پاساژهای اصفهان

  • مسجد حکیم اصفهان

    چکیده: شاید بارها و بارها برای انجام مراسم مذهبی و اعتقادی به مساجد رفته باشید. اما آیا تا کنون مساجد امروزی را با مساجدی که بار تاریخی دارند مورد مقایسه قرار داده اید. احساس دلبازی که شما می­توانید در مساجد و مکانهای تاریخی حس کنید حتی در زیباترین مساجد امروزی حس نمیشود زیرا در مکانهای تاریخی علاوه بر طول و عرض و ارتفاع انرژی نهفته ای در مکان حس می­شود. خصوصا درمساجد که سازندگان آن بدون چشم داشتی به سود مالی تنها با ایمان و عشق به الله به ساخت این اماکن می پرداختند وما اکنون با ورود به این سازه ها انرژی نهفته در آن را درمی یابیم . شاید به این دلیل است که وقتی به این مکانها قدم می­گذاریم حس می کنیم به خدا نزدیک تریم و احساس سبکی می کنیم. اگر تا کنون با این دید به مساجد و اماکن قدیمی نگریسته اید این بار با توجه به این مکان ها وارد شوید تا سبکی و راحتی را در آنجا بیابید. این یکی دیگر از دلایلی است که  بر اهمیت مرمت و باز سازی و نگهداری این مکانها می افزاید. با امید به اینکه بتوانیم در حفظ این آثار کوشا باشیم . مقدمه: در مسیر محور اول گردشگری یا محور دولتخانه صفوی مسجد دیگری خود نمایی می کند که در زمان شاه عباس دوم بنا گردیده است. مسجد حکیم واقع در خیابان حکیم است که از طریق خیابان سپاه به میدان امام متصل میگردد. در خیابان حکیم علاوه بر مسجد مذکور تالار فرش اصفهان که یکی از بزرگترین بازارهای اختصاصی فرش است و به بازار قیصریه متصل قرار دارد. همچنین پارکینگی طبقاتی در جوار بازار فرش و پاساژهای مربوطه واقع شده است که بازدیدکنندگان از مسجد نیز می­توانند از آن استفاده نمایند. در اطراف مسجد کوچه­ها و محلاتی قرار دارد که مسجد را در میان می گیرد یکی از آنها کوچه مقبره حاج آ قا کرباسی است. مسجد در این محلات قدیمی نه تنها مکانی برای مراسم مذهبی و نماز بوده است بلکه محلی برای زندگی اجتماع و تبادل نظر و محلی برای گذر اهالی اطراف مسجد نیز بوده بطوریکه هنوز هم مردم برای انجام بعضی از امور خود از مسجد عبور می کنند. در حیاط مسجد نیز صفه­هایی تعبیه شده تا مردمی که برای عبادت بر زمین می­نشینند در راه عبور بقیه افراد قرار نگیرند . در خیابان حکیم برای اسکان مسافرین هتل آپارتمان هم وجود دارد ضمن اینکه خیابان سپاه محلی مناسب برای خرید است و همچنین کاخ چهل ستون را نیز در بر گرفته است. باید افزود که بعضی از مسافران با هدف عام به سفر اقدام می­نمایند که درمورد اینگونه از افراد محل­هایی اینچنین چون محور دولتخانه صفوی محوری جالب با مجموعه­ای از آثار تاریخی - موزه - محل اسکان و محل خرید در محدوده آن قرار دارد که می تواند هر گردشگری را ...



