مرثیه در سوگ مادر
مرثیه خوان
در سوگ پدر: صد بار خدا مرثیه خوان کرد مرادر بوته ی صبر امتحان کرد مرا هرگز نشکست پشتم از هیچ غمیجز مرگ پدر که ناتوان کرد مرا
مرثیه یک بردار شیعه در سوگ یک برادر سنی
مرثیه یک بردار شیعه در سوگ یک برادر سنی هوالباقی درسوگ دعبل کردستان بنام پروردگار قلم وبیان خبر کوتاه بود و تکان دهنده. شاهرخ اورامی شاعر خوش قریحه ، بدیهه گو و متعهد کردستان ، آن سرخ زبانِ داربردوش از دیار فانی پرکشید و در ملاء اعلی جای گرفت. خبری که کردستان را به لرزه انداخت و مردم را به حرکت درآورد. بر سر و سینه زنان، سراسیمه به خیابانها ریختند. کسی نمیخواهد باور کند که آن جان شیفته و روح بلند و آن بلبل غزلسرا و زبان آور دیار شعر و هنر از باغ ادب کردستان هجرت کرده و در جوار قُرب الهی بر شاخسار سدره المنتهای وصل آشیان گزیده حتی شنیدنش هم کام جان را تلخ و دل را به درد می آورد. براستی خاطرات سی ساله با او را با کدامین بضاعت علمی و ادبی به رشته تحریر درآورم. هیهات اگر به رغم احساس دِین قادر به ادای آن باشم . او عظمتی بود که توصیفش جز از همگنانش بر نمی آید. اما چه کنم اگر نگویم و ننویسم هم نشاید که عذر تقصیر در میدان دوستی وداد پذیرفتنی نیست. براستی چگونه باورکنم که دیگر مسجد جامع دیار شهیدان ، سریش آباد چهره ملیح تو را نخواهد دید و فریاد رسا وغرور آفرینت را نخواهد شنید. هنوز سیمای نورانی و طنین دلنوازت در برابر دیدگانم مجسم است و پرده دل اندوهبارم را می لرزاند که با اخلاصی از عمق وجود و با حرارتی برخاسته از آتش عشق به ولایت نغمه دلدادگی سردادی که : سنیم سنی ولیکن حب آل مصطفی دین و آئین من و آبا ء و اجداد من است شیعه و سنی ندانم دوستم با هر که او دوست باشد دشمنم با آنکه او را دشمن است و آنگاه که نام و یاد شهیدان سرافراز کردستان فضای مسجد را عطرآگین می ساخت و خون غیرت و مردانگی را در رگها به جوش می آورد به وجد آمده و با شوری وصف ناپذیر ترانه محبت سردادی و شعر بلند شیخ رضا طالبانی را با صدای رسا در جام دلهای مستمعین ریختی: که لافت از عشق حسین است و سرت بر گردن است عشقبازی سر به میدان وفا افکنده است و دلنوشته خودت را تقدیم آستان علمدار رشید کربلا کردی که : دیده بر آب و دلی پیش برادر دارد نتواند که دل از روی مهش بردارد من فدای تو کنم شعر و شرار دل خویش چونکه اورامی ترا شفیع محشر دارد آری شاهرخ عزیز اینها نقش ماندگار تو بود بر در و دیوار مسجد جامع سریش آباد که درست یک هفته قبل از هجرتت در پنجمین کنگره کشوری شعر عاشورایی ، هنرمندانه نگاشتی و تصویر کردی تا بمثابه سند مودّت تو به اهلالبیت علیهم السلام جاودانه ماند و در یوم الورود به عرصات ...
