مقاله در مورد ادبیات
مقاله
چاپ شده در مجلة علمی-پژوهشی زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه آزاد اسلامی- واحد تهران جنوب(ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی کنونی) سال چهارم، شماره یازدهم،تابستان 1387،صص119-136 تحوّل و تعالی اندیشة دنیای آرمانی در شعر فروغ فرخزاد رضا صادقی شهپر عضو هیئت علمی گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه آزاد اسلامی – واحد همدان چکیده اندیشة دنیای آرمانی و آرزوی دستیابی به زندگی جاوید و سرشار از آرامش و کامیابی ، اندیشه ای بسیار دیرین بوده که ذهن بشر را از دیرباز، به خود مشغول داشته است و در پی چنین باوری، بسیاری از نویسندگان و شاعران، به شیوه های گوناگون، در آثار خویش بدان پرداخته اند. این مقاله به بررسی چگونگی نمود اندیشة دنیای آرمانی در شعر فروغ فرخزاد می پردازد و نشان می دهد که شاعر، در اشعار خود به سبب ناخرسندی و نفرت از دنیای واقعیّت و درشتناکی ها و ناکامی های آن و در آرزوی رهایی از این همه ناگواری، به آفرینش و القای دنیایی سراسر، شکوه و آرامش و کامرانی، در فراسوی واقعّیت پرداخته است. همچنین نگارنده بر این باور است که اندیشة یاد شده، همواره در اشعار او به یکسان بازتاب نیافته و شاعر، همگام با تحوّل و پختگی اندیشه و شعرش، در اندیشة دنیای آرمانی هم به نوعی تعالی دست یافته است؛چنانکه دنیای آرمانی موهوم و خیالی شعرهای «رویا»،«به علی گفت مادرش روزی»و«دیوار»را رها می کند و در شعر«کسی که مثل هیچکس نیست»»جهان آرمانی اش را در همین دنیای واقعیت بنیان می نهد ومهم تر اینکه او دیگر،فقط در اندیشه رهایی خود و تنها خزیدن در آغوش این دنیای باشکوه کامجویی وکامیابی نیست بلکه آن را برای همه و به یکسان می خواهد و حتی در این نصیب و تمتع،دیگران را بر خویشتن مقدم می دارد. واژه های کلیدی: فروغ فرخزاد، دنیای واقعیّت، دنیای آرمانی، جاودانگی. مقدمه تصوّر وجود دنیایی آرمانی در آن سوی واقعیّت، بسیار دیرین است و دست کم به افلاطون، فیلسوف یونانی می رسد (cuddon, 1979: p.673, Chadwick,1971:p.3) که عالم مُثل را عالم حقیقت می دانست و فلوطین، بنیان گذار فلسفة نو افلاطونی هم به این موضوع اشاره کرده است که: «محسوسات، دارای وجود حقیقی نیستند و عالم، جز ...
مقاله ای کامل در مورد ادبیات حماسی
که می گوید: که گفتد برو دست رستم ببند نبندد مرا دست چرخ بلند که چرخ ار بگوید مرا کاین بنوش به گرز گرانش بمالم دو گوش به راستی که حماسه و حماسه سرایی، ورای افسانه بودن اش، غیر از این نیست و هدفی جز برانگیختن حس شجاعت و میهن پرستی در آدمیان ندارد. انسان معمولی گاه به پستی هایی تن می دهد و یا در برخورد با پدیده های پیرامونش چنان رفتاری دارد که با چنین ایده آل هایی، فرسنگ ها فاصله می گیرد. چنین فاصله هایی است که به تدریج می تواند افراد یک ملت را از فرهنگ ملی اش دور کرده و روح جمعی اش را آلوده سازد. انسان حماسی اما، انسانی که آرمانی او را هدایت کند فاسد نمی شود. چنین انسان هایی البته در تمام قرون و اعصار حضور دارند و مایه ی مباهات یک ملت اند تا علیه ظلم و ستم، ناجوانمردی و خودخواهی حاکمان، روباه صفتی، تبعیض طبقاتی، جنگ و کشورگشایی مبارزه کنند. اساساً تاریخ چنان ساخته شده است که برای پیشرفت آن، قهرمانی ضرور