وجه تسمیه البرز

  • وجه تسمیه رشته کوه البرز و زاگرس

    وجه تسمیه رشته کوه البرز و زاگرس رشته کوه البرز در صفحه 2722 هز جلد دوم لغت نامه دهخدا آمده است که در اوستا این لغت به هره بره زئیتی و در زبان پهلوی هره برز یا هریورس و هربورچ نوشته شده است و از دو جر ء هره به معنای کوه و برز به معنای بالا و بلند  یعنی کوه بلند .در برخی منابع دیگر برزکوه و البرج نیز نوشته شده است. گی لسترنح وحقق جغرافیای تاریخی در کتاب سرزمین خلافت شرقی می گوید معمولا جغرافیدانان قدیمی نام قله های محلی را در آثار خود ترجیح داده اند از این رو کمتر از البرز نامی در نوشته هایشان پیدا می کنیم.به عبارت دیگر ایرانیان هر کوه بلندی را ممکن است الیرز نامیده باشند. چو خورشید بر زد سر از برزکوه             میانها به بستند یکسر گروه رشته کوه زاگرس یونانیان کوههای پشتکوه کنونی را زاگرس نامیده اند که نام ایرانی آن پاطاق بوده است جبل الطاق.صفحه 11056 جلد هشتم لغت نامه دهخدا . بعضی معتقدند ریشه این نام اوستایی است. در زبان اوستایی زاگر Za-G'R' به معنای کوه بزرگ است. اما نظری که بیشتر مورد تایید است این است که این کلمه از نام مهاجران هند واروپایی ساکن در این منطقه معروف به زاگارثی/ساگارتی (Zagarthians/Sagarthians) گرفته شده. نام قدیمی این رشته‌کوه در زبان فارسی «پاطاق» و پیش از آن «کهستان» (در عربی «جبال») و «پهله» بود واژه «زاگرس» یا «زاگروس» از بیش از هشت دهه پیش و از اواخر دوره قاجار از طریق ترجمه آثار نویسندگان اروپایی (و بعضا از زبان یونانی) وارد زبان فارسی شده و سپس بر روی نقشه ایران نیز گذاشته شد. ظاهراً حسن پیرنیا اولین کسی است که واژه زاگرس را در حاشیه صفحه ۲ کتاب خود بنام « تاریخ ایران از آغاز تا انقراض ساسانیان» آورده است. او خود تاکید نموده که اروپایی ها چنین (یعنی زاگرس) نامند. بعد از نوشته پیرنیا بارها به اشتباه از زاگرس به نام کوه یا دره نامبرده شد که برداشت نادرستی است زیرا واژه زاگرس بخش گسترده‌ای از شمال غربی تا جنوب شرقی ایران را با بیش از ۲۴۰ نام از رشته کوه، دشت، دره، رود و شهر و بخش و روستا در استان‌های آذربایجان، کردستان، کرمانشاهان و اصفهان و خوزستان و بالاخره لرستان را شامل می‌شود. واژه زاگرس در هیچ یک از کتابهای تاریخی و جغرافیایی یا مسالک و الممالک و نوشته‌های دوره اسلامی نوشته نشده است. در لغت‌نامه دهخدا یا دایرة‌المعارف مصاحب نیز نکته‌ای مهم و اساسی در باره ریشه و اصل واژه زاگرس بیان نشده است. محمد قزوینی در صفحه ۴۸ از جلد ۵ کتاب خود می‌نویسد: «زاگرس نام یونانی سلسله جبال غربی ایران مخصوصا بختیاری در غرب ایران است». در دانشنامه لاروس از زاگرس به کوتاهی به‌عنوان نام دره‌ای ...



