متن تقدیمی زیبا
یک متن تقدیمی برای دانشجویان در کتابی زیبا و خواندنی
اخيراً کتابی با عنوان " عقلانیت و توسعه یافتگی ایران" با قلم استاد علوم سياسی دکتر محمود سريع القلم توسط دوستی فرهیخته به دستم رسید . کتابی است به غایت زیبا، قابل تامل و خواندنی که توصیه می کنم آن را حتما بخوانید. آنچه در اینجا نقل می شود متن تقدیمی کتاب است به دانشجویان . تقدیم به دانشجویان : دانشجویانی که عقلشان بر احساسشان غلبه می کند دانشجویانی که برای تحمل آرای دیگران تمرین می کنند دانشجویانی که به واسطه ی زحمتی که می کشند همیشه خسته اند دانشجویانی که برای چهل سال آینده ی خود برنامه دارند دانشجویانی که فرق بین هشت و هشت و یک دقیقه را می دانند دانشجویانی که رنگ های شاد خلقت را در ظاهر خود سپاس می دارند دانشجویانی که با محاسبه حروف اضافه سخن می گویند دانشجویانی که قاعده مند فکر می کنند دانشجویانی که برای هر سئوالی چندین پاسخ متفاوت قایلند دانشجویانی که عصبانیت خود را به تاخیر می اندازند دانشجویانی که شان را بر قدرت مقدم می شمارند دانشجویانی که در رفتار قابل پیش بینی اند دانشجویانی که معنای تناسب، درصد و کارتدریجی را می دانند دانشجویانی که برای افزایش قدرت کشور تامل می کنند دانشجویانی که برای جلب اعتماد دیگران حتی در نگاه کردن دقت می کنند و به دانشجویانی که دغدغه ی وفای به عهد آنها را شب از خواب بیدار می کند.
متن ادبی فوق العاده زیبا درباره امام زمان(عج)
عطر انتظار گرچه خسته ام گرچه دلشکسته ام باز هم گشوده ام درى به روى انتظار تا بگويمت هنوز هم به آن صداى آشنا اميد بسته ام. اى تو صاحب زمان! اى تو صاحب زمين! دل جدا ز ياد تو آشيانه اى خراب وبى صفاست ياد سبز وروح بخش تو ياد لطف بى نهايت خداست کوچه باغ سينه ام اى گل محمدى به عطر نامت آشناست آنکه در پى تو نيست کيست؟ آنکه بى بهانه تو زنده است در کجاست؟ اى کرامت وجود! باد غربتى که مى وزد به کوچه هاى بى تو بوى مرگ مى دهد بوى خستگى فسردگى کوچه ها در انتظار يک نسيم روح بخش يک پيام آشنا ودلنواز سينه را گشوده اند. کوچه هاى ما هميشه عاشق تو بوده اند. اى کبوتر دلم هوايى محبتت! سينه ام آشناى نعمت غم است گر هزار کوه غم رسد هنوز هم کم است از درون سينه ام ناله هاى مرغ خسته اى به گوش مى رسد. بالهاى زخمى ام نيازمند مرهم است. صبحگاه جمعه ها آفتاب ياد تو ز (ندبه)هاى ما طلوع مى کند. آنکه شب پس از دعا با سرود اشتياق ونغمه اميد با دلى سفيد خواب رفته است روز را به شوق ديدنت شروع مى کند اى تو معنى اميد وآرزو! اى براى انتظار عاشقانه آبرو! عشقهاى پاک در ميان خنده ها وگريه هاى عاشقان پيش عصمت الهى ات خضوع مى کند. اى بهانه اى براى زيستن! اشتياق همچو سبزه بهاره هر طرف دميده است. جمکران جلوه اى از انتظار وشوق ماست اى بهار جاودان اى بهار آفرين ما در انتظار مقدم توييم اى اميد آخرين! اى عزيز دل پناه شيعيان اى فروغ جاودان! سايه بلند نام وياد تو از سر وسراى عاشقان بيقرار کم مباد قامت بلند شوق جز بر آستان پرشکوه انتظار خم مباد. جهت ملاحظه بقیه متون ادبی از فهرست موضوعی سمت راست استفاده فرمایید.علاوه براین چنانچه از اینترنت با سرعت بالا بهره می برید، می توانید جهت مشاهده بقیه متون و اشعار ادبی درباره امام زمانمان به اینجـــا مراجعه کنید.مطالب مرتبط:جمعه حضورچه باشکوه است آن روز که تو می آیی... تپش ثانیه ها باران احسان کارنامه ی من متن ادبی مهدوی - ویژه بهار التماس دعا
