نمایشنامه طنز عروسی قلی
بانک نمایش نامه های الکترونیکی ایرانی به ترتیب حروف الفبا
آ آتیه - سید صادق فاضلی آتش در كلات - عباس شادروان آخ اگه بارون بزنه - میلاد اکبر نژاد آخرین غروب - سید محمدجواد معراجی آدم آدم است - م-امین مؤید آدم و حوا - مهدی صفاری نژاد آدم های یک یادگاری - محسن آهنین جان آرام - عدالت فرزانه آرش - بهرام بیضایی آشیونه - مهدی صفاری نژاد آفتابگردان- عدالت فرزانه آنالیز - عدالت فرزانه آن سه نفر - پژمان شاهوردی آوازی نرم برای جهان - فریدون ولایی آوای آواره - ندا ثابتی آی سودا محمد یعقوبی آیکوتا مریم پارکی الف ابريشم بانو - عزت اله مهرآوران ابو غُريب تا غربت - عليرضا حنيفي اتاق زرد - رضا آشفته اتاق زیر شیروانی - محسن عظیمی ادیپ - ايوب آقاخانی از آدم تا آدم - خداداد رضایی از پاریس تا بیغوله - مهدی محمد بیگی ازتاریکی - محمد یعقوبی از عرش تا فرش - سيد مرتضي موسوي تبار از كسي كه ديگر نيست - اصغر نوری از هفت تانه و نیم - عباس نعلبندیان اسب - خداداد رضایی اسب سیاه هنوز شیهه می کشد - فتح اله نیازی اسكوناز - سيروس صالحپور اسم شب - سیدحسین فدایی اعتراض همتون وارده – ناصر نورانی اعتیاد - مژده ثامتی افرا - عدالت فرزانه افسانه آفرينش - صادق هدايت افسانه ی بهار - سید صادق فاضلی افسانه ی صبا - بهمن مرتضوی افسانه ی مردی که پوست می انداخت - ابوالقاسم غلام حیدر افق در اوازپرندگان زرد - علی سلطانی اگر شبی از شب ها عروسکی - اصلان شاه ابراهیمی امپرسیون جیغ بنفش - پیام لاریان انتظار با بوی نرگس - زینت صالح پور انجیر و زیتون - آزاد مرد انکار - ابراهیم مکی او مثبت O+ - - نگار نادري اهل اقاقیا - سعید تشكری اهلي كردن يعني چي؟ - مهدي صفاري نژاد ايستگاه - بهروز سالمي اين آسمان، آبى نيست! - على اكبر صديقىب با تولّد مریم - مجید جعفرى با سايه ها - عليرضا خرقاني باله دریاچه قو – با من مثل دریا - محمد جواد کاسه ساز بانو آهویی!!!- حسین کیانی برار - عبدالرضا فریدزاده برای همیشه - عدالت فرزانه برگ ريزان - سيروس همتي برگشت - سید حسین فدایی حسین بعدازساعت4 - نادرساعی ور بق بقوی کفترا - عدالت فرزانه بگذار رنگها را از باد پس بگيريم - مهدي مددي بودم بودی بود - پژمان شاهوردی پوف - عباس نعلبنديان بوی خوش جنگ - عبدالرضا حیاتی به آخرین کلمات این قصه گوش کن - کامران شهلایی به خورشيد بگو - سعيد تشكري به دنبال دوستی زیبا - نگار نادری بیداری در نورنبرگ – میلاد اکبر نژاد بین خواب وبیداری - توفیق الحکیمپ پالتوی خیسنوشته - سید صادق فاضلی پایکوبی در بلندی – فریدون ولایی پچپچ غزلهاي سليمان پاي ديوارهاي شهر بزرگ - هوشنگ جاوید پچ پچه های دلاکان حمام خان - علی سلطانی پرتقال خوني ...
