پیام خداحافظی از دوستان
پیام خداحافظی...
سلام دوستان عزیزم از امشب تا یک مدت نا معلوم در وبلاگم مطلبی گذاشته نمیشه. اما سعی میکنم که بیام و پست جدید بذارم برای شما عزیزان. موفق و پاینده باشید
شعر خداحافظی
خب،خواستم که یک شعر خداحافظی بنویسم برای همه چیز،اما مطمئن نبودم.اما الان دیگه تقریبا مطمئن شدم.البته هنوز امیدی هست!آدم که نباید امیدشو از دست بده!خب...دیگه همین! خداحافظ خداحافظ تو ای شهر عزیز و نصف این دنیا بدان هرگز در این دنیا نباشد مثل تو همتا خداحافظ شما ای مردم بدجنس و بی پروا!!! که خوبی هایتان تنها برای ما شده پیدا خداحافظ محل درس و عشق و حال و خندیدن که من را مهر تا خرداد هر سال در شما دیدند! تو ای فرزانگان اصفهان مهد تلاش من تلاش جنگ با ناظم و با زور تمام تن! خداحافظ شما ای ناظمان مهربان من!!! که خوشحالید از این رفتن و آزاد و رها از من خداحافظ شما ای دوستان خوب و بی همتا در این دنیا نباشد از شما مثلی برای ما خداحافظ تمام آشنایان من کوچک که رفتم،برگمانم بازگشتم مانده در یک شک! اگر خوبی بدی زشتی و زیبایی ز من دیدید اگر روزی زمن ناراحت و روزی بخندیدید بخشیدم ازیرا رفتنی ام من از این استان وخواهم رفت از این استان به شهر دودی تهران! شعر از خودم /از دوستان عزیز خواهشمندم از بازگو کردن این شعر در پیش ناظم های عزیزمان خودداری کنند که فجیعا پیگرد قانونی خواهد داشت!مطمئن باشید! /اگر شما هم در حالی که به آهنگهای بعد از ظهر رادیو گوش میکردید شعرتون بهتر از این نمیشد!در هر حال...این شعر تقدیم از من به هر کسی که خوندش!;)
خداحافظی از شما
با عرض سلام وخسته نباشید خدمت شما دوستان وعزیزان که در این دو سال ما را تنها نگذاشتید وبا عرض پوزش از شما دانشجویان عزیز من مدیر این وبلاگ از آنجا که دیگر در دانشگاه پیام نور تاکستان مسئولیتی ندارم به این علت دیگر اطلاعات دقیقی از دانشگاه ندارم ونمی توانم به صورت کامل بازتاب بدهم شما عزیزان را دعوت می کنم برای اطلاعات دانشگاه از این به بعد به سایت دانشگاه پیام نور به این آدرس مراجعه فرماییدhttp://takpnu.ac.ir/ باتشکر از شما عزیزان موفق وموید باشید حامد میرزایی
خداحافظی
خب تقریبا از ترم دوم وارد انجمن و وبلاگ شدم از اونجایی که علاقه زیادی به فعالیت در انجمن داشتم در انتخابات دوره دوم شرکت کردم و بعنوان دبیر انجمن انتخاب شدم و به طور رسمی وارد انجمن شدم . تو این 4سال فعالیتهای زیادی انجام شد و دوره های مختلفی توسط انجمن برگزار شد ، دوستان زیادی وارد انجمن شدن و فعالیت کردن و بعد از فارغ التحصیلی به کارشون پایان دادن و خب الان هم نوبت منه . به هر حال تجربه 4سال فعالیت در انجمن واقعا تجربه بسیار خوبی بود ، هر چند که گاهی اوقات روزهای سخت و دشواری رو داشتیم اما روزهای شاد و به یاد ماندنی هم داشتیم . جا داره اینجا یه توصیه به دانشجویانی داشته باشم که علاقه به فعالیت در انجمن دارن ولی یا میترسن نتونن از عهده کارها بر بیان یا نمیدونن چیکار باید بکنن ، ببینید کسی که میخواد تو انجمن فعالیت کنه لازم نیست که حتما فرد با تجربه ای باشه همه از صفر شروع کردن خود من هم از صفر شروع کردم ، وقتی به اعضای اون زمان انجمن مراجعه و ابراز علاقمندی به فعالیت کردم تا چند ماه در جلسات انجمن شرکت میکردم و بیشتر شنونده بودم بعد از چند ماه که با روال کار آشنا شدم کم کم من هم بعنوان یه صاحب نظر تو