مجتبی مینوی طهرانی

  • لیست کتب المپیاد موجود در پژوهشرای شهید احمد حجتی

    کتب المپیاد ادبیات ردیف عنوان کتاب نویسنده تعداد نسخ شماره رده بندی 1 شاهنامه فردوسی ناهید فرشاد مهر 1 A01 2 شاهنامه فردوسی سعید حمیدیان 1 A02 3 فرهنگ نامهای شاهنامه (جلد اول) منصور رستگار فسایی 1 A03 4 فرهنگ نامهای شاهنامه (جلد دوم) منصور رستگار فسایی 1 A04 5 کلیات سعدی محمدعلی فروغی 1 A05 6 گلستان سعدی دکتر خلیل خطیب رهبر 1 A06 7 بوستان سعدی غلامحسین یوسفی 1 A08 8 مثنوی معنوی عبدالکریم سروش 1 A09 9 مثنوی معنوی جلال الدین محمد بلخی، رینولد نیکلسون 1 A10 10 حافظ دکتر خلیل خطیب رهبر 1 A11 11 تاریخ بیهقی خواجه ابوالفضل محمدبن حسین بیهقی، تصحیح دکتر خطیب رهبر 2 A12-A13 12 ترجمه کلیله و دمنه ابوالمعالی نصرالله منشی، مجتبی مینوی طهرانی 2 A14-A15 13 تذکره الاولیاء عطار نیشابوری (ا. توکلی) 1 A16 14 چشمه روشن (دیداری با شاعران) دکتر غلامحسین یوسفی 1 A17 15 سرگذشت هکلبری فین مارک توین 3 A18-A19-A20 16 شعر نو (از آغاز تا امروز) محمد حقوقی 1 A21 17 آرایه های ادبی (قالب های شعر، بیان و بدیع) روح الله هادی 7 A22الی A28 18 ادوار نثر فارسی دکتر هرمز رحیمیان 2 A30-A32 19 رزمه گل (گزیده متون ادب فارسی) سید مرتضی میرهاشمی 1 A34 20 گزیده قابوس نامه غلامحسین یوسفی 1 A35 21 احمد شاملو محمد حقوقی 1 A36 22 المپیادهای ادبی ایران کانون فرهنگی آموزش 1 A37 23 سپید دندان جک لندن، مترجم محمد قاضی 2 A39-A40 24 المپیاد ادبی ایران (مرحله اول) شیوا مؤمنی 3 A41-A42-A43 25 گزیده سخن پارسی مخزن الاسرار عبدالمحمد آیتی 1 A44 26 عادت می کنیم زویا پیرزاد 1 A45 27 تنگسیر چوبک صادق 1 A46 28 یوزپلنگانی که با من دویده اند بیژن نجدی 1 A47 29 نگاهی تازه به دستور زبان محمدرضا باطنی 2 A48-A49 30 حافظ دکتر خلیل خطیب رهبر 1 A52 31 ترجمه کلیله و دمنه ابوالمعالی نصرالله منشی، مجتبی مینوی طهرانی 1 A53 32 شعر نو محمد حقوقی 1 A54 33 ادوار شعر فارسی محمدرضا شفیعی کدکنی 1 A55 34 مبانی زبان شناسی ابوالحسن نجفی 3 A56-A57-A58 35 ادوار شعر فارسی(از مشروطیت تا سقوط سلطنت) محمدرضا شفیعی کدکنی 1 A60 36 مثنوی معنوی کریم زمانی 1 A61 37 داستان کوتاه (یان رید)، مترجم فرزانه طاهری 1 A62 38 پیکار سک (داستان قلاشان) هری سیبر، مترجم فرزانه طاهری 1 A63 39 کلاسیسیزم حسن افشار 1 A64 40 تمثیل جان مک کوئین، مترجم حسن افشار 1 A65 41 طنز آرتور پلارد، مترجم سعید سعیدپور 1 A66 42 درام س.و.داوسن، مترجم فیروزه مهاجر 1 A67 43 رئالیسم دیمیان گرانت، مترجم حسن افشار 1 A68 44 اکسپرسیونیسم آر.اس.فرنس، مترجم فرزانه طاهری 1 A69 45 ناتورالیسم لیلیان فورست و پیتر اسکرین، مترجم حسن افشار 1 A70 46 دادا و سوررئالیسم سی.و.ای.بیگزبی، مترجم حسن افشار 1 A71 47 ژانر ...



