متن سوگ جوان
متن پيام تسليت
خبردرگذشت(…..)عزیز چنان سنگین و جانسوز است که به دشواری به باور مینشیند، ولی در برابر تقدیر حضرت پروردگار چارهای جز تسلیم و رضا نیست خداوند قرین رحمتش فرماید از شنیدن خبر فوت(…..) بسیار متاثر شدم بنده این واقعه دردناک رو خدمت شما وخانواده محترم تسلیت عرض می کنم واز درگاه خداوند متعال برای جنابعالی صبر مسالت دارم مارو هم در غم عزیز از دست رفته تان شریک بدونید کل من علیها فان و یبقی وجه ربک ذو الجلال و الاکرام ضایعه درگذشت مادر مهربان و مومنتان را از صمیم قلب تسلیت عرض می کنم خداوند متعال روح پاکش را با سرورش فاطمه زهراء محشور نماید و به بازماندگان صبر جزیل عنایت فرماید کل من علیها فان و یبقی وجه ربک ذو الجلال و الاکرام ضایعه درگذشت پدر مهربان و مومنتان را از صمیم قلب تسلیت عرض می کنم خداوند متعال روح پاکش را با مولایش علی (ع) محشور نماید و به بازماندگان صبر جزیل عنایت فرماید در غم از دست دادن عزیزان به سوگ نشستن صبری میخواهد عظیم ، برای شما و خانواده محترمتان صبر و شکیبایی و برای آن عزیز در گذشته غفران و رحمت واسعه الهی را خواستارم . فقدان ….بزرگوارتان ما را نیز اندوهگین ساخت. غفران و رحمت الهی برای آن عزیز از دست رفته و سلامتی و طول عمر با عزت برای جناب عالی از پروردگار متعال خواهانیم. همسفر در راه ماند..زندگی سخت است…لیک..در سفر باید بود…همراهتان از سفر ماند سیلی سهمگین باور شاید نه ..سختی راه را مینماید که بایستی تنها رفت صبری باید تا آرامشی زاید ترک یارتان بر شما تسلیت باد تسلیت واژه کوچکیست در برابر غم بزرگ شما از خداوند صبر برای شما و خانواده محترم خواهانم امیدوارم که غم آخر زندگیتان باشد اندوه ما در غم از دست دادن ان عزیز بزرگوار در واژه ها نمیگنجد تنها میتوانیم از خداوند برایتان صبری عظیم و برای آن مرحوم روحی شاد و آرام طلب کنیم درگذشت (…..) گرامیتان را به شما و خانواده محترم تسلیت عرض میکنم و آرزوی صبر و سلامتی برایتان دارم از خداوند منان خواستاریم که به شما صبرعطا نماید مشیت الهی بـر ایـن تعلق گرفـته کـه بهار فرحناک زندگی را خـزانـی ماتمزده بـه انتظار بنشیند و این ، بارزترین تفسیر فلسفـه آفـرینش درفـراخـنای بـی کران هـستی و یـگانه راز جـاودانگی اوسـتدرگذشت…..گرامیتان را به شما و خانواده محترمتان تسلیت عرض نموده برایشان از درگاه خداوند متعال مغفرت ، برای شما و سایر بازماندگان صبر جمیل و اجر جزیل خواهانم . جناب آقا/ خانم …..اندوه بی پایان ما از این واقعه دردناک قابل وصف نیست مصیبت وارده به شما و خانواده محترمتان تسلیت عرض مینمایم تحمل سوگ فقدان( مادر-پدر- ...