جلسات صحبت می کردم . سعی کنید اگه علاقه دارید وارد انجمن بشید و کار کنید مطمئن باشید تجربه خوبی براتون خواهد بود . البته بذارید در اینجا از زحمات خانم قیصر ، خانم تات ، خانم نور محمد بیگ ، خانم خسرو آبادی و بقیه دوستانی که الان اسامیشون خاطرم نیست و از کسانی بودن که در تاسیس انجمن نقش داشتن و از ابتدا در انجمن حضور داشتند و فعالیت میکردن و من هم از تجربیات شون استفاده کردم تشکر کنم . امیدوارم هر جا که هستن موفق باشن . یه توصیه دیگه هم به دوستانی که جدیدا وارد انجمن شدن و هم چنین کسانی که بعدا وارد انجمن خواهند شد دارم اینکه واقعا به قصد فعالیت کردن و خدمت کردن به دانشجویان هم رشته خودمون وحتی رشته های دیگه وارد انجمن بشید و خدایی نکرده برای استفاده شخصی خودتون و معروف شدن تو انجمن نیاین ، چرا که بودن افرادی که با این نیت اومدن و نتیجش رو دیدن، انشاء ا.. که همه دوستان با نیت کسب تجربه و از روی علاقه و خدمت به دانشجویان وارد انجمن بشن ( که همین طور هم هست به خاطر اینکه افرادی که جدیدا وارد انجمن شدن رو بخوبی میشناسم ) . من تو این 4سال دوستان زیادی از رشته های دیگه و همین طور از دانشگاه های دیگه پیدا کردم . از همه دوستان هم رشته ای خودم و دوستانی که منو میشناسن و حتی اونایی که همین امسال با هم آشنا شدیم میخوام که اگر حرفی از من شنیدن که ممکنه ناراحت شده باشن و یا حتی مواقعی که نتونستم اون طور که باید و شاید بهشون جواب ...
جشن خداحافظی از شرکت
امروز یه روز فراموش نشدنی بود.بچه هامون منو در جریان مراسم ساعت ۱۱ نذاشته بودن.فقط می دیدم دوستام در رفت و امدهای مشکوکن و یکیشون مرخصی گرفته و قبل ظهر رفته بیرون از شرکت.اگه تا یک ربع قبل مراسم یکی از خانومهای واحد دیگه سوتی نمی داد اصلا نمی فهمیدم مراسمی هم هست. واقعا غافلگیر شدم و باورم نمی شه که در مراسم ناخوداگاه اشکام می امد پایین.از دیدن اومدن دسته دسته بچه های شرکت واقعا شوکه شدم.خدای مهربون شکر بابت این همه محبت و مهربونی همکارام.مرهم خوبی بود برای روزایی که این همه اذیت شدم .کلی عکس با هم انداختیم و شیرینی و سن ایچ خوردیم.خدای مهربون شکر بابت همه چیز.در یه لحظه مدیرمونو دیدم که متعجب از جلوی در واحد گذشت و به خیل جمعیت ادمایی که برای تبریک و خداحافظی اومدن بودن نگاه می کرد.حتی برای یه تشکر و تبریک هم نیومد تو.البته ظاهرا کسی هم دعوتش نکرده بوده.خدای مهربون هزاران هزارن هزار بار شکرت که ما رو محتاج خلق خودت نکردی. اینم متن کارت تبریک قشنگ همکارام که به همراه یه سکه نیم بهم دادن: "خداحافظ همین حالا ،همین حالا که من تنهامخداحافظ به شرطی که بفهمی تر شده چشمامخداحافظ ،کمی غمگین به یاد اون همه تردیدبه یاد آسمونی که منو از چشم تو می دیداگه گفتم خداحافظ نه اینکه رفتنت ساده ا ستنه اینکه میشه باور کرد دوباره آخر جاده است از طرف دوستان همکار به امید شادی روز افزون ۲۶/خرداد ماه/۸۹" پینوشت:چهارشنبه بعدا ظهر نامه خداحافظی مو تو اتوماسیون زدم.اینم متنش: "به نام يزدان پاك"هر چند سلام سر آغاز دردناک خداحافظی است ولی بگذار خداحافظی سلامی نو باشد." دوستان،همكاران ،بزرگوارانبا سلام و احترام قريب 8 سال از اولين روزهايي كه براي استخدام به طبقه هفتم سازمان فروش و خدمات پس از فروش مراجعه نمودم مي گذرد . اكنون وقتي به روزهاي گذشته مي نگرم؛ دنيايي از خاطرات خوش و گاهي تلخ را در ذهن خويش مي يابم. در اين دوران، خدمت در محضر شما عزيزان بزرگترين افتخار شغلي من بود و هيچگاه محبتها و بزرگواريهاي شما را فراموش نخواهم كرد.