نقشه خانه 70متری
❤غرور سنگی 3❤
هــــــــــامونوقتی دیدم اون شوهر بی غیرتش جلوی همه مردا پاچه شلوارشو زد بالا..خونم به جوش اومد..ساق پای خوش ترکیب وسفیدش.. تو معرض دید همه مردا بود..داشتم آتیش میگرفتم..هوتن یکی از دوقلوها داشت سها رو با نگاهش میخورد..همه هم ایستاده بودند داشتند نگاهش می کردند..دستمو مشت کردم تا حرکتی نکنم..خدایا اسم اینا رو هم میزارن مرد..مثل سیب زمینی هستندآخ کاشکی می تونستم یه چک نر وماده بزنم تو صورتش بگم ..بیشعور آخه آدم جلوی همه شلوار زنشو میزنه بالاسها هم چیزی نمی گفت..اینگار خیلی دوست داشت مردا بهش توجه کنند..خیلی عوض شده بود.. یاد حرفش توی جنگل وقتی توی اون دخمه بودیم افتادم می گفت من مثل این دخترا نیستم تمام وجودمو ..غرور..حیثیتمو .. برای اینکه تو چشم همه باشم بذارم حراجاین سها ..دختری نیست که وقتی اونشب توی دخمه داشت مانتوشو در میورد گونه هاش از خجالت سرخ شدند..لنگون رفت سمت ویلا..بهار اومد سمت من و گفت:- میشه برم شلوارک مو بپوشم هامون..اخه با شلوار نمی تونم برم تو آباخم کردم می خواستم دق ودلی سها رو روی بهار خالی بکنم گفتم: - تو غلط می کنی بپوشی ..اخم کردوگفت:- چته تو.. چرا پاچه میگیری..؟!! فقط من ازت سوال کردم میتونی مثل آدم جوابمو بدی ..به دور ورم نگاه کردم دیدم همه حواسشون به جای دیگه ستمچشو گرفتم پیچوندم..با صدایی که از لای دندونای کلیک شدم میومد گفتم:- سگ بابات..صورتش از درد جمع شده بود- فقط یکبار دیگه با من اینجوری صحبت کنی ..می دونی چی کارت میکنم..دستشو ول کردم.. بلند شدم رفتم سمت ویلارفتم تو آشپزخونه تا آب بخورم دیدم سها داره.. زیر کتری رو روشن میکنه ..اصلاً متوجه من نشد..معلوم نیست به کی داره فکر می کنه..؟!!با حرص پرسیدم ..خیلی دوست داری جلب توجه آقایون باشی ..نهترسید.. گفت:- به شما یاد ندادن یواشکی جایی سرک نکشییواشکی نیومدم..شما فکرتون درگیره که صدای در و نشنیدی ..این شوهرتم واقعاً سیب زمینیه..- به شما ربطی نداره..تازه من دوست دارم اخلاقشومثل بعضی ها ادعای غیرت نمیکنندداشت به در میگفت دیوار بشنوه منظورش من بودم..با خودم گفتم: خوب معلومه خودتو به نمایش می ذاری ..اونم هیچی نمی گه.. به نفعته..آخ اگه تو مال من بودی حالیت می کردم با کی طرف بودی..؟!!صدای بهار اومد که میگفت: بیا بریم برای ناهار جوجه هارو به سیخ بزنیم..وجلوی سها منو بوسید..این دختراصلاً غرور نداره همین چند دقیقه پیش توپیدم بهش.. بازم اومده منو بوس میکنه..اَهفکرکنم متوجه سها نبود چون وقتی سها رو دید..گفت:- سها جان شما اینجایی.. ..پات بهتر شد …انگار عصبی شده بود گفت:- به مرحمت شما عالیه ورفت سمت بیرون- چرا اینقدر سها ناراحت بود هامونشونه هامو انداختم بالا گفتم:-نمی دونم..بهار ...
رمان فرق بین من و اون 1
به نام خدا فصل اول "حاکان" _امروز هوا بارونیه جون میده واسه خیابون گردی.کی پایه ست؟؟ یاشار:ای بابا حاکان جونِ مادرت بی خیال تو بازم زد به سرت؟ _جوش میاری چرا؟خواستم یه تز داده باشم.بده؟ آرمان:لازم نکرده تزاتو نگه دار واسه عمت. دارم میگم چیکار کنم مشروط شدم میگه بریم خیابون گردی.نفهمی دیگه؟ _باز که گفتی عمه؟؟؟من میگم گلوت پیشش گیر کرده تو هی انکار کن!!! آرمان: جفت پا میرم تو مخت ها؟ _هه.تو یا شوهرت؟ آرمان کتابی که تو دستش بود رو به سمت من پرت کرد که اگه جاخالی نمیدادم چشمم در میومد. _یاشارچشه این؟چرا پاچه میگیره؟حیف اون همه سال که صرف اهلی کردن وآموزش دادن به تو کردم.اگه خر شاگردم بود الآن دیگه رباط ساختن هم یاد گرفته بود... یاشار که دید اوضاع قمردرعقربه با بدخلقی رو به من گفت:مگه نمی بینی حالش خوب نیست؟گمشو دوتا چایی بیار. _بـــلـه؟؟؟؟من نمی فهمم تو اصلا در حدی هستی که این وسط نطق میکنی؟ یاشار:مگه نمی بینی مشروط شده حالش بده؟؟ _میبینم مشروط شده اما نمیدونم چرا حالش بده؟!چون اصلا چیز جدیدی نیست... دیدم بحث کردن با این 2تا اصلا فایده نداره تصمیم گرفتم تنهایی برم ول چرخی...سریع رفتم سمت اتاق که یه کمد دیواری بیشتر هم نداشت و منو یاشار وآرمان ومهراد( که الآن به تهران برگشته بود.)لباسامونو که کم هم نبودن را با زور توش می چپوندیم. من عاشق این هواهستم ابری با بارون نم نم ،جون میده واسه پیاده روی تو خیابون...یکم به آرمان فکر کردم بیچاره با چه رویی باید می رفت خونه؟اما یه لحظه خندم گرفت نمیدونم چرا همیشه از قیافه آرمان خندم میگیره.خدایی چهره خیلی با نمک وجذابی داره ولی نمی دونم چرا جلو چشم من ... تو همین افکار بودم که به گاوازنگ(مکان تفریحی تو شهر زنجان)رسیدم.خدایی جای خیلی باحالیه من که عاشقش بودم.اکثرا بچه ها بادوست دختراشون به اینجا میان.بارون کم کم داشت شدید میشد ومن هم لباس آنچنانی نپوشیده بودم.سریع رفتم زیر یکی ازآلاچیق ها نشستم.بعد چند دقیقه صدای گوشیم دراومد.یه پیام از آرمان داشتم"کجایی؟"جوابشو ندادم چون قصد داشتم برگردم خونه.از گاوازنگ تاخونه پیاده راه زیادی بود اما ما همیشه این مسیر وپیاده رفت وآمد می کردیم. داشتم به راه میوفتادم که صدای نازک دخترونه ای روشنیدم برگشتم دیدم دو تا دختر دارن باهم حرف میزنن.یکیشون خیلی چاق بود اما قد بلندی داشت و اون یکی هم یه دختر خوش هیکل باتیپ ناجور وقیافه ی100% عملی که بیشتر آدم رو به وحشت مینداخت.تا منو دیدن سریع نیششون تا بناگوش باز شد.میدونستم اونقدر جذاب هستم که با یه نگاه دل هرکسی رو بدست بیارم.یه لبخند دختر کش هم زدم که دختره زود اومد جلو چند قدمی با من فاصله ...
رمان فرق بین من و اون *1*
به نام خدا فصل اول "حاکان" _امروز هوا بارونیه جون میده واسه خیابون گردی.کی پایه ست؟؟ یاشار:ای بابا حاکان جونِ مادرت بی خیال تو بازم زد به سرت؟ _جوش میاری چرا؟خواستم یه تز داده باشم.بده؟ آرمان:لازم نکرده تزاتو نگه دار واسه عمت. دارم میگم چیکار کنم مشروط شدم میگه بریم خیابون گردی.نفهمی دیگه؟ _باز که گفتی عمه؟؟؟من میگم گلوت پیشش گیر کرده تو هی انکار کن!!! آرمان: جفت پا میرم تو مخت ها؟ _هه.تو یا شوهرت؟ آرمان کتابی که تو دستش بود رو به سمت من پرت کرد که اگه جاخالی نمیدادم چشمم در میومد. _یاشارچشه این؟چرا پاچه میگیره؟حیف اون همه سال که صرف اهلی کردن وآموزش دادن به تو کردم.اگه خر شاگردم بود الآن دیگه رباط ساختن هم یاد گرفته بود... یاشار که دید اوضاع قمردرعقربه با بدخلقی رو به من گفت:مگه نمی بینی حالش خوب نیست؟گمشو دوتا چایی بیار. _بـــلـه؟؟؟؟من نمی فهمم تو اصلا در حدی هستی که این وسط نطق میکنی؟ یاشار:مگه نمی بینی مشروط شده حالش بده؟؟ _میبینم مشروط شده اما نمیدونم چرا حالش بده؟!چون اصلا چیز جدیدی نیست... دیدم بحث کردن با این 2تا اصلا فایده نداره تصمیم گرفتم تنهایی برم ول چرخی...سریع رفتم سمت اتاق که یه کمد دیواری بیشتر هم نداشت و منو یاشار وآرمان ومهراد( که الآن به تهران برگشته بود.)لباسامونو که کم هم نبودن را با زور توش می چپوندیم. من عاشق این هواهستم ابری با بارون نم نم ،جون میده واسه پیاده روی تو خیابون...یکم به آرمان فکر کردم بیچاره با چه رویی باید می رفت خونه؟اما یه لحظه خندم گرفت نمیدونم چرا همیشه از قیافه آرمان خندم میگیره.خدایی چهره خیلی با نمک وجذابی داره ولی نمی دونم چرا جلو چشم من ... تو همین افکار بودم که به گاوازنگ(مکان تفریحی تو شهر زنجان)رسیدم.خدایی جای خیلی باحالیه من که عاشقش بودم.اکثرا بچه ها بادوست دختراشون به اینجا میان.بارون کم کم داشت شدید میشد ومن هم لباس آنچنانی نپوشیده بودم.سریع رفتم زیر یکی ازآلاچیق ها نشستم.بعد چند دقیقه صدای گوشیم دراومد.یه پیام از آرمان داشتم"کجایی؟"جوابشو ندادم چون قصد داشتم برگردم خونه.از گاوازنگ تاخونه پیاده راه زیادی بود اما ما همیشه این مسیر وپیاده رفت وآمد می کردیم. داشتم به راه میوفتادم که صدای نازک دخترونه ای روشنیدم برگشتم دیدم دو تا دختر دارن باهم حرف میزنن.یکیشون خیلی چاق بود اما قد بلندی داشت و اون یکی هم یه دختر خوش هیکل باتیپ ناجور وقیافه ی100% عملی که بیشتر آدم رو به وحشت مینداخت.تا منو دیدن سریع نیششون تا بناگوش باز شد.میدونستم اونقدر جذاب هستم که با یه نگاه دل هرکسی رو بدست بیارم.یه لبخند دختر کش هم زدم که دختره زود اومد جلو چند قدمی با من فاصله ...
بانک سوالات حقوقی ( خانواده ) پاسخ به سوالات خانواده و طلاق توسط وکیل پایه یک دادگستری
لطفا طبقه موضوعی پرسش خود را انتخاب کنید تعداد کل پرسش های حقوقی مدنی-قراردادها : 812 عدد لطفا کلید واژه خود جهت جستجوی سریع وارد کنید تعداد بازدیدسوال مطرح شده 17 اگر سند ماشینی به نام یک نفر باشد و یک نفر دیگر به قصد قرض گرفتن ماشین آن را ببرد و یک توافقنامه جعلی مبنی بر اینکه این ماشین را او خریده است تنظیم نماید و این توافقنامه به صورت دستی نوشته شده باشد چه کاری برای برگرداندن ماشین به صاحب سند میتوان انجام داد؟ 23 با سلام و خسته نباشید آیا این مطلب صحت دارد که می گویند حقوق زارعانه ( حق آب و گل - حق ریشه - حق کارافه- حق دسترنج رعیتی و ...) کشاورزان را با هیچ قراردادی ( اجاره - مزارعه - مساقات - صلح منافع ) نمی توان اسقاط کرد و حقی است دائمی و در هیچ شرایطی نمی توان به زارعین پرداخت نکرد؟ با تشکر از زحمات شما 29 سلام خسته نباشید . یه سوال داشتم ممنون میشم اگه راهنمایی کنید . طبق قرارداد درصورتیکه مرتهن در مهلت مقرر منزل مسکونی را تخلیه نکند روزانه مبلغ ده هزار تومن باید بپردازد بعد از انقضای مدت مرتهن با ارسال دو فقره اظهارنامه و تنظیم صورتجلسه بنگاه و قرار تأمین دلیل اعلام آمادگی جهت تخلیه می نماید ولی راهن وجه الرهن را مسترد نمی کند و مرتهن به ناچار به تصرف خود ادامه میدهد بعد از گذشت یکسال از انقضای مدت راهن درخواست اجرت المثل و تأخیر در تأدیه می نماید . آیا چنین حقی را دارد ؟(به غیر از مواد 787 و 783 ق.م ) ، با استناد به مواد قانونی لطفاً ارشاد فرمائید . 11 اجرت المثل شخصی که از سوی شریک خود به علت عدم تنفیذقرارداد از اخذ درآمد و فعالیت محروم مانده پس از اثبات مالکیت در فعالیت مذکور چگونه محاسبه میگردد؟ 31 معمله ای به علت عدم اجرای تعهدات با حکم دادگاه فسخ گردیده است لذاخسارتی در قرار دادمقرر گریده که حکم به محکومیت خریدار به حکم جلب صادر شده است.چگونه میتوان خسارت مذکور را به ثمن معامله ربط داد که ثمن معمله پرداخت شده معادل ده برابر خسارت بوده و هزینه دارسی نیز گزاف بوده و توان وکیل و هزینه دادرسی نیز نمیباشد.دادگاه فقط حکم به فسخ داده نگفته ثمن برگردد و یا معامله به حال قبل از معامله باز گردد.به علت حکم جلب مذکور نا توان از حضور در دادگاه مانده ام . راهنمائی فرمائید متشکرم 12 پس از فسخ قرار داد با حکم دادگاه ثمن معامله که بخش اعزم ان وام بانکی بوده و توسط خریدار پرداخت گردیده ایا بهنگام استردادثمن کل پرداختی ها به بانک قابل عودت است و جرائم بانکی و سود بانکی مضاعف شده و پرداخت شده طی مدت زمان تا فسخ و خلع ید به عهده کیست.ضمنا هزینه های گزافی معادل 70 در صد ثمن صرف بازسازی و ماشین الت ...