نمایشنامه کودک
نمایش و نمایشنامه کودک و نوجوان
خلق نمايش و نمايشنامه كارگاهي براي كودكان و نوجوانان, شناخت اصول کارکردن بدون متن, روند خلق نمايشنامهي جديد, چگونگي كسب آمادگي لازم براي شروع کار, چگونگي هدايت بازيگران در جريان بداههسازي توضيح: مطلب پيش رو، ترجمهي بخشي است از فصل پنجم كتاب «كارگرداني تئاتر كودك و نوجوان» نوشتهي محقق و نظريهپرداز تئاتر كودكان و نوجوانان، «هلنا روزنبرگ» (Helane Rosenberg). كتاب مذكور در نه فصل، به تشريح دقيق و جامع پيرامون وظايف و مسئوليتهاي کارگردان تئاتر کودک و نوجوان ميپردازد. از آنجا كه مخاطب اين كتاب بيشتر كارگردانان و گروههاي تئاتر جوان و نيمهحرفهاي هستند، نويسنده سعي نموده است تا گامبهگام به تشريح جوانب مختلف تهيه و توليد يك اثر نمايشي شامل انتخاب متن، انتخاب بازيگران و تمرينات مختلف با آنان براي ايجاد آمادگي جهت ايفاي نقش، هدايت بازيگر در راستاي نقش و خط سير نمايش، تهيه نمایشنامه كارگاهي، طراحي فني و هنري نمايش و در نهايت مديريت توليد نمايش كودك و نوجوان بپردازد. شايد بزرگترين مشکل براي يک کارگردان، توليد نمایش بدون نمایشنامه باشد. گاهي به دلايل مختلف، کارگردان تصميم ميگيرد به صورت کارگاهي و بدون متن کاري را آغاز کند. بهطور مثال، متني که متناسب با توانايي بازيگران گروه باشد موجود نيست، يا متنهاي موجود، کارگردان را ارضا نميکند. گاهي هم ممکن است متون موجود با اهداف گروه همخواني نداشته باشد و يا اينکه کارگردان بخواهد نمايشي را براساس طرح يا ائدهاي خاص توليد کند. حتّي ممکن است کارگردان و نويسنده نمايشنامه به دلايلي با هم به توافق نرسند. اين دلايل ممکن است مربوط به اعضاي گروه نمايش يا خود نمایشنامه و يا حتّي مسائل و مشکلات مالي باشد. در هر صورت، تصميم براي توليد نمايشي بدون نمايشنامه، تغييرات بزرگي در وظايف کارگرداني شما ايجاد ميکند. شما هيچ متني در دست نداريد. گاهي حتّي هيچ نقشه کلّي يا هيچ داستاني نيست که به آن تکيه کنيد. هيچ منبعي نداريد تا با مراجعه و استناد به آن، به بازيگران خط دهيد. در چنين شرايطي، واقعاً بايد از صفر شروع کنيد. براي اين منظور، ميتوانيد با يک ايده آغاز کنيد و طي روند توليد نمايش، آن ايده را به يک نمايش کامل تبديل نماييد. شناخت اصول کارکردن بدون متن براي خلق يک نمايش يا نمايشنامه جديد وقتي تصميم به توليد نمايشي بدون متن ميگيريد- به هر دليل و منظوري كه باشد- بايست بدانيد در نهايت، كارتان به خلق يك نمايشنامه منتهي ميگردد. اين نمايشنامه اگرچه ممكن است طي روندي متفاوت با نوشتن يك متن توسط يك نمايشنامهنويس، خلق شود اما بايد ويژگيهاي ...