  • وجه تسمیه دو رشته کوه البرز و زاگرس

    رشته کو ه البرز البرز در زبان پهلوی هربرز و در زبان اوستایی هره برزئیتی نامیده می شود . اسم این کوه مرکب از دو بخش  هر  به معنی کوه  و  برز  به معنی بلند است و در مجموع به معنی کوه بلند است .  اسامی مانند برزو  و فریبرز از این مفهوم گرفته شده اند . رشته کوه زاگرس بعضی معتقدند ریشه این نام اوستایی است . درزبان اوستایی زاگر Zagr به معنی کوه بزرگ است . اما نظری که بیشتر مورد تایید است این است که این کلمه از نام مهاجران هند و اروپایی ساکن در این منطقه به نام زاگارثی یا ساگارثی  sagarthians  یا  zagarthians  گرفته شده است .این واژه از اواخر دوره قاجار از طریق ترجمه نویسندگان اروپایی وارد زبان فارسی شده است و بر روی نقشه ایران گذاشته شد .

  • وجه تسمیه ساوجبلاغ

    ساوجبلاغ در لغت نامه معین به معنی جلگه ای در اطراف تهران معنی شده لکن به قول مردم محلی این لغت یک اصطلاح ترکی است و از دو کلمه (سویوخ) به معنی سرما و (بلاغ) به معنی چشمه و در مجموع به معنای چشمه آب سرد تشکیل شده است. دکتر محمد جواد مشکور در کتاب ((نظری بر آذربایجان )) می نویسد که ساوج در اصل همان ((سویوق )) ترکی به معنای سردبوده است . باید اضافه کرد که کلمه ی ساوجبلاغ در طول تاریخ و زبانهای مختلف شکلهای مختلفی به خود گرفته که از آن جمله است : تلفظ ((سوشبلاغ )) که برخی از بومی های شهرستان آن را به کار می برند. در نتیجه همه در معنی ساوجبلاغ اتفاق نظر دارند که ساوجبلاغ یعنی چشمه ی آب سرد. ساوجبلاغ های دیگر با توجه به متونه تاریخی و جغرافیایی در می یابیم که در گذشته چند نقطه از ایران به این نام خوانده می شدند که در اینجا به چند نمونه از آنها اشاره می کنیم : 1-ساوجبلاغ مکری: دهی است از توابع شهرستان میانه که در ٩٠٠٠ گزی راه شوسه خلخال- میانه قرار گرفته است . مهاباد کنونی در گذشته به ساوجبلاغ مکری مشهور بود بطوریکه در کتب مختلف تاریخی از جمله عالم آرای نادری و تاریخی گیتی زندیه از آن نام برده شده است . 2-ساوجبلاغ ری : که حمدالله مستوفی در مورد آن می نویسد : ساوجبلاغ ولایتی است که در اوان سلاحقه مال به ری میداده و در عهد مغول سوا شده ، هوا به غایت خوب دارداکثر آبش از قنوات است . میوه و غله بسیار می باشد و نانش در غایت نیکو و حقوق دیوان او دوازده هزار دینار مقررات ... و از اعظم قرای آن نجم آباد و سنقرآباد و در سنقرآباد سادات عالی نسب و حسب اند . ساوجبلاغ در زمان حکومت سلجوقیان جزئی از ایالت بزرگ جبال بود که در زمان سلجوقیان عراق عجم نامیده می شد و یکی از شهرهای بسیار مهم آن شهر ری بود تا اینکه در سال۶١٧ هجری قمری این شهر مورد حمله مغولان قرار گرفت و ویران گردید و اهمیت دیرینه خود را از دست داد . لذا در زمان مغول ساوجبلاغ از ری جدا شد . با اهمیت یافتن تهران ساوجبلاغ از توابع تهران محسوب می شد و مرکز آن قریه کرج بود . بتدریج کرج اهمیت یافت و بصورت شهرستان بزرگی در آمد بطوریکه ساوجبلاغ نیز یکی از مناطق آن بشمار می رفت تا اینکه در سال ١٣۶٨ شهر ساوجبلاغ به عنوان یک شهرستان مستقل به مرکزیت هشتگرد از کرج جدا گردید .

