مدح امام زمان
دانلود نواهای مخصوص امام زمان (عج) در قالب 210 قطعه صوتی و تصویری
دانلود نواهای مخصوص امام زمان (عج) در 116 قطعه صوتی (سری اول) مناجات با خدا و امام زمان(عج) (محمود کریمی) – خدایا اگر بندهای بدکارم (محمود کریمی) – من بلا گردون روی دلرباتم (محمود کریمی) – عمری در آرزوی وصال تو سوختیم (سعید حدادیان) – حیفه که ناز قدمها رو سر زمین بشینه (سعید حدادیان) – آه ای خدا خسته شدم از توبههای الکی (سعید حدادیان) – ز دست دیده و دل هردو فریاد – سبک دشتی (سعید حدادیان) – بیا که قصر امل سخت سست بنیاد است (محمد رضا طاهری) – اگر تا قیامت عذابم کنی (محمد رضا طاهری) – مرا ز رحمت و لطف و عطا پذیرفتی (محمد رضا طاهری) – با خدا خواهی شوی نزدیک از خود دور باش (محمد رضا طاهری) – ای ماه رو که دلهاست مشتاق روی ماهت (محمد رضا طاهری) – این دل که شد ز روز ازل مبتلای تو (حسن خلج) شنیده ام سخنی خوش که پیر کنعان گفت (حسن خلج) مرا نه سر نه سامان آفریدند (حسن خلج) – یا رب برسان تو مهدی غائب را (حسن خلج) – مرا نه سر نه سامان آفریدند (حسن خلج) – دل غم پر شد از غم از غم من (حمید علیمی) چو بخت نیست که شایسته وصال تو باشم (حمید علیمی) خواهم که به زیر قدمت زار بمیرم (حمید علیمی) گویند تویی ماه دلم یوسف زهرا (حمید علیمی) بی ارزشم و جز تو خریدار ندارم (حمید علیمی) تا عمر بود در هوس روی تو باشم مناجات با امام زمان(عج) (مهدی سلحشور) – اگر روزی تورا می یافتم از ناکجایم (جواد مقدم) – بی تو ای صاحب زمان، بیقرارم هر زمان (محمود کریمی) – ای دل طوفانیم آرام باش (محمد رضا طاهری) – ای غائب از نظر به خدا می سپارمت
مدح آقا امام زمان ( عج )
مدح زیبای امام زمان (عج)<?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" /> اي طبيبا به سر بستر بيمار بيا بهر دلداري دلسوخته زار بيا تو كه دل را به نگاهي بربودي ز كفم بپرستاري بيمار دل افكار بيا آتش هجر تو سوزانده همه هستي من به تسلاي دل و جان شرربار بيا اشك هجر است كه از ديده من ميبارد بهر غمخواري اين چشم گهر بار بیا دل من خون شد و از ديده برون ميريزد به تماشاي دل و ديده خون بار بيا يوسف فاطمه (ع) بين منتظران منتظرند پرده بردار ز رخ بر سر بازار بيا چرا ز کوی عاشقان دگر گذر نمی کنی چه شد که هر چه خوانمت به من نظر نمی کنی مگر مرا ز درگهت خدا نکرده رانده ای دگر برای خدمتت مرا خبر نمی کنی خدا گواه من بود که قهر تو کشد مرا زقهر با غلام خود چرا حذر نمی کنی نشسته ام به راه تو به عشق یک نگاه تو زپیش چشم خسته ام چرا گذر نمی کنی تو ای همای رحمت ای جهان به زیر سایه ات چرا نظر به مرغکی شکسته پر نمی کنی نگر به خیل سائلان به سامرا و جمکران زباب خانه ات چرا سری به در نمی کنی ؟ روزوشب سرگشته هامون منم لیلی لیلاتویی مجنون منم یابن طه گرچه من نانقابلم برسرراهت نشستم سائلم هرچه میخواهی برایم ناز کن این منم درمی زنم درباز کن اسیر دربندتوام مولا تشنه لبخندتوام مولا اباصالح دلم سامان ندارد مگرهجرتوراپایان ندارد اباصالح بیادردم دواکن مراازدیدنتحاجت رواکن اباصالح مراباروسیاهی به خودراهم بده بایک نگاهی اباصالح فقیرم من فقیرم بده دستی که دامانت بگیرم اباصالح توخوبی من بدم بد مراازدرگهت ردم مکن رد اباصالح چه خوش زیبده باشد که تو لعل لبت پرخنده باشد اباصالح عزیزآل یاسین بیادر جمع مایک لحظه بنشین