نمایشنامه ی صابون
يك نمايشنامه ي كوچولو براي اجرا درمدرسه<?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" /> (اين مي تواند، يك نمايش بسيار ساده براي اجرا در مدارس ابتدايي باشد. مربي بهداشت براي تأثيرگذاري بيشترمي تواند ابتدا نمايشي ترتيب بدهد و بعد مطالبش را ارائه دهد. همچنين ، مربي بهداشت مدرسه مي تواند بچه ها را براي اجراي آن آموزش بدهد. نياز چنداني هم به دكوراسيون و لوازم ديگر نيست .) نام نمايش:صابون، دوست خوب آدمها بازيگران:1- صابون 2- گوينده(كودك مهربون) 3- چند كودك در كنار كودك مهربون(3 يا 4 نفر كافيست ، البته تعداد بچه ها بسته به انتخاب مربي مي باشد)4- ميكروب صحنه: دكور ساده و با رنگي ملايم به سليقه مربيان آراسته مي شود. يكي از بچه ها بايد لباسي بپوشد كه اورا شبيه يك صابون نشان دهد تا نقش صابون را بازي كند. چند كودك ( 3 يا 4 نفر) با لباسهاي تميز و متحد الشكل روي صحنه ظاهر مي شوند. بهتر است لباس آنها سفيد و بسيار تميز باشد. ميكروب ( لباس كثيف و تيره رنگ و چهره ي سياه دارد.) اجراي نمايش: ابتدا صابون روي صحنه ظاهر مي شود و به تماشاچيان تعظيم مي كند و با صداي بلند و رسا خطاب به بچه ها ، مي گويد: « سلام من برشما اي بچه ها نوگلا من صابونم من صابونم براي جنگ با ميكروبا هميشه توي ميدونم» كمي عقب مي ايستد.گوينده( كودك مهربون) مي آيد و با او دست ميدهد و ميخواند: « من كودك مهربونم قدر تو را خوب مي دونم وقتي دستام كثيف ميشن اونها را باتو مي شورم » بقيه بچه ها هم مي آيند و كنار آنها مي ايستند و با هم مي خوانند: اي صابون اي صابون اي قهرمان ميدون تويي يه دوست باوفا دوست تمام آدما با ميكروبا مي جنگي راستي كه توزرنگي در همين هنگام، ميكروب از گوشه اي جلوي بچه ها مي پرد و داد مي زند: آهاي آهاي بچه ها داريد چي مي گيد شما ميكروب منم ببينيد خيلي خوبم، مي بينيد؟ صابون چيه مي سوزونه چشاتون ليز مي كنه انگشتا و دستاتون بچه ها و صابون به طرف ميكروب مي روند و كودك مهربون مي گويد: بچه ها باور نكنيد حرفهاشو صابون برو بشور تو دست و پاشو(به ميكروب اشاره مي كند.) بچه ها باهم مي خوانند: اي صابون اي صابون زودتر بيا به ميدون ميكروب نابكارو بيرون بكن از ميدون صابون به سوي ميكروب مي رود و با او درگير مي شود و در همان حال مي خواند: من صابونم زرنگم با ميكروبا مي جنگم و در حال درگيري لباس كثيف ميكروب را از تنش درمي آورد و به زير پا مي اندازد. ميكروب به گريه مي افتد و فرار مي كند. بچه ها ...