نمونه هايي از تقديم و تشكر براي صفحه تقديم پايان نامه
صفحه تقديم / تشكر در پايان نامه يكي از مهمترين صفحات در تمامي پايان نامه هاست كه اغلب دانشجويان و محققان به دنبال كلماتي شيوا و زيبا براي تدوين آن هستند. در ادامه تعدادي از متون پيشنهادي براي اين صفحه آورده شده است، اميد است كه مورد استفاده دوستان عزيزم قرار گيرد.خدای را بسی شاکرم که از روی کرم، پدر و مادری فداکار نسبیم ساخته تا در سایه درخت پربار وجودشان بیاسایم و از ریشه آنها شاخ و برگ گیرم و از سایه وجودشان در راه کسب علم و دانش تلاش نمایم. والدینی که بودنشان تاج افتخاری است بر سرم و نامشان دلیلی است بر بودنم، چرا که این دو وجود، پس از پروردگار ، مایه هستی ام بوده اند دستم را گرفتند و راه رفتن را در این وادی زندگی پر از فراز و نشیب آموختند. آموزگارانی که برایم زندگی، بودن و انسان بودن را معنا کردند.تقدیم به وجود با ارزشتان...تقدیم به پدر، مادر و همسر عزیزمو به تمام آزاد مردانی که نیک می اندیشند و عقل و منطق را پیشه خود نموده و جز رضای الهی و پیشرفت و سعادت جامعه، هدفی ندارند.دانشمندان، بزرگان، و جوانمردانی که جان و مال خود را در حفظ و اعتلای این مرز و بوم فدا نموده و مینمایند.تقدیم به همسرم:که سایه مهربانیش سایه سار زندگیم می باشد، او که اسوه صبر و تحمل بوده و مشکلات مسیر را برایم تسهیل نمود.تقدیم به خواهرم:که وجودش شادی بخش و صفایش مایه آرامش من است.تقدیم به برادرم:که همواره در طول تحصیل متحمل زحماتم بود و تکیه گاه من در مواجهه با مشکلات، و وجودش مایه دلگرمی من می باشد.تقدیم به پدرم کوهی استوار و حامی من در طول تمام زندگی تقدیم به مادرم سنگ صبوری که الفبای زندگی به من آموخت تقدیم به همسرم که در سایه همیاری و همدلی او به این منظور نائل شدم. تقدیم به دلبندم امید بخش جانم که آسایش او آرامش من است.تقدیم به او که آموخت مرا تا بیاموزم استاد گرامی جناب آقای.... تقدیم به آنان که وجودم جز هدیه وجودشان نیست پدر و مادر عزیزم تقدیم به همسر مهربانم که مسیح وار با صبرش در تمامی لحظات رفیق راه بود و تقدیم به گل نازم ...که کودکی گمشده ام را در چهره معصومش پیدا کردم.و بعد از مدتها، پس از پیمودن راههای فراوان که با حضور شیرین اساتید عزیزم، با راهنماییها و دغدههای فراوانشان و شیطنتهای زیبای آن دوران، نگاههای پدر مادرم، با چشمهای پر از برق شوق، و زیبایی حضور خواهرم در کنارم، که خستگیهای این راه را به امید و روشنی راه تبدیل کرده و امیدوارم بتوانم در آینده ی نزدیک جوابگوی این همه محبت آنها باشم ...اکنون، با احترام فراوان برای این همه تلاش این عزیزان برای موفقیت من ....این پایان نامه را به پدر و مادرم، اساتید عزیز و خواهر ...