امام زمان(عج)-مدح
من کیم قلب وجودم من کیم جان جهانممن کیم نور عیانم من کیم سرّ نهانممن کیم کهف حصینم من کیم مهد امانممن کیم مولای خلقت در زمین و آسمانممن کیم فرمانروای ملک حیّ لا مکانممن کیم فرزند زهرا مهدی صاحب زمانممن کیم من آسمانی مصلح خلق زمینممن کیم من دست تقدیر خدا در آستینممن کیم من وارث پیغمبر و قرآن و دینممن کیم سر تا قدم مولا امیرالمؤمنینممن کیم من آخرین تیر الهی در کمانممن کیم فرزند زهرا مهدی صاحب زمانممن کیم من آفتاب یازده خورشید نورممن کیم من مصحفم، توراتم، انجیلم، زبورممن کیم من مظهر عفو خداوند غفورممن کیم من آن کلیم استم که عالم گشته طورممن یگانه مصلح عالم امام انس و جانممن کیم فرزند زهرا مهدی صاحب زمانمماه شعبان خنده زن بر آفتاب منظر منبوسه گاه جدّه ام زهرا جبین مادر منسیزده معصوم را روح و روان در پیکر منجان به قرآن می دهد لعل لب جان پرور مننقش جاء الحقّ به بازویم شهادت بر زبانممن کیم فرزند زهرا مهدی صاحب زمانمپیشتر از آنکه کامم تر شود از شیر مادرداشتم بر آسمان معراج چون جدّم پیمبربر لبم گردید جاری آیه ی قرآن چو حیدربر همه مستضعفین دادم نوید فتح را سربا گل لبخند، بابا بوسه می زد بر دهانممن کیم فرزند زهرا مهدی صاحب زمانممن به چشم شیعیانم جلوه ی الله و نورممن میان دوستانم، گر چه پندارند دورمملک هستی بحر موّاجی بود از شوق و شورمدوستان آماده نزدیک است ایّام ظهورممی رسد دیگر به پایان انتظار شیعیانممن کیم فرزند زهرا مهدی صاحب زمانم گر چه چون یوسف به چاه غیبت کبری اسیرمهر کجا باشم به کلّ عالم خلقت امیرمغیبتم را هست سرّی نزد دادار قدیرمتا در اقطاع زمین با دوستانم انس گیرمگه به سهله گه به کوفه گه به قم گه جمکرانممن کیم فرزند زهرا مهدی صاحب زمانممن همان خون خدا هستم که در جوش و خروشمبانگ هل من ناصر جدّم بود دائم به گوشمپرچم سرخ حسین ابن علی باشد به دوشمپر شود از عدل این عالم به عزم سخت کوشمچون پیمبر گلّۀ صحرای هستی را شبانممن کیم فرزند زهرا مهدی صاحب زمانمجامه ی ختم رسل پوشیده بر قدّ رسایمذوالفقار مرتضی در پنجه ی مشکل گشایمچارده خورشید پیدا در جمال دلربایممی رسد از کعبه بر گوش همه عالم صدایمجمع می گردند در یک لحظه گردم دوستانممن کیم فرزند زهرا مهدی صاحب زمانممی رسد روزی که با عدلم اروپا را بگیرموز پی احیای قرآن کلّ دنیا را بگیرمپنجه ی قهر افکنم حلقوم اعدا را بگیرمداد حیدر، داد محسن، داد زهرا را بگیرمداد ثاراللّهیان را از یزیدی ها ستانممن کیم فرزند زهرا مهدی صاحب زمانممنتظر باشید مهدیّون به امیّد وصالممی رسد روزی که گیرم پرده از ماه جمالممن امید مصطفی من آرزوی قلب آلممن شما را آبرویم، عزّتم، قدرم، ...