است. زیرا همیشه پیروزی امر نو، با تلاش های سخت همراه است. نه نیروهای کهن از سیطره و امتیاز خویش آسان دست برمی دارند و نه نظامات نو به آسانی استقرار می یابند. از این رو پهلوانان اساطیری با فلسفه و برداشتی خاص به وجود آمده اند. «رستم»، «اسفندیار»، «آشیل»، «زیگفرید»، «سامسون»، «هرکول»، «سهراب»، «هکتور» و … همه و همه به مرگ تن داده اند، ولی به زندگی با ذلت سر فرود نیاورده اند. به همین جهت می توان گفت حماسه ها و اسطوره ها درسی است بر نبرد، مقاومت، زندگی، و … نحوه ی مردن. به طور کلی افسانه ها و اسطوره ها بیان گر فرهنگ و تمدن هر سرزمین و قومی هستند و در واقع راه و روشی برای زیستن و مؤثر بودن، که در قالب شخصیت های تاریخی و اسطوره ای ظاهر می شوند. بررسی و مطالعه ی همین سرنوشت مشترک پهلوانان جاودانی موضوع بسیار مهم و جالب توجهی است که توسط روان شناسان، اسطوره شناسان و کارشناسان متون نوشتاری کهن بارها مورد توجه و موشکافی قرار گرفته است. بحث پیرامون چنین تحلیلی اما، در حوصله ی این نوشتار مختصر نیست. در این جا تنها به عنوان نمونه نگاهی می افکنیم به دو تن از این اسطوره ها و مقایسه ی آن ها تا از خلال آن، بتوانیم بحثی داشته باشیم پیرامون آثار جاودانی و سترگ «هومر» و فردوسی. اما قبل از آن، ذکر این نکته نیز حایز اهمیت است که در ادبیات کهن بسیاری از ملل، در اساطیر، افسانه ها، باورها و داستان هایشان، بارها از رویین تنان افسانه ای نیز سخن به میان آمده است. پهلوانانی که نامشان به عنوان سلحشورانی بی نظیر، نام آور و فوق متهور ذکر شده است. این رویین تنان اسطوره ای و فوق انسان ها اما، متعلق به یک قوم، ملت، نژاد و منطقه نیستند، بلکه ...
مقاله در مورد سیمین دانشور معصومه کیاهی دبیر ناحیه 2 همدان
سیمین دانشور یكی از نویسندگان بعد از جریان مشروطیت در ایران است كه به عنوان اولین زن ایرانی وارد عرصهی ادبیات ایران شد.سیمین، در سال 1300 در شهر شاعرپرور شیراز چشم به جهان گشود. پدرش دكتر محمدعلی دانشور. پزشك بود و مادرش قمرالسلطنه حكمت بود كه مدتی هم مدیر هنرستان دخترانه هنرهای شیراز بود و به حرفهی نقاشی مشغول بود.سیمین سه برادر و دو خواهر داشت و در خانوادهای اهل ذوق و هنر پرورش یافت.دوران ابتدایی و متوسطه را در مدرسهی انگلیسی «مهر آئین» به تحصیل پرداخت و در امتحانات نهایی شاگرد اول سراسر كشور شد. از همین رو، در دانشكدهی ادبیات دانشگاه تهران به تحصیل مشغول شد و در مدرسهای آمریكایی در تهران اقامت گزید.پدرش، در سال 1320، زمانی كه سیمین موفق به اخذ مدرك لیسانس شده بود، فوت شد و با وجود درآمد مكفی پدر و ثروت مادرش، برای مدتی مجبور به كار كردن شد. از جمله كارهایی كه سیمین به آن اشتغال داشت، معاونت ادارهی تبلیغات خارجی و همچنین نوشتن مقاله برای روزنامهی ایران با نام مستعار شیرازی بینام بود. برای مدت كوتاهی نیز در رادیو تهران مشغول بود.دكتر سیمین دانشور، در سال 1327 توانست اولین مجموعه داستانهای كوتاهش را با عنوان «آتش خاموش» منتشر كند كه برخی از داستانهای این مجموعه شانزده قسمتی، قبلاً در روزنامهی كیهان، مجلهی بانو و امید چاپ شده بود."آتش خاموش" اولین مجموعه داستان در ایران است كه نویسندهی آن یك زن ایرانی بوده است.