  • از دست دادن اشیا

      من آدم خاطره بازی هستم. آدمی که اشیا و عکس ها و موسیقی ها میتوانند اشکم را در بیاورند....آدمی هستم که آدم اول را به آدم دوم ترجیح می دهم. همیشه فلاش بک می خورم به عقب.مثلا همین این بار که توی یکی از پاساژهای اصفهان قدم می زدم یادم می آمد که اولین بار با چه کسی آنجا بودم.....مثلا وقتی رنگی را می بینم یاد کسی می افتم.شیرینی فروشی بی بی من را یاد کسی می اندازد. کاظم احمدزاده من را یاد خاطره ای می اندازد....و تمام این ها مربوط به حالا و دو سال قبل نیست. جریان ها عاشقانه هم نیستند .....جریان های عادی زندگی اند.....من چیزهای زیادی را نگه می دارم. آن کاغذی که مثلا فلان روز آن هم اتاقی برایم گذاشته بود....اولین دست خط سومین عشقم....آن مداده که فلان تاریخ با آن فلان چیز را نوشتم....بعد مثلا یادم هست که آن جورابی را که سال ۸۴ یک دوست به من داد و چون از او متنفر بودم انداختم بیرون و دوروز بعد دیدم پای مامانم است و گشته آن را از وسط لباس های فنگ شویی پیدا کرده و چون نو بوده نداده بیرون.... حالا می خواهم بگویم از وقتی توی ساختمانمان بحث افتاده که ساختمان را بکوبیم ولوله ای در جانم افتاده است....در خانه ی روبرویی که برای همسایه مان بود و ده سال صمیمی ترین هم بازی ام آنجا زندگی می کرد....اولین باری که اسمم را می توانستم بنویسم و روی دیوار حیاط نوشتم و هنوز ردش روی دیوار است بعد از ۲۱ سال! خرابه ی روبرویی اصلا؛ مبادا که دفعه ی بعد ویوی پنجره آن نباشد؟ آن کاشی آشپزخانه که تویش پوک است و همیشه در بچگی فکر می کردیم پشتش چیزی پنهان کرده اند....پشت باممان؟ آن روزها که می رفتیم شام می خوردیم همه ی ساختمان آنجا.کولرمان؟ کولری که جایش را می خواهد به فن بدهد....شوفاژخانه مان؟ اصلا تمام ترس های بچگی از توی آن شوفاژخانه رفتن چه؟ دارم فکر می کنم دوربینم را بردارم و پیش از نابود شدن ۲۲ سال گذشته ی زندگی ام از تمام این ساختمان عکس بگیرم. اما  بعدش فکر می کنم با نگاه های در و همسایه چه کار کنم؟ اصلا آنها می فهمند از دست دادن اشیا یعنی چه؟  

  • بیانیه در محکومیت ویرانی

    اصفهان این روزها شاد نیست ... این روزها ، خبرهایی که از اصفهان می رسد ، نه از ارتقا ِ جایگاه تاریخی اش ، نه از افزایش شمار گردشگران و احیای طول و عرض نصف جهانی اش ، که این روزها خبرها خبر از شکسته شدن حرمت میراث کهن این شهر و فرو افتادن هویت تاریخی – فرهنگی آن می دهند . امروز در این شهر ، از مردم عامی گرفته تا اساتید دانشگاه و اهالی رسانه ، کمتر کسیست که پشت نمودن مسوولین شهری به میراث گرانقدر اصفهان را در نیافته باشد . از بلند مرتبه سازیهای حاشیه زاینده رود گرفته تا طرحهای بحث برانگیزی که تحت عناوین جذابی چون " احیای بافت تاریخی " ، " ساماندهی " و ... به گوش می رسد ، که همانا تیر خلاص بر نصف جهانیست که هنوز نیمی از نصف جهانش باقیست ! افسوس که این بی حرمتی ها تا آنجا بالا گرفته که مسوولین شهری در تاریخی ترین مناطق شهر ، زمینی را که چونان گنجی تاریخ ایران زمین را در بر گرفته ، می شکافند ، آهن و فولاد را در هم می تنند و بر پایه تمدن اصفهان بتن می ریزند ! تا تحت عنوان احیا و ساماندهی ، پوسته ای مصنوعی بنا و حداقل کاربری های فرهنگی را هم به کاربری های تجاری تغییر دهند ! نمونه بارز آن طرح " احیای بافت تاریخی میدان عتیق " است که اگرچه قرار بود بافتی تاریخی دوباره زنده شود ، اما آنچه اینک می شود ، نابودی آن اندک باقی مانده دوران پیشین ، زیر چنگال لودرها و بولدوزرهاست . و بعد باز مغازه ها و پاساژهای تجاری که باید دید سودش به چه کسانی می رسد ؟!! اما بارزتر از همه اینها ، نه تونل متروی اصفهان ، که چاه متروی اصفهان است ، " سر " دارد ، اما " ته " نه ! هر چه پول بر آن ریخته می شود ، پر نمی شود ... به مردم قول داده شد که مترو نه خطی بر ابروی ماه روی اصفهان اندازد و نه در گذر از مسیر خود ، لرزه ای بر پیکر نحیف ابنیه ها ... اما در سکوت خبری ، مار مترو زیر پای میراث اصفهان خزید ، حرمت گنجینه های ایران زمین در هم شکست و مردم و رسانه ها آنوقت خبر دار شدند که واره بر آب رفته بود و مته حفار سر بر ساحل زاینده رود می سایید ! آنوقت بود که چشمها به سازمان میراث فرهنگی دوخته شد . سازمان دست به کار شد و به عنوان متولی میراث اصفهان در برابر این اقدام غیر قانونی شکایت نمود ، اما تا این ثانیه نه کسی محکوم شده و نه حتی کسی پاسخی در خور داده است . براستی چرا مسببان این اقدام غیر قانونی که از هم اکنون تا سالهای سال ، عملشان جز نگرانی و تشویش اذهان عمومی ، حاصلی دیگر ندارد محاکمه نشدند ؟! چرا بر خلاف مصوبه شورای عالی ترافیک که مرجع نهایی اظهار نظر بود و بر خلاف نظر اساتید ، جراید ، رسانه ها و حتی سازمان میراث فرهنگی و علیرغم قول مسوولین شهری که می گفتند تونل مترو از خیابان ...