شعر در مدح امام زمان (عج)
ساقیا امشب قدحی می ده کز عشق تو بی قرارم شدم از مستی فارغ از هستی می و میخواری شده کارم ای گل نازم بت طنازم بی تو در سوز و گدازم شده ام تنها بی تو در دنیا دیگر آیم به چه کاری داغ گیسویت خال دلجویت بی گنه کرده شکایت منم آن صیدی که گرفتارم به کمند زلف سیاهی بسته آن مهرو با خم گیسو از هر سو راه فراری شده ام مجنون بی سر و سامون چه کنم با گردش گردون من و شیدائی غم رسوائی جز عشقت چاره ندارم تو چه زیبائی تو چه رعنایی دل را آسان میرب
شعر مدح امام حسین (ع)
روز الست، روز ازل، لحظه های عشقروزی که آفریده شد عالم برای عشقروزی که آفرینش گیتی تمام شدآغاز شد به دست خدا ماجرای عشقبودیم گر چه در دل سر گشتگان ولیکم کم شدیم بین همه آشنای عشقچشمی میان آن همه ما را سوا نموددل را ربود و داد دلی مبتلای عشقدستی به روی شانه مان خورد و ناگهانما را صدا نمود کسی با صدای عشقروز الست لحظه ی آغاز عاشقیما را خدا نمود اسیر خدای عشقعکس خدا نشسته بر آئینه هایمانروز ازل حسینیه شد سینه هایمانهستی بهانه بود که سرّی بیان شودمستی بهانه بود که ساقی عیان شودخلقت ادامه یافت و رازی گشوده شدتا معنی وجود زمین و زمان شودبا دست غیب وقت ظهورت نوشت عشقوقتش رسیده نوبت دیوانگان شودقلب مدینه می طپد از خاک پای توجاروکش همیشه ی این آستان شودحتی بهشت با سر مژگان رسیده استتا قبله گاه وسعت هفت آسمان شودتو حیدری، تو فاطمه ای، تو پیمبریسوگند بر خدا که خداییش محشریبی تو هزار گوشه ی دنیا صفا نداشتاصلاً خدا بدون تو این جلوه را نداشتگیرم هزار کعبه خدا خلق می نمودچنگی به دل نمی زد اگر کربلا نداشتحتی ز معجزات مسیحا خبر نبودمشتی اگر ز خاک قدوم شما نداشتبی تو هوای خانه ی زهرا گرفته بوداین قدر جلوه جاذبه ی مرتضا نداشتشکر خدا که خانه تان هست روی خاکور نه زمینِ تیره که دار الشفا نداشتمجموعه ی خصائل بی انتها شدییک جا تمام سلسله ی انبیا شدیگیرم بهار نیست دمی جانفزا که هستگیرم بهشت نیست غبار شما که هستبر خشت خشت کعبه نوشتند با طلاگیرم که قبله نیست ولی کربلا که هستدر ازدحام خیل گدا جا اگر کم استتشریف آورید دو چشمان ما که هستجایی اگر نبود خدا را صدا کنیدباب الجواد و سایه ی ایوان طلا که هستکوتاست سقف عالم اگر وقت پر زدنغم نیست روی گنبد و گلدسته ها که هستخوش گفته اند قطره که دریا نمی شودهر یوسفی که یوسف زهرا نمی شودتو آمدی قیامت کبری رقم زدیبر تارُک همیشه ی عالم علم زدیمی خواستی که رشک برند دیگران به منزلف مرا گره به نسیم حرم زدیحس می کنم میان دلم بوی سیب رااز آن زمان که در حرم دل قدم زدیمی خواستی که شعله بگیریم بی امانآتش به جان هر غزل محتشم زدیبا شیر، طعم روضه تان را چشیده اموقتی سری به چشم ترِ مادرم زدیمجنون کوچه های غمم دست من بگیردل تنگ دیدن حرمم دست من بگیرتو تشنه و دریغ ز یک جرعه آب، آهتو تشنه و تمامی صحرا سراب، آهدر زیر نیزه های شکسته نهان شدیبا زخم های تازه تر و بی حساب، آهیک سوی صدای العطش آرام می رسیدیک سو صدای هلهله ها در شتاب، آهیک سو صدای ضجه ی زینب بلند بودیک سو صدای مادرت اما کباب، آهیک سو علم به خاک و علمدار غرق خونیک سو به روی نیزه عزیز رباب، آهکم کم نگاه بر بدنت سخت می شودکم کم نفس زدنت سخت می شود ...