نماشنامه خياباني(دايناسورها)طنز
نمایشنامه خیابانی دایناسورها نوشته :پژمان شاهوردی آدمها: رضا سبزی فروش میان سال با عینکی ته استکانی در چشم و کلاهی نخی در سر پهلون غلام جوان.باعینکی ته استکانی در چشم و پالتویی بلند مکان:هرجایی که عده ایی گرد هم آیند / رضاسبزی فروش ،بساط میوه و تره بار خود را جلوی خود ریخته و فریاد میزند.در جلوی آن همه چیز به چشم میخورد .انواع میوه و سبزی و حتی سی دی ها ی مختلف و همچنین کاغذ های که روی آنها نوشته: حراجی-تور استانبول شیراز-باز کردن فاضلاب با دستگاه –مرغ آب نزده-آب حوض خالی میکنیم و.......صدای او با یک بلند گوی کوچک، توجه همه را به خودجلب میکند/ رضا سبزی فروش: به به به به .حراجیه ؛جانمونی از این حراجی،شب شد و ارزان شد،خونه دار و بچه دار،زنبیل و بردار و بیار.ببُر و ببر از این هندوانه.تور استانبول شیراز با اقامت توی بهترین هتل مشهد.سی دی قسمت آخر نقاب آنالیا.حراجیه.بیا کلفس خورشتت رو ببر.به شرط چاقوه این خربزه ها.فاضلاب باز می کنیم.بدو جا نمونی.نرو اون ور بازار بیا این ور بازار. /با لرزش ویبره موبایلش متوجه می شود تلفن همراهش در حال زنگ خوردن است. رضا سبزی فروش: ای داد بی داد.آخه الان وقت زنگ زدن بود؟/همانطور که بلند گو جلوی دهانش هست ؛ جواب گوشی را می دهد./بله؟دوباره چی شده خانوم؟یک بار که بهت گفتم ،یادم نرفته.خیالت راحت./با تعجب/ناخون مصنوعی بخرم؟مگه خودت ناخون نداری؟آخه عزیز من از اون بلند تر که می شه ناخون گربه؟آخه توی عروسی کی نگاه ناخون تو می کنه؟ای درد بگیری که لحظه از دستت آرامش ندارم.با تو نبودم خانوم با یکی از این همکارامم. باشه./رو به مردم/هندوانه دویست حراج.گفتم که با تو نیستم.آره توی اداره ام.باشه می خرم. /در این حین پهلون غلام با کوله ایی بردوش ؛به کنار رضا سبزی فروش می آید.او هم بلند گوی دستی به دست دارد و فریاد میزند/ پهلون غلام: از نام خوشت عیان شود بسم الله لا حول ولا قوت الا بالله/ رجز می خواند و فریاد میزند/آی جماعتی که منتظر موندیت تا پهلون غلام سر برسه. انتظار به سر رسید.پهلون غلام اومده تا چشمهای شما رو کنه چهار تا.اونهایی که بچه ی کوچیک دارند.اونهایی که از هیجان می ترسند، این معرکه رو ترک کنند که ممکنه با دیدنش تا یه عمر از ترس چشم روی هم نزارن.لابد می پرسید توی این جعبه چیه؟هیچ کس ...
بنیاد نمایش در ایران
بنیاد نمایش در ایران بنیاد نمایش در ایران. کتابی درباره سابقه نمایش به ویژه در قرن اخیر در ایران، تألیف ابوالقاسم جنتی عطائی (1296 -1372) که در اسفند 1333 منتشر شد. نویسنده در آغاز با استناد به متون کهن چون کارنامه اردشیر بابکان و عنوانهایی چون مویه زال، هفت خوان، کین سیاوش، کین ایرج همچنین جشنهای مهرگان، سده نوروز و نمایشهای مردمی چون کوسه برنشین، فرض را بر این میگذارد که در ایران باستان نیز چون یونان و روم باستان نمایش وجود داشته است. بخشهای بعدی اختصاص دارد به شرح تعزیه با ویژگیهای آن تئاتر رو حوضی با ذکر تمام هنرمندان آن از جمله کریم شیرهای و شیخ شیپور و مهدی مصری و ذبیح و نخستین ترجمهها و اقتباسها از نمایشنامههای اروپایی خاصله مولیر. نویسنده همچنین از اولین روزنامه تیاتر به مدیریت میرزا رضا خان طباطبایی نائینی که در 1908 انتشار یافته است و از مجله تئاتر به مدیریت عطاء الله زاهد و مهدی امینی یاد میکند. سپس به شرح گروههای نخستین تئاتر کمدی ایران و کمدی اخوان میپردازد و از "رفیع حالتی" نام میبرد که تئاتر "جامعه باربد" را پایه میریزد (1305) و هنرمندانی چون ملوک وزیری، چهره آزاد، لرتا، رضا کمال شهرزاد، حسن مقدم، ذبیح بهروز و نوشین با او همکاری میکنند همچنین از ارباب افلاطون شاهرخ بنیانگذار تئاتر نکیسا یاد میکند که هنرمندانی چون ظهیرالدینی، معز الدیوان فکری، علی اصغر گرمسیری، نصرت الله محتشم، ایران دفتری و نیکتاج صبری در آن نمایش اجرا میکنند. در 1318 مدرسه تئاتر به همت نوشین و دریابیگی و فکری، شروع به کار میکند. محمد حجازی (مطیع الدوله) با نمایشنامه محمود آقا را وکیل کنید، رفیع حالتی با لمبک آب فروش، حسینقلی مستعان با شوهرهای مریم خانم، شجاع الدین شفا با کاندیدا، علی دریابیگی با امان از دست شوهرم، میرزاده عشقی با رستاخیز سلاطین ایران از جمله نمایشنامهنویسان این دوراناند. نویسنده سپس فهرستی از 33 نمایشنامهنویس با آثارشان به دست میدهد که مشهورترین آنان صادق هدایت با سه نمایشنامه پروین، دختر ساسان، افسانه آفرینش و مازیار، ذبیح الله بهروز با نمایشنامه جیجک علیشاه یا اوضاع دربار در چند سال پیش احمد محمودی با حاجی ریائی خان یا تارئوف شرقی، رضا کمال شهرزاد با حرم خلیفه هارون الرشید یا عزیز و عزیزه، ابوالقاسم لاهوتی با کاوه آهنگر، علی اصغر گرمسیری با لج و لجبازیاند. در بخش دیگر نویسنده فهرست 236 نمایشنامهنویس و مترجم را با ذکر آثار آنها به دست داده است. وی در پایان کتاب، متن کامل نمایشنامه های زیر را چاپ کرده است. تئاتر حکومت زمان خان، از پرنس میرزا ملکم خان ناظم ...
بنیاد نمایش در ایران. تألیف: ابوالقاسم جنتی عطائی
بنیاد نمایش در ایران. کتابی درباره سابقه نمایش به ویژه در قرن اخیر در ایران، تألیف ابوالقاسم جنتی عطائی (1296 -1372) که در اسفند 1333 منتشر شد. نویسنده در آغاز با استناد به متون کهن چون کارنامه اردشیر بابکان و عنوانهایی چون مویه زال، هفت خوان، کین سیاوش، کین ایرج همچنین جشنهای مهرگان، سده نوروز و نمایشهای مردمی چون کوسه برنشین، فرض را بر این میگذارد که در ایران باستان نیز چون یونان و روم باستان نمایش وجود داشته است. بخشهای بعدی اختصاص دارد به شرح تعزیه با ویژگیهای آن تئاتر رو حوضی با ذکر تمام هنرمندان آن از جمله کریم شیرهای و شیخ شیپور و مهدی مصری و ذبیح و نخستین ترجمهها و اقتباسها از نمایشنامههای اروپایی خاصله مولیر. نویسنده همچنین از اولین روزنامه تیاتر به مدیریت میرزا رضا خان طباطبایی نائینی که در 1908 انتشار یافته است و از مجله تئاتر به مدیریت عطاء الله زاهد و مهدی امینی یاد میکند. سپس به شرح گروههای نخستین تئاتر کمدی ایران و کمدی اخوان میپردازد و از "رفیع حالتی" نام میبرد که تئاتر "جامعه باربد" را پایه میریزد (1305) و هنرمندانی چون ملوک وزیری، چهره آزاد، لرتا، رضا کمال شهرزاد، حسن مقدم، ذبیح بهروز و نوشین با او همکاری میکنند همچنین از ارباب افلاطون شاهرخ بنیانگذار تئاتر نکیسا یاد میکند که هنرمندانی چون ظهیرالدینی، معز الدیوان فکری، علی اصغر گرمسیری، نصرت الله محتشم، ایران دفتری و نیکتاج صبری در آن نمایش اجرا میکنند. در 1318 مدرسه تئاتر به همت نوشین و دریابیگی و فکری، شروع به کار میکند. محمد حجازی (مطیع الدوله) با نمایشنامه محمود آقا را وکیل کنید، رفیع حالتی با لمبک آب فروش، حسینقلی مستعان با شوهرهای مریم خانم، شجاع الدین شفا با کاندیدا، علی دریابیگی با امان از دست شوهرم، میرزاده عشقی با رستاخیز سلاطین ایران از جمله نمایشنامهنویسان این دوراناند. نویسنده سپس فهرستی از 33 نمایشنامهنویس با آثارشان به دست میدهد که مشهورترین آنان صادق هدایت با سه نمایشنامه پروین، دختر ساسان، افسانه آفرینش و مازیار، ذبیح الله بهروز با نمایشنامه جیجک علیشاه یا اوضاع دربار در چند سال پیش احمد محمودی با حاجی ریائی خان یا تارئوف شرقی، رضا کمال شهرزاد با حرم خلیفه هارون الرشید یا عزیز و عزیزه، ابوالقاسم لاهوتی با کاوه آهنگر، علی اصغر گرمسیری با لج و لجبازیاند. در بخش دیگر نویسنده فهرست 236 نمایشنامهنویس و مترجم را با ذکر آثار آنها به دست داده است. وی در پایان کتاب، متن کامل نمایشنامه های زیر را چاپ کرده است. تئاتر حکومت زمان خان، از پرنس میرزا ملکم خان ناظم الملک (ناظم الدوله)، ...