از سوگ سیاوش تا مرثیه ی حسین 2
1-2-2-1 سیاوش دارای فره ایزدی یکی از مشخصه هایی که بر پریزادگی سیاوش دلالت دارد داشتن فره ایزدیست. فره نیرویی کیهانی و ایزدی است که به واسطهی خویشکاری، از جهان خدایان به انسان برگزیده منتقل میشود(زمردی،3239:1385) سیاوش با سخن گفتن از فره ایزدیاش به تبار فراسویی خود اشاره و در پاسخ به پرسش سودابه، راز مگوی ازلی بودن و آفرینش از فر الهی خود را برای سودابه آشکار میکند (فردوسی،209:1383). سخن رازگونهی سیاوش میتواند به بخش از میان رفتهی داستان او اشاره داشته باشد که بر پایهی آن سیاوش انسانی از گونهی دیگر است. اشارهی گریسوز به شاخ ایزدی سیاوش (همان،255:1970)، فرا مردمی بودن سیاوش از نظر افراسیاب (همان،236)، ادعای خود او که جهان را زیر فر کلاهش میداند(همان،672،219) و نیز نماز بردن و پرستش پردیگان شاهی(همان،205)، همه پریزادگی سیاوش را تایید میکنند. این توصیف و پرستش آیینی او میتواند به پیوندی از یک باور کهن در بافتی نو اشاره داشته باشد که سیاوش را تا سر حد ایزدی شایان ستایش، بالا میبرد و در ردیف مغان و خدایان نرینهای جون مردوک و آدونیس و ایزدان نباتی چون تموز و ایشتر قرار میدهد. همچنین میتواند خاطرهی پرستش پری را که در نقش باروری "مام- ایزد بزرگ" ظاهر میشد، فریاد آورد(سر کاراتی،5-24،1385). سیاوش برای پیشگویی حوادث آینده از فره اهورایی خویشتن یاری میگیرد(فردوسی ،247:1386). همچنین از آن برای ساخت بهشت زمینی گنگدژ یاری گرفته، بهطوری که گویا این بنا را در ارتباط با سرش ساخته است(همان:249). رفتار آیینی و داوری شگرف پردگیان و استقبال کنندگان او و صراحت خود او درباره فره ایزدی اش می تواند این انگاره را تقویت بخشد که سیاوش خدای غله و باروری است و داستان او از اسطورهی بین النهرینی تموز مایه گرفته است، چنانکه بهار نیز شخصیت سیاوش را در ایام بسیار کهن، متعلق به دموزی، ایزد شهید شونده میداند که در اثر جابجایی و دگرگونی به داستان سوگآور سیاوش و بازگشت کیخسرو (حیات مجدد او) تبدیل شده است(بهار،1-170:1384). 1-2-3 مادر سیاوش نام و نشان مادر سیاوش در هیچ یک از منابع حماسی_اساطیری نیامده است. این بینامی، ناشناختگی و حضور مبهم و راز آمیز او و خروج ناگهانی اش از دایرهی داستانی شاهنامه، پژوهشگران را به وجه اسطورهای کهن در زندگی او رهنمون میکند. برخی مادر سیاوش را در مفهوم کهن اسطورهای خود پری میدانند(آیدنلو،28:1384) که در اثر جابجایی ادبی اساطیر تعییر ماهیت میدهد و نقش اساطیری خود باروری را با به دنیا آوردن سیاوش انجام میدهد(چون مریم، عیسی را). برخی دیگر او را کهن الگوی دوشیزگان زایندهی سوشیانتها میدانند ...
از سوگ سیاوش تا مرثیه ی حسین 6
فصل 3 3-1 از سوگ سیاوش تا مرثیه حسین 3-1-1 حسین و سياوش، مظهر شهادت خون شهيد در هر فرهنگي درخت دين را تغذيه و بارور ميكند، از اين رو مساله شهادت در ارتباط با شخصيت سياوش چه در بعد اساطيري و چه در بعد حماسي، مساله اي محوري و اساسي به نظر ميرسد، زيرا با مرگ اوست كه اسطوره شهادت در بطن فرهنگ ايراني شكل ميگيرد و تا مدتها پس از اين ادامه مييابد.سياوش، نمونه تكامل يافته انساني است كه در همه ابعاد بشري به رشد و تكامل رسيده است، لذا طبيعي است كه منشا و آغازگر طيفي از تقدسها و ارزشهاي اجتماعي به شمار ميآيد. او همواره نماينده كساني است كه در راه پيشبرد مصالح جامعه، قرباني كجانديشي، جهالت و سوءظن اطرافيان ميشوند، بههمين دليل است كه از گذر اسطوره به حماسه و حماسه به تاريخ افراد زيادي جانشين او شدهاند. سياوش در اسطوره خداي گياهان است، او بايد بميرد تا سرسبزي و طراوت به طبيعت برگردانده شود؛ اين باور در حماسه ملي نيز به نوعي راه يافته و آن وقتي است كه پس از شهادت از خونش گياه پرسياوشان ميرويد. اين گياه تقويت كننده باورهايي است كه او را ايزد نباتي ميداند. شهادت سياوش تنها به بعد اساطيري محدود نميشود. او به همراه اسلام به عنوان باور راسخي كه بيشتر حركتهاي فرهنگي ايراني را تغيير داد از فرهنگ ايراني به فرهنگ ايراني-اسلامي منتقل ميشود. انساني كه در اين تحول فرهنگي ميزيست، بر آن بود كه با حفظ ديدگاهها و آرمانهاي سنتي پا در مرحلهی جديدي از تمدن و اعتقادات ديني بگذارد و جامعه فاخر هويت اسطورهاي و حماسي خود را بر تن يك شخصيت ديني بپوشاند. تحول اساطيري سياوش در طول تاريخ به صورت حسين رخ مينمايد. در واقع سياوش اسطورهاي، جاي خود را به حسين تاريخي ميدهد. مردم ايران با پشتوانه عظيمي از شهادت سياوش، ياد حسين را گرامي ميدارند. شهادت نوعي حماسه منفي است، چه در حسين و چه در سياوش، آرزو يا اراده بالقوه مريدان كه زاده نميشود و جسميت نمييابد، به مرادي كامل و مردي آسماني منتقل ميشود. در دنيايي كه آدمي به هر تقدير ناچيز ميشود، مرگ فرجام كار محترمان است، به ويژه كه او تجسد اراده محبوس هواخواهان باشد و هرچه مرگ نارواتر و غمانگيزتر، اجابت نيازهاي روح پيران تمامتر! از اين نظرگاه شهادت فرجام به كمال و ضروري چنين قهرماني است.(مسكوب، 1354: 93) پس مي توان شهادت سياوش را در جامعه ايراني كه به نوعي كهن الگوي شهادتهاي تاريخي پس از خود است، نوعي تعالي دانست، زيرا مرگ چنين انساني به مراتب ارزشمندتر از زندگي اوست. مرگ سياوش، شهادت مقدسي است كه او را با راستي و يگانگي به اتحاد ميرساند؛ زيرا اگر چه ...