در آخر بهار همان سال، پس از انتشار آتش خاموش، سیمین دانشور در مسیر بازگشت از شیراز به تهران با جلال آلاحمد آشنا شد و این تاریخ نقطهی عطفی در زندگی سیمین محسوب میشود؛ زیرا جلال آلاحمد نیز از نویسندگان به نام آن دوره است كه اولاً با بزرگان این عرصه آمد و شد دارد. ثانیاً ذاتاً نویسنده پرور است.سیمین دانشور در سال 1328موفق به اخذ مدرك دكتری ادبیات فارسی از دانشگاه تهران شد و رسالهی علمالجمال و جمال را كه در رابطه با ادبیات قرن هفتم است، به رشتهی تحریر درآورد.به مدت پنج سال با منتقدان بزرگی چون فاطمه سیاح، بهمنیار و ملكی و فروزانفر كار كرد. داستانهای نخستین خود را برای فاطمه سیاح میخواند و به تشویق و توسط او داستانهایش را برای مدت یك سال برای فردی میخواند و از نظرات او سود میجست. كه بعدها توسط جلالآل احمد متوجه شد، این فرد كسی نبوده جز صادق هدایت. كه به گفته خود سیمین به دور از هرگونه مریدپروری، آثار ابتدایی یك دختر جوان را با حوصله نقد میكرده است.در سال 1329 جلال آلاحمد و سیمین به رغم همهی مخالفتهایی كه از جانب خانوادهی جلال آلاحمد اعمال میشد، ...
مقاله ای کامل در مورد ادبیات حماسی - بخش اول
مقدمه در این نکته که حماسه ی ملی ایران بنیانی اساطیری دارد، اکثر دانشمندان اتفاق نظر دارند، اما باید چگونگی و کیفیت گذار از اسطوره به حماسه را در شاهنامه، تا آنجا که مقدور است، بررسی و تحلیل کرد. اساطیر هر ملتی پیرامون آفرینش، ایزدان، انسان و طبیعت، و ارتباط میان انسان و هستی، و نگهدارنده ی کهن نمونه های آن ملت است. از این رو، اسطوره های شاهنامه به نوعی روایتگر ساختارهای اجتماعی، آیین ها و نمونه های اخلاقی و رفتاری ایرانیان باستان به شمار می روند.از سوی دیگر، حماسه به روایاتی طولانی گفته می شود که عمدتاً منظوم اند و «به زبانی پهلوانانه سروده شده، از دلاوری های پهلوانان و شاهان بلندآوازه و قهرمان قوم در زمانی بسیار کهن (ولی نه آغازین بدان گونه که در اساطیر وجود دارد)، یا در عصر تاریخی و از فتوحات جهان گشایانه ی آنان یاد می کنند.در حماسه نیز می توان با رفتارهای اجتماعی و ساختار قومی آشنایی پیدا کرد، اما در اساطیر بیشتر با برداشت های جهان شناختی روبه رو هستیم.اسطوره و حماسه گاه چنان در هم ادغام شده اند که نمی توان آنها را کاملاً از هم جدا کرد. مثلاً کیومرثِ شاهنامه را نمی توان کاملاً از گیومرتن اساطیری جدا پنداشت. چون این دو مکمل یکدیگرند.کیومرث شد بر جهان کدخدای نخستین به کوه اندرون ساخت جای. کیومرث در اوستا gayo. Maretan و در پهلوی gayomard به معنای «زندگی میرنده» نام نخستین انسان است. در بندهش آمده که کیومرث پهنایش با درازایش برابر است، او را بیشتر به نطفه ی نخستین شبیه می سازد تا انسان واقعی و میان او و آسمان که آن هم درازا و پهنایش برابر است، نوعی شباهت و ارتباط دیده می شود. (بهار، ۱۳۷۵: ۴۹) این نطفه همان تخمه ی کیومرث است که از آن گیاه ریواس رویید که به نخستین جفت انسان، یعنی مشی و مشیانه مبدل شد (یار شاطر، ۱۳۶۸: ۵۲۶)معمولاً در اساطیر همه ی اقوام، خدایان اساطیری به نیاکان و فرمانروایان برتر تبدیل می شوند یا برعکس، «خدایان اساطیری گذشته خدایی را فرو نهاده، از عالم اساطیر به جهان حماسه فرود آمده اند و در عداد فرمانروایان و پهلوانان بزرگ و آغازین قوم خویش قرار گرفته اند.» (همان: ۹۵)منبع: pazhoheshkade.ir
