پیام نوربافق
جملات زیبا در مورد خدا
یا رب گناه جمله جهان را به ما ببخش ما را سپس به رحمت بی منتها ببخش هر چند ما نه ایم سزاوار رحمتت ما را بدانچه نیست سزاوار ما ببخش . . . خدای من “بهشتی ” دارد، نزدیک ، زیبا ، بزرگ و به گمانم “دوزخی ” دارد ، کوچک، بعید و در پی دلیلی ست که ببخشد ما را گاهی به بهانه یک دعا . . . خدایا گاهی تو را بزرگ می بینم و گاهی کوچک این تو نیستی که بزرگ می شوی و کوچک این منم که گاهی نزدیک می شوم و گاه دور . . . مواقع شادی ، ستایش “خدا” مواقع سخت ، یافتن “خدا” مواقع آرام ، پرستش “خدا” مواقع دردناک ، اعتماد به “خدا” و در تمامی مواقع تشکر از ” خدا ” را فراموش نکن . . . .
دختر فداکـــار
گلویم رو صاف کردم و ظرف را برداشتم و گفتم، چرا چند تا قاشق گنده نمی خوری؟ فقط بخاطر بابا عزیزم. آوا کمی نرمش نشان داد و با پشت دست اشکهایش را پاک کرد و گفت:باشه بابا، می خورم، نه فقط چند قاشق، همه شو می خوردم. ولی شما باید.... آوا مکث کرد.بابا، اگر من تمام این شیر برنج رو بخورم، هرچی خواستم بهم میدی؟دست کوچک دخترم رو که بطرف من دراز شده بود گرفتم و گفتم، قول میدم. بعد باهاش دست دادم و تعهد کردم.ناگهان مضطرب شدم. گفتم، آوا، عزیزم، نباید برای خریدن کامپیوتر یا یک چیز گران قیمت اصرار کنی.بابا از اینجور پولها نداره. باشه؟نه بابا. من هیچ چیز گران قیمتی نمی خوام.و با حالتی دردناک تمام شیربرنج رو فرو داد.در سکوت از دست همسرم و مادرم که بچه رو وادار به خوردن چیزی که دوست نداشت کرده بودن عصبانی بودم.وقتی غذا تمام شد آوا نزد من آمد. انتظار در چشمانش موج میزد.همه ما به او توجه کرده بودیم. آوا گفت، من می خوام سرمو تیغ بندازم. همین یکشنبه.تقاضای او همین بود.همسرم جیغ زد و گفت: وحشتناکه. یک دختر بچه سرشو تیغ بندازه؟ غیرممکنه. نه در خانواده ما. و مادرم با صدای گوشخراشش گفت، فرهنگ ما با این برنامه های تلویزیونی داره کاملا نابود میشه.گفتم، آوا، عزیزم، چرا یک چیز دیگه نمی خوای؟ ما از دیدن سر تیغ خورده تو غمگین می شیم.خواهش می کنم، عزیزم، چرا سعی نمی کنی احساس ما رو بفهمی؟سعی کردم از او خواهش کنم. آوا گفت، بابا، دیدی که خوردن اون شیربرنج چقدر برای من سخت بود؟آوا اشک می ریخت. و شما بمن قول دادی تا هرچی می خوام بهم بدی. حالا می خوای بزنی زیر قولت؟حالا نوبت من بود تا خودم رو نشون بدم. گفتم: مرده و قولش.مادر و همسرم با هم فریاد زدن که، مگر دیوانه شدی؟آوا، آرزوی تو برآورده میشه.آوا با سر تراشیده شده صورتی گرد و چشمهای درشت زیبائی پیدا کرده بود .صبح روز دوشنبه آوا رو به مدرسه بردم. دیدن دختر من با موی تراشیده در میون بقیه شاگردها تماشائی بود. آوا بسوی من برگشت و برایم دست تکان داد. من هم دستی تکان دادم و لبخند زدم.در همین لحظه پسری از یک اتومبیل بیرون آمد و با صدای بلند آوا را صدا کرد و گفت، آوا، صبر کن تا من بیام.چیزی که باعث حیرت من شد دیدن سر بدون موی آن پسر بود. با خودم فکر کردم، پس موضوع اینه.خانمی که از آن اتومبیل بیرون آمده بود بدون آنکه خودش رو معرفی کنه گفت، دختر شما، آوا، واقعا فوق العاده ست. و در ادامه گفت، پسری که داره با دختر شما میره پسر منه.اون سرطان خون داره. زن مکث کرد تا صدای هق هق خودش رو خفه کنه. در تمام ماه گذشته هریش نتونست به مدرسه بیاد. بر اثر عوارض جانبی شیمی درمانی تمام موهاشو از دست داده.نمی خواست به مدرسه برگرده. آخه ...