جمعه حضور (متن ادبی زیبا درباره حضرت مهدی (عج)
مهدى جان! <?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" /> روز را با يادت شب مىكنم و هر شب منتظرت هستم. در تاريكى شبهاى ظلمانى، منتظر شنيدن صداى گامهايت درپس كوچههاى انتظار هستم. آرى من منتظر او هستم كه خود نيز منتظر است. قريب ۱۱۷۷ سال است كه شيعيان، اين مظلومان هميشه تاريخ، انتظار آمدن لحظهاى را مىكشند، انتظار آن لحظه كه عطر و بوى خوش محمّدىصلّى اللّه عليه و آله سراسر جهان را يكبار ديگر معطر كند. انتظار آن لحظهاى كه خاطره مظلوميّت زهرا و على و فرزندانشان را در خود نهفته دارد. انتظار لحظهاى كه در آن طنين: «أين الطالب بدم المقتول بكربلاء» زمين و آسمان را فرامىگيرد. در آن لحظه نوگل نرگس و اميد شيعه از راه مىآيد. از سفرى دور، به دورى قرنهاى طولانى، كولهبار سفر «انتظار» را زمين نهاده و از درون آن، سبزى و طراوت و عدل و عدالت را كه ارمغان سفر براى منتظران چشم به راه است بيرون مىآورد. مىدانم خود او نيز منتظر آن لحظه است، لحظهاى كه در زمين و آسمان بانگ: «أين المضطرّ الّذي يجاب إذا دعى» طنينانداز شود. منتظر لحظهاى كه تكيه به ديوار كعبه داده و بانگ برآورد: «أنا بقيّةاللّه، (بقية اللّه خيرٌ لكم إن كنتم مؤمنين)»، منتظر لحظهاى كه وعده حق تحقق پذيرد و «جاء الحق وزهق الباطل» تحقق يابد. منتظر لحظهاى كه مستضعفان به امر خداوند وارثان زمين شوند و پرچم «سبز آلمحمّدصلّى اللّه عليه و آله» در سراسر گيتى به اهتزاز در آيد. در پس اين قرنها چشمانم به در دوخته شده است و منتظر آمدنت هستم. هر صبح جمعه سراغت را از باد صبا مىگيرم، نشانى از كوى آشناى تو مىپرسم، اما باد صبا چون هميشه پاسخى ندارد. آه كه غروب جمعه چه دلگير است، چشمهاى ابرى منتظران هواى باريدن دارد. هفتهاى ديگر نيز بىگل روى مولا سپرى شد، چه سخت و طاقتفرساست: «عزيزٌ علىّ أن أرى الخلق ولاترى ولاأسمع لك حسيسا ولانجوى». همه شب منتظرت هستم تا اگر شبى گذرت به كوچه دلمان افتاد واز روى كرم، گوشه چشمى به كوچه تاريك دل ما كردى و آن را از نور خود منوّر ساختى، در خواب غفلت فرو نرفته باشم. شبها را به اين اميد روز مىكنم و روزها را به اين اميد شب كه تو بيايى. بيايى و دلهاى زخمخوردهمان را مرهم گذارى. ديگر روزهاى هفته برايم معنا ندارد، تنها به جمعه مىانديشم، اى كاش هر روز جمعه بود و جمعهاى معطر نزديك جمعه «موعود»، جمعهاى پر از عطر اقاقىها، جمعهاى به عطر خوش محمّدى (صلّى اللّه عليه و آله) ، جمعهاى سرخ و حسينى (عليه السلام) ، جمعهاى سفيد به پاكى دل منتظران عاشق و جمعهاى سبز به سبزى «جمعه حضور».