در مدح امام مهدی (عج)
سروده حضرت آیت الله مکارم شیرازی سروده ای در مدح امام مهدی (عج) : ناصر از عشق تو آموخت…. سالها رفت و دلم در تب و تاب است هنوز نقش مستورى من؛ نقش بر آب است هنوز به طرب حمل مکن سرخى رویم که ز هجر قلب آکنده ز غم، دیده پر آب است هنوز من کجا؟ یار کجا؟ طالع بیدار کجا من اسیر غم او، بخت به خواب است هنوز دامنش گیرم اگر لطف خدا یار شود لیک افسوس که این قصه سراب است هنوز سخت من طالب دیدار و تو غایب ز نظر ز آتش هجر تو این قلب، کباب است هنوز همچو یک قطره آبیم به دریاى جهان زندگى زودگذر، همچو حباب است هنوز «ناصر» از عشق تو آموخت سخن گفتن را زین سبب گفته او گوهر ناب است هنوز مرکز خبر حوزه
شعر مدح امام حسن مجتبی (ع)
اول تو را سرشته و انسان درست کرد شرح تو را نوشته و قرآن درست کرد بعداً گِل اضافیتان را افاضه کرد تا از من خراب مسلمان درست کرد می خواست رحمتش همه جا را بغل کند با اشک های چشم تو باران درست کرد باید برای بندگی سجده هایمان یک مسجدی به نام حسن جان درست کرد بالم اگر به درد پریدن نمی خورد یک سایبان که می شود از آن درست کرد من زندۀ نسیم مسیحا دم توأم آدم اگرشدم به خدا آدم توأم تو ابتدای نسل طهورای کوثری تو رود خانۀ زهرای اطهری باید علی و فاطمه ای ظرف هم شوند تا اینکه آفریده شود چون تو گوهری کار خداست این که پیمبر پسر نداشت وقتی توئی نیاز ندارد به دیگری نسل مطهر نبوی، نسل دختری است با این حساب تو حسن ابن پیمبری گفتند زاده ی اسد الله غالبی صبح جمل که شد همه دیدند حیدری می خواستند پیش همه کوچکت کنند کوری چشم آیشه ها از همه سری یک روز اشک و گریه برای تو میکند... ...با شصت روز اشک حسینی برابری ای ارشد تمام پسر های فاطمه ای اولین حسین سحر های فاطمه ای آسمان تر از همه، بالاتر از همه ای بی کران تر از همه، دريا تر از همه تو زودتر به دامن زهرا نشسته ای پس این توئی تو، بچه زهراتر از همه ما از تو هیچ وقت نفرما ندیده ایم ای سفره ي همیشه بفرماتر از همه ما سال هاست رهگذر کوچۀ توایم مانند یک فقیر سرِ کوچۀ توایم مهتاب چشم های تو خورشید پرور است هر کس که طالعش حسنی نیست کافر است اصلاً نیاز نیست قیامت به پا کنی یک قاسمی خدا به تو داده که محشر است اصلاً شما نیاز نداری به معرکه وقتی لب سکوت تو شمشیر حیدر است قسمت نبود تا که ببینند مردمان بازوی تو ادامۀ فتّاح خیبر است فردا ملک به نام تو تکبیر می زند صاحب زمان به جای تو شمشیر می زند امشب اگر نگات هوای قَرَن کند امید می رود که نگاهی به من کند زیبنده است بال و پر صد فرشته را زهرا ببافد و تن تو پیرهن کند کُشتی بگیر پیش همه با برادرت شاید کسی بیاید و جانم حسن کند! بهتر همان که در به در هر گذر شود بالی که روی بام تو فکر چمن کند این یا کریم مثل همه قصد کرده است... ...بر روی گنبدی که نداری وطن کند بعد از تو ای امیر کفن پاره ها کسی لازم نکرده است تنم را کفن کند
اشعار در مدح امام زمان(عج)
من را نمی شناخت کسی اینجا، گم نامم و به نام تو می نازم شادم که مثل عده معدودی،شعری برای نام نمی سازم شعرم برای توست شعاری نیست،کشتی برای موج سواری نیست باور مکن که دل به زمین دادم،وقتی تویی بهانه پروازم هر جا که نام نامی تو آنجاست،قلبم بهانه غزلی دارد این سوز ریشه ای ازلی دارد،پس با غم عزیز تو دمسازم شعرم اگر چه هیچ نمی ارزد،سوزانده است نام و نشانم را می سوزم و به هیزم ابیاتم،بیتی به عشق شعله می اندازم یا صاحب الزمان و زمین موعود،دانای هرکه آمد و هر چه بود گم نامم و تویی تو،که می دانی،تنها به نام سبز تو می نازم\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\دل ما و صفای بارانت، از دعای تو سبز و سیرابیم«و من الماء کل شئ حی» همه مدیون حضرت آبیماز زلال تو روشنیم ای آب، دل به دریا که میزنیم ای آبموج در موج شرح دلتنگی ست، لب هر جوی اگر که بیتابیمدجله هر شب هزار و یک قصه از نیستان سامرا داردمثل ما که هزار و یک سال است زائر غصههای سردابیمبی تو یک روزِ خوش نبود و نرفت آبِ خوش از گلویمان پایینیا سرابیم بی تو در پوچی یا که در خواب خویش مردابیمکی بتابی تو یک شبِ بی ابر، بر شبستان حوض کوچکمان؟و ببینیم باز هم با تو، غرقِ تسبیح موج و مهتابیمگفته پیری که از بلندی کوه، جویبار دل تو جاری شدما که یک عمر رفت و در خوابیم «مگر این چند روز دریابیم»آمدی بغض کوچهها وا شد، اشکها قطره قطره دریا شدبا شما هر جزیره خضراء شد، در بهارت چه سبز و شادابیم \\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\سرم را می زنم از بی کسی گاهی به درگاهی نه با خود زاد راهی بردم از دنیا، نه همراهی اگر زاد رهی دارم همین اندوه و فریاد است "نه بر مژگان من اشکی نه بر لبهای من آهی" غروبی را تداعی می کنم با شوق دیدارش تماشا می کنم عطر تنش را هر سحرگاهی دلم یک بار بویش را زیارت کرد... این یعنی نمی خواهد گدایی را براند از درش شاهی نمی خواهم که برگردد ورق، ابلیس برگردد دعای دست می گویی، چرا چیزی نمی خواهی؟ از این سرگشتگی سمت تو پارو می زنم مولا! از این گم بودگی سوی تو پیدا می کنم راهی به طبع طوطیان هند عادت کرده ام ، هندو همه شب رام رامی گفت و من الله اللهی هلال نیمه ی شعبان رسید و داغ دل نو شد دعای آل یاسین خوانده ام با شعر کوتاهی اگر عصری ست یا صبحی تو آن عصری تو آن صبحی اگر مهری ست یا ماهی تو آن مهری تو آن ماهی دل مصر و یمن خون شد ز مکر نابرادرها یقین دارم که تو آن یوسف افتاده در چاهی(((((((((((((((((((((((((((((((((((((نظر یادتون نره))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))) +++++++++++++++نظر یادتون نره