13 آبان روز دانش آموز مبارک باد
سایت خبری - تحلیلی بافق فردا ، با مقدمه ذیل رسما در فضای مجازی متولد شد:
سرآغار معمولا بهار را فصل شکفتن می دانند و شکوفایی را ارمغانی از نسیم روح افزای آن و زمستان را فصل تاریک یخ زدگی و انجماد تا آنجا که« کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را...»اما گرمای برخاسته از قلوب امیدوارمان به الطاف الهی و پشتکار مطالبه گری، بر آنمان داشته تا در اولین روز زمستان سال 90 شمسی در فضای مجازی متولد شویم «هرچند سورت سرمای دی بیدادها کند...». نوزادی هستیم تازه پا و بی ادعا اما با اهدافی بلند و متعالی به اندازه منزلت مردمان راست قامتی که گوشه ای از آن در نخلهای سرافرازشهرمان تصویرگری شده و با بن مایه ای که هرچه بکاوی جواهراتی بیشتر یابی چون کوههای ثروتمند آهن و... آمده ایم از دیروز درس بگیریم و عبرت، و امروز را صرف همت بلند کنیم برای رسیدن به فردایی سرافراز و عزتمند . آمده ایم بمانیم و بنمایانیم آمده ایم بدانیم و پاسخ دهیم آمده ایم بنویسیم و پی بگیریم آمده ایم بخروشیم و نخراشیم وآمده ایم تا با هم راهی شویم ، به مقصد برسیم و برسانیم..... مبارکه بافق : برای مدیریت این سایت آرزوی موفقیت می کنیم . از خدا میخواهیم کمکشان نماید.
تولدت مبارک زمستان
گر نیابد خوی ایشان در نیابد خلق را روز روشن در بر دانا شب یلدا بودناصر خسرو نظر به روی تو هر بامداد ، نوروز ی ست شب فراق تو هر گه که هست ، یلدا ئی ست *** یاد آسا یش گیتی بزند بر دل ریش صبح صادق ندمد تا شب یلدا نرود *** روز رویش چون بر انداخت نقاب از سر زلف گویی از روز قیامت شب یلدا برخاستسعدیمی کند زلف دراز تو به دل های حزین آنچه با خسته روانان شب یلدا نکند صائبشب هجرانت ای دلبر شب یلداست پنداری رخت نوروز و دیدار تو عید ماست پنداری اوحدی مراغه ای هست چون صبح آشکارا، کاين صبح چند را بيم صبح رستخيز ست از شب يلدای من *** بادت سعادت ابد و با تو بخت را مهری که جان سعد به اسما برافکند آری که آفتاب مجرد به یک شعاع بیخ کواکب شب یلدا برافکندخاقانیچون حلقه ربایند به نیزه ، تو به نیزه خال از رخ زنگی بربایی شب یلداعنصری به صاحب دولتی پیوند اگر نامی همی جویی که از یک چاکری عیسا چنان معروف شد یلداسنا ییکرده خورشید صبح ملک تو روز همه دشمنان شب یلدامسعود سعدقندیل فروزی به شب قدر به مسجد مسجد شده چون روز و دلت چون شب یلداسیف فرغانیمن از روز جزا واقف نبودم شب یلدای هجران آفریدندفروغی بسطامیبر سر آنم که گر ز دست برآید دست به کاری زنم که غصه سر آید خلوت دل نیست جای صحبت اضداد دیو چو بیرون رود فرشته درآید صحبت حکام ظلمت شب یلداست نور ز خورشید جوی ، بو که برآید حافظ
یامحمد...
یا محمد، نفسی سوخته در دل داریم آتشی سرخ و برافروخته در دل داریم ما یقین داریم آن سوی افق، مردی هست مرد اگر هست، بدانید که ناوردی هست نه در این کوه صدای همگان خواهد ماند آن چه در حنجره ماست، همان خواهد
پیغمبر خورشید وباران...