تقدیمی
در سکوت سال : خانه خلوت ویرانه خویش وارث زخم زبانهای توام من در این ظلمتگاه من در این گوشه غمگین اتاق شاهد رفتن دلگیر توام من گمان میکردم رفتنت ممکن نیست رفتی اینک میبینم رفتنت ممکن شد باورش ممکن نیست..............................
متن های عاشقانه بسیار زیبا
متن ترانه «تو یادم دادی» احسان خواجه امیری تو رفتی و من آغوشم که پر بود از تو شد خالی ستون کردم وجودم رو زیر یک سقف پوشالی هنوز از یاد تو سبزم ولی افسوس تنها کم یه لحظه با تو بودم یه عمری سرد و متروکم تو یادم دادی از غصه نمی پرسم نمی میرم من از آیینه با هق هق سراغت رو نمی گیرم تو یادم دادی از بارون به جز گریه نمی پرسم نجاتم دادی از این تن تو رگهام بودی همچون سد یکم آغوشتو وا کن تا دعوت شم به خوابیدن تو یادم دادی ابری بودن و هرگز نباریدن بزار امشب کنار تو من از تشویش خالی شم تو بودی یاد من دادی که با تو خوب و عالی شم تو یادم دادی از غصه نمی پرسم نمی میرم من از آیینه با هق هق سراغت رو نمی گیرم تو یادم دادی از بارون به جز گریه نمی پرسم نجاتم دادی از این تن تو رگهام بودی همچون سد در کوی تو مستانه ... می افتم و می خیزم دلداده و دیوانه ... می افتم و می خیزم من مست و پریشانم ... می نالم و می مویم مدهوش ز پیمانه ... می افتم و می خیزم تا آنکه تو را یابم ...می گردم و می جویم سر بر در آن خانه ... می افتم و می خیزم چو شمع شب عاشق ... می سوزم و می گریم از عشق چو پروانه ... می افتم و می خیزم گر دست دهد روزی ... تا خاک رهت گردم در پای تو جانانه ... می افتم و می خیزم گفتی که ز جان برخیز ... در ملک عدم بنشین زینروست که مستانه ... می افتم و می خیزم من مست قدح نوشم ... از چشم تو مدهوشم سلانه به سلانه ... می افتم و می خیزم دیوانه رویت من ... چون گردم به کویت من ای دلبر فرزانه ... می افتم و می خیزم بازای و گرنه می ... هستی ز کفم گیرد اینسان که به میخانه ... می افتم و می خیزم در من غم بیهودگیها می زند موج در تو غروری از توان من فزونتر در من نیازی می کشد پیوسته فریاد در توگریزی می گشاید هر زمان پر ای کاش در خاطر گُل ِ مهرت نمی رست ای کاش در من آرزویت جان نمی یافت ای کاش دست روز و شب با تار و پودش از هر فریبی رشته عمرم نمی بافت اندیشه روز و شبم پیوسته این است «من برتو بستم دل ؟ دریغ از دل که بستم افسوس بر من گوهر خود را فشاندم در پای بتهایی که باید می شکستم ای خاطرات مرا با خویشتن تنها گذارید در این غروب سرد درد انگیز پاییز با محنتی گنگ و غریبم واگذارید اینک دریغا آرزوی نقش بر آب اینک نهال عاشقی بی برگ و بی بَر در من غم بیهودگیها می زند موج در تو غروری از توان من فزونتر ای غزل از تو رسیده! ای ترانه از تو جاری! مرهم عزیز و ناب همه ی زخمای کاری! پا بذار تو شب چشمام، با تو تازه می شه حرفام، این تویی که مثل اینه، من یاد من میاری! مث یه حرف نگفته، با منی! زیبای خفته! تا رسیدن به طلوعم، یه قدم فاصله داری! توی این چلّه ی یلدا، تو شدی شروع فردا، توی یخبسته گی باغ، صدای پای بهاری! دل ما وقفِ ...
