پیجر رستوران

  • سیستم های فراخوان جهت رستوران - فست فود و کافی شاپ

    سیستم های فراخوان جهت رستوران - فست فود و کافی شاپ

    سیستم های فراخوان گارسون و مشتری | گارسون...!؟ سیستم های فراخوان جهت رستوران - فست فود و کافی شاپ سیستم فراخوان - سیستم فراخوان نوبت دهی - سيستم فراخوان گارسون - فراخوان نوبت - فراخوان مشتری سیستم های فراخوان  و نوبت دهی جهت رستوران،  فست فود و کافی شاپ دستگاه های فراخوان مخصوص رستوران و کافی شاپ با 5% تخفیف ویژه توسط کافی شاپ دات کام ، ارسال به سراسر ایران پيجر مشتري با استفاده از پيجرهاي مشتري مي توان از تجمع مشتریان جلو کانتر رستوران جلوگیری کرد و هنگامی که سفارش مشتری آماده شد با استفاده از این دستگاه می توان به مشتری اطلاع رسانی را انجام داد بدين گونه كه به هر مشتري همراه با فیش مربوطه پيجري داده مي شود(توسط صندوق دار). بعد از اینکه سفارش مشتری آماده شد با استفاده ازصفحه کلیدی که کنار صندوق قرار گرفته است شماره پیجر مورد نظر را وارد کرده و پیجر با بوق زدن و لرزیدن و چشمک زدن مشتری را از آماده شدن سفارش خود مطلع می سازد . مشاهده ادامه : سیستم های فراخوان مشتری و فراخوان گارسون



  • چگونه زندگی را ساده بگیریم؟

      به ارزش های خود در زندگی فکر کنید و آن دسته از ارزش هایی را که واقعاً برایتان دارای اهمیت بالایی هستند روی کاغذ بیاورید. چه چیز در زندگی برای شما از بالاترین اهمیت برخوردار است؟ در کنار خانواده بودن؟ برهم زدن ثروتی هنگفت؟ تاثیر گذاشتن بر روی دیگران؟ رسیدن به مقام و منصب بالا؟ خودی نشان دادن؟ خلاقیت و یادگیری ایده های جدید؟ ماجراجویی و سفر کردن به نقاط مختلف دنیا؟ حفظ سلامت جسمانی؟ تخصیص دادن وقت به دوستان؟ اما شما که نمی توانید همه این کارها را با هم انجام دهید. بنابراین بهتر است کارهایی که با ارزش های پایه ای فردیتان متفاوت هستند را حذف کنید. - لیستی از اهدافی که می خواهید به آنها برسید تهیه کنید. سعی کنید به جای اینکه چند کار را به صورت نصفه نیمه و در آن واحد انجام دهید، یک کار را تمام و کمال انجام دهید. نمی توانید به 24 ساعت موجود در شبانه روز چیزی اضافه کنید، اما می توانید فعالیت های اضافه خود را کم کنید. - به جای اینکه مرتباً "بله" بگویید، "نه" گفتن را یاد بگیرید. اگر کاری از دستتان بر می آمد انجام دهید، اما گفتن نه را هم تمرین کنید. از قبل برای نه گفتن خود در شرایط مختلف برنامه ریزی کنید. به عنوان مثال می توانید بگویید: "متاسفم ولی نمی توانم این کار را انجام دهم. من قبلاً برای این کار برنامه ریزی کرده ام". - خود را به دام وسایل ارتباطی گرفتار نکنید. آیا واقعاً لازم است که یک تلفن در دفتر کار، یکی در منزل، موبایل شخصی، موبایل کاری، پیجر، فکس، ایمیل، و تکنولوژی ICQاینترنتی را یکجا داشته باشید؟ - کارهای کوچک و خرده ریز خود را به کسانی محول کنید که هیچ گونه هدف و اولویت بندی معینی در زندگی خود ندارند. - وقت خود را صرف جمع کردن پول نکنید بلکه پول خرج کنید تا زمان خود را ذخیره نمایید. لازم نیست دور شهر را بزنید تا از ارزانترین خواروبار فروشی مایحتاج روزانه خود را تهیه و 100 تومان کمتر خرج کنید. ارزش وقت شما خیلی بیشتر از این حرف هاست. حتی می توانید کسی را استخدام کنید تا کارهایی را که به انجام آن تمایلی ندارید برایتان انجام دهد. - اشتراک خود را در روزنامه هایی که حتی سالی یکبار هم به آنها نگاه نمی کنید، قطع نمایید. در طول روز فقط یک روزنامه بخوانید. - بیش از اندازه پای تلویزیون ننشینید. فقط برنامه هایی را تماشا کنید که از قبل به دیدن آنها فکر کرده اید. زمانیکه برنامه شروع می شود تلویزیون را روشن کنید و وقتی برنامه تمام شد آن را خاموش نمایید. به هیچ وجه رسیوری برای پخش کانالهایی که هیچ وقت آنها را تماشا نمی کنید خریداری نکنید. اصلاً چه خوب بود اگر می توانستید اعتصاب کنید و اصلاً تلویزیون تماشا نکنید. - دفتر کار، ...