زمين گهواره كابوسهاي تلخ انسان بود زمان چون كودكي در كوچه هاي خواب حيران بود خدا در ازدحام ناخدايان جهالت گم جهان در اضطراب و ترس در آغوش هذيان بود صدا در كوچه هاي گيج مي پيچيد بي حاصل سكوتي هرزه سرگردان صحرا و بيابان بود نمي روييد در چشمي به جز ترديد و وهم و شك يقين تنها سرابي در شكارستان شيطان بود شبي رؤياي دور آسمان در هيأت مردي به رغم فتنه هاي پيش رو در خاك مهمان بود جهان با نامش از رنگ و صدا سيراب شد آخر «محمد» واپسين پيغمبر خورشيد و باران بود سيد ضياء الدين شفيعي
سرخط...
باسلام وخسته نباشید خدمت تمام دوستای گلم امیدوارم ازوبلاگی که متعلق به شما است خوشتون اومده باشه می خوام چند کلمه ای برایت حرف بزنم پیامبری نخواهد آمد لامپ در آستین که ید بیضا نمی شود دروغ نفهمیده به راستی مومن نه راه معجزه هنوز بسته نیست همان توان فروخت که کس کند خرید من می خواستم درمورد عکس دختر فریب خورده چندکلمه ای باشما حرف بزنم اگر شما می خواهید مثل آن دخترفریب نخورید بادقت وتعقل عمل کنید تا دچار فتنه های اسرائیل وصهیونیستم نشویدکه عواقب بدی درانتظار شما می باشد که توهین به پیامبر توهین به کم کسی نیست توهین به پیامبر توهین به تمام عقاید وباورهای مااست وما باید جلوی آنها رابه هرطریقی شده است رابگیریم...
روز مرگم
روز مرگم، هر که شیون کند از دور و برم دور کنیدهمه را مســــت و خراب از مــــی انــــگور کنیـــــدمزد غـسـال مرا سیــــر شــــرابــــــش بدهیدمست مست از همه جا حـــال خرابش بدهیدبر مزارم مــگــذاریــد بـیـــاید واعــــــظپـیــر میخانه بخواند غــزلــی از حــــافـــظجای تلقــیـن به بالای سرم دف بـــزنیـــدشاهدی رقص کند جمله شما کـــف بزنیدروز مرگــم وسط سینه من چـــاک زنیـداندرون دل مــن یک قـلمه تـاک زنـیـــــــدروی قــبـــرم بنویـسیــد وفــــادار برفـــتآن جگر سوخته خسته از این دار برفــــت وحشی بافقی-------ایمیل برام اومده بودبعنوان وصیت نامه وحشی بافقی ولی بعضی دوستان گفتن شعر از علی اصغر وفادار شاعر استهباناتی است !!
سخنان گابريل گارسيا ماركز
دوستت دارم، نه بخاطر شخصیت تو،بلکه بخاطر شخصیتی که من در هنگام با تو بودن پیدا میکنم.□□□هیچکس لیاقت اشکهای تو را ندارد و کسی که چنین ارزشی دارد باعث اشک ریختن تو نمیشود.□□□اگر کسی تو را آنطور که میخواهی دوست ندارد به این معنی نیست که تو را با تمام وجودش دوست ندارد.□□□دوست واقعی کسی است که دستهای تو را بگیرد ولی قلب تو را لمس کند.□□□بدترین شکل دلتنگی برای کسی آن است که در کنار او باشی و بدانی که هرگز به او نخواهی رسید.□□□هرگز لبخند را ترک نکن، حتی وقتی ناراحتی. چون هر کس امکان دارد عاشق لبخند تو شود.□□□تو ممکن است در تمام دنیا فقط یک نفر باشی، ولی برای بعضی افراد تمام دنیا هستی.□□□هرگز وقتت را با کسی که حاضر نیست وقتش را با تو بگذراند، نگذران.□□□شاید خدا خواسته است که ابتدا بسیاری افراد نامناسب را بشناسی و سپس شخص مناسب را. به این ترتیب وقتی او را یافتی بهتر میتوانی شکرگذار باشی.□□□به چیزی که گذشت غم نخور، به آنچه پس از آن آمد لبخند بزن.□□□همیشه افرادی هستند که تو را می آزارند، با این حال همواره به دیگران اعتماد کن و فقط مواظب باش که به کسی که تو را آزرده، دوباره اعتماد نکنی.□□□خود را به فرد بهتری تبدیل کن و مطمئن باش که خود را می شناسی قبل از آنکه شخص دیگری را بشناسی و انتظار داشته باشی او تو را بشناسد.□□□زیاده از حد خود را تحت فشار نگذار، بهترین چیزها در زمانی اتفاق می افتد که انتظارش را نداری.