نمایشنامه علیمردانخان در شیروان به روی صحنه میرود
ابراهیم عباسپور امروز در گفتوگو با خبرنگار فارس در شیروان اظهار کرد: نمایشنامه علیمردانخان آماده اخذ پروانه نمایش از شورای نظارت بر نمایش شهرستان است. وی افزود: این نمایش (شادینامه) از خردادماه سال جاری با هدف ایجاد روحیه نشاط و شادابی در جامعه و خلق یک اثر نمایشی با بیش از 25 بازیگر، بازیساز و یاریگر در حال تمرین است. عباسپور تصریح کرد: داستان شادینامه (نمایشنامه) علیمردانخان حکایت همان پسر شر و شلوغ عباسقلیخان است که مملو از شلختگی و پلشتیهایی است که بهروز شده و منجر به... سرپرست گروه هنری مروارید شیروان، این نمایش را تلفیقی از موسیقی مقامی، محلی و کلاسیک و همچنین ارائه حرکات موزون از چهار گوشه کشور ایران عزیزمان عنوان کرد و گفت: آهنگسازی این شادینامه را ابراهیم عباسپور با نوازندگی حسین ولینژاد (دوتار)، امین سلمانی (کیبورد) و مرتضی حمیدی (خواننده) بر عهده دارند. وی همچنین از هنرمندی مهدی ترخاصی، محمد زمردیان، قلیچ کاظمزاده، علی کیانی، محراب کیانی، علی نیازی، علی فرهود، زکریا شیرمحمدزاده خبر داد. عباسپور اظهار کرد: طراحی لباس توسط فاطمه گلمحمدیان و مریم رضایی و طراحی نور را سجاد غلام زاده عهدهدار هستند. وی نمایشنامههای اجرا شده توسط گروه هنری مروارید را؛ دلبسته، زندان تئاترال، نمانی ام بمانی، رقص کاغذ پارهها، پشت مه سبز، داروگیر پهلوان، فال خون، یک شب پردردسر، شبیه نامه با کاروان نینوا، مویه نامه جابر، دیر مکافات (صحنهای) و نمایشهای رستم و سهراب، تز پایان دوره، حرف آخر، حق مسلم ماست، تو کارگردان و من بازی، فیروز و دیروز و ... (خیابانی) نام برد. به گزارش فارس، این گروه سابقه 12 ساله را در کارنامه خود رقم زده است. تاریخ ثبت دروبلاگ به یک ماه قبل تغییرکرده است
زنایرانیکه با سوسک ثروتمند شد+عکس ///
زنایرانیکه با سوسک ثروتمند شد+عکس هیچ کس نیست که نداند راز موفقیت در فعالیت اقتصادی، تمرکز روی نیاز مخاطب است، بااین حال تنها بعضی ها هستند که درست به هدف می زنند. شکوه السادات هاشمی یکی از کسانی است که نامش میان زنان موفق ایران ثبت شده و شما همین جای مطلب باید بپرسید : «چرا؟» که پاسخش می شود این : او تلاش کرد مشکل بزرگش را حل کند و از آنجایی که این مشکل برای تمام زنان جهان وجود دارد، تبدیل به یکی از ثروتمندترین زنان ایران شد. حالا باید بپرسید:« چطوری؟!» و ... سوسسسسسسسسسسسسسسسسسک!به همین راحتی! بیشتر زنان از سوسک می ترسند در حد مرگ. شکوه السادات هاشمی از همین نقطه ضعف استفاده کرد و به ثروت رسید. داستانش را بخوانید و یاد بگیرید تا با دقت روی اطرافتان و البته اطرافیان، حتی در دشوارترین شرایط اقتصادی هم می توانید به موفقیت برسید.آشنایی با بازار کار ۳۱،۴۱سالم بود که یک آگهی دیدم و جذب آن شدم. آموزشگاه اقتصاد ایران در میدان فردوسی، به مناسبت تاسیس اش اعلام کرده بود که دفترداری، حسابداری، منشی گری و تایپ فارسی و لاتین را رایگان درس می دهد. این اطلاعیه بهانه ای شد که من به آنجا بروم و این دوره ها را ببینم. البته در یادگیری آن دوره ها زیاد موفق نبودم ولی با این حال گواهینامه اش را گرفتم. این دورانی بود که پدر کم کم داشت موقعیتش ضعیف می شد و شرایط سختی برای