  • چت روم سکسی

  • رمان سوار بر بال سرنوشت 7

    ديگه تا رسيدن به خونه مريم اينا حرفي نزدم و فقط به بيرون خيره شدم نميدونم چرا يهو دلم گرفت دل تنگ و بي قرار شدم فکر مي کردم وقتي بيام اينجا دل تنگي براش تموم ميشه چون اينجا جايي که اون توش به دنيا اومده اما الان برعکس بيشتر براش بي قرار شدم .یادمه وقتی اون نامه سفارت اومد من فهمیدم متولد اهوازه ..با توقف ماشين به خودم اومدم و فهميدم رسيديم مريم نگام کرد و گفت چرا نشستي پس بيا پايينلبخندي زدم و گفتم مريم من خجالت مي کشم اي کاش منو ميرسونديد يه هتلي جايي تا خونه اي که گفتي رو اجاره کنمدستش رو بلند کرد که بزنه ..خودمو عقب کشیدم دستش رو آورد پایین و گفت خودتو لوس نکن زود باش بيا پايين کنارش که ايستادم خونه اي ويلايي رو مقابل خودم ديدم پس به نظر مياد وضعشون بد نيستالبته خود مريم قبلا بهم گفته بود که اونا همه گي توي خونه پدربزرگشون با هم زندگي مي کنن و فکر کنم مساحت خونه يه دو هزارمتري باشه که چند تا ساختمون جدا توش بنا شده که هر کدوم از خانواده ها توش زندگي مي کنن منظورم خودشونو خونه خاله و دايي هاش هستمحمد چمدونم رو برداشت و جلوتر از من وارد خونه شد مريم هم دستم رو گرفت و گفت زود باش الان همه منتظر تواندمريم جلوي يکي از ساختمونا که به نظر از بقيه ساختموناي خونه بزرگتره ايستاد و گفت بريم همه اينجا جمع شدند توي خونه بابابزرگنگاش کردمو گفتم ميدونم بهم نمياد اما باور کن خجالت مي کشم آخه من حتي خانواده ات رو نمي شناسمچشماش رو ريز کرد و نگاهم کرد بعد دستم رو محکم کشيد و گفت خودتو لوس نکن زود باش-باشه آرومتر خودم بلدم بيام ...یه نفس بلند کشیدم و یه صلوا فرستادم..نمیدونم چرا بد جور کم رو شده بودم-خب بریم ..اما یادت باشه....اما قبل از اينکه جمله ام رو تموم کنم در ساختمون باز شد و پسر جووني جلو رومون قرار گرفت و مستقیم توی چشمام زل زد با خجالت سرم رو پايين انداختم که مريم گفت علي تو کي اومديحس کردم لبخند زد چون با صدايي که توش خنده بود جواب داد: اول معمولا سلام مي کنن-ول کن تو هم ..بریم صنم...علی برو کنار میخوایم بریم توسنگيني نگاه اون جوون رو روي خودم حس مي کردم اما نگاش نکردم ..چادرم رو کمی سفت تر گرفتم .نمیدونم چرا صدام در نمیومد.اون اول پیش قدم شد و گفت سلام خانم خوب هستين ....من علي ام پسر دايي مريم .....مريم که بلد نيست معرفي کنه مجبور شدم خودم اين کار رو بکنم مريم-بامزه حتما لازم نبوده تو رو معرفي کنم .....تو که هميشه نخودي بودي اينبار هم روشبراي اينکه حرفاشون تموم بشه سرم رو بلند کردمو به اون علي نگاه کردم قد معمولي داشت و صورت سبزه اما چيزي که توي نگاه اول جذبت میکرد چشماش بود..يه جوري خاص بودن طوري که من چند لحظه خيره نگاش ...

