لباس شب بله برون
دسته گل و تزئین جواهرات و خرید برای شب خاستگاری...بله برون..حنابندان
بله برون
برای نشون خریدن با علیرضا و مامانم و خواهرش رفتیم .خدارا شکر آدم های باشعوری هستند و خواستند خودم نشونم رو انتخاب کنم این دفعه یه کم صمیمی تر شدیم .بلاخره هم بعد کلی گشتن یه انگشتر انتخاب کردم. بله برون عید فطر بود .من از کلی قبلش دنبال لباس بودم پیدا نکرده بودم .کلی همه کمکم کردن ولی من خیلی سخت پسند هستم و چیزی انتخاب نکردم . شب قبل از عید فطر هم با دو تا دختر عمه ها و برادرم رفتیم این پاساژ اون پاساژ دنبال لباس اما بازم پیدا نکردم .بعدش که نامید شیدم با هم رفتیم یه رستوران او نجا علیرضا اس تبریک عید رو داد حالا ما همگی تو گوشی هامون دنبال یه اس خوب میگشتیم که بدیم ،انقدر باهم خندیدم ،اونا هی سر به سرم میزاشتن و اس ام اس های عشقانه برام میخوندن . آخرم مجبور شدم همون لباس های قدیمی رو بپوشم .بله برون ما حدود سی نفر بودیم اونا هم همین طور .البته من عمو و عمه هام زیاد بودن وفقط بزرگ تر ها اومده بودن ولی اونا کم جمعیت هستند ولی مثلا زن پسرعموش هم اومده بود. کلا مراسم خوب بود .قبل از اینکه بیان هر کی ازم میپرسی از نظر ظاهری چطوریه میگفتم خیلی معمولی و .... وقتی اومدن برای اولین بار با کت و شلوار پوشیده بود وااااااای قوبونش برم خیلی ناز و خوشگل شده بود اصلا انگار یه آدم دیگه بود کلی ذوق کردم اون طوری دیدمش بعد که نشستن من اول پیش عمه ام نشستم .کلی بد و بیراه بهم گفت این پسره به این خوبی چقدر پر توقعی .حالا من قسم و آیه بابا اینطوری نبود که وقتی اونا رفتند یه کم علیرضا پیش ما موند اون موقع دیگه بچه ها که همه، بالا خونه عموم بودن (دختر عمه ها و عمو ها که هم سن و سال بودیم)ظاهر شدن .خیلی خنده دار شده بود علیرضا بالای مجلس نشسته بود و همه داشتند نگاش میکردن حرفی هم زیاد زده نمیشد بیچاره شوهر جونم مرد از خجالت
199. بله برون
چهارشنبه تماس گرفتن و قرار بله برونو واسه شنبه گذاشتن. شنبه 13 آبان ، عید قدیر بود و خیلی خیلی اتفاقی دقیقا مصادف شد با چهارمین سالگرد آشنایی من و امیر! برای ما بهترین روز ممکن بود برای جشن بله برون. این اتفاق هیجان هردومون بیشتر کرده بود. چهار سال پیش 13 آبان برای اولین بار همدیگرو ملاقات کردیم، و حالا بعد از چهار سال دقیقا همون روز نامزدیمونو جشن می گرفتیم. بهتر از این نمی شد. تو دلم غوغا بود. در ظاهر آروم بودم اما فکرم پیش شنبه بود. با امیر در مورد اون روز خیال بافی می کردیم. بزرگتر ها هم کمتر از ما نبودن. مامانم استرس داشت. ناسلامتی من اولین بچه خانواده ام که ازدواج می کنه. دقیقا نمی دونستم قراره چه اتفاقی بیوفته! تو نت سرچ کردم "مراسم بله برون". یعنی من عاشق این اینترنتم. قرار بود از طرف اونا 11، 12 نفر باشن. طرف ما دعوا بود همه دوست داشتن تو مراسم باشن! ماشالا کمم نیستن! مامانم بزرگترا رو دعوت کرد. می خواستم یکی از