  • وجه تسمیه استان مازندران

    وجه تسميه استان مازندران:   عده اي از مورخان و نويسندگان ، ريشه واژه مازندران را از كلمه ‹‹ ماز›› به معني‹‹ دژ›› مي دانند. در تاريخ آمده كه مردم به فرمان ‹‹ مازيار بن قارن ›› سردار معروف طبرستان ، براي جلوگيري از نفوذ اعراب در نقاط حساس اين منطقه به احداث دژ پرداختند و مازندران را به صورت (ماز + اندرآن) به معني ‹‹ دژ درآن›› مي شناختند. به گزارش ‹‹ ابن اسفنديار ›› مازندران در اصل ‹‹ موزاندرون›› يعني ولايت ‹‹ درون كوه موز ›› بوده است. حجازي  كناري مي نويسد : بعيد نيست كه مازندران ، محل سكونت  آريايي هاي  مهاجر، نام خود  را  از خداي خود  ‹‹ ايندر›› گرفته باشد. در اين صورت  مازندران از دو  جزء ‹‹ ماز›› و ‹‹ ايندر›› تشكيل مي شود. ‹‹ ماز›› به  صورتهاي مز ، لها ، مهي ، مزي  به معني بزرگ ، و ايندر (  Indar )، نيز نام خداي  آنان بود . مجموع اين دو جز ‹‹خداي بزرگ ›› و در تلفظ مازاندران يا مازندران ‹‹سرزمين خدايان ›› يا ‹‹ سرزمين خدا›› را افاده مي كند  مازندران از کلمه ماز به معنی دژ می دانند در تاریخ آمده که مردم به فرمان مازیاربن قارن سردار معروف طبرستان برای جلوگیری از نفوذ اعراب در نقاط حساس این منطقه به دژ پرداختند و مازندران را به صورت (ماز +اندران )به معنی دژ در آن می شناختند.  پیش از ورود آریاییان به فلات ایران  و مازندارن مردم بومی این منطقه از راه شکار وگله داری امرار معاش می کردند. مطالعات باستان شناسی در غارهای هوتو و کمربند بهشهر حضور انسان در مازندران را به حدود 9500 پیش از میلاد می رساند .آریای نژاد ان مهاجرت خود را از سرزمین های شمال شرقی مرزهای کنونی ایران در حدود هزاره سوم پیش از میلاد آغاز کردند ،بومیان در آمیختند یا بر آن فائق آمدند. مازندران کنونی بخشی از سرزمین گسترده ای است که در متون تاریخی از آن با نام ((فرشوارگر))و((پتیسخوارگر ))یاد کردند .در زمان هخامنشیان در کتیبه بیستون نام پشتواریش ضبط شده است . طبری ها و مردها تیرهای ساکن این ناحیه همواره به عنوان بهترین تیراندازان ،کمان داران ،فلاخن اندازان ،شمشیر زنان و زوبین اندازان در جنگ های شاهان هخامنشی با دولت های دیگر معرفی می شوند. طبرستان به علت وضعیت خاص اقلیمی از ایام باستان جایگاه و پایگاه اقوام خاندان های حاکم بود.نخستین کسی که در نوشته های مورخان به عنوان حاکم شهرستان طبرستان از او یاد شده اتوفرادات یا فرهاد پارتی است . طبرستان به علت نزدیکی با سرزمین و دولت پارت تا انقراض اشکانیان عملا زیر استیلای دولت اشکانی قرار داشت .در زمان دولت ساسانی نیز شاهنشاهی این ناحیه به فرمان یک شاه بود . چنانچه وقتی اردشیر بابکان ...

  • روستا شناسی (1)

    روستا شناسی (1)