گلچینی از زیبا ترین عکس ها
گلچینی از زیباترین عکس های عاشقانه همراه با متن کوتاه تعجبـــ نکنـــ اگـــر شعــر تـــازه ای بـــرای تـــو نمی نویسمــــ ..! هیــچ مدادیــــ ، وقتــی خیـــ ــس میـــ ـــشود نمی نــویـــسد بیتو هوایــ دلمـ طوفانیســتـــ..و خانه هایـ شهر عشقـــ همه ویرانـــبیـــ تو شبـــ ها مهتابـــ پشتــ ابر پنهانـــ استــــ..ستارهــ از منــ دلگیر استـــ…!و تو..هنوز نمیدانیـــ که در نبودنتـــ..جهانـــ کوچکــ رویاهایمــ را..سیلی از کابوســ های شومــ..بردبیتو..هوایـــ دلمـــ طوفانیستــــ… چه خوشـــ خیالـــ بودَمـــ …که هَمیشه ، فِکـــ ـر میکَردَمـــ ، دَر قلبـــِ تو ، مَحکومَمــــ به حَبســِ ابَد …!!به یکبارهـــ جا خوردَمـــ وَقتیـــ زندانبانــــ بَر سَرَم فَریــــــ ـاد زَد …هِیـــ تو … آزادیــــ !!و صِدایــــِ گامهایــــِ ، غَریبهــــ ایــ که به سلّولمــــ میــ آمَد …. امروز خاطراتت را سوزاندم…بوی خوش هیزمش اما بیقرارم کرد!اتفاق تازه*ای نیست،…دوباره عاشقت شدم… بــــــی تــــــــوعمر آرامش کـــــم میشودمثل خواب پروانـــه ها !پـ ـلک هایـ ـت را ببندو هـ ـاشور بزناَطراف هـ ـر چه این طرف هاسـ ـتمیـ ـدانی…توآخـــــــرین طرح از سیاه قلم چشـــــمهایمی…… این عشق برای من هیچ نداشتاما….گلهای بالشم را ” باغبان ” خوبی بوداشک های هر شب من…!!! حوصله ات که سر می رود ؛با دلـــــــــــــم بازی نکن ،من در بی حوصلگی هایم با تو زندگی کرده ام
ببار ای بارون، ببار/ به سبک متفاوتی از حاج محمود کریمی
ببار ای بارون، ببار/ به سبک متفاوتی از حاج محمود کریمی/ فایل صوتی فرهنگ > دین و اندیشه - سبکی شنیدنی و زیبا با صدای حاج محمود کریمی، تقدیمی ویژه نامه خبرآنلاین در شب پرواز بانوی صبوری ها متن شعر ببار ای بارون حاج محمود کریمی ببار ای بارون بباربردلم گریه کن خون بباردرشب تیره چون زلف یاربحر لیلی چو مجنون ببار - ای بارونفدای غم های توخون می چکد از چشمان توبی تاب روی زیبای تومیسوزه عالم در پای تو - ای آقاخون دل آسمونزبون میگره صاحب زمونای امان ای امان ای امانعمه جان عمه جان عمه جان - ای عمهدل زارم در تبهگوشه چادر زینبهامشب جون همه برلبهروضه خون مادر زینبه - ای زینبدلم زار زینبهگوشه چادر زینبهامشب جون همه برلبهروضه خون مادر زینبه - وای زینبرسیده جون برلبممیسوزه سینه پر تبمآسمون سینه تیره شبمقربونی غم زینبم - وای زینباگر که غوغا نکرداگه شکوه زغمها نکردسفره دلشو وا نکردغصه جگرشو پاره کرد - ای زینب/6262 فايل ضميمه دانلود