دانلود نمایشنامه های کودک
دانلود نمایشنامه ی """ گاو """ نوشته سید یاسر هاشم زاده
یک نمایشنامه کوتاه
گذری بر کودک درون.(نمایشنامه) ضدحال (پسربچه ای وسط اتاق نشسته و دور و برش پر از عروسک و اسباب بازی است.کمی آنطرفتر چند متکا روی زمین افتاده اند.او یک عروسک دختر و یک عروسک پسر را بر می دارد و خطاب به عروسک پسر) پسربچه: بیا سعید جون! یه دختر خوب برات پیدا کردم...خجالت می کشی؟! خجالت نداره که.شما می خواید تا آخر عمر مامان و بابای هم باشید.بیا،نگا کن خوشت میاد؟...پس مبارکه.لی لی لی لی لی. حالا بیاید سوار ماشین عروس بشید.(یک ماشین اسباب بازی می آورد و آن دو را سوار می کند.)بیب بیب،بیبیب بیب.(ماشین را به پایه تخت خوابش می زند)آخ! ماشین عروس تصادف کرد. بیاد کمک. بیاید.(چند عروسک کوچک را نزدیک ماشین می آورد.)آقا بیاید کمک. خانم شما برید عروسا کمک کنید. منو این چند نفرم می ریم کمک داماد.(دو عروسک را زمین می گذارد) سعید! حالتون خوبه؟ تکون نخورید الآن می رم یه آمبولانس میارم.(ماشین دیگری می آورد و دو عروسک را درونش می گذارد)برید کنار،برید. عروس و داماد زخمی شدن.باید بریم بیمارستان.بَبو بَبو.(کمی آنطرفتر دو عروسک را روی زمین می گذارد) آقای دکتر! اینا رو خوب کن. امشب عروسی شونه. (پسربچه دکتر می شود.) دکتر: خب گفتی تصادف کردن،آره؟ بذار ببینم.(به عروسک پسر) تو که چیزیت نیست. فقط سرت زخمی شده. باید یه آمپول بزنیم. بعدشم سرتا ببندیم تا خوب بشی.(ادای آمپول زدن و بستن سر را در می آورد) داماد خوب شد. ولی عروس خیلی زخمی شده. باید عملش کنیم. (عروسک دختر را روی یک متکا می گذارد و دهان خود را با پارچه ای می بندد و خود را شبیه به جراح می کند و با یک چوب بستنی روی شکم عروسک دختر می کشد.) جراح: بذار اینجای شکمشا عمل کنم. آها . حالا اگه بدوزیمش و بعدشم از این قرصا بخوره خوب می شه.(ادای بخیه کردن شکم را در می آورد.) حالا از این قرصه هم بخور. عروسم خوب شد. پسربچه: دستتون درد نکنه آقای دکتر.(دو عروسک را بر می دارد)بیاید بریم ولی این دفعه حواستون بیشتر جمع باشه ها!بریم سوار ماشین عروس بشید.راستی ماشین خرابه بذار درستش کنم.(ماشین را بر می گرداند و با پیچ های آن بازی می کند که مثلا ماشین درست شد و بعد هر دو را سوار ماشین عروس می کند.) بیاید عروس و داماد خوب شدن. بیب بیب.بیبیب بیب.(کمی آنطرفتر متکاها را دور هم می چیند و با آنها یک چهار دیواری درست می کند)بیاید اینم خونتون. حالا برید توش زندگی کنید.چی؟ حیاط نداره؟ (یکی از متکاها را می اندازد)بیا اینم حیاطش.(دو عروسک را کنار هم می خواباند)منم برم خونمون فردا صبح بیام. (چند لحظه بعد) پسربچه: خب حالا صبح شد. (اشاره به عروسک دختر)تو باید تو خونه بمونی و کارای خونه رو بکنی، سعیدم باید بره سر کار.چرا؟ آخه باید پول در بیاره و گرنه ...
آموزش مختصر نمایشنامه نویسی-قسمت اول
" نمایشنامه نیمی از كار نمایشی است و اگر موضوع خوب و جذابی را برای آن انتخاب كرده باشیم، و طرح اولیه ما از استحكام كافی برخودار باشد، قطعاْ نمایش خوبی برای دیدن را می توانیم فراهم كنیم. تمام هدف ما از اجرای یك برنامه نمایشی یا " نمایش عروسكی "، اثر گذار بودن آن بر مخاطبان نمایش یا حداقل خوانندگان نمایشنامه است. بدین لحاظ ضرورت دارد تا در انتخاب موضوع و ارائه ایده و طرح اولیه دقت نظر بیشتری داشته باشیم. اغلب نمایش های آماتوری (تجربی) و حتی گاه حرفه ای، كه جاذبه ای برای مخاطبان ندارند، از ضعف متن و نارسایی های نمایشنامه رنج می برند! در حالی كه یك نمایشنامه قوی و جذاب را اگر یك گروه متوسط هم به صحنه ببرد، از جاذبه كافی برای بیننده برخودار است. یك متن ضعیف نمایشنامه را یك گروه قوی هم نمی تواند برای تماشاگر قابل تحمل بسازد. بدین ترتیب تا حدودی پاسخ پرسش های ما درباره اهمیت "انتخاب موضوع" و " طرح اولیه " نمایشنامه داده می شود. حال باید در جستجوی " موضوع "، " ایده" و "طرح" برای نمایشنامه باشیم. ایده و طرح اولیه نمایشنامه را كه طبعاْ در برگیرنده یك موضوع (محتوا) است، از كجا باید بدست بیاوریم؟ برای كسی كه اهل كتاب و مطالعه باشد، یافتن ایده و فكر اولیه از بین داستانها، حكایتها، اشعار و سرده ها، زندگی نامه ها، مجلات و منابع مكتوب مرتبط با ادبیات كودك و نوجوان بسیار آسان است. علاوه بر منابع مكتوب ادبیات كودكان و نوجوانان، منابع ادبیات شفاهی مثل: " قصه هاو حكایت های عامیانه "، " ضرب المثل "، " ترانه ها و چیستان ها" و هر آنچه كه در گفتار شفاهی مردمان این سرزمین شنیده و دیده می شود، می تواند ایده و موضوع مناسبی برای طراحی یك نمایشنامه باشد. البته باید توجه كنیم كه هر قصه و حكایت یا موضوعی ممكن است "قابلیت های نمایشی" یا دراماتیك نداشته باشد. شاید موضوع برای شنیدن خوب باشد، امّا مناسب تبدیل شدن به نمایشنامه و دیدن نباشد. به هنگام جستجوی طرح اولیه برای نمایشنامه ها باید سراغ موضوعات و قصه هایی برویم كه جذاب، بكر و حتی الامكان دست اوّل باشند و قابلیت های نمایشی داشته باشند. گاهی نیز ممكن است ایده اولیه بر اساس یك موضوع یا موضوع یا قصه، توسط نویسنده نمایشنامه تغییر پیدا كند و در جریان تبدیل شدن به نمایشنامه مورد " اقتباس "، " الهام" یا "باز آفرینی" قرار گیرد و یا از تلفیق و تركیب دو یا چند موضوع و حكایت، یك اثر هنری جدید و خلاق آفریده شود. در هر صورت نویسنده نمایشنامه می تواند در جریان آفرینش های هنری یا ادبی كار خود از منابع مكتوب یا شفاهی الهام گرفته و بر اساس تخیلات و خلاقیت شخص خود، به ...
دانلود نمایشنامه کودک
نمایشنامه : یکی بیاد منو ببره بیرون !! نوشته : سید یاسر هاشم زاده صحنه : فضایی خالی میان یک انباری ، صندوقچه چوبی در وسط قرار گرفته است ..نور آبی رنگی بر روی صندوقچه تابیده است . دوعروسک دلقک در درون آن قرار گرفته اند . یکی از دلقک ها که چاق تر است کفش به پا دارد اما دیگری ندارد ولی بجای کفش یک جفت دستکش به دست دارد. هر دو در صندوقچه خوابیده اند . چاق : ( آواز می خواند ) اگه یادش بره که وعده با من داره وای وای وای .... دست بیچاره مو به دست باد بسپار وای وای وای ... ( مکث میکند) ای وای ای وای .. ای بیداد از دست این باد ... آهای !!! این خراب شده صاحاب نداره ... یخ زدیم از سرما ...( سکوت میکند... کسی جوابش را نمی دهد ) آهای لولو .. لولو بیداری ؟ ( گوش می دهد ) لاغر : ( صدای خر و پف اش از داخل صندوقچه به گوش میرسد ) چاق : لولو بیداری ؟؟ لاغر : ( صدای خر و پف اش را بلند تر می کند و می گوید : ) نه !!!! چاق : یادم رفت که خوابیدی ... ببخش لولو لاغر : خواهش میکنم ( باز صدای خر و پف اش بیشتر می شود ) چاق : لولو ... می آی پشتم رو بخارونی ... از دیشب یه ساس رفته تو لباسم ، هی داره ورجه وورجه میکنه لاغر : ولش کن خسته میشه می ره پی کارش چاق : آخه لولو سه شبه که داره گرگم به هوا بازی میکنه ( گریه اش میگیرد ) لاغر : ای تف به شانس ما ، نکنه میخوای منم باهاش بازی کنم ؟ چاق : ظرفیت تکمیله ... دیگه جای تو نیست لاغر : از قدیم گفتن : کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من چاق :آخه الان انگشتام یخ زدن لولو لاغر : خب پاهای منم یخ زده ... نمی تونم بلند شمبرای دانلود کمل نمایشنامه اینجا کلیک کنید
یکی بود جنگی نبود (نمایشنامه کودک و نوجوان)
بسمه تعالی نمایشنامه: یکی بود جنگی نبود نوشته مهدی صالحیار گروه تئاتر اوینار www.oynarart.blogfa.com مرداد 89 اجرا منوط به مجوز نویسنده:۰۹۱۴۸۹۲۸۹۹۲ شخصیت ها: دیو شاخ بسر موشک باد ابر باران و گروهی کودک که در هر صحنه با لباس های محلی وارد می شوند.البته می توان از لباس فرم و یکدست برای تمامی صحنه ها استفاده کرد. صحنه: ناکجاآباد شروع: بچه ها هرکدام با یک لباس سنتی ایرانی وارد صحنه می شوند و بازی گروهی می کنند و دستان همدیگر را گرفته در صحنه می چرخند و می خوانند: می خوایم بگیم یه قصه یه قصه پرغصه از سرزمین ایران که اون پایین نشسته مردم مهربون اون با تلاش و با ایمون همه عاشق ایرون دوستش دارن فراوون صدای رعد و برق شدید و خنده ترسناکی شنیده می شود. همزمان با صدای آن، بچه ها از هردو طرف صحنه بیرون می روند و تاریکی ترسناکی صحنه را می گیرد و صداهای هولناکی بر فضا حاکم می شود. دیو شاخ بسر از ته صحنه دیده می شود که بوکشان وارد می شود. دیو: کی بود؟ چی بود؟ کجا بود؟ از زمین بود؟ یا از هوا بود؟ (بو می کشد) هان؟!. . .این چیه؟ این چی چیه؟ انگاری که داره بو میاد. بوی چیه؟ هیم،باز بچه ها، آدم کوچولوها، بوی اوناس شادیها و خندیدن هاس. انگار که یادشون رفته این دیوه که همیشه اونا رو زیر چشم داره. وقتی که خورشید میره تاریکی زود میگیره این منم که رو لب بام یا گوشه پنجره آروم سرک می کشم بالاسرشون میرسم. من کاری به این ندارم کیا ازم می ترسن. بچه ها یا بزرگا از من چرا می ترسن. با چشمای خونینم هرجا رو دید می زنم آتیش بپا می کنم با این چنگالای تیزم هر جا رو چنگ می زنه اونجا رو بهم میزنه دود و آتیش میزنه. از دندونام نگفتم یا این سُمهای نازم هرجا که پا می ذارم خرابی بار میارم خونه ها رو ویرون می کنم مردمو ویلون می کنم. زیر پوست بزرگام جلوی چشم اونهام اونا رو بجون هم میندازم. از این بالا می بینم جنگی که درگرفته بچه ها و مادرها خیری ازش ندیده. خند از لبهاشون خوشدلی از دلهاشون پر میزنه و میره بجاش غصه میشینه. اون وقته که میگم من دیو شاخ بسرم من همه باید بجنگن بجون هم بیفتن دوست ندارم خوشی رو جنگ میندازم تو دنیا می خندم به آدمها. (می خندد) من شب و روز بیدارم اما وقتی داشتم می اومدم صدای این بچه ها داشت میرفت رو اعصابم. نباید گلهای اینا جوونه بزنه درختاش سبز شه بچه هاش بازی کنن شادی کنن. باید این چنگالامو دندونامو، سمهامو بکوبم اینجا طوفانی شه،گردبادی تا خاک بره تو چشم بچه هاش.(مکث) ولی نه، چه فکری(به ذهنش رسیده) به به،چه فکر بکری. می خوام کاری کنم کارستون فکری دارم براشون. بزرگترین ...
بررسی مشکلات تئاتر کودک ونوجوان در ایران ((مقاله))
به اعتقادبسیاری از صاحب نظران مسایل اجتمایی،هرگونه سرمایه گذاری مادی ومعنوی وبرنامه ریزی عمیق ودرازمدت جهت رشد واعتلای جامعه،باید باکودکان آغازگردد.کودکانی که وارث وحافظ تمدن آینده اند.بنابراین،هرقدرکودکان به لحاظ رشد ذهنی وادراک معنوی،غنی وپر بارترشوند،درحقیقت،تمدن انسانی پربارترمیشود.بااین وصف،توجه به مقوله تئاترکودک،به عنوان قوی ترین وموثرترین ابزار آموزش وپرورش جسم وروح کودکان ونوجوانان،به معنای توجه به اعتلای جامعه وتلاش در جهت ساختن تمدن انسانی آینده خواهدبود.دربررسی مشکلات تئاتر کودک ونوجوان ایران،به مسایلی مانند متون نمایشی،مشکلات اجرایی ومسئله مدیریت وبرنامه ریزی به عنوان مهمترین بخش های آسیب پذیردراین زمینه پرداخته خواهد شد. َ مشکل متون نمایش مشکل متون نمایشی،یکی ازعمده مشکلات تئاتر کشوراست که طبیعتا درحوزه تئاترکودک ونوجوان،به دلیل حساسیت موضوع،ازاهمیت بیشتری برخورداراست.منصورخلج،دراین زمینه معتقداست که نوشتن برای کودکان،یک کار جدی وتخصصی است.علاوه براین که شما بایدیک نمایشنامه نویس خوب باشید،بایددنیای کودک وشکل ارتباط باادراکات اورا نیزبشناسید...واینهااست که کاررادشوارمیکند.ماتابرنامه ای برای توسعه تئاترکودک نداشته باشیم،چیزی باعنوان نمایشنامه نویسی کودک نخواهیم داشت.باید تئاتر کودک از طرف جامعه پذیرفته شود.آموزش وپرورش باید بپذیرد که تئاتربرای کلاس ها می تواند بارپرورشی مهمی داشته باشد. عدم شناخت نیازهاو ویژگی های مخاطب کودک ونوجوان عباس جهانگیریان،نویسنده وپژوهشگرادبیات کودک ونوجوان،درخصوص عدم شناخت نیازهای مخاطبان درمتون نمایشی کودک ونوجوان میگوید،بچه هادردرجه اول،تفریح می خواهند،فضا وفرصتی که خود را به لحاظ روانی تخلیه کنند.درمحیط خانه،پدر ومادر،مدام به او پند و اندرزداده اند و درمدرسه،معلم ومسئولان،حالا آمده تئاترومی بیند در تئاترهم آقا گرگه و روباهه و دیگران،همه می خواهند نصیحت کنند.این است که بچه پس میزندودردلش فریاد میزند که بس است!دراینجااست که بایدکلیشه زدایی کرده واز تکرار کارها باید جلوگیری کرد.باید به طرف طنزوتفریح برویم،چیزی که به لحاظ روانی،کودک راارضاکند واگرآموزشی هم هست،به صورت پنهان باشد. بهروزغریب پور،اززاویه دیگری به موضوع نیازهای کودک ونوجوان درمتون نمایشی نگاه می کند.اومیگوید آیا باید تئاتر خوش بینانه داشته باشیم یا تئاتر واقع بینانه؟ تئاترخوش بینانه دورکردن کودک ازواقعیت هاست وتئاتر واقع بینانه نزدیک کردن اوبه واقعیت.ولی باید دید چه چیزهایی را باید گفت.ما به کودکی که مادرش را از دست داده،به هزار ...