خانواده به وجود می آمد. نزدیک خانه ما یک نمایندگی ایران ناسیونال وجود داشت که در سال ۶۴ تاسیس شده بود. آقایی به نام محمدرضا کلانتری، آن موقع قطعات پیکان را تولید می کرد. من با درخواست از وی و کمکش، در جایی مشغول به کار شدم. سال ۹۴ بود. یادم هست روز اول مهر بغض کرده بودم وقتی می دیدم بچه ها به مدرسه می روند و من باید سرکار بروم. رفتن من به سرکار، مقارن با روز اول مهر شده بود. نزدیک به ۲ ماه در تعمیرگاه شماره ۸۱ ایران ناسیونال، در خیابان هفده شهریور شمالی فعلی کار کردم. از آنجا که بیرون آمدم فقط یک روز بیکار بودم. زنگ زدم به جایی و گفتم آیا شما «کاردکس من» می خواهید؟ کاردکس من کسی بود که موجودی های لوازم یدکی را در برگه هایی وارد و خروجی ها را خارج می کرد. ۳،۴ سال هم در جای جدید کار کردم و همزمان با آن درس هم می خواندم. کلاس هفتم بودم که ۵،۶ تا تجدید آوردم و شوکه شدم. مگر می شد من تجدید آورده باشم؟ تجدیدهایم به این دلیل بود که مادرم می گفت باید همه کارها را انجام بدهم و بعد کتاب یا درس بخوانم. خانواده ما هم خانواده شلوغی شده بود. ۲زن پدرم با هم زندگی می کردند و مدام با هم درگیری داشتند. بعدتر پدرم صلاح دید که آنها را از هم جدا کند.نگهداری از ۶ بچه روزها کار می کردم و شب ...
متن هاي كوتاه عاشقانه و رمانتيك با عكس هاي زيبا و لاو
متن هاي كوتاه عاشقانه و رمانتيك با عكس هاي زيبا و لاو بگو تــــــمــــــام تــــو مال من است دلم میخواهد حسادت کنم به خودم.... چشمانم به نگاهت حسودی می کنند و نگاه مشتاق و تشنه تو به دستان گریزان من ناگسستنی است.. چقدر خستگی ناپذیرست... آشوب نگاه تو.. اگر "تو" را امتحان میگرفتند، بی شک من رتبه اول میشدم ... بس که تکرار کردم نامت را در مرور خاطرات! برای توووووووو ........ برام هیچ حسی شبیه تو نیست ! کنار تو درگیر آرامشم همین از تمام جهان کافیه.. همین که کنارت نفس میکشم . . . برام هیچ حسی شبیه تو نیست تو پایان هر جستجوی منی تماشای تو عین آرامشه .. تو زیباترین آرزوی منی بگو تــــــمــــــام تــــو مال من است دلم میخواهد حسادت کنم به خودم.... نمیدانی چطور گیج می شوم وقتی هرچه می گردم معنی نگاهت در هیچ فرهنگ لغتی پیدا نمی شود ... ! کلمات بی صدای تو روحم را نوازش می کند انگار در پس تنهایی انگشتان آشنایی ساز مرا می نوازد به وسعت لبخند آهنگین می شوم ... نت های آرام ، کوتاه و مداوم ... لحظه دلنشین می شود آرام می شوم .... و چه آهنگِ زیباییست این آهنگِ بودن و نبودنِ تو ... بدون سیب کاشف جاذبه می شدم، تنها اگر : من و تو و نگاهـــــــــــــــــــــ ــــت، قبل از نیوتن بودیـــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــم من از طــــــرح نگاه تـــــو امید مبهمی دارم نگاهتــــــ را نگیــر از من که با آن عالمـــــی دارم عزیز ِ دلم هنوز وقتـے آسمان ِ دلمـــ ابریست لمس ِسبك ِ دستان ِ مهربانت را روے ِ مو هایمــ حس مـےكنمـــ ... تو هنوز با تمام ِ نبودنت تنها پناهگاه ِ من از این آدمهایـے ... مصرعی از قلب من با مصرعی از قلب تو شاه بیتی می شود در دفتر و دیوان عشق دیــــگر برایم مهم نیستــــ ... برایـــم مهم نیست دیگران چه میگویند ! زیرا من فقط خودم هستم ... خودم ، که عاشق تو هستم . . .