لباسایی که تو خونه دارم بپوشم. پنج شنبه تمام لباسامو ریختم بیرون اما هرکدوم به یه دلیلی رد شدن. پنج شنبه شب با فکر اینکه دیگه هیچ لباسی ندارم خوابم نبرد. امیر بهم می خندید. می گفت تو دیگه لباس نداری دیگه بی لباس موندی واااای واای حالا می خوای چی کار کنی! جمعه صبح با خاله و مامانم رفتیم خرید. تا شب تونستم یه پیرهن خوچکل سبز آبی و یه جفت کفش نقره ای بخرم. بلاخره روز موعود فرا رسید. شنبه صبح رفتم یه آرایشگاه نزدیک خونه. آرایشم خیلی ساده و لایت و قشنگ بود. اما اون خانومه موهای لختمو گرفت فرفری کرد. وقتی اومدم خونه خودم از موهام ناراضی بود. وقتی عکس العمل بقیه رو هم دیدم که با تردید می گفتن قشنگ شده، یهو بغضم ترکید!!! به اندازه دو روز استرس جمع کرده بودم و منتظر یه اتفاق کوچیک بودم واسه زیر گریه زدن. در اتاقمو بستم نشستم رو تختم و جعبه دستمال کاغذی کنارم! عین دختر بچه ها اشک می ریختم! تا اینکه تصمیم گرفتم موهامو بشورم. با کمک خاله ها موهامو شستم و سشوار کشیدم. خیلی خوشحال بودم که موهای صافمو باز می دیدیم. خیلی از همه چیز راضی بودم. آرایشمو تجدید کردم و رفتم تو نت که خودمو به امیر نشون بدم. کم کم مهمونای ما اومدن. ساعت 8 شب خانواده امیر هم رسیدن. همه نشستن و به هم معرفی شدن. من تو یکی از اتاقا قایم شده بودم تا صدام کنن. اون لحظه ها از پراضطراب ترین لحظه های اون روز بود. لای درو باز کرده بودمو یواشکی به حرفا گوش می کردم. تو اتاق قدم میزدم، می رفتم جلو پنجره و نفس عمیق می کشیدم. تا اینکه مامانم اومد دنبالم. وقتی می رفتم بین مهمونا همه دست می زدن و کل می کشیدن. می خواستم بپرم تک تکشونو بغل کنم. مادر امیر بغلم کرد و بعد ...
بله برون ، تاریخچه و آداب و رسوم
بله برون ، تاریخچه و آداب و رسوم - جغرافیا، تاريخ و آداب و رسوم و فرهنگ و...مردم ننه كران وتاریخچه، دانستنی ها ومطالب عمومی "> ننه کران - بله برون ، تاریخچه و آداب و رسومننه کرانجغرافیا، تاريخ و آداب و رسوم و فرهنگ و...مردم ننه كران وتاریخچه، دانستنی ها ومطالب عمومی درباره وبلاگ منوی اصلی صفحه نخستپست الکترونیکآرشیو مطالبعناوین مطالب وبلاگ پیوندهای روزانه معرفی جاذبه های گردشگری ایران پایگاه خبری و تحلیلی آسبینه واژه یاب (فرهنگ عمید،فرهنگ دهخدا،معین و...) ژورنالیست خیالی ارتا ویل نیوز فرهنگ نمین شهر اشنایی دیگر عکس های تاریخی فرارو را در صفحه عکس و تاریخ ببینید. عکس های قدیمی سرعین اطلاعات گیاهان دارویی و میوه ها کتاب یاب انجمن دانشنامه حقوق رسانه دفاتر پیشخوان دولت و بخش عمومی مردان پارسی دنیای آموزش زبان زبان انتشارات تدین (سرکار خانم زهرا تدین نژاد در همدان) مرجع کامل کد ملی و کد پستی دانستنی های عمومی و مدیریتی و اجتماعی دانلود کتب درسی قدیمی مدارس کشور شهر فرنگ -دنیای کتاب و تنوعتمام پیوندها آرشیو فروردین ۱۳۹۴اسفند ۱۳۹۳بهمن ۱۳۹۳دی ۱۳۹۳آذر ۱۳۹۳آبان ۱۳۹۳مهر ۱۳۹۳شهریور ۱۳۹۳مرداد ