متن خداحافظی

  • متن خداحافظی

    چگونه بگذرم از عشق ، از دلبستگی هایم ؟چگونه می روی با اینکه می دانی چه تنهایم ؟خداحافظ ، بدون تو گمان کردی که می مانمخداحافظ ، بدون من یقین دارم که می مانی !!! . . . واپسین لحظه دیدار ، منو دست گریه نسپار ، توی تردید شب خدا نگهدار ، اگه خوابم اگه بیدار ، تو ی این فرصت تکرار ، بگو عاشقی برای آخرین بار . . . هنوز نیامده ای خداحافظ ؟ تقصیر تو نیست ، همیشه همین گونه بوده ، برو اما من پشت سرت نه دست که دل تکان می دهم . . . ترا از دور می بوسم به چشمی تر خداحافظمرا باور نکردی می روم دیگر خداحافظمرا لایق ندیدی تا بپرسی حال و روزم رابرو با دیگران ای بی وفا دلبر خداحافظ . . . خداحافظ ای ماه شبهای تارمخداحافظ ای درد جانسوز جانمخداحافظ ای عشق روزای خوبمخداحافظ ای شور و شوق حضورم . . . آمدی چه زیبا ، گفتم دوستت دارم چه صادقانه ، پذیرفتی چه فریبنده ، نیازمندت شدم چه حقیرانه ، به خاطر یک کلمه مرا ترک کردی چه ناجوانمردانه ، واژه غریب خداحافظ به میان آمد چه بی رحمانه ، و من سوختم چه عاشقانه ، . . . میگویم سلام ، هیچکس جوابم را نمیدهد ، پس خدانگهدار میگویم شاید از سر اتفاق ، یک نفر دست هایش تکان بخورد . . . .شرر زدی جگرم ، نازنین خداحافظ شکست بال و پرم ، نازنین خداحافظ دوان به سوی توبودم ، که از جفا تیری زد عشق بر کمرم ، نازنین خداحافظ . . . برو باشد ولی من هم خدا و عالمی دارم ، من از دنیا گله مندم که از مهر تو کم دارم ، ببین یک خواهشی دارم مرا در خود کمی حل کن ، نگو رفتم خداحافظ کمی دیگر معطل کن . . . . بیخودی متاسف نباشتو آمده بودی که بروی اصلا!تو چه می دانی چه ترسی ستترس از کوچه ی بعد از خداحافظ؟ . . . این قصه هم رسیده به پایان خداحافظجان شما و خاطره هامان خداحافظمن میروم بدون تو اما دعایم کندر اولین تراوش باران خداحافظ . . . خداحافظ برای تو چه آسان بودولی قلب من از این واژه لرزان بودخداحافظ برای تو رهایی داشتبرای من غم تلخ جدایی داشت . . . طعم ِ خیس ِ اندوه و اتفاق ِ افتاده یک … آه ! … خداحافظ یک فاجعه ی ساده خالی شدم از رویا ، حسی منو از من برد یه سایه شبیه من ، پشت پنجره پژمرد . . . خدا لعنت کند بر واژه ها حتی خداحافظ !که یعنی آتشی افتاده در من با خداحافظ !سکوت افتاده مثل رعشه ای بر استخوانهایمشبیه موج سرد ساحل دریا خداحافظ



  • متن خداحافظی فرهاد مجیدی از فوتبال

    در متن خداحافظی فرهاد مجیدی که در اختیار ایسنا قرار گرفته، آمده است: هیچ وقت دوست نداشتم زمان خداحافظی ام را از قبل مشخص کنم. مدتی پیش، به این تصمیم رسیدم که امروز روز خداحافظی از فوتبال است. از فردا همان جایی می ایستم که شما می‌ایستادید. زیر برف، یخ، باران و آفتاب سوزان. اما این بار من باید به شما احترام بگذارم و تشکر کنم، درست همان کاری که شما برای من انجام دادید.   تمام خاطره‌ها، خوشی‌ها و لحظه‌های تلخی که در طول سالیان حضور در استقلال داشته‌ام امروز جلوی چشمانم هستند. تلخ ترین خاطره‌ام "4خرداد 1390 " است که روی قلبم حک شده و به هیچ وجه پاک نخواهد شد. روزی که در مراسم تشییع جنازه ناصرخان شرکت کردم و در بهشت زهرا (س) برای همیشه از وی جدا شدم.   به من حق دهید که با دشواری از این پیراهن دل بکنم، هر کدام از ستاره‌های آن، مدال‌هایی بودند که همه ما به آن افتخار می‌کردیم. من به بیشتر آرزوهای فوتبالی خود رسیده‌ام و دوست داشتم با قهرمانی در آسیا از فوتبال خداحافظی کنم اما این امر میسر نشد. امیدوارم در آینده به تنها آرزوی دست نیافته ورزشی ام در کنار هواداران عزیز برسم.   هواداران عزیز و دوست داشتنی!   بازیکنان می‌روند ولی استقلال بزرگ باقی می‌ماند. پیراهنی که سال‌ها نام من بر آن نوشته می‌شد را دوست داشته‌ام و همواره دوست خواهم داشت. پیراهن "آبی" که بر تن بازیکنان بزرگی چون غلامحسین مظلومی و حسن روشن بوده یا همان بازوبندی که مدتها علی جباری، برادران بیانی، امیر قلعه نویی یا جواد زرینچه بر بازوان خود می بستند از جمله خاطرات ماندگارم هستند.   تقدیر این بود که در ایران پیراهنی جز پیراهن پرافتخار "آبی" بر تن نکرده و با استقلال از دوران قهرمانی خداحافظی کنم. ازهمه افرادی که این فرصت را برای من فراهم کرده و مرا حمایت نمودند خصوصا "امیر قلعه نویی" قدردانی می نمایم.   فرهاد مجیدی امروز به خط آخر سال‌های بازی خود رسیده و وقت آن شده تا پیراهن شماره 7 که میراث بزرگانی چون «مجید نامجو مطلق » است را به بازیکنان تازه نفسی تقدیم کنم که قرار است آینده فوتبال کشور را رقم بزنند.   هواداران همیشگی!   از فردا دیگر بازیکن استقلال به شمار نمی‌آیم ولی همواره یکی از شما خواهم بود و برای قهرمانی استقلال دعا خواهم کرد. هر چه دارم از استقلال و هوادارانش است و هر کجا که باشم برای سربلندی استقلال تلاش خواهم کرد.   چقدر سخت است پایان بردن این نامه، همین طور نام‌ها مقابل چشمانم رژه می‌رود، از تمام مربیانی که در این سال‌ها برایم زحمت کشیدند، از مدیرعامل محترم باشگاه جناب آقای فتح ا...زاده و دیگر مدیران گذشته، کارشناسان، بازیکنان، کادر ...

  • متن خداحافظی همکار گرانقدر سرکار خانم آتوسا هادیان

    همکاران،همراهان وهمدلان عزیز بودن باشمایاران برایم افتخاری بس عظیم بود.گرچه به دلیل سفرعلمی،درمیان شماعزیزان نخواهم بود امامحبت های شما فراموش ناشدنی است.بدین وسیله از شما خداحافظی نموده وازخداوند قادر متعال برایتان آرزوی سلامتی وبهروزی دارم. ارادتمندتان: آتوسا هادیان "مدیراجرایی گروه های آموزشی دوره دوم متوسطه نظری"

  • متن خداحافظی با همکارانم

                                     به نام خداوند بخشنده و مهربانهمکاران بزرگوارم:سلاماینک که تقدیر الهی بر آن بود که پس از گذشت 900 روز خدمت و تلاش بی وقفه در پست .....از حضورتان مرخص شوم بسی دلگیر و بسی خوشحالم، دلگیر از این جهت که از لطف و محبت شما سروران ارجمندم بی نصیب خواهم شد و خوشحال از آن جهت که این بار امانت و مسئولیت سخت و سنگین از دوشم برداشته می شود.وقتی در نهم اردیبهشت سال 1391 علی رغم میل باطنی ام این مسئولیت به اینجانب سپرده شد، نمی دانستم که چه کار سختی در پیش دارم اما من با بهره گیری از همه ی تجاربم و همت و پیگیری امور و کسب تجربه از دیگران سعی کردم مسئولی باشم که درست، عادلانه و منطقی کار را پیش ببرم و تا حد ظرفیت و توانم همه ی امور محوله را به نحو احسن به سرانجام برسانم اگر چه عده ای از همان ابتدا سعی داشتند مرا نا امید و دلسرد نمایند اما لطف و عنایت خدای مهربان و تشویق ها و دلگرمی های شما عزیزان مرا به ادامه کارم دلگرمتر و امیدوارتر می نمود.همکاران ارجمندم: من در طول روزهایی که به عنوان خادم کوچک شما در حوزه آموزش بودم تلاشم این بود که از رفتارها و تجربیات شما درس بگیرم و دوست داشتم بیشتر در محضر شما شاگردی کنم تا آنکه خواسته باشم چیزی به شما بیاموزم. من برای هر روز و هر لحظه ای که در این سمت بودم ارزش قائل می شدم وسعی داشتم از فرصت ها نهایت استفاده را ببرم تا بتوانم در انجام وظایفم موفق تر باشم. انجام سه سال سازماندهی نیروی انسانی با وجود حذف یک پایه  آزمایشی گران بها برایم بود و البته با همکاری و تلاش شما توانستیم بر همه ی چالش ها و مشکلات آن پیروز سربلند شویم. مشکلاتی که بر سر راهم بود نتوانست حتی ذره ای از اراده ی من در در انجام عادلانه ی کارها بکاهد. من در طول این روزها سعی داشتم برای همه و به نفع همه کار کنم و نه برای فرد و گروهی خاصی. در همه ی برنامه هایم سعی داشتم تنها ملاک شایستی و لیاقت افراد جلوه گر باشد و نظر بر این بود که دانش آموزان مدیران و معلمانی دلسوز، فداکار را می خواهند و می شناسند و نه گروه گرایی را. به نظر من عقاید و افکارمان هر چه باشد نبایستی در جایی که پای منافع دیگران به خصوص دانش آموزان در میان است جلوه نمایی کند. همواره نگرانی من این بود که مبادا صلاحیت ها و کارآمدی ها اولویت دوم ما باشد و مبادا روزی برسد که ما بدون توجه به استعداد و خواست دانش آموزانمان به دنبال اعمال نظر و گرایش های به هر عنوان باشیم .من از این موارد هراس داشتم و همواره سعی می کردم بر مدار حق و حقیقتی که از آموزه های دینی آموخته بودم حرکت کنم و در محیط کار هر انگیزه و سلیقه ی شخصی خودم را سرکوب می کردم ...