امام حسین(ع)-مدح و ولادت
مه منوّر شعبان مه رسول خداست مه مبارك میلاد سیدالشهداست به رهروان هدایت ز حق رسیده خبر كه روی دست محمد عیان چراغ هداست تمام دین به روی دستهای ختم رسل و یا كتاب خدا روی سینة زهراست به عدل و عزت و آزادی و كمال و شرف خلایقند همه تشنه، فیض او دریاست ملك به حسن تماشائیش، شده مبهوت كه این امام حسین است یا رسول خداست نسیم خلد برین می وزد ز اطرافش كه بوی عطر خدا در مشام باد صباست اگر تمام ملائك ز گاهوارة او پر دوباره چو فطرس طلب كنند رواست نبی به طلعت زیباش خنده كرد و گریست خدا به یمن قدومش بهشت را آراست ز گاهواره به گودال خون نگاهی كرد به خویش گفت كه میلاد ما شهادت ماست تمام خلقت یك لحظه بی حسین مباد كه بی حسین زمین بیكس و زمان تنهاست به حلق تشنه و لبهای خشك او سوگند كه خون او به گلستان وحی، آب بقاست گرفت جام بلا را ز دست حضرت دوست از آن تمام بلاها به چشم او زیباست مگو چرا ز همه هست خود گذشت حسین خدای داد به او هست و هست او را خواست اگر ز بار غمش آسمان خمید چه باك كه گشت قامت اسلام با قیامش راست وضو گرفت ز خون، پیش تیر قامت بست كه تا قیام قیامت از او نماز به پاست همیشه حج به وجود حسین میبالد كه كربلاش صفا بود و مروه شام بلاست نماز و روزه و حج و جهاد میگویند حیات ما همه مرهون سیدالشهداست به پور هند جگر خواره چون گشاید دست كسی كه رشد و نموّش به دامن زهراست زهی جلال كه در روی خون گرفتة او به چشم اهل نظر صورت خدا پیداست مگر نه خوردن خاك آمده به شرع حرام چه حكمتی است، چرا تربت حسین شفاست؟ به تحت قبّه او كن بلند دست نیاز بگیر حاجت خود را كه مستجاب دعاست همه به حشر صدا میزنند یا زهرا ولی ز فاطمه آید ندا، حسین كجاست اگر چه سوم شعبان جمال خویش گشود بدان ولادت او ظهر روز عاشوراست قسم به ذات خداوند قادر بی چون كه خونبهاش خداوندگار بی همتاست تمام اهل قیامت به چشم میبینند حسین با تن بی سر شفیع روز جزاست هنوز نغمة قرآن او بلند ز نی هنوز نعرة هیهات او به اوج سماست هنوز خنجر قاتل ز خون اوست خجل هنوز از عطشش، شعله در دل دریاست هنوز نالة هل من معین اوست بلند هنوز رأس منیرش به نیزه راه نماست هنوز پرچم گلگون او به قلة عرش هنوز پیكر صد چاك او به دوش شماست حسین رهبر آزادگان به هر عصری حسین راه نمای تمام نهضتهاست حسین مشعل تابندة هدایت خلق حسین مصحف نور است و آیت عظماست حسین جان دعا، جان ذكر، جان نماز حسین روح حرم، روح مروه، روح صفاست گواه زندة من، ارجعی الی ربك كه بر حسین همانا خدا مدیحه سراست حسین سورة فجر و حسین آیه نور حسین نجم فروزان حسین شمس ضحاست حسین زندة حق و حسین كشتة حق حسین بر همه باطل ستیزها مولاست به وصف او كه خدایش ...