  • لطفا جهت مطالعه نرم افزارهای ما به ادامه مطلب مراجعه نمایید...

    لطفا جهت مطالعه نرم افزارهای ما به ادامه مطلب مراجعه نمایید...

    نرم افزار فودسافت  اولین نرم افزار جامع   (فروش/حسابداری/انبار/حقوق و دستمزد)           نمایی از صفحه اصلی نرم افزار             1- وجود 4 نوع فاكتور فروش (تصويري،لمسي،فوري،كدينگ) براي استفاده با هر نوع سليقه و درخواست.امکان اتصال کیبورد مخصوص پوز با 135 کلید که با نوشتن نام غذا بر روی کلیدها سرعت و سهولت سفارش گیری را چندین برابر میکند            نمایی از فاکتور تصویری با قابلیت استفاده همزمان از کیبورد و موس        2- سيستم فرموله سازي غذا براي بدست آوردن قيمت تمام شده غذا و سود هر فاکتور و امکان اتصال به انبار مرکزی آشپزخانه  3- سیستم انبارداری پیشرفته با قابلیت تعریف چندین انبار و امکان صدور حواله خروج و ورود کالا و امکان انبار گردانی و گزارش گیری از کارتکس هر انبار و با قابلیت اتصال به سیستم فرموله سازی فروش و کنترل موجودی و آمار مواد خام اولیه و مواد تولید شده با هشدار سقف سفارش  4- سیستم چند قیمتی برای فروش به پرسنل دولتی (شرکتها و ادارات ) با قابلیت تعریف انواع بن –کارت خرید – کارت پوز بانکی – و تعریف فرمولی سیستم فروش برای درخواستهای شرکتهای دولتی مبنی بر (تعداد دفعات استفاده پرسنل ، میزان خانوار، سهم شرکت ، نوع غذای پرسنل ، قیمت غذای پرسنل ، درصد تخفیف ، درصد حق سرویس ، و ......) نرم افزار فود سافت 5-سیستم ثبت اشتراک بدون محدودیت تعداد و امکان ثبت چند آدرس  و تلفن برای یک اشتراک و امكان جستجوي سريع اشتراك ها و اشخاص بر اساس هر فيلد دلخواه (آدرس ،نام خانوادگي، تاريخ تولد ، تلفن) با قابلیت ثبت تاریخ تولد و ازدواج و گزارش دهی و اخطار با تعیین زمان در ابتدای برنامه برای مشترکینی که سالروز ازدواج و تولدشان نزدیک است و احتصاب جوایز مختلف برای مشترکین ( درصد تخفیف در سالروزها - تخفیف بر جمع خریدهها - تخفیف کارت طلائی ویژه مشترکین با خرید بیش از ....- ) و قابلیت صدور کارت اعتباری و هدیه برای مشترکین  .6سیستم حسابداري اختصاصي با امکان تغيیر کدهای سر فصل (کل – معین – تفضیلی)که این قابلیت برای حسابداران عزیز بسیار مهم میباشد (حسابداری دوبل ، سیستم دریافت و پرداخت اتوماتیک با امکان چاپ رسید ، بانكها ، چكها با اخطار سررسيد ، هزينه ها، تراز2 و 4 ستونی، درآمدها، طرف حسابها و.... (.7سیستم چاپ چک آسان با قابلیت انتخاب تصویر چک برای سهولت در تنظیمات چاپ چک.8سيستم حقوق و دستمزد و مساعده پيشرفته طبق آخرين قوانين اداره كار و امور اجتماعي با قابلیت چاپ کارت پرفراژ حقوقی.9 استفاه آسان در حد يك كليك براي كاربران مختلف (کاربرانی که حتی با کامپیوتر آشنایی ندارند).10 سيستم گزارش گيري قدرتمند توسط نرم افزار گزارش گير با قابلیت  ...