  • من یک دهه ی شصتی ام

    فقط یه دهه شصتی اینو درک می کنه!!!( نوستالژی های سانازمنوچهری ) ******************************امشب لحظه به لحظه با موسیقی های کودکیم داره نوستالژی های موسیقاییم زنده می شه!ما دهه 60 ی ها دورانی رو گذروندیم که هیچ دهه ای نگذرونده! (الان بخ...وام واقعیتشو بگم ،شخصِ من، به هر حال برخلاف همه ی بچگیام و بچه بازیام ،سنی ازم گذشته و پا به سن گذاشتم.به هر حال متولد چهارم اردیبهشت 64 خورشیدی کم سنی نیست، خودش نزدیک 27سال زندگی دنیوی می شه!و من هم یک دهه شصتی به حساب میام!حق دارم نوستالژی های خاص خودم رو داشته باشم!)به لحاظ موسیقایی سیری که ما تجربه کردیم و دورانی که داشتیم یک روال تکاملی داشت که باهاش بزرگ شدیم.ماخیلی چیزا دیدیم که دهه های پاستوریزه ی بعد ما هرگز نخواهند دید!دوران کودکی ما یه سیستم ویدئو بود و نوارش ،ضبط صوت و بود نوارکاست ، نوارایی که واسه تهیه شون باید منتظر بودی بابا یه شب بیاد و ضبط صوت سونی یا ویدئو رو روشن کنه تا بشنوی یاببینی امسال آهنگ جدید از اون ور آب چی اومده!رادیو چوبی قدیمی روی جایگاه خاصش همدم روزای جمعه و ساعت 9شب باقصه های مریم نشیبابود.نوجوون که شدیم.ی رادیو بی بی سی بود و یه بهزاد بود و یه شادی و شب هفتم .شبای جمعه مون رو انقدر با هر تماس تلفنی با دروووووووووووووووود ،کش می دادیم و باترانه های درخواستی می خوندیم و می رقصیدیم که از هیجان تا چند ساعت بعد برنامه خوابمون نمی بُرد!بعدم روزهفتم. اخبارای صدای امریکا همیشه توی گوشمون بود چون بابا پایه ثابت این کانال بود!فقط یه تیم ملی فوتبال داشتیم که یادمه از همون روزا علی دایی آقای گلش بود!تیم کشتی مونم خوب یادمه همه ی مسابقاتشو با بابا دنبال می کردم.حتی وقتی شبا همه خواب بودن! یه کانال ملی داشتیم که همه ی کارتن ها و سریالاش رو دنبال می کردیم. خانوم مجری داشتیم.شیطنتای کلاه قرمزی و مهربونیای پسر خاله و حرفای آقای مجری هنوز توی گوشمون هست!اون " دَ دَ دَ " و بعدشم " بق بقو .." که شروع برنامه کودک و بعدشم خردسالان بود!همه ی کارتونای زمان بچگیمون دیگه هیچ جا تکرار نمی شن!کلاسای ما توی مدرسه از40 نفر به بالا بود ،نیمکتا3نفره و حتی پیش میومد چهارنفره باشه!من چپ دست نیستم اما به چشم می دیدم که دست چپیاهم در حقشون اجحاف می شدو تدبیری واسشون اندیشیده نمی شد،هم یه وقتایی اون جلباشون وقتی وسط می نشتن تمرکز بغل دستیشونو ناخواسته بازیر دستش زدن، بهم می زدن!نگاه نکنید حالا واسه چپ دستا روز کنکور صندلی مخصوص می زارن.دوران ما از این اطوارا نبود!فقط یه دهه شصتی این چیزا رو درک می کنه!------امشب بعد از قرار کاری که داشتم. رفتم داخل یکی از پاساژهای اصفهان و از یه واحد موسیقایی ...

