آیدای له شده ی کوفته هستم که تمام بدنم از کار زیاد درد میکنه اصلا لمس شدمااااا مامانم هر چی میگفت بسه بیا یه ذره استراحت کن میگفتم نه کیف میده ... ذوق دارم.... خلاصه یه کم آشپزخونه رو روبه راه آوردیم و کابینتها رو چیدیم . آشپزخونم هی داشت به خودش رنگ میگرفت ... وای خدا ممنونم از این همه لذت و شادی. خیلی لذت بخش بود خیلی ی ی ی ی ی ی ی ................. من توی خونه یه آدم تنبلم که وقتی از سر کار میره خونه دست به سیاه و سفید نمیزنه اما دیروز کاش بودید و منو میدید اصلا دست خودم نبود یه ذوقی منو میکشوند سمت کار. همچین فلفلی شده بودم که مامان بیچاره ام با تعجب فقط نیگام میکرد... احتمالا فردا مبلمانم میره و ما هم میریم واسه تحویلش و باز انجام یه سری دیگه از کارها. فردا اگه حتمی بشه رفتنمون باید مرخصی بگیرم.
.: خط پایان :.
به نام خدا در مورد چیدن خونه قبلاً نوشته بودم. اینکه یه روز که همسر شیفت بود، ماشین رو ازش گرفتم و وسایل آشپزخونه که یه عالمه کارتن و جعبه بود رو تو ماشین خودمون و ماشین بابا اینها پر کردیم و بردیم خونه. فرداش با مامان بعد از بشور و بساب خانمانه، وسایل رو دوتایی چیدیم و دو سه ساعته همه کارها تموم شد. بعد هم که نوشته بودم بارهای سنگین هم که رفت و مسئله نگرانیم از انبار آقایون رفع شد، تا بابای مهربونم کارهای فنی رو به اتمام برسونن، اتاقهارو چیدم و بقیۀ کارها رو گذاشتیم موند تا با خیال راحت و سر فرصت با همسر انجام بدیم. .: گام سیزدهم : چیدمان :. در ششمین ماهگرد تأهل، فضای اصلی خونه که "پذیرایی" هست رو به شکل خارق العاده ای چیدیم. گفته بودم که تمام ریز به ریز خونه رو سانت زده بودیم و تو نرم افزار کورل چیدمان مَد نظرمون رو اعمال کرده بودیم، و همچنین وقت سفارش اجناس، به آقایون روی "میلیمتر" تأکید کرده بودم، اما حین چیدن یکی از وسایل اصلی تو جایگاه مشخص شده ش، دیدم اصلاً جا نمی شه. کلی لب و لوچه ام آویزون شد، تا اینکه همسرِ مدیریت بحران بلد و با سلیقه، ایده ای داد که تمام درهای بسته به روم باز شد و دکور پذیرایی بر اساس فکر ایشون چیده شد که بسیار به دلم نشست. با این اوصاف، رنگ پذیرایی که بر اساس علاقۀ ایشون تعیین شده بود، چیدمانش هم که اینطوری شد، در نتیجه اتاق پذیرایی، اتاق همسر به حساب میاد. :) یه سری کارها رو برا اینکه مزه "خونه نو" برام بمونه، تا یه هفته به عروسی فکرش رو هم نکردم. اونم آویزون کردن و نصب تابلوها و وسایل تزئینیه. هیچی دیگه، همین. به این وسیله چیدن منزل متأهلیم با همکاری "مادر و پدر وهمسر" مهربان به پایان رسید. آخرشم عین این فیلمها وقتی طرف می خواد بره خارج، روی تمام آنچه چیده بودیم ملافه کشیدیم و در رو قفل زدیم و اومدیم خونه هامون. تو این مدت، از مهرماه تا حالا خیلی از دوستهای نازنین و اقوام لطف داشتن تا تو این روند کمکمون کنن. اما با تقدیر و تشکر از همگی اونها باید اعلام کنم به حدی این شکل انجام کار به دلم نشسته که فقط خدا می دونه. تمام آنچه هست به سلیقه و خواست خودمون دوتا اتفاق افتاده، حتی اگر اشتباه، حتی اگر بی کلاس، ولی چون فکر خودمون بوده، لذت بخشه.