  • افسانه‌های ملل

    افسانه‌های ملل،عنوان مجموعه‌ای است‌ که توسط انتشارات هرمس و با همکاری مرکز گفت‌وگوی تمدن‌ها منتشر می‌شود.تاکنون‌ شانزده جلد از این مجموعه منتشر شده که هر جلد به افسانه‌های یک کشور اختصاص داشته‌ است.کتاب‌های این مجموعه در قطع پالتویی‌ بوده و از قیمت نسبتا مناسبی برخوردار است. به گمان نگارنده، بررسی جداگانه هر یک از کتاب‌های این مجموعه، موضوعی ضروری و لازم است.با این بررسی‌ها می‌توان میزان دقت‌ در ترجمه‌ها،آشنایی مترجمین و ویراستاران‌ احتمالی،با ادبیات شفاهی و به ویژه تسلط آن‌ها به نثر روایی و زبان قصه‌پردازی را مشخص نمود. تأکید بر موضوع اخیر،یعنی نثر و زبان‌ قصه‌پردازی،به این دلیل است که مخاطبین‌ کتاب را نوجوانان تشکیل می‌دهند.نوشته حاضر، به بررسی جدیدترین کتاب از این مجموعه،یعنی‌ قصه‌ها و افسانه‌های هند اختصاص دارد که با ترجمه ابراهیم اقلیدی،منتشر شده است.نگارنده‌ امیدوار است تا در آینده،بتواند سایر کتاب‌های این‌ مجموعه یا دست کم برخی از آن‌ها را مورد بررسی قرار دهد. ارتباط فرهنگی،اعم از شفاهی و مکتوب، میان مردمان هند و ایران،ارتباطی بسیار دیرینه‌ بوده است و به قدمت تاریخ این مردمان‌ می‌رسد.ایران‌شناسان و به‌ویژه‌ اسطوره‌شناسان مردم این دو کشور را از لحاظ قوم‌شناسی،در گروه اقوام هند و ایرانی قرار می‌دهند که خود،زیرگروه اقوام هند و اروپایی‌ محسوب می‌شوند.این مردمان دارای اساطیر مشترکی بوده که پس از جدایی از همدیگر و امتزاج با اقوام بومی در فلات ایران و شبه قاره‌ هند،تغییراتی اساسی در اساطیر آنها صورت‌ گرفته است.به‌رغم این تغییرات،بسیاری از پژوهشگران با دقت و باریک‌بینی،اشتراکات‌ قابل توجهی در زمینهء اساطیر و آیین‌های این‌ مردمان کشف کرده‌اند.استاد یگانه،زنده‌یاد مهرداد بهار،در این زمینه می‌گوید: «یک بررسی تطبیقی میان سلسله‌ همانندی‌های موجود میان اساطیر اوستایی و اساطیر ودایی ما را معتقد می‌سازد که با وجود همهء تحولات خاص ایرانی،اساطیر اوستایی انباشته از برداشت‌ها و باورهای بسیار کهن هند و ایرانی‌ است و بی‌گمان می‌توان باور داشت که این سلسله‌ همانندی‌ها شواهدی استوار بر تعلق اساطیر ودایی‌ و اوستایی به مرحله قدیم‌تر فرهنگ هند و ایرانی‌ است.»1 استاد بهار در ادامه بحث خود و البته به‌ گونه‌ای مختصر،به اشتراکات و اختلافات‌ فرهنگ اساطیری اقوام هند و ایرانی می‌پردازد. سرفصل‌های مورد توجه ایشان‌ عبارتند از:زمینه‌های اعتقادی- اسطوره‌ای،تصور هند و ایرانی از جهان و سرآغاز آن،خدایان و دشمنان‌ خدایان،مردمان،بهشت و دوزخ و سرانجام ...

  • بررسی دستور تاریخی در کتاب کلیله و دمنه

    مقدمه در این مبحث هدف بیان دستور تاریخی در کتاب کلیله و دمنه است که در جای جای کتاب ویژگی هایی خاص بیان شده است همان طور که می دانیم کلیله و دمنه از کتاب های منثور قرن ششم است که در سال 536 توسط ابوالمعالی نصر ا... منشی دبیر بهرام شاه غزنوی به صورت آزاد به فارسی بر گرداند و از خود چیزهایی بر آن افزود و آن را کلیله و دمنه بهرامشاهی نام گذاشت . موضوع کتاب تمثیل و داستان هایی است از زبان حیوانات به ویژه به نام شغال به نام های کلیله و دمنه نقل می شود . نثر کتاب از لحاظ استواری انشا و ترکیب عبارات و داشتن اسلوب عالی و آراستگی و پیراستگی زبان و مفردات کم نظیر است و نمونه عالی نثر فنی فارسی است . ما می خواهیم با خصوصیات سبکی و تاریخی آن آشنا شویم و شواهد مثال آورده ایم که بهتر و کامل تر بیان شود .   چکیده در این نوشته سعی شده است دستور تاریخی با توجه به زمان ها – آوردن مفعول، سند ، متمم در گذشته که در کجای جمله آورده شده است . به کار بردن صفت ها – به کار بردن فعل دعایی و غیره مباحثی ارائه شده است .   " کلید واژه " معنای مختلف شد ، فعل نهی ، فعل دعایی ، حذف لفظی ، معنوی ، تقدیم ، تأخیر (مفعول ، مسند ، فعل ) معنای مختلف « را » ، به کار بردن همی بر سر فعل مضارع اخباری ، ماضی استمراری . کتاب « کلیله و دمنه » را از نظر خصوصیات سبکی مورد تحلیل قرار داده ایم که از لحاظ این که کتاب بسیار دست به دست گشته است تغییرات زیادی یافته ولی بارزترین این ویژگی ها را می توان گفت از نظر تاریخی : 1- آوردن باء تأکید که قبل از افعال خاصه افعال ماضی و مصدری آورده اند مثل « بکرد » و « ببود » مانند نمونه زیر : « من کار او را بشناخته ام و فلان را گواه گرفته که کار این زاهد عابد بفضیحت کشند . »   ص 317 – س 11 – باب شیر و شغال 2- به کار بردن فعل ماضی بعید از « بودن » که در این کتاب وجود ندارد اما در عصر مذکور متداول بوده است . 3- « راهای زاید » که بسیار نادر است مانند « جای جای برای مصلحت او را خلافی کرده ام مگر آن را بر دلیری و بی حرمتی حمل فرموده است . » 4- به کار بردن فعل های وصفی 5- ضمیر مفرد غایب را خواه در جاندار یا بی جان مثل ( او ) یا ( وی ) می آورده اند . 6- به کار بردن لغات قدیمی فارسی در متن مثل بی قولی مرادف مکر آمده است به معنی بد قولی و بد عهدی . 7- به کار بردن لغات عربی زیاد در کتاب مثل نزاهت – فطنت – غضامنت – لئیم ظفر و غیره و از مزایای سبک ابوالمعالی « آراسته بودن آنست به صنایع بدیعی و لطایف معنوی و لفظی که اهم آنها صنعت « موازنه » و « قرینه سازی » و مترادفات و کنایات و استعارات و تشبیهات و ارسال المثل است .[1] در کتاب زبان فارسی سوم انسانی چهار درس به دستور تاریخی اختصاص ...

  • کند و کاوی در معنی واژه ی دهقان

    شماره ی نوشته: ۱٦ / ۸ دكتر محمد آبادی     کند و کاوی در معنی واژه ی دهقان در دوران پادشاهان ساسانی كه اصول طبقاتی برقرار بود، مردم به پنج طبقه ی شهرداران، شاه زادگان، بزرگان، آزادگان و دهقانان تقسیم می شدند كه سه طبقه ی نخست یعنی شهرداران، بزرگان،  شاه زادگان در یورش عرب ها از میان رفتند. و فقط دو طبقه ی آخر كه آزادگان و دهقانان باشند بر جای ماندند، و دهقانان كه تا استیلای مغولان بر ایران باقی بودند، اغلب طبقه ی ملاكان ایران را تشكیل می دادند و بسیاری از مردان عمل و ادب دوره ی اسلامی دهقان و دهقان زاده بودند و از معروف ترین آنان می توان فردوسی و فرخی و نظام الملك توسی را نام برد. كریستینس می گوید: دهقانان از طبقه ی نجبای درجه دوم بودند كه اقتدارشان بدین بود كه اداره ی امور محلی به ارث به آنان می رسیده است، و اگر چه اینان در رویدادهای تاریخی تظاهری نداشته اند، لیكن از جهت این كه جزو اركان كشور به شمار می آمدند دارای اهمیت فوق العاده ای بودند و خود دهقانان بر پنج صنف بوده اند كه به جامه های گوناگون از هم متمایز می شدند. به طور كلی دهقان شخص درجه اول دیه خود به شمار می آمد، لیكن اهمیت و موقعیت نجبای ملاك را نداشته است، از لحاظ دیگر می توان دهقانان را نماینده ی دولت در میان رعیت خالصه گفت. وظیفه ی عمده ی او در این صورت وصول مالیات بوده است. نظر به اطلاعات محلی كه دهقانان از اوضاع زمین و نفوذی كه در میان رعایا داشتند، دولت ایران موفق می شد، كه با وجود لم یزرع بودن اغلب نقاط كشور، مصارف فوق العاده ی جنگ ها و هزینه ی گزاف دولتی را تحمل نماید و از عهده برآید. پس از فتح عرب نیز با وجود خشونتی كه فاتحان در گرفتن مالیات به خرج می دادند، تا هنگامی كه با دهقانان متحد نشدند، نتوانستند عایدات خود را به میزانی برسانند كه شاهنشاهان ساسانی رسانده بودند. بزرگ ترین دسته، زمین داران متوسط بودند كه آزادگان نامیده می شدند، دستگاه دولتی ایران این ها را كه مستقیم و بی واسطه از روستاییان بهره كشی می كردند، لازم داشت. آزادگان مهم ترین خدمت را انجام داده و هسته ی مركزی ارتش و سواره نظام مشهور و پر افتخار آن را تشكیل می دادند. گروه های یاد شده به طبقه ی بهره كش جامعه تعلق داشتند طبقه ی استثمار شونده (یا صنف مالیات دهنده) را روستاییان و پیشه وران شهری تشكیل می دادند. سوداگران نیز در شمار صنف مالیات دهنده بودند. فتح های عرب ها با تقسیم دوباره ی زمین های كشور همراه بود. بخش بزرگ تر اراضی یعنی اراضی دهقانی كه بر ضد عرب ها جنگ كرده بودند و اراضی سابق دولت ساسانی و اراضی متعلق به معبدهای زرتشتیان به ملكیت اجماع مسلمانان درآمد و در واقع ...

  • آمد دایره المعارف بزرگ اسلامی جلد: 2 شماره مقاله:492

    آمِد، دیار بکر کنونی، شهری در ْ37 و َ54 عرض شمالی و ْ39 و َ56 طول شرقی، بر جلگۀ مرتفع کرانۀ باختری دجلۀ علیا، واقع در جمهوری ترکیه. این شهر 650 متر از سطح دریا ارتفاع دارد و در تقاطع قدیمی راههای خریوت (در ارمنی: خربرد ) به ماردین و شاهراه کرانۀ خزر به اُدسا واقع شده است (ایرانیکا، ج I). پیشینۀ نام امد به روزگار اداد نیراریِ اوّل (1305-1277ق م) پادشاه آشور می‌رسد، زیرا این نام بر غلاف شمشیری از روزگار وی باقی مانده است (TA، ذیل دیار بکر ). این نام در شعر عمروبن مالک تزیدی، شاعر بنی تزید عرب که با قبیله‌اش در عهد جاهلیت در حدود آمد اقامت گزیده بود، نیز ذکر شده است: و لَیاتنا بآمد لم نَنَمها کلیلتنا بمیّا فارقینا(یاقوت، 1/66) وی لفظ آمد را رومی شمرده و آن را با معانی «آمد» در عربی مقایسه کرده است (همو، 1/67). نام این شهر تا 1356ق/1937م که رسماً به ئیار بکر تغییر یافت، در آثار و منابع مختلف به صورتهای آمد، آمدا، امیدا، ایمد، حامد، قره‌آمد و قره حامد آمده است، که لفظ قره به سبب سیاهی سنگهای ابنیۀ این شهر به این نام اضافه شده است. دیار بکر که منسوب به بکربن وائل است با دیار ربیعه و دیار مُضَر نام 3 قبیلۀ عرب است که در روزگار پیشین در آنجا اقامت گزیده بودند (لسترنج، 114، 115). قزوینی می‌نویسد که دجله، آمد را هلال‌وار در بر گرفته است (ص 491). اصطخری آورده است که مخرج آب دجله از بالای شهر آمد است (ص 75). وی مسافت آمد تا موصل را 4 روز و آمد تا شمیشاط را 3 روز می‌نویسد (ص 76). باروی شهر آمد که از سنگهای سیاه آتشفشانی (بازالت) ساخته شده، توجه جهانگردان را به خود جلب کرده است (TA، همانجا). درازای شرقی ـ غربی باروی شهر 700‘1 و شمالی ـ جنوبی آن 300‘1 متر و محیط باروها 000‘5 متر است. بر روی بارو جاده‌ای به پهنای 3 تا 5 متر ساخته شده است. این بارو 78 برج دارد (همانجا). بیش‌تر مولّفان و جهانگردان که این شهر را دیده‌اند، از برج و باروها و سنگهای سیاه آن یاد کرده‌اند. ابن حوقل می‌نویسد که باروی شهر آمد از سنگ سیاهِ آسیاست و این سنگ در سراسر دنیا بی‌مانند است (ص 201). ناصرخسرو که در 438ق/1046م به آمد رسیده، از باروی درونی و بیرونی و دروازه‌های آهنین آن یاد می‌کند و 4 دروازۀ باب الدّجله (خاوری)، باب الرّوم (باختری)، باب الأرمن (شمالی) و باب التَّلّ (جنوبی) را نام می‌برد (ص 11). مقدسی نام یکی از دروازه‌ها را باب السّر در هنگام جنگ به کار می‌آمده است (ص 140). این دروازه مخفی را اکنون اوغرون قاپی می‌گویند (TA، همانجا). یاقوت نیز از قدمت و استواری شهر که از سنگ سیاه بر بلندی و قسمت بیش‌تر آن در محاصرۀ هلال‌وار دجله بنا شده و از چشمه‌ها و چاههای کم‌عمق آن که می‌توان با دست از آنها آب برداشت، ...

  • نام و نشان تاریخی ایل قشقایی علی پورصفر قصابی نژاد/

    اما بعداً طوایفی از این قوم بزرگ با حفظ نام بیات در میان ترکمنها، مردم خراسان سکونت گزیده اند. گرچه چنانکه ذکرش بیاید بیات در باب قشقاییها نام ترکی دیگری بر خود ایشان بوده است. ظاهرا سه نام مشابه بای ایت (سگ سروران)، بایقو[ر]ت (گرگ سروران) و بایاوت (آتش سروران) که در منابع کهن شرقی مختلف از آنها در جاهای متفاوت یاد شده است در اصل به غیر از بیات (اسب سالار= هون، سابیر) بوده اند. در اسطورهً سکایی معروف پسران تارگیتای که هرودوت به نقل از سکائیان پادشاهی شمال دریای سیاه آورده، نام و نشان این مردم تحت اسامی لیپوکسائیس(پادشاه ناحیه کناری/پادشاه تاتاران) و ملت وی اوخاتیان (به اسکیتی/ایرانی یعنی مردم نجیب= اویغور، به ترکی یعنی تیرها= اوغوز) یاد کرده است. مطلبی مهمی هم که نگارنده اخیراً بدان رسیده است این است مردم داهه (تور دارندگان توتم بزکوهی= شکا یا ترک، یعنی دارندگان توتم گرگ) که از عهد بسیار دیرین در سمت سواحل شرقی دریای مازندران سکنی داشته اند از قبایل ترک بوده اند. در این باب نام قبیله پارسی چادرنشین دائی (بخشنده، دادگر) که با داهه ها یکی انگاشته شده در این راه تنها، موضوعی بسیار گمراه کننده برای محققین بوده است. چه دائی ها همان دادیکان (اسلاف تاجیکان) بوده اند که منابع یونانی کهن مساکن ایشان را در همان سرزمینهای تاجیک نشین حالیه نشان داده اند. جالب است که مطابق منابع کهن چینی و اساطیر ترکان، ترکانی که نخستین بار تحت این نام به حاکمیت رسیدند توسط هونها/تاتاران از همین ناحیه شمال شرقی خزر به عنوان آهنگر به دره اورخون در سمت آن سوی شرق مغولستان کوچ داده شده بودند. خواجه رشیدالدین فضل الله در جامع التواریخ مردم داهه (تور، ترک) را تحت نام اوغوز (تیرها) مرکب از قبایل فرمانروا یی بوز اوک(ساکاراوک= شکارایلی= ایل دارای توتم بزکوهی= بُز اوخ) و اوچ اوخ(سه تیره قبایل رعیت) آورده و در میان قبایل بوز اوخ از جمله از قایی ها (محکم و نیرومندها) و بیاتها (ثروتمندان از اسب) با توتم شاهین و افشارها(شکارچیان، با توتم عقاب) و در میان رعیتهای اوچ اوخ (ترکمن) از جمله از سالورها (به کار برندگان شمشیر و گرز) و ایمور( غنی و ثروتمند یا المر، همان ایمدلی قشقاییها) با توتم اوج (بلندی و کوهستان) نام برده است. نامهای اخیر یاد آور آمرگوس (بی مرگ، در اصل نام ایزد خورشید شکست ناپذیر ایشان) فرمانروای اساطیری داهه ها(تورانیها) است که ایرج فریدون (کورش سوم) به هنگام نبرد با ایشان زخم بر داشته و از آن مرده است. نام قشقایی را با همان نام قایی (نیرومند) یا اسب پیشانی سفید (چارپای ایزد خورشید) ربط داده اند: در حالی که وجه اشتقاق قاش شکایی (بزکوهی ، تکه) توتم ...