فراخوان ارسال مقاله
فراخوان ارسال مقاله در مورد نقد و ادبیات تطبیقی به اطلاع کلیه اعضای محترم هیأت علمی گروههای ادبیات عربی، فارسی و علاقمندان به پژوهشهای نقد و ادبیات تطبیقی می رساند، گروه زبان و ادبیات عربی دانشکده ادبیات دانشگاه رازی با همکاری انجمن ایرانی استادان زبان و ادبیات عربی تصمیم به انتشار مجموعه مقالاتی درخصوص نقد پژوهشهای تطبیقی دارد. از این رو از همه علاقمندان تقاضا دارد مقاله های نقد خود را در خصوص پژوهشهای تطبیقی (کتاب و مقاله) به آدرس [email protected] ارسال نمايند تا پس از داوری و ارزیابی در نوبت چاپ قرار گیرد. محورهای پیشنهادی فراخوان به شرح ذیل است: 1- نقد مقالات ادبیات تطبیقی (عربی – فارسی) در مجلات مربوط از جمله: نشریه ادبیات تطبیقی، دانشگاه شهید باهنر کرمان؛ دانشگاه آزاد اسلامی و احد جیرفت؛ مجله ادبیات تطبیقی فرهنگستان؛ فصلنامه نقد و ادبیات تطبیقی؛ زبان و ادبیات تطبیقی تربیت مدرس و...2- نقد مجموعه مقالات همایشهای تخصّصی ادبیات تطبیقی از جمله: همایش ملی ادبیات تطبیقی، بناب، (1390)، همایش ادبیات تطبیقی دانشگاه رازی (1391) و.... 3- نقد کتابهای تألیفی در حوزه ی ادبیات تطبیقی4- پیشنهاد می شود مقاله های نقد در چارچوب زیر صورت گیرد: 1- معرفی کلی اثر2- تحلیل ابعاد شکلی اثر شامل:1- بیان امتیازات اثر 2- بیان کاستی ها 3- تحلیل ابعاد محتوایی اثر شامل: 1- بیان امتیازات 2- بیان کاستیها 3- بررسی و تحلیل عنوان 4- چکیده 5- کلید واژه 6- فرضیه یا سؤال تحقیق 7- مقدمه 8- پیشینیه تحقیق 9- بدنه پژوهش 10- نتیجه 11- پیشنهاد 12- منابع 13- میزان موفقیت نویسنده در پاسخ به سؤال یا فرضیه زبان مقاله فارسی است و هیچ محدودیتی از جهت تعداد صفحه مقاله وجود ندارد (از یک صفحه تا 20 صفحه) به یاری حق نقد هر مقاله با اطلاع نویسنده اصلی همراه با جوابیه او (در صورت تمایل) به چاپ خواهد رسید. اللهم وفقنا لما تحب و ترضی ===================== منبع:دکتر ضیغمی
مقاله درباره ی ادبیات شفاهی(2)
مقاله دربارهء ادبیات شفاهی(2) ادبیات شفاهی مادری که حرمتش را پاس نمیداریم نویسنده: محمد جعفری(قنواتی) «ما عادت کردهایم که ادبیات را همیشه،بهنحوی جدایی ناپذیر،پیوسته و وابسته به نوشتن تصور کنیم.اما در عالم واقع،ارتباط و پیوند میان این دو تصادفی و عرضی است و تنها به مرحلهء دومی در تاریخ ادبیات مربوط میشود.» (هـ.مونرو چادویک/ن.کرشاوچادویک) همانگونه که در مقالهء پیش اشاره شد1،ادبیات شفاهی (oral literature) یکی از اجزای مهم فرهنگ عامهء هر قوم و ملتی است.این اصطلاح در مقابل ادبیات تألیفی معنا و مفهوم پیدا میکند.از همین زاویه میتوان گفت که ادبیات به دو گروه کلی تألیفی و شفاهی تقسیم میشود.اهمیت ادبیات شفاهی در فرهنگ عامه،به گونهای است که گاهی از آن به جای اصطلاح فولکلور نیز استفاده میشود. از نظر تاریخی،ادبیات شفاهی یا ادبیات عامه(یا آنگون که در بسیاری از متون ذکر شده است،ادبیات عامیانه)بر ادبیات تألیفی تقدم دارد.زیرا انسان هزاران سال پیش از آنکه خط را اختراع کند و وارد مرحلهء تاریخی حیات خود شود،توانایی سخن گفتن را پیدا کرده بود. طبیعی مینماید که در آن دوران طولانی پیش از اختراع خط نیز انسانها برای پاسخگویی به کنجکاویهای خود،به تعلیل مسائل پرداخته باشند.