مرثیه
مرثیه شعری را گویند که در سوک خویشاوندان ، یاران ، پادشاهان، وزیران ، برگان قوم،عالمان دین و ذکر مصیبت ائمه معصومین ، به ویژه امام حسین (ع) و یاران او، سروده شده باشد. در گذشته می پردازد، شان و مقام او را تجلیل می کند و از دست رفتنش را ضایغعه ای عظیم جلوه می دهد و در بی وفایی دنیا و مساله مرگ و زندگی سخن می گوید و بازماندگان را به صبر و شکیبایی فرا می خواند . مرثیه بر حسب نوع رابطه شاعر و شخص در گذشته ، ممکن است پرتکلف ، خشک و بی روح یا پر احساس ، جانسوز و جذاب باشد . نخستین مرثیه هایی که در ادب پارسی به جای مانده ، اشعاری است که رودکی سمر قندی در رثای دو شاعر هم عصر خویش ،ابوالحسن مرادی و شهید بلخی ، سروده است، سپس ابوالعباس فضل بن عباس ربنجنی بخارایی در 331 ق در سوک نصربن احمد سامانی و شاد باش جانشین وی ، مرثیه ای سروده و ابومنصور عماره مروزی ، شاعر اواخر عهد سامانیان ، در سوک ابو ابراهیم اسماعیل بن نوح ، معروف به منتصر مرثیه ای گفته است. فردوسی نیز در شاهنامه ، افزون بر شعری که در رثای فرزند از دست شده خویش سروده ، در سوک قهرمانان شاهنامه نیز مرثیه هایی دارد. شاعران در مرثیه سرایی غالبا ترجیعات را بر می گزینند و پس از آن ، از قصیده بهره می جویند ، اما خود را بدین دو قالب شعری محدود نمی کنند . گاهی که شاعر شاعر به مناسبتی ، تنها یک قالب را برای بیان مقصود برگزیده ، مرثیه نیز در همان قالب می سراید، مانند مرثیه های شاهنامه، که در مثنوی بحر متقارب ، قالب ویژه شاهنامه سروده شده است و مرثیه های حافظ که بیشتر در قالب غزل آمده است. خاقانی شروانی مرثیه هایی را که در سوک عموی خویش گفته ، در قالب قطعه آورده و گاهی قالب های دیگری چون رباعی نیز مورد استفاده قرار گرفته است. مرثیه رابر حسب مناسبات سراینده با شخص در گذشته به مرثیه رسمی و شخصی و مذهبی تقسیم می کنند. مرثیه رسمی در سوک ارباب قدرت، یعنی پادشاهان ، وزیران و بزرگان کشور یا وابستگان آنها، سروده می شود. این گونه مرثیه ها را معمولا شاعران درباری می گویند. آنان گاهی به علت تاثر از درگذشت ممدوح خویش که ازو ی صله دریافت می کرده و مورد توجه و عنایت وی بوده اند ، به سرودن مرثیه برانگیخته می شوند ، اما غالبا بر حسب وظیفه یا بنا به دستور پادشاه یا بزرگان کشورا ین کشورا ین کار را می کنند. مرثیۀ رسمی چون بنا بر وظیفه سروده می شود پرتکلف و خشک و بی روح است. از مرثیه های رسمی می توان مرثیۀً عمعق بخارایی را که به دستور سلطان سنجر و در مرگ دخت راو ، مه ملک خاتون سروده ، نام برد. مرثیهً فرخی سیستانی در سوگ سلطان محمود غزنوی ، مرثیۀ امیر معزی در سوگ سلطان ملکشاه سلجوقی و مرثیۀ انوری ...
دانلود نوحه و مداحی
به مناسبت شهادت جانسوز دختر پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها تعدادی نوحه و مداحی برای دانلود گذاشته شده تا عزیزان از آن استفاده کرده و به آن بزرگ مرتبه تقرب پیدا کنند : نوحه جانسوز ترکی با صدای محمود کریمی دانلود نوحه و مرثیه ببار ای بارون در سوگ شهادت حضرت فاطمه (س) دانلود