مباحثی از تاریخ آذربایجان - قسمت سوم
كتاب حاضر را استاد دكتر صديق در سالهاي جواني (در سال 1353) از متن روسي و آذري نوشته علی اوسط قلیاف ترجمه كرده و در تهران به چاپ رسانيدهاند. اقتصاد و ساخت اجتماعی از نیمه سده ۹ میلادی تا اوایل سدهی ۱۳ میلادی 1- حیات روستا و صنعتگری نجات از فرمانروایی سلجوقی و ظهور دولتهای مستقل محلی، شرایط مناسبی برای تکامل حیات روستا ایجاد کرد. در نتیجهی رواج آبیاری مصنوعی، اراضی قابل کشت افزایش یافت. برای آبیاری از کاریز (جویهای زیرزمینی) نیز استفاده میشد. در کشاورزی، کود نیز به کار میگرفتند. در یک اثر جغرافیایی که در سدهی 13م. تألیف شده، گفته میشود که در آران ابریشم و برنج به دست میآمد و گلههای بزرگ گاو و گوسفند و ایلخی اسب تربیت میشد. در اطراف بردع و بیلقان باغهای میوهي فراوانی موجود بوده است. در نزدیکی گنجه کشتزارهای پنبه وسعت مییافت و در ولایتهای شکی، شیروان و بردع و گنجه تربیت کرم ابریشم تکامل یافته بود. در نخجوان، تبریز و اورميه خشکبار فراوانی به دست میآمد. صنعتگری و پیشهوری در شهر جانی به خود میگرفت. مغان قاراباغ، بردع ، خوی و سلماس با قالیهای خود و اردبیل و شیروان با پارچههای رنگارنگ ابریشمی خود مشهور بود. در صنعتگری، ظریفدوزی اهمیت یافت. از میان بافتنیها: پارچههای ماهوتی و مخمری، روبالش، سفره، پرده، جانماز و از میان جامهها: آرخالیق، کمر، قورشاق و غیره را میتوان نام برد. پارچههای گرانبها و به ویژه شالها را با نخهای طلایی، نقرهای و برنزی حاشیهدوزی میکردند، و پارچههای ابریشمی با گلابتونهای ظریف فلزی (مس، نقره و طلا) زینت مییافت. برای آماده کردن مصنوعات گوناگون، از فلزات استخراج شده استفاده میکردند. کوزهی مسی ساخته شده در سدهی 12 م. در نخجوان، هنوز در موزهی لوور پاریس نگهداری میشود. ظروف سفالی کاشی در گنجه، بیلقان و تبریز و دیگر شهرها ساخته میشد. به ویژه زینت و آرایههای روی این ظرفها، معاصرین را مبهوت میساخت. 2- شهرها و بازرگانی در این دوره، شهرهایی نظیر بردع، گنجه، بیلقان، تبریز، اردبیل، شاماخی، نخجوان، مراغه، اورميه و جز اینها حیاتی پر جنب و جوش داشت. رودخانهی گنجه، شهر را دو قسمت میکرد. در اطراف شهر، سه ردیف باروی قلعهای تعبیه شده بود. زلزلهها خسارت زیادی وارد آورده بود. زلزلهای که در سال 1139 م. واقع شد، در شهر پراکندگی ایجاد کرد و در نتیجهی آن، دهها هزار تن تلف شدند. این فلاکت را نظامی شاعر در اسکندر نامهی خود تصویر کرده است. پس از وقوع زلزله، قلّهی کوه کپهز ریخت و راه را بر جریان رود بست و در ...