یا آنکه برای کوتاه کردن ایام فراغت و بطالت،به نقل خاطرههایی از شکار یا مسائل دیگر میپرداختهاند.میتوان تصور کرد که انسان آن روزگار نیز با افسانهسرایی و افسانهپردازی،از یکسو مسائل ناشناختهای مانند رعدوبرق، رنگینکمان،توفان و سایر پدیدههای طبیعی و مسائلی مانند چگونگی آفرینش انسان را تفسیر میکرده و از سوی دیگر،تلاش او این بوده که با نقل برخی از تجارب برای سایرین،خود و دیگران را سرگرم کند.همچنین میتوان تصور کرد که چنین افسانههایی در پی نقلهای متواتر،پیرایش مییافتند و تخیل روایتکننده،در آن نقش و جایگاه نظرگیرتری پیدا میکرد.همین افسانهها پس از پیدایش خط،به رشتهء تحریر کشیده شدند. در حقیقت،بسیاری از قصهها،حکایتها و افسانهها پیش از اختراع خط وجود داشته و به طریق زبانی،از نسلی به نسل دیگر منتقل میشده است. مطالعات و پژوهشهایی که انسانشناسان روی اقوام ابتدایی در سدههای نوزده و بیست انجام دادهاند و همچنین گردآوری متون شفاهی تعدادی از این اقوام به وسیلهء پژوهشگران،گواه معتبری بر این موضوع است.2 نویسندگان کتاب«رشد ادبیات»،در این باره مینویسند:«بیشتر نوعهای ادبیات که ما با آنها آشنا هستیم،در میان مردمانی که نوشتن به کلی برای آنها مجهول و ناشناخته است(یا ...
مقاله در ادبیات عرب معاصر( از کتاب ملامح النثرالحديث وفنونه، عمر الدقاق)
بسم الله الرحمن الرحيم اصول مقاله اصطلاح مقاله مصدر ميمي است و در عصر جديد به يك موضوع نوشته شده ومكتوب كه يك راي خاص يا تفكر عمومي يا مساله علمي يا اقتصادي ويا اجتماعي را روشن می كند، گفته مي شود كه نويسنده آن را شرح وتوضيح مي دهد وبا براهين به اثبات مي رساند ومقاله بر سه عنصر استوار است :ماده ،اسلوب(يعني بيان وعبارت)وبعد از آن طرح يا اسلوب عقلي . هنگامي كه ماده از مسائل فكري باشد كه هدفش تعليم واقناع است ،واجب است كه درست وعاري از اشتباه وخطا وتناقض باشد تا اينكه به يك نتيجه معقول منجر شود .وناچار بايد چارچوب نگه داشت واز گزارش ونگارش احكام ونتايج بر حذر بود وهنگامي كه با جزئيات بسيار،حكم كلي ثابت شد ،مي توان احكام را تعميم داد وگرنه نويسنده در آنچه مي گويد ،ميانه روي كند وارزش مقاله به ميزان معلومات واطلاعات وحقيقي بودن آن است .اما طرح مقاله كه همان اسلوب معنوي آن از لحاظ تقسيم وتبويب وترتيب آن است تا مباحث آن پي در پي باشد به طوري كه هر قضيه اي نتيجه اي براي ماقبل ومقدمه اي براي ما بعد خود باشد تا اينكه همگي به هدف مورد نظر منتهي شود .اين طرح بر مقدمه ومتن اصلي وخاتمه استوار است .مقدمه از معارف مسلم كه خوانندگان به آن آگاهند ،نگاشته مي شود ،كوتاه ومرتبط با موضوع ديگر است وياريگر فهم مطالبي است كه فرد راجع به موضوع آماده كرده است ونيز معارفي كه مرتبط با موضوع يا متن اصلي به ان پرداخته شده است . .العرض يا اصل موضوع ويا متن اصلي همان نكته هاي اساسي است كه نويسنده به آن مي پردازد چه به يك نتيجه وچه به چند نتيجه ونتايج زيادتري منجر شود در هر صورت به يكديگر ارتباط دارند ودر برابر يك ايده ي اساسي كرنش مي كنند . متن اصلي منطقي است ومهمتر را بر مهم مقدم مي كند وبا برهانها واستدلالها تاييد مي كند وبه اثبات مي رساند ورو به سوي خاتمه وپايان در حركت است زيرا خاتمه ،فانوسي است كه هدف موضوع است وخاتمه همان ميوه ي مقاله است وفصل الخطاب است .