    وجه تسمیه :ایسپی داران نامی باستانی، که ریشه اصلی آن زبان پارتی (پهلوی اشکانی) می باشد و این زبان یکی از زیر شاخه های زبان باستانی پهلوی است. ایسپی به زبان محلی به معنی سفید، دار به معنی درخت و ان جهت جمع استفاده شده که کلاً به معنی روستایی که دارای درختان سپیدار می باشد.از زمان های بسیار دور نام این روستا ایسپی داران بوده است ولی درفرهنگ لغات مرحوم علامه دهخدا اینچنین آمده است.سفیدداران، دهی جزء دهستان برغان بخش کرج شهرستان تهران، دارای 1?3 تن سکنه است و آب آن از چشمه سار و آب رود می باشد. محصولات آن باغات میوه، لبنیات، عسل، غلات و قلمستان می باشد . شغل اهالی زراعت و گله داری است. از رودخانه سفیدداران هم آب روستای کله رود(گلین رود) تامین می گردد.تذکر: (البته مرحوم دهخدا چون اطلاع نداشتند، ننوشتند... که این روستا علاوه بر تامین آب روستای گلین رود (کله رو) از طریق رودخانه وارش کورور ، از طریق رودخانه جوزه رود هم آب روستای اغشت را تامین می کند.)این روستا بیشتر تعداد آبشار و درختان کهنسال استان البرز را در خود جای داده است. وقتی از جاده انحرافی ولیان به سمت این روستا حرکت می کنید 5 کیلومتر مانده به این روستا به آبشار زیبای "وارش کورور" (به معنی بارش زیاد) می رسیم. البته در ورودی محل آبشار چشمه آب معدنی "وارش کورور" که از کوه می جوشد، قرار دارد.بعد از گذراندن 5 کیلومتر بعد از روستای سفیددارن به آبشارهای زنجیره ای "جوزه رود" (به معنی رودخانه گردو) می رسیم. بعد از گذشتن از آب زلال رودخانه جوزه رود به اولین آبشار زنجیره ای "جوزه رود" می رسیم.بعد از گذر از این آبشار نوبه نوبه به 4 آبشار زیبای جوزه رود می رسیم. در راه می توانید از میوه های مانند : کوهی زرشک، سیب کوهی، تمشک، شاتوت، توت، بادام کوهی، و... بخورید.بعد از گذر از این 5 آبشار زیبا و دل انگیز به محوطه بازی به نام "دربند جوزه رود"،  می رسیم. بعد از گذر از این محل چشمتان به جمال آبشار بلند و زیبای آبشار "چوب بست" روشن می گردد.این از 7 آبشار زیبای روستای سفیدداران که دیدن آنها خالی از لطف نیست البته به غیر از این آبشار و چشمه آب معدنی یک چشمه آب معدنی دیگر در ارتفاعات به نام "قل قل چشمه" دارد که از دل زمین آب زلال و معدنی می جوشد و این چشمه بالاتر از آبشار چوب بست قرار دارد. غیر از اینها در انتهای اراضی این روستا شش سرو کهنسال به نام "پیردار" قرار دارد که ابهت خاصی دارند و یک سرو کهنسال دیگر در ارتفاعات رودخانه جوزه قرار دارد.تمام شد نه... به غیر از اینها این منطقه دارای وحوش بسیاری است مانند : کبک، کبک دری، کل و یز کوهی، روباه، گراز، گرگ، سیاه گوش، خرس، انواع پرندگان شکاری و غیر ...

  • وجه تسمیه کوه های ایران : سیالان

    وجه تسمیه کوه های ایران  : سیالان

      23 - سیالان  کوه و چکاد سیالان که در جنوب شهر تنکابن قرار دارد و از منفک شدن کوه های منطقه تخت سلیمان توسط دره سه هزار تا منتهی الیهه رشته کوه البرز بلندترین چکاد با ارتفاع 4250 متر به حساب میاید یکی از پر مخاطب ترین کوهها جهت صعود در شهرهای دور ونزدیک به خود است.از زیبایی های اطراف این کوه و چکاد تفاوت اقلیمی است که توسط رشته کوه البرز در دوسوی شمال و جنوب ان به وجود آمده.در دامنه های جنوبی هوای خشک کوهستانی حکم فرماست گر چه در فصل بهار سبزی چشم نواز منطقه هر طبیعت دوستی را به ستایش حالق وامیدارد اما در میانه های تابستان گرمای خشک وسوزان و بی آبی در طول مسیر آزار دهنده است.اما در همین هنگام در دامنه های شمالی این رشته کوه همچنان شاهد سرسبزی ، طراوت ، پر آبی رودها و چشمه ساران خواهید بود...یخچال های دایمی کوه سیالان و کندیگان که سرچشمه سیالان رود (رود دریاسر) هستند و دشتها و دامنه های سرسبز که تا بارش اولین برف پاییزه چراگاه گوسفندان دامداران روستای "هنیز" هستند که در چادرهایشان در منطقه ی "وینه ی" حضور دارند. از وینه ی رو به سوی شمال دره زیبای "نیاردره" در سمت غرب چشم نوازی میکند و مسیر مالرویی که در دامنه های  کوه "خان بن یا خانه بن" تا "منطقه "راه گردن" و سپس جنگل و دره "هرتنگ" امتداد دارد.و وارد دشت زیبا و بی نظیر "دریاسر" می گردد.و این تنوع اقلیمی که کمتر کسی (به غیر از کوه نوردان خوش ذوق) آن را تجربه نکرده می تواند یکی از کم نظیر ترین مناطق کوه پیمایی در منطقه باشد... اما نام سیالان ، که کوهی قابل احترام برای مردم منطقه است ریشه در چه دارد؟ سیالان میتواند بر گرفته از دو واژه ی "سیاه" و "لانه" باشد. مردم منطقه در پاره ای اوقات "عقاب" را سیاه می نامند و اعتقاد دارند که سیالان آشیانه و لانه عقاب است ( در فرهنگ پارسی و همچنین رفتارشناسی پرندگان این پرنده با شکوه معمولا در بلندترین نقطه زیستگاه خود آشیان میگزنید) اما ، شاید به دلیل تردد بیش از حد و حساسیت این پرنده گان ، دیگر در این کوه ماوا ندارند. اما نقطه نظر دوم میتواند بر اساس رنگ سیاه این کوه و چکاد سیالان باشد.در قسمت نهایی این چکاد رنگ سنگ های آن سیاه بوده و این نام میتواند به معنی "جای سیاه" باشد. اما از نظر جغرافیایی این وجه تسمیه میتواند درست باشد : "سه یالان" : چکاد سیالان در مرتفع ترین نقطه خود مرکز برخورد سه خط الراس میباشد. 1: خط الراسی که از سمت شمال وشمال شرق از "راه گردن" شروع می شود و در امتداد آن چکادهای"خان بن" ، "خِرسِ چَر" به چکاد "سیالان کوچک"(4150 متر) و در انتها به چکاد سیالان منتهی میگردد. 2: خط الراس غربی که از سوی چکاد "خَشِچال" و در امتداد آن به چکاد " اِجَر ...

  • وجه تسمیه رشته کوه البرز و زاگرس

    در برخی منابع دیگر برزکوه و البرج نیز نوشته شده است. گای لسترنح محقق جغرافیای تاریخی در کتاب سرزمین خلافت شرقی می گوید معمولا جغرافیدانان قدیمی نام قله های محلی را در آثار خود ترجیح داده اند از این رو کمتر از البرز نامی در نوشته هایشان پیدا می کنیم.به عبارت دیگر ایرانیان هر کوه بلندی را ممکن است الیرز نامیده باشند.چو خورشید بر زد سر از برزکوه             میانها به بستند یکسر گروهرشته کوه زاگرسیونانیان کوههای پشتکوه کنونی را زاگرس نامیده اند که نام ایرانی آن پاطاق بوده است جبل الطاق.صفحه 11056 جلد هشتم لغت نامه دهخدا .بعضی معتقدند ریشه این نام اوستایی است. در زبان اوستایی زاگر Za-G'R' به معنای کوه بزرگ است. اما نظری که بیشتر مورد تایید است این است که این کلمه از نام مهاجران هند واروپایی ساکن در این منطقه معروف به زاگارثی/ساگارتی (Zagarthians/Sagarthians) گرفته شده. نام قدیمی این رشته‌کوه در زبان فارسی «پاطاق» و پیش از آن «کهستان» (در عربی «جبال») و «پهله» بودواژه «زاگرس» یا «زاگروس» از بیش از هشت دهه پیش و از اواخر دوره قاجار از طریق ترجمه آثار نویسندگان اروپایی (و بعضا از زبان یونانی) وارد زبان فارسی شده و سپس بر روی نقشه ایران نیز گذاشته شد. ظاهراً حسن پیرنیا اولین کسی است که واژه زاگرس را در حاشیه صفحه ۲ کتاب خود بنام « تاریخ ایران از آغاز تا انقراض ساسانیان» آورده است. او خود تاکید نموده که اروپایی ها چنین (یعنی زاگرس) نامند.بعد از نوشته پیرنیا بارها به اشتباه از زاگرس به نام کوه یا دره نامبرده شد که برداشت نادرستی است زیرا واژه زاگرس بخش گسترده‌ای از شمال غربی تا جنوب شرقی ایران را با بیش از ۲۴۰ نام از رشته کوه، دشت، دره، رود و شهر و بخش و روستا در استان‌های آذربایجان، کردستان، کرمانشاهان و اصفهان و خوزستان و بالاخره لرستان را شامل می‌شود.واژه زاگرس در هیچ یک از کتابهای تاریخی و جغرافیایی یا مسالک و الممالک و نوشته‌های دوره اسلامی نوشته نشده است. در لغت‌نامه دهخدا یا دایرة‌المعارف مصاحب نیز نکته‌ای مهم و اساسی در باره ریشه و اصل واژه زاگرس بیان نشده است.محمد قزوینی در صفحه ۴۸ از جلد ۵ کتاب خود می‌نویسد: «زاگرس نام یونانی سلسله جبال غربی ایران مخصوصا بختیاری در غرب ایران است». در دانشنامه لاروس از زاگرس به کوتاهی به‌عنوان نام دره‌ای که نفت‌خیز است ذکر شده است.در واژه نامه یونانی به آلمانی که سال ۱۸۸۶ در لایپزیگ به چاپ رسیده واژه Zagrio یا Zagros را به‌عنوان «کوهی در دوران ماد» به نقل از نوشته های استرابون و پولی بیوس آورده است.در لغت نامه جغرافیایی Lexique-geographique در زیر واژه و عنوان «زاگرو» (زاگرس) آمده است: ...

  • وجه تسمیه شهر ملارد

    علت نامگذاری شهر کنونی ملارد به این نام به درستی مشخص نیست و در این زمینه  چندین دیدگاه وجود دارد : 1 – ملارد به معنای گندم زار بوده و با توجه به اینکه کشتزارهای گندم در پیرامون ملارد کنونی در گذشته، فراوان وجود داشته ،این  شهر و منطقه به نام ملارد نامور گردیده است.2 – دیگر دیدگاه اینکه ، از این محل و جایگاه کنونی ملارد در برخی نوشته ها ی تاریخی به نام مرند نام برده شده است که در گذر زمان به ملارد تغییر یافته است.3 -  ملارد  خلاصه شده اصطلاح ترکی مال ات یر یعنی محل نگهداری مال و اسب بوده است که در گذر زمان به ملارد تغییر یافته است.( زبان بیشتر بومیان ملارد ترکی می باشد.)4- ملارد  تغییر  واژه های "محل آرد  " بوده است. با توجه به موقعیت این منطقه در زمینه تولید گندم و نیز وجود آسیاب هایی در این منطقه که گندم های تولیدی منطقه را به آرد تبدیل می کرده اند.(یکی از محلات اصلی ملارد کنونی ، سرآسیاب میباشد که در محل خیابان امام خمینی فعلی سرآسیاب ، آسیابهایی وجود داشته است.)دیدگاههای نام برده به طور قطعی مورد  پذیرش همگان نیست ، از دوستداران فرهنگ و ادب و تاریخ و جغرافیای شهرستان ملارد درخواست میشود ، اگر دیدگاههای دیگری در زمینه علت نامگذاری شهر ملارد دارند در قسمت نظر بدهید، دیدگاه خود را برای آشنایی هر چه بیشتر هم میهنان بویژه ملاردی ها با این موضوع ارسال نمایند.