چیدن چهیزیه و حنا بندون
برا حنابندون خانواده آقاهی میگفتن شب عروسی تو تالار حنا هم بزاریم کف دستشون و چیزایی که خریدیم رو نشون بدیم خانواده من میگفتن نمیشه اینطوری و... بحث بالا بود برا حنابندون میگفتن که باید حتما حنا گذاشته بشه خلاصه که قرار بر این شد روزی که جهیزیه چیده میشه خانواده شوهری وسایل من رو خانواده منم وسایل اقاهی را تزئین کنن و نشون بدن چهارشنبه زنگ زدم به مادرشوهر که گفت اگه میخوای حنا را هم فردا میزاریم خودت یه ارایش بکن و .. منم گفتم باشه( چه دختر خوبیم من) پنجشنبه ساعت ۲.۳۰ راه افتادیم ساعت ۸رسیدیم خونه آقاهی اینا رفتیم بالا و شروع به چیدن کردیم موقع ناهار خواهر شوهرم گفت ساعت ۳.۳۰بیا پایین تا بریم ارایشگاه گفتم ارایشگاه؟گفت اره برا حنابندون ساعت ۳.۳۰اومدم پایین و رفتیم ارایشگاه تا ساعت ۷اونجا بودم تا اقاهی اومد دنبالم رفتیم خونه خیلی ساده برگزار شد ولی خب دیگه گذاشته شد این حنا به دست ما جمعه هم به کل مشغول بودیم عصرش خانواده شوهر اومدن بالا جهیزیه را دیدن ساعت ۹.۳۰ راه افتادیم ساعت ۲.۳۰رسیدیم خونه . غکس اومدم بگیرم گوشی کوفتی میگفت حافظه پر است بعد از اجی یا داداش میگیرم میزارم
چند نکته درباره چگونه چیدن قلعه
بچه ها برای چیدن قلعه باید به چند نکته توجه داشته باشین: 1-همیشه تاون هالتون در مرکز قرار بدین. 2-ویزارد و مورتار رو طوری قرار بدین که ویزارد توی رنج مورتار باشه. 3-استراج هاتون(همون انبار هاتون)رو دقیقا کنار قلعه بزارین. 4-سعی کنید تا اون جایی که میتونید بیستون(base) جمع و جور باشه و خونه هاتون رو پخش و پلا نکنید. 5-سعی کنید که دو لایه دیوار بچینید مثلا به عکس زیر توجه کنین که اگر کسی مثل من بهش حمله کنه فقط دو ستاره ازش میگیره چون به شکل خیلی خوبی بسته و بیشتر دیوار هاش لول 4 هستن و فکر نکنم که به منابع کوین و اکسیرش برسم. 6-انتطار نداشته باشین که همه ی حمله هایی رو که بهتون میشه دفند کنید و سعی کنید همیشه قانع باشین. 7-اما بیستون باید بهتون خودش رو ثابت کنه و نباید همه ی حمله ها رو هم ببازین و با دیدن ریپلی حمله ها نقاط ضعفتون رو بشناسید و اون ها رو رفع کنید. 8-سعی کنید نسبت به لولی(level) که دارید تروفی هاتون رو بالا ببرید یعنی مثلا برای اینکه 1500 تا تروفی داشته باشین باید بتونید اون رو نگه داردید و داشتن 1500 تا تروفی level 47 به بالا میخواد حتی اگر بتونید تروفی رو جمع کنید بازی خیلی براتون سخت میشه و باید همیشه لول و تروفیتون تو تعادل باشه. 9-مهم ترین اصل دفاع بالا بردن سطح دفندها و دیوار هاست اما دقت کنید که اپگرید دیوارهاتون بهتون xp نمیده. 10-همیشه سعی کنید همه ی خونه هاتون توی رنج دفند هاتون باشه. 11-هیچ تکه از دیوارهاتون رو باز نکنید همیشه راه به تاون هال باید بسته باشه. کاربرد مورتار در کشتار جمعی و کاربرد کنون و تاور هم در کشتن جاینت هست مخصوصا ارچر تاور پس مورتار تون رو در رنج تاورتون قرار بدید. اگر سوالی دارید اینجا نظر بدید. امیدوارم استفاده کرده باشید.
چیدن میز تولد
این میز برای تولد یا روز قلبها خیلی مناسب و شیکه.