  • متن خداحافظی فرزاد زیدی نژاد

    به نام خدا باسلام به همه هنرمندان هم استانی ام ، بویژه اهالی تئاتر ، از جوانان تا فرهیختگان پیشکسوت عرصه تئاتر استان. و همه هنرمندانی که این در این مدت با حضور و همچنین ارسال طومارهایی از شهرهای مختلف استان ، در حمایت و قدردانی از فعالیتهای مجموعه انجمن هنرهای نمایشی استان ، درک بالا و صداقت خود را بعنوان تئاتری های ناب اعلام کردند ، که این خود نشانه ای از فعالیت مثبت انجمن طی این مدت است. روزی که این حقیر ، مسئولیت تئاتر استان را بر عهده گرفتم ، آغاز فعالیت انجمن بعنوان « انجمن هنرهای نمایشی استان » بود. شروعی برای استانی نمودن تئاتری که تا پیش از آن بصورت هیئت امنایی ، در هر شهر ، توسط هنرمندانش هدایت می شد و اکنون ماحصل آن تلاش ها و هنرنمایی های هنرمندان بزرگ ، پیش از این دوره و دوره های ماقبل در قالبی نو ، به حرکت در آمده بود.مسئولیت سنگین بود و تغییر و آغاز حرکت استانی ، بسیار سخت می نمود. اما با بهره گیری از دانش پیشکسوتان و انرژی هنرمندان جوان ، خیلی زود راه هموار شد. امکان تمرکز زدایی و نگرش یکسان به تئاتر استان با حداقل بودجه و ایجاد فرصت فعالیت برای حضور همه هنرمندان به دور از حواشی در عرصه هنر فاخر تئاتر ، به شکل استانی ، مهیا تر شد. آنچه در این ایام گذشت به صورت تاریخچه ای مکتوب و مصور از فعالیتهای انجمن استان ، روی وبلاگ انجمن هنرهای نمایشی استان لرستان و وبلاگ سایر شهرستانهای استان موجود می باشد. ذکر این نکته الزامی است که اگر موفقیتی بوده ، مدیون همه هنرمندان استان هستیم و اگر ضعف و ایرادی هست ، از قصور حقیر سرچشمه میگیرد. همانگونه که مستحضر هستید ، دوره مسئولیت انجمن استان ، یک دوره دو ساله است که افتخار دو دوره دو ساله و چیزی بیش از آن را از تاریخ 30/9/1388 تا مورخ18/4/93 جمعا ً به مدت 4 سال ونیم بعنوان خادم انجمن استان ، در خدمت شما بزرگواران بودم . مازاد این دو دوره دو ساله ، انتظار برای انتخاب و انتصاب مسئولی جدید و کارآمد ، برای تئاتر استان بود ، در غیر این صورت خیلی پیشتر ، شاید قبل از پایان دوره دوم به دلایل مسائل شغلی و شخصی ، با کسب اجازه از حضور همه سروران گرامی ، مرخص می شدم . تا به رسم روزگار تغییر باعث تحولی دیگر گردد. نا گفته هایی هم هست ، که دوست دارم در دل نگه دارم ، مبادا دل دریایی تان را متلاطم کند. در پایان از عزیزانی که ناخواسته و بدلیل رعایت اصول مقررات ، موازین و رعایت شرعیات و هنجارها، باعث رنجششان شده ام ، عذر خواهی می کنم و از همه ی دوستان هنرمند هم استانی ، مسئولین فداکار و دلسوز انجمن هنرهای نمایشی همه ی شهرستانهای استان ، همچنین عزیزانی که با دریافت ابلاغ از انجمن ...