  • پیش درآمد اصفهان(تصویری)

      استاد فرامرز پایور - محمد اسماعیلی از اینجا دانلود کنید نگاهي به سبک فرامرز پایور سبک و شیوه آقاي پایور را از 2 بعد می توان بررسی کرد: اول از بعد سنتورنواری ایشان و دوم از بعد آهنگسازی.  سبک سنتورنوازی پایور, سبک جدیدی است که کمی هم رنگ و لعاب سبک حبیب سماعی را به خود گرفته است و آن هم به دلیل تعلیمات استاد صبا بوده است. البته استاد صبا در نوازندگی سنتور مهارت و چیره دستی حبیب را نداشت ولی توانست از نظر اطلاعات پایه ای و شناخت ردیف موسیقی, کمکهای شایانی به استاد پایور بنماید.  سبک نوازندگی آقای پایور از همان ابتدا ( به استناد آثار باقیمانده از آن زمان) تا به حال, تقریبا" ثابت مانده است. بدون تردید با گذشت زمان بر مهارت و چاپکی نوازندگی اش افزوده شده است ولی سبک کلی وی ثابت بوده است. چاپکی و سرعت مضرابهای وی و در عین حال شمرده بودن ریزهایش (چنان كه معروف است در عین سرعت می توان تعداد ریزهایش را شمرد !),  ویژگی خاص نوازندگی اوست. دقت بالای آقای پایور چنان است که به ندرت دیده شده نتی را به اشتباه اجرا کند.  نگهداری و تنظیم صحیح وزن قطعات, در اجراهایش همیشه مورد توجه بوده است. سر ضربها (آکسان ها) را به طور دقیق اجرا می کند و سرعت و مترونوم قطعه تا پایان به خوبی حفظ می شود. استفاده از درابهای زیبا و در عین حال مشکل (سه نت با فاصله), و تکیه های سحرآمیز, از تخصصهای وی در نوازندگی است. همینطور پاملخی ها و جفت مضرابهای جالب و ابداعی اش! چنانکه چهارمضراب معروف اصفهان وی, بدلیل برخورداری از تمام این ویژگیها, یکی از مشکل ترین و سنگین ترین چهارمضرابها برای سنتور محسوب می شود. و یا قطعه «پژواک» که وی آن را در ریتم لنگ خاصی نوشته و در عین سختی از ملودی بسیار زیبایی نیز برخوردار است.  از دیگر ویژگیهای سنتورنوازی وی می توان به کم و زیاد کردن و یا خفه کردن مناسب و به موقع صدای سنتور اشاره کرد که تبحر وی درآن, زبانزد عام و خاص است.  پایور هیچگاه در اجرای یک قطعه, خود را دربند یک اکتاو نمی کند و همیشه تا حد امکان از تمام اکتاوها و قابلیتهای سنتور استفاده می کند.  وی مهارت ویژه ای نیز در اجرای پاساژهای مشکل و جابجایی اکتاوها دارد. علاوه بر اینها, وی قدرت بداهه نوازی بالایی نیز دارد و هیچ گاه بداهه نوازی هایش در قالب ردیف, ملال آور و کسل کننده نیست و همینطور جواب آوازهایش, بسیار دقیق و حساب شده است و بسیار نیز روی این موضوع تاکید می کند.  تمام ویژگیهای ذکر شده به یک طرف و استیل و فرم زیبای او در هنگام نوازندگی به یک طرف. بدون تردید, پایور معرف بهترین دیسیپلین در سنتورنوازی است. صاف نشستن پشت سنتور, تحرک کم بدنش حتی در موقع اجرای قطعات ...