وناچار بايد نتيجه طبيعي مقدمه ومتن اصلي وواضح وروشن وخلاصه ي عناصر اصلي كه هدف ،اثبات انها است ،مي باشد .خاتمه ،دور انديشي اي است كه بر قانع سازي ويقين دلالت دارد ونيازي به چيز ديگري كه در مقاله هدف نيست ،ندارد . وروشهاي مقاله نويسان اختلاف زيادي با هم دارد كه ما با دقت ويژگي هاي اسلوب مقاله را بررسي مي كنيم .احمد امين اسلوبي ارام وروشن دارد كه به سوي معني گرايش دارد وبيشتر از اينكه توجه به لفظ وآرايه هاي بديعي وازدواج وتوازن داشته باشد ،اهتمام به معني دارد وطه حسين روشي دارد كه منحصر به اوست وباعث شهرت او شده است .اما با اين وجود ،ما مي توانيم بگوييم :ويژگي لازم براي ...
در مورد ادبیات نمایشی
در مورد ادبیات نمایشی نمایش یا درام به معنای نشان دادن، باز نمودن و مرادف اصطلاحات تماشا، تقلید و بازی است؛ در اصطلاح به هر اثری که برای اجرا در روی صحنه تئاتر توسط بازیگران نوشته شده باشد، نمایشنامه میگویند. مهد نمایش یا درام، یونان باستان بوده است. «دراما» در یونانی به معنای کار یا عملی است که واقع میشود؛ و در اصل هنری است که روی صحنه میآید. ادبیات نمایشی یا دراماتیک بر اساس تقسیم بندی ارسطو یکی از انواع مهم ادبیات بوده و به دو نوع کمدی و تراژدی تقسیم میشود: تراژدی، نمایشِ اعمال مهم و جدی است که در مجموع به ضدِ قهرمانِ اصلی تمام میشود و هسته داستانی((plot به فاجعه (Catastrophe) منتهی میشود؛ این فاجعه معمولاً مرگ قهرمان تراژدی است؛ مرگی که اتفاقی نیست بلکه نتیجۀ منطقی و مستقیم حوادث و مسیر داستان است. یونانیان نخستین تراژدی نویسان بودند. چند اثر مهم تراژدی دنیا عبارتند از: رمیو و ژولیت، اُتلٌو، و مکبث از شکسپیر؛ تراژدی «آندروماک» اثر «راسین». در ادبیات ایران، نمایش به مفهوم واقعی و رسمی کمتر قدمت دارد؛ اما، با توجه به ویژگیهای تراژدی، نمایشِ سنتی «تعزیه» که قدیمیترین نمایش بومی ایران است، میتواند در چارچوب تراژدی قرار بگیرد.نوع دوم ادب دراماتیک، «کمدی» “Comedy” است. کمدی اثری نمایشی است که با جلب توجه بیننده به خود، باعث سرگرمی می شود. هدف کمدی خنده و تفریح است؛ اما، در واقع مسایل جدی در پردۀ شوخی طرح میشود؛ از نمونه های خوب کمدی «سفر دراز روز در شب» اثرِ «یوجین اونیل» و «شب دوازدهم، توفان، هیاهوی بسیاری برای هیچ» از آثارِ «شکپیر» است. شاید بتوان معادل کمدی در ایران را، در بخش نمایشهای سنتی، مثلِ بقال بازی، نمایش تخته حوضی یا سیاه بازی دانست که برای ایجاد روحیه شادی و خنده در بین مردم اجرا میشده است.تاریخچه ادب دراماتیک بیتردید به یونان باستان میرسد. در این کشور باستانی، به نمایش توجه و اهمیت زیاد داده می شد و اولین بار ارسطو به صورت کلاسیک بدان پرداخت، به نحوی که آراء ارسطو، منبع مهم و اولیهای است که هنوز هم مورد مطالعه و استفاده است.به طور کلی درام در اکثر تمدنهای قدیم وجود داشته و جزء مراسم مذهبی محسوب میشده است؛ زیرا در آن مراسم به تجلیل خدایان و مردگان و از کیفیت گناهان و امثال این موضوعات سخن میرفته است. سابقۀ درام در مصر به حدود چهار هزار سال قبل از تولد مسیح میرسد. در روم باستان درام بسیار رواج داشته و در اروپای قرون وسطی، کلیسا بر اثر علاقه مفرط مردم به تئاتر، درام مذهبی را به وجود آمد که در آن زندگی مسیح و قدسیان به صحنه میآمد. در اروپای عصر رنسانس، درام ...