مدح و منقبت - امام علی (ع)
در مدح مولا امیرالمؤمنین جان را به یک اشاره مسخّر کند علی دل را به یک نظاره منوّر کند علی ایجاد گل ز شعلۀ آذر کند علی یک لحظه سیر عالم اکبر کند علی بر کائنات جود مکرّر کند علی **** او را سزد به خلق امیری و رهبری او آورد عدالت و قسط و برابری تیغش رسد به چرخ گه رزمآوری با ذوالفقار حیدری و دست داوری یک لحظه فتح قلعۀ خیبر کند علی **** افلاک را مهار کند با نظارهای بیمهر او به چرخ نتابد ستارهای نبود به دهر منقبتش را شمارهای ابلیس را به بند کشد با اشارهای یک لحظه گر اشاره به قنبر کند علی **** پیغمبری نبوده بدون ارادتش کعبه هنوز فخر کند بر ولادتش مسجد هنوز شاهد شوق شهادتش پروردگار فخر کند بر عبادتش چون بندگی به خالق داور کند علی **** او ناخداست کشتی لیل و نهار را فرمان دهد هماره خزان و بهار را تقسیم کرده روز ازل خلد و نار را نبوَد عجب که خلق خداوندگار را با یک نگاه خویش ابوذر کند علی گردون به پیش تیغ علی افکند سپر از حملهاش قضا و قدر میکند حذر شمشیر فتح داور و شیر پیامبر روز از سران فتنه بگیرد به تیغ، سر شب در خرابه با فقرا سرکند علی **** هنگام بذل دست بوَد دست داورش گر کوهی از طلا بود و کوهی از زرش اول نهد طلا به کف سائل درش نبوَد عجب به دست غلام ابوذرش این گوی خاک را به جهان زر کند علی **** هر جا خدا خداست علی هم بوَد امیر خورشید را توان کشد از آسمان به زیر از بس که بود دیو هوا در کفش اسیر حتی شکم ز نان جوین هم نکرد سیر با آنکه سنگ را در و گوهر کند علی در آسمان لوای امامت بپا کند در خاک، با خدا دل شب التجا کند در جنگ، حفظ جان رسول خدا کند در رزم تیغ خویش به دشمن عطا کند در مهد، پاره پیکر اژدر کند علی ج **** طاقی که تا قیام قیامت نیافت جفت جان را هماره در ره اسلام ترک گفت از جبرئیل نغمۀ «الا علی» شنفت در لیلة المبیت به جای رسول خفت تا جان خود فدای پیمبر کند علی **** شاهی که هست و بود به دستش مسخر است با یک فقیر زندگی او برابر است از بس که در خلافت خود عدلگستر است سهم عقیل را که بر او خود برادر است با سهم یک فقیر برابر کند علی روزی که از خطای همه پرده میدرند روزی که خلق تشنه به صحرای محشرند دلها ز تشنگی چو شررهای آذرند آنان که مست جام تولّای حیدرند سیرابشان ز چشمۀ کوثر کند علی ج **** دارد ز قلب خاک حکومت بر آسمان بر دستش اختیار مکان داده لامکان گردد به گردش نگهش محور زمان دست خداست با سر انگشت میتوان افلاک را هماره مسخّر کند علی **** دین یافت از ولادت شیر خدا کمال بیمهر حیدر است مسلمان شدن محال عالم به او و او به خدا دارد اتکال در عین بندگی به خداوند ذوالجلال اعجاز، همچو خالق داور کند علی ...