  • فستیوال بی سابقه گرگان

    امروز براتون کلیپ هایی رو اوردم که نشون میده ایران از لحاظ حرکتی در سطح بالایی قرار داره ... اولین کلیپ مربوط میشه به تمرین بهترین های ایران در باشگاه گرگان .. بعدی کلیپ گردهمایی در یکی از پاساژهای گرگانه که میشه گفت در ایران بی سابقه بود و باید گفت دم بچه ها گرم که واقعا ترکوندن ...Benito Is In Our Hear                                                     mediafire     youtube     aparat runiran family parkour freerunning Festival in gorgan2013      mediafire     youtube     aparat

  • بازارهای ایران

     اعیان و بزرگان در بسیاری از شهرهای ایران در قالب کارهای خیر، مجموعه‌های بزرگی متشکل از این نوع بناها می‌ساختند و آن را وقف می‌کردند. مجموعه‌ بزرگ گنج‌علی‌خان زنگنه در بازار کرمان و مجموعه کریمخان زند در بازار شیراز، از این جمله است. مجموعه سعدالسلطنه شامل بازار، کاروانسرا و سرای سعادت در بازار قزوین، مجموعة غازان‌خان در بازار تبریز، سرای امیر (مشهور به سرای اتابکیه) و مسجد امیر (مشهور به مسجد ترکها) در بازار تهران نمونه دیگری از اینهاست. رشیدالدین فضل‌الله همدانی، وزیر غازان‌خان (ایلخانی)، در نزدیکی تبریز شهری ساخت به نام ربع رشیدی، که بازار آن 1500 دکان، 24 کاروانسرا، مسجد، کتابخانه، حمام، خانقاه، دارالضیافه و دارالمساکین داشت. بازارچه علاوه‌بر بازارهای بزرگ و اصلی شهر، هر محله نیز بازارچه مخصوص به خود داشت که نیازهای محلی را تأمین می‌کرد. این بازارچه‌ها به‌همان‌ترتیب بازار بزرگ، علاوه‌بر محل دادوستد مایحتاج مردم، مسجد، تکیه، حمام، آب‌انبار و گاهی مدرسه داشتند که اغلب از نوع وقفی به‌حساب می‌آمدند. معروف‌ترین این بازارچه‌ها در تهران، بازارچه معیرالممالک (منسوب به داماد ناصرالدین شاه)، بازارچه نایب‌السلطنه (منسوب به کامران میرزا پسر ناصرالدین‌شاه) و بازارچه زعفران باخی (که اکنون از آن چیزی باقی نمانده) هستند. نمونه ممتاز در میان شهرهای ایران، شهر کهن نائین است که از 7 محله تشکیل می‌شود که هر محله بازار، مسجد، تکیه، آب‌انبار و میدانچه دارد. از مشهورترین بازارهای قدیم ایران، بازار تبریز است. این بازار هم‌اکنون نیز پررونق‌ترین بازارهای شهری ایران بشمار می‌رود. شهر تبریز به دلیل موقعیت خاص خود بر سر راههای تجاری (جاده ابریشم)، همواره شهری فعال و بازار آن پررونق بوده است. آثار به‌جای مانده از سده‌های گذشته نشانگر این موقعیت است. در شهر تبریز بزرگ‌ترین مجموعه‌ها به‌صورت سرا، تیمچه، میدان و کاخ در بازار پیرامون آن ساخته شده است که از مهم‌ترین بخشهای آن، بازار غازان‌خان و مجموعه صاحب‌الامر است. طبقه‌بندی فعالیتهای اقتصادی بازار به‌طورکلی، فعالیتهای اقتصادی بازار به 3 گروه عمده تقسیم می‌شوند:فعالیتهای تجاری؛فعالیتهای تولیدی؛ وفعالیتهای انبارداری.فعالیتهای تجاریفعالیتهای تجاری بازار خود به 2 گروه عمده‌فروشی و خرده‌فروشی تقسیم می‌شوند.عمده‌فروشی، مهم‌ترین فعالیت بازارهای شهری را تشکیل می‌دهد. در برخی از بازارهای بزرگ، مانند بازار تهران، 52% واحدهای تجاری آن عمده‌فروش، 5% خرده‌فروش و 7% کارگاه تولیدی است. عمده‌فروشها بیشتر در راسته‌های تخصصی، سراها و ...