  • رمان سوار بر بال سرنوشت7

    ديگه تا رسيدن به خونه مريم اينا حرفي نزدم و فقط به بيرون خيره شدم نميدونم چرا يهو دلم گرفت دل تنگ و بي قرار شدم فکر مي کردم وقتي بيام اينجا دل تنگي براش تموم ميشه چون اينجا جايي که اون توش به دنيا اومده اما الان برعکس بيشتر براش بي قرار شدم .یادمه وقتی اون نامه سفارت اومد من فهمیدم متولد اهوازه ..با توقف ماشين به خودم اومدم و فهميدم رسيديم مريم نگام کرد و گفت چرا نشستي پس بيا پايينلبخندي زدم و گفتم مريم من خجالت مي کشم اي کاش منو ميرسونديد يه هتلي جايي تا خونه اي که گفتي رو اجاره کنمدستش رو بلند کرد که بزنه ..خودمو عقب کشیدم دستش رو آورد پایین و گفت خودتو لوس نکن زود باش بيا پايين کنارش که ايستادم خونه اي ويلايي رو مقابل خودم ديدم پس به نظر مياد وضعشون بد نيستالبته خود مريم قبلا بهم گفته بود که اونا همه گي توي خونه پدربزرگشون با هم زندگي مي کنن و فکر کنم مساحت خونه يه دو هزارمتري باشه که چند تا ساختمون جدا توش بنا شده که هر کدوم از خانواده ها توش زندگي مي کنن منظورم خودشونو خونه خاله و دايي هاش هستمحمد چمدونم رو برداشت و جلوتر از من وارد خونه شد مريم هم دستم رو گرفت و گفت زود باش الان همه منتظر تواندمريم جلوي يکي از ساختمونا که به نظر از بقيه ساختموناي خونه بزرگتره ايستاد و گفت بريم همه اينجا جمع شدند توي خونه بابابزرگنگاش کردمو گفتم ميدونم بهم نمياد اما باور کن خجالت مي کشم آخه من حتي خانواده ات رو نمي شناسمچشماش رو ريز کرد و نگاهم کرد بعد دستم رو محکم کشيد و گفت خودتو لوس نکن زود باش-باشه آرومتر خودم بلدم بيام ...یه نفس بلند کشیدم و یه صلوا فرستادم..نمیدونم چرا بد جور کم رو شده بودم-خب بریم ..اما یادت باشه....اما قبل از اينکه جمله ام رو تموم کنم در ساختمون باز شد و پسر جووني جلو رومون قرار گرفت و مستقیم توی چشمام زل زد با خجالت سرم رو پايين انداختم که مريم گفت علي تو کي اومديحس کردم لبخند زد چون با صدايي که توش خنده بود جواب داد: اول معمولا سلام مي کنن-ول کن تو هم ..بریم صنم...علی برو کنار میخوایم بریم توسنگيني نگاه اون جوون رو روي خودم حس مي کردم اما نگاش نکردم ..چادرم رو کمی سفت تر گرفتم .نمیدونم چرا صدام در نمیومد.اون اول پیش قدم شد و گفت سلام خانم خوب هستين ....من علي ام پسر دايي مريم .....مريم که بلد نيست معرفي کنه مجبور شدم خودم اين کار رو بکنم مريم-بامزه حتما لازم نبوده تو رو معرفي کنم .....تو که هميشه نخودي بودي اينبار هم روشبراي اينکه حرفاشون تموم بشه سرم رو بلند کردمو به اون علي نگاه کردم قد معمولي داشت و صورت سبزه اما چيزي که توي نگاه اول جذبت میکرد چشماش بود..يه جوري خاص بودن طوري که من چند لحظه خيره نگاش ...