در اينجا بر خود واجب مي دانم از زحمات جناب آقاي مهندس ن.و.آ كه در حال حاضر در جمع ما نيستند و زحمات و محبت هاي جناب آقاي س دو رييس جاودانه و فراموش نشدني در طول خدمت اينجانب تشكر نمايم .و هم اكنون كه در پي برنامه هاي شخصي شركت .....را ترك مي نمايم جدايي از شما عزيزان برايم سخت است . با آرزوي سربلندي؛ سلامتي؛ بهروزي؛ شادكامي و موفقيت براي شما و خانواده محترمتاناز شما طلب حلاليت و مغفرت دارم ................................... خدانگهدارتان." بعداز ارسال نامه پیامهای محبت امیز دوستامو در جواب دریافت کردم.همینطور چند تا ...
پیام خداحافظی پرده دار
با حمد و ستایش خداوند سبحان هر آن که جانب اهل وفا نگه دارد خداش در همه حال از بلا نگهدارد همکاران همدل سلام سلام و درود به شماهایی که همواره عزمتان در کارها جزم بود و دلتان پر از امید و مهربانی و دستهایتان در کارو تلاش و کوشش گامهایتان در حرکت و نوآوری خدای را شاکرم که رخصتی به بنده عنایت فرمود تا پس از سالهای خدمتم و سپری شدن عمر و زندگیم و کسب تجارب در جوار اساتید ، دوستان و همکاران عزیزی چون شما که با دیدارتان چشمم روشن و قلبم گلشن گردید. و بر خود می بالم همکاران صدیق متعهد و مسئول ، کاردان و متخصص و مردم شریف و فهیم چون شما را داشتم خاطرتان سرشار از عشق و شور و محبت و صمیمیت بود کار سخت و دشوار را برایم سهل و آسان می نمود گذشت و ایثار و خاطره های شیرین شما و بدی و تندی و درشتی خودم همواره در صفحه ی ذهنم ماندگار خواهد شد. در آسمان آبی خاطره ها نامتان و یادتان با اکسیر عشق برقرار و جاودان باد و در دریای نیلگون زندگیتان از شکوه مودت و محبت رخشان و درخشان باد . الوداع خاطره ها، دوستان ، همکاران ، دانش آموزان و مردم شریف بمپور هم اکنون که خداوند به بنده فرصتی داده تا چند صباحی باقی مانده عمرم را در کنار خانواده ام سپری کنم ضمن تقدیر و تشکر صمیمانه از والدین گرامیم خصوصاٌ ایام اسارت که شبانه روز اشک ریزان و دست به دعا برای بازگشتبنده دعا کردند که برکت دعای آنان و همه خانواده های شهداء و ایثارگران آزادی اسرا را رقم زدند سپس همسر عزیز و گرانقدر مادری مهربان که همواره در سختی های زندگیم سنگ صبور بودند. خداوند به تمامی الطالف و بزرگیش سپاس تا بتوانم جبران عقب ماندگی اموراتی چون توجه بیشتر به کانون گرم خانواده تحصیل و تربیت فرزندان صله رحمیاقوام و خویشان شرکت به موقع در مراسمات شادی و سختی و غم آنان ضمن عرض خداحافظی و تقاضای حلالیت از شما همکاران ارجمند و صمیمی از تلاشهای صادقانه و بی ریای همه جانبه همکاران ارزشی ام در اداره و مدارس سپاسگزاری می نمایم این حقیر با اذعان به این حقیقت که آنچه انجام شده لطف پروردگار و آنچه مانده بضاعت ناچیز بنده بوده هم اینک که به افتخار بازنشستگی نایل می شوم شما را به خدا می سپارم و صمیمانه در خواست دارم قصور و کاستی هایم ، تندی ، درشتی ، بدخلقی را باد دیده ی رحمت بر من ببخشایید و عاجزانه تقاضای حلالیت از فرد فردتان را دارم امید آن دارم که الهی مودت ما را به عز وصال متصل نماید دعاگویتان هستم که دل در قرب کرم است و جان در انتظار یار و در پیش رو حجاب بسیار به دعا آمده ام هم به دعا دست بر آر که وفا ...