درمان سوگ در کودکان و نوجوانان
واکنش سوگ در کودکاناز سالها قبل آن زمانها كه خودمان در سن كودكى بودهايم، از رفتار بزرگترها آموختهايم كه بايد خبر مرگ را از كودكان دورنگهداشت و با جملاتى مثل پيش خدا رفته، سفر رفته و... در اين مواقع كودكى را تا سالهاى سال چشم انتظار نگهداريم. علاوه بر اين مسائلى مثل طلاق، نبودن والدين، تهاجم و... از جمله مسائلى هستند كه منجر به سوگ در كودكان مىشود. يكي از روانپزشكان كودك و نوجوان، در توصيه به مادران و زنان در خصوص اينكه چگونه مىتوان واقعه مرگ عزيزان و نزديكان را به فرزند خود خبر دهيم، مىگويد: شايد در اطرافيان خود بسيار ديدهايد، وقتى حادثهاى مثل مرگ براى اقوام و بستگانمان اتفاق مىافتد، سعى مىكنيم بچهها را از صحنه خارج كنيم. اين در حالى است كه درجه تابآورى بچهها با يكديگر فرق مىكند و بستگى به نوع تربيت آنها دارد و ممكن است بعضى از بچهها با شنيدن يك خبر بد آشفته شوند. سوگ در كودكان پديده ناشايعى نيست و كودكان درجات مختلفى از سوگ را در زندگى روزمره خود تجربه مىكنند، تنها مرگ يك والد يا اقوام نزديك نيست كه كودك را با پديده سوگ مواجه مىكند، بلكه وقايع بىشمار ديگرى هست كه گرچه از نظر ما كوچك و بىاهميت است، ولى براى بچهها مصادف با يك ازدستدادن قابلتوجه و مهم است. از آنجا كه ممكناست كودكان در كلامىكردن هيجانات درونى خود توانمندى كافى را نداشته باشند، همين امر درك يك كودك سوگوار و كمك به او را از سوى بزرگسالان با مشكل مواجه مىكند. مرگ عزيزان يكى از دردناكترين تجربياتى كه هركس ممكن است در طول زندگى خود با آن روبرو شود و كودكان نيز به عنوان بىدفاعترين افراد از اين قاعده مستثنى نيستند.تقريباً ۴ % از كودكان و نوجوانان، قبل از ۱۵ سالگى مرگ يكى از والدين را تجربه كردهاند و اگر ساير اعضاى خانواده و دوستان را نيز به آن اضافه كنيم، اين رقم افزايش خواهد داشت. گرچه اهميت فقدانها و مرگهاى ديگر مثل مرگ خواهر و برادرها كمتر درك و فهميده شده است. بنابراين مىبينيم سوگ در كودكان يك پديده نادر نيست. كثرت رخداد اين پديده و ماهيت استرسزاى آن نشان مىدهد كه سوگ در كودكان ممكن است يك اثر قابلتوجه روى رشد و تكامل كودك بگذارد. طلاق: گروهى از كودكان قبل از پايان مدرسه، تجربه طلاق والدينشان را داشتهاند و يكسوم كودكان طلاق، ارتباطشان را با يكى از والدين از دست مىدهند. پس فقط مرگ نيست كه باعث جدايى كودك از والدينش مىگردد، بلكه محرومشدن كودك از ديدار يكى از والدين پس از طلاق متعاقب كشمكش و اختلاف بين والدين كه كودك را وسيلهاى جهت رسيدن به خواستههاى خود ...
وفاتیه فرزند اشعار در مصیبت فرزند
نوگلی پرورده بودم خاک از دستم ربود آن چنان در بر گرفت انگار در عالم نبود سالها زحمت کشیدم تا گلم پرورده شد عاقبت پیک اجل آن غنچه را از من ربودحافظ در مرگ فرزندابیات زیر از حافظ است که برای مرگ فرزند گفته است:دلا دیدی که آن فرزانه فرزندچه دید اندر خم این طاق رنگینبه جای لوح سیمین در کنارشفلک بر سر نهادش لوح سنگینو یا بیت زیر: قره العین من آن میوه دل یادش بادکه خود آسان بشد و کار مرا مشکل کرددر سوگ فرزند:شقایق بودی و دیری نماندیسرود زندگی را نیمه خواندیزدی برقی و خاکستر شدی توعزیزان را به سوگ خود نشاندییا در بیت دوم:شتابان سوی جانان پر کشیدیعزیزان را به سوک خود نشاندیداغ جوان در سوگ فرزند: بعد پرپر شدنت، ای گل زیبا، چه کنم؟من به داغ تو، جوان رفته ز دنیا، چه کنم؟ بهر هر درد، دوایی است، مگر داغ جوانمن به دردی که بر او نیست مداوا، چه کنم؟در سوگ فرزند: پسرم دست اجل، زود تو را پرپر کردمادرت گریه کنان، خاک عزا بر سر کرد دوستانت همگی، از غم تو مأیوسنداشک چشم همگان خاک مزارت، تر کرد زود بود قصه مرگ تو را ناگه شنیدن زود بوددرعزایت جامه اندر تن دریدن زود بود آخر ای دختر من (یار من) (یار همه) ای مظهر لطف و وفادر ديار جاودان منزل گزیدن (خریدن) زود بودغنچه امید آفتابی در جهان تابید و رفتعمر کوتاهش جهان را دید و رفت دست گلچین فلک با دست جورغنچه امید ما را چید و رفتداماد در سوگ پسر جوان: ببوسم دستت ای بابا که پروردی مرا آزادبیا مادر تماشا کن که فرزندت شده داماد به حجله میروم شادان و زخمی در(بر) بدن دارمبه جای رخت دامادی کفن خونین به تن دارمیا به حجله میروم شادان ولی زخمی به تن دارمدر سوگ فرزند: افسوس که زیبا پسرم، تاج سرم رفتامید و چراغ دل و نور بصرم رفت زد آتش سوزان اجل، بر گل عمرمناگاه از این باغ، گل نو ثمرم رفتجوان در سوگ فرزند: گلی بودم نه وقت چیدنم بودجوان بودم نه وقت مردنم بود گلی بودم میان شاخه گلهانه وقت زیر خاک خوابیدنم بودقامت رعنا در سوگ فرزند: ای جگر گوشه، که دیده ی من جای تو بوددلم آشفته آن قامت رعنای تو بود کی خبر داشتم از کینه این چرخ کبودکه چو صیاد کمین کرده، جویای تو بود
سالگرد ششم آقا سید
دوستای عزیز متن یکی از ماحی ها ی سید رو براتون گذاشتم با کمک دوست عزیزم مدیریت محترم وبلاگ ذاکر ذاکر یه ز بی بی ام الب یه روز بی بی ام البنین با سراسیمه و دلهره...تو صحن خونه اینور و اونور میره ....امیر المومنین تشریف آوردن ...با ادب رفت جلوی مولا ..فرمود مولا :عباسم از صبح رفته تا الان نیومده ...فرمود ام البنین بچه که نیست عباسم نوجوون شده ....فرمود:از چشم زخم این مردم میترسم نین با سراسیمه و دلهره...تو صحن خونه اینور و اونور میره ....امیر المومنین تشریف آوردن ...با ادب رفت جلوی مولا ..فرمود مولا :عباسم از صبح رفته تا الان نیومده ...فرمود ام البنین بچه که نیست عباسم نوجوون شده ....فرمود:از چشم زخم این مردم میترسم ..امروز بی نقاب رفته بیرون اباالفضلم ....ظهر شد نیومد ...عصر شد نیومد....دم دمای غروب بود ..امیرالمومنین دید دیگه ام البنین تاب نمیاره .. هی عباس میگه ....فرمود خودم میرم دنبالش ....علی کجا؟ فرمود خودم میرم دنبالش ....اسئلونی گفت....میدونه پسرش کجاست.....دیدن آروم آروم طرف بقیع داره میره .....اومد بقیع.....دید مولا ابالفضل وایسادن ..با ادب و غضب ... دانه های اشک عین مروارید میریزه ...هی بلند بلند میگه مادر ...کاش من بودم مادر....مادر من بودم کی جرات میکرد به تو اهانت کنه.....کی جرات میکرد دل زینبو بشکنه......امیر المومنین اومد ...دست رو برداشت ..چشمای عباس به چشمای باباش خورد ...فورا سرشو انداخت پایین ....بابا ..بابا ....صبح که اومدم بیرون ..دیدم یه صدایی به من میگه ولدی ...پسرم ...بیـــــا....حالا میخوای یه بیت بگم..مردونه دقت کن ....چه صحنه ای بود چجوری بود....نور را بر سوی ظلمت میبرند ....شاه را سوی رعیت میبرند..... من چه کنم خدای من ....چاره در این مقام چیست؟ ...کوچه پر از حرامیا .....میسوزونمت امشب.....من چه کنم خدای من چاره در این مقام چیست؟ کوچه پر از حرامیا....زینـــــب ....این همه ازدحام چیست؟.... من چه کنم خدای من چاره در این مقام چیست؟ کوچه پر از حرامیا این همه ازدحام چیست؟.... ای وای...ای بی شرف.....مردم هجوم آورند....چو نیش کژدم آورند ....آتش و هیزم آورند ....مقصد این عوام چیست؟.....حیــدر...حیـــدر ای پهلوان عالم...ای پدر عباس......چه با شتاب آورند ...چه بی حساب آورند....به کف طناب آورند ...مقصد این حرام چیست؟.....آتش ظلم شعله ور...الله....آتش ظلم شعله ور ...خانه امن در خطر.....سگان هار حمله ور....معنی فکر خام چیست؟ ..تند تند بخونم ....علی ولی اعظم است ...علی وصی خاتم است.....علی شه دو عالم است...گناه این امام چیست؟ ...... ای پرستوی علی ...پر مزن ز خانه ات ...ای پرستوی علــــی ...پر مزن ز خانه ات....جـــان ننه جوان ننه ....گریه کن حسین من ....در عزای مادرت ....گریه کن....همین جوری زبون بگیرین برا ...
همدردی مرگ جوان
پرواز ملکوتی مرحوم ...را که همچون گلی در عنفوان جوانی پرپر شد و همه را ماتم زده کرد،این فرشته زیبا چه زود و شتابان به دیار باقی شتافت و روش به فرشتگان آسمانی پیوستما هم در غم از دست رفتن نور چشم عزیزتان شریک بوده و به خانواده محترم تسلیت می گوییمروحش شاد
شعر سوزناک در سوگ مادر - شهریار
در ۳۱ تیر ماه ۱۳۳۱ مادر استاد شهریار به رحمت ایزدی پیوست ٬ استاد در منظومه ای بنام ( ای وای مادرم ) به سوزناکترین شکل ممکن احساس خود را از این جدایی بیان کرد آهسته باز از بغل پله ها گذشت در فکر آش و سبزی بیمار خویش بود اما گرفته دور و برش هاله ای سیاه او مرده است و باز پرستار حال ماست در زندگی ما همه جا وول میخورد هر کنج خانه صحنه ای از داستان اوست در ختم خویش هم به سرکار خویش بود بیچاره مادرم هر روز میگذشت از این زیر پله ها آهسته تا بهم نخورد خواب من امروز هم گذشت در بازو بسته شد با پشت خم از این بغل کوچه میرود چادر نماز فلفلی انداخته به سر کفش چروک خورده و جوراب وصله دار او فکر بچه هاست هر جا شده هویج هم امروز میخرد بیچاره پیر زن ٬ همه برف است کوچه ها . . . نه ٬ او نمرده ٬ میشنوم من صدای او با بچه ها هنوز سر و کله میزند ناهید ٬ لال شو بیژن ٬ برو کنار کفگیر بی صدا دارد برای ناخوش خود آش میپزد او مُرد و در کنار پدر به خاک رفت اقوامش آمدند پی سر سلامتی یک ختم هم گرفته شد ٬ پُر بدک نبود بسیار تسلیت که به ما عرضه داشتند لطف شما زیاد ! . . اما ندای قلب بگوشم همیشه گفت : این حرفها برای تو مادر نمیشود نه او نمرده است که من زنده ام هنوز او زنده است در غم و شعر و خیال من میراث شاعرانه من هر چه هست از اوست کانون مهر و ماه مگر میشود خموش ؟! . . آن شیر زن بیمرد ؟ او شهریار زاد هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق ! . . . باز آمدم به خانه چه حالی ! نگفتنی دیدم نشسته مثل همیشه کنار حوض پیراهن پلید مرا باز شسته بود انگار خنده کرد ولی دلشکسته بود : بردی مرا بخاک سپردی و آمدی ؟ تنها نمی گذارمت ای بینوا پسر میخواستم به خنده در آیم زاشتباه اما خیال بود ای وای مادرم
شعری در سوگ پرویز اسکویی
مدیریت محترم در صوتر تشخیص در وب قرار دهید. بعد از شنیدن این خبر به ناگاه بیت اول در ذهنم شکل گرفت که پس از کمی پردازش به متن زیر تبدیل شده که به همه مردان باغیرت و مردم دار لیتکوه تقدیم می گردد. اسکوی چش سو، پرهایته بوردهنماد لیتکوه، پرهایته بوردهصفا و دلخشی، پرهایته بوردههَلی چال نَکی، پرهایته بورده!گل مردم داری، پرهایته بوردهپرویز اسکویی، پرهایته بوردهبلند آوازه، ای گته مردیچتی یاد نکنیم ته مردونگیجوان لیتکوهی ته رو نازنهته مرام شسه الگو سازنه!الگو یعنی، مرد ادب و غیرتالگو یعنی نهایت شرافت!ته مرام و مسلک، کنار نشونهاَره، ته لینگ رَج که مار نشونه!مسلم شجاعی