ادبیات عرب
ادبیات عرب زبان عربی گذشته از پیوند هزارو چند ساله اش با زبان فارسی ، زبان دین ماست و لذا برای بررسی آن حتما لازم است که ادبیات عرب و تاریخ ادبیات عرب برسی شود . تا دوره های ادبی از جاهلیت تا عصر ما و آثار هر عصر و نیز عوامل فرهنگی و غیر فرهنگی موثر در آن ، کاملا روشن شود و تمام خطوط و جزئیات شخصیت روانی و اجتماعی و هنری ادبا به وضوح تصویر شود.عربها واژه ادب رادرمعانی مختلفی به کار می برند ، در زمان جاهلیت به معنی دعوت به طعام مهمانی ( مأدوبه ) بود. و در جاهلیت و اسلام به خلق کریم و حسن معاشرت با خواص و عوام به کار می رفت. سپس بر تهذیب نفس و آموزش صفات پسندیده و معارف و شعر اطلاق شد. در قرن نهم میلادی و قرون بعد از آن همه علوم و فنون را از فلسفه و ریاضیات و نجوم و کیمیا و طب و اخبار و انساب و شعر و جز آن را از آنگونه معارف والا که در بهبود بخشیدن به روابط اجتماعی به کار می آید در بر می گرفت. در قرن دوازدهم ، لفظ ادب در شعر و نثر و آنچه به آن دو مربوط است چون نحو و علوم لغت و عروض و بلاغت و نقد ادبی استعمال شد. ادب عربی به دو قسم تقسیم می شود: ادب انشائی یا ایجادی و ادب وصفی یا موضوعی که نخستین آن شامل شعر و نثر است و دومی شامل تحلیل ادبی و تاریخ ادب فنون ادبی عربی نیز بر دو قسمک می باشند: فنون ادبی شعری و فنون ادبی نثری . فنون ادبی شعری عبارتند از شعر قصصی یا حماسی ، شعر غنائی ، شعر تمثیلی و شعر تعلیمی . ادب عربی قدیم از شعر حماسی و تمثیلی خالی است. زیرا قوم عرب کمتر شهرنشین بود و بیشتر به واقعیت گریش داشت و از این رو تخیلش بارور نشده بود. از طرف دیگر شیوه کسب روزی به وسیله شعر که در میان شاعران قوم رواج گرفت جائی برای سرودن اشعار حماسی و تمثیلی باقی نگذاشت. با این همه اگرچه ادب عربی از آثار حماسی بلند و طولانی خالی است از قصائدی که در آنها روح حماسی می باشد خالی نیست. اما فنون ادبی نثری عبارتند از تاریخ و خطابه و قصه و تعلیم و رسائل . ادب قدیم عربی از داستانهای طولانی نیز خالی است. عرب نثر را به دو گونه می نوشت:نثر مرسل و نثر مسجع. در میان اعراب شعر بیش از نثر عرصه بروز یافت و از سجع آغاز شد و به ارجوزه ها رسید و از آنجا به اوزان مختلف راه یافت. دوره های ادب عربی نیز در سه نهضت منحصر می شود: نهضت جاهلی و اموی ، نهضت عباسی ، نهضت جدید.بنابر این این دوره ها از عصر جاهلیت شروع می شوند و تا ظهور اسلام و بعد از آن حمله مغول و تأثیر آن بر ادب عربی کشیده می شوند. بر اساس موشکافیهای تاریخی و ادبی و مطالعه تطبیقی زبان شناسانه باید به اصالت شعر جاهلی نظر داد. و شعر عربی پس از آن دجار تحول و دگرگونی گردید و شاعران معروفی چون امرئ القیس و زهیر ...