خداحافظی
دختران گلم : با یاری خداوند مهربان ، روز پنج شنبه میهمان حرم مطهر پیغمبر (ص) خواهم بود پیام هایی پـــــــــــــــــــر از احساس و آرزو برایم فرستاده اید پیام هایی که با خواندنش دلـــــــــــــم لرزید و قلبـــــم شکست و اشک از چشمانم سرازیر شد . احساس خوش بختی می کنم چون در کنار چنین نوگلان متکامل و خداشناس وظیفه شناس و پر از احساس و ........قرار گرفتم . دلبندانم ، پیام هایتان را فقـــــــــــــــط می خوانم ولی تایید نمی کنم تا نمایش داده نشود زیرا می خواهم راز های پیام هایتان بین خودمان و خــــــــــــــدایمان باشد . پیام هایتان را می خوانم باز هم می خوانم بارها می خوانم تا مبادا وقتی در مسجد الحرام سر بر زمین گذاشتم خواسته هایتان را فراموش کرده باشم. خـــــــــــدایا صدایم کن که صدایی زیباتر از صدای تو نیست خـــــــــــدایا دستم گیر که دستی مهربانتر از دستان تو نیست خــــــــــــــــدایا نگاهم کن که دیده ای بخشنده تر از دیدگان تو نیست خــــــــــــدایا عـــــــــــزیـــــــــــــزانم ، آرزوهایشان را در قشنگ ترین جملات برایم نوشته اند و مــــن نیز چشم به رحمت فراوانت آن هم در ماه مبارک رمضان ، در جوار خـــــــــــانه ات ، در کنار بقیع ، در روضه ی رضوان ، زیر گنبد خضرا دوخته ام یارب التمـــــــــــــاست می کنم که دلبندانم همیشه شاد باشند و در کانون خانواده ای گرم زندگی کنند دعایشان می کنم تا همیشـــــــــــه اهداف عالی داشته باشند و با کمکت به اهدافشان برسند دعا می کنم که همیشه پله های موفقیت و سر افرازی را بپیمایند خـــدایا تمنــــــــــا میکنم که با کرمت دست نوگلانم را بگیر و در مسیر رضایتت راهنمایی فرما << اللهم عجل لولیک الفرج >> << التماس دعا >>
نامه ای به دانشجویان
بسمه تعالی باسلام خدمت دوستان عزیز و خوانندگان محترم وبلاگ مخصوصاً جناب آقای شفایی ! خدا را شکر می کنم که محصلین عزیز ما پس از تحمّل رنج ها و تشکیل انجمن اجتماعی - فرهنگی پیام و ثبت رسمی آن در وزارت عدلیه ، یکی از دوستان محصل ما پس از دو ماه نگاه تکراری ما بازدیدکنندگان به وبلاگ پیام، بالاخره مطلب جدیدی در آن به نشر رساند و آن را به روز رسانده یا به تعبیر فرنگی ها آپدیت کرد !! آنچه برای من جالب است این است که دوست عزیز ما آقای شفایی پس از این همه غیبت و به گفته خودش رکود وبلاگ ، در اولین مطلب خود انگشت اشاره را نخست به سمت دیگران نشانه رفته و محقق نشدن خیال بافی های ساده لوحانه و شعرهای وطن دوستانه و حرف های سیاسی – ایدئولوژیک دوستان دیگر را به باد انتقاد گرفته است ، هرچند به یک فایده آن نیز اشاره کرده است که این وعده ها جمع دانشجویی را به کارهای اجتماعی – فرهنگی دلچسپ کرده و آنها را متقابلاً برای جمع آوری این کمک ها وادار ساخته است ولی چون طرف مقابل به وعده های شان عمل نکرده است آنها نیز عملاً از کارها و فعالیت های ولو اندک شان دست برداشته و اقدامات خود را چشم به راه دریافت کمک های دیگران نگه داشته اند و از بس این فعالیت ها منتظر باقی مانده اند نتیجه اش دریافت گزارش های موثقی است که به آقای شفایی رسیده است که کانون های علمی و آموزشی ما با رکود و سقوط حتمی مواجه شده اند.!! با این وضعیت اظهار امیدواری کرده است که اگر ما آنها را بهبود بخشیده نمی توانیم لااقل به صورت نیمه جان باید حفظ کنیم . تا این جا بنده به عنوان یکی از خوانندگان وبلاگ با بعضی از این مطالب مخالفت ندارم، ولی به گفته آقای شفایی با خواندن این پاراگراف نمی توانم سستی و کم کاری دانشجویان عزیز خود را در این مدت نادیده بگیرم و آن را با نوشتن یک نوت و عذرخواهی نیز قابل جبران نمی دانم ، برای من به عنوان یک فرد و خواننده وبلاگ پیام و عضوی از منطقه عزیز چهل باغتوی پشی حقیقتاً پذیرفتنی نیست که انجمن دانشجویان و گل های سر سبد و عزیز ما نتوانند لااقل یک وبلاگ را فعال و پویا نگه دارند و با همه ارتباطاتی که مستقیم و غیر مستقیم با داخل منطقه دارند نتوانند وضعیت داخل منطقه را از جنبه های مختلف سیاسی ، فرهنگی ، اقتصادی ، آموزشی و... به صورت مفصل و مشروح و دقیق به دوستان دیگر اطلاع رسانی کنند و یا دست کم گزارش عملکرد خود و اعضای خود را برای دیگران نتوانند به نشر برسانند. جناب آقای شفایی و دیگر دوستان عزیز ! در این زمینه سخن فراوان است که در این جا نمی توانم به آن بپردازم فقط از باب تذکر اشاره می کنم که تنها اشاره به گزارش موثق بدون ورود به جزئیات و تحلیل و ریشه ...
پیام خداحافظی سرایدار وبلاگ
با نزدیکی به ایام تعطیلات نوروز، بسیاری از دانشجویان میرن به سمت لهو و لعب و تفریحات سالم و غیر سالم. مثلا همین داریوش که وقتی میره خونه با گیتار الکتریک فرکانسی رو تولید میکنه که تا دوتا کوچه اونورتر باعث پارگی پرده گوش ملت میشه و خانوادش هم همش بهش فحشای رکیک میدن که پسره ی ... خفش کن اون بلندگوی کثافتو. ولی باید یه خورده مثل من آینده نگر باشین. چهره استاد رو بعد از عید تصور کنین که با یه قیافه سرشار از خنده های شیطانی میاد سر کلاس و میگه برگه از دفترتون بکنید و واسه میان ترمتون آماده شین. نمونش همین درس جامعه شناسی که خیلیا تجربش کردن. باز اینش خوبه، بدترش اینه که تا میای سر کلاس و استاد ازت یه چیزی میپرسه و هیچی بلد نیستی استاد عصبانی میاد بالا سرت و با فرکانس صوتی بالاتر از گیتار داریوش داد میزنه دانشجوی ... درس نخون ... و ... چرا میای سر کلاس من وقتی هیچی بارت نیست. برو درسمو حذف کن. دیگه نبینم بیای سر کلاس. بعد کم کم سرت گیج میره، یاد تفریحای سالم و ناسالم نوروز میفتی. اون موقع هستش که میگی خاک بر سرِ من، با این تفریح کردنم. استادم که تقریبا آروم شده میری تو جااستادی میشینه و شروع میکنه به درس دادن. تو هم که سرگیجه گرفتی همه ی تفریحاتت زهر مارت میشه. مثلا دهکده آبی مشهد به ذهنت میاد و بعد میگی خاک بر سر من، ای کاش میرفتم تو قیر شنا میکردم. یا رفتنت به دشت و باغای پسته رفسنجان یادت میاد و باز میگی خاک بر سر من، ای کاش میرفتم تو دهن اژدها و این باغ و بوستانا رو نمیدیدم. و خیلی مثالای دیگه که نیاز به بسی تآمل داره. وبعد که سرت داره گیج میره استادو کج و کوله میبینی . تا میخنده فک میکنی دهنشو باز کرده که بخوردت. هو هو هوهو هو . تا استاد دستشو بالا میبره و ماژیک تو دستشو میبینی فک میکنی نیزه تو دستشه که فرو کنه تو حلقت بعدشم خون عین فواره از تن و بدنت فیشاره کنه به بیرون. یه جمله معروف هست که فک کنم همتون شنیده باشید( خیلی از حرفای جدی در قالب شوخی گفته میشن ) اینم یه شوخی بود که جدی جدی بهتون گفتم. این چند وقته که میرید عشق و حال و آجیل خوری، یه خورده هم به فکر درس خوندنتون باشید که سالای بعد با هم بریم بالا و نگیم یادش بخیر فلانی ترم قبل باهامون بود ولی فلان درسو موند و نتونست باهامون باشه و حسرت بخوریم. تفریحاتونو بکنین ولی روزی یه ساعت هم واسه چندتا کاغذپاره هاتون وقت بذارین. و یه حرف مهمتر، ایام عید رو بی خیال وبلاگ گلمون نشین. خاطرات و سوتی های عیدتونم بگین. جشن نوروز خجسته باد بدرود Thank you
پیام : خداحافظی از جمع همکاران بخش انرژی و سامانه های کنترل
بنام خداوند قادر متعال با سلام و عرض ادب به میمنت و مبارکی این ماه عزیز، خداوند متعال را شاکرم که بر من منت نهاد تا نیمی از عمر سازمانی خویش را در جمع با صفا، صمیمی و پر از مهر و محبت گروه انرژی سپری نموده و اکنون که مشیت الهی بر این قرار گرفته در سنگر دیگری به خدمتگزاری مشغول گردم، از آن خالق بی نیاز، ضمن سپاسگزاری از نعمت های بیکرانش استمداد کمک و پشتیبانی را دارم. به یقین در طول این مدت، مدیران و همکاران محترمی بوده اند که ضمن راهنمائی، مرا در پیشبرد اهداف سازمانی خویش راهبری نموده و از هیچ کمکی دریغ ننموده اند.از همه این عزیزان خصوصاً جناب آقای مهندس مبینی تشکر می نمایم. تشکر ویژه من شایسته مدیر لایق و توانائی است که در پیشرفت علمی و عملی در حیطه مسئولیت سازمانی خویش همواره بعنوان یک پایه علمی از ایشان استفاده کرده و افتخار تلمذ و همکاری با ایشان را جزئی از افتخارات سازمانی خویش میدانم.بدینوسیله از کلیه زحمات خالصانه مدیر فعلی گروه انرژی و سامانه های کنترل "سرکار خانم مهندس محمد قاسمی" تشکر نموده و ایشان را مصداق کلام زیبای "من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق" میدانم. بدون شک در مراودات کاری همواره نقاط ضعف اینجانب برای دوستان هویدا بوده که با صبر و رافت خاص خویش، از آنها چشم پوشی نموده اند.در اینجا بر خود لازم میدانم از تمامی همکاران محترم که در طول این مدت اسائه ادب و کوتاهی های اینجانب را تحمل نمودند، صمیمانه عذرخواهی نموده و از تمامی شما عزیزان تقاضای عفو و بخشش دارم. به یقین با وجود قابلیت های خاص فردی که در دستان توانا و خلاق مدیر فعلی امور انرژی و سامانه های کنترل سراغ دارم، آینده بسیار روشنی را برای این واحد متصور بوده که لازمه دستیابی به قله های افتخار در این واحد، همدلی و همکاری تک تک همکاران با ایشان می باشد.(و من الله التوفیق) با احترام- در پناه حق و خدا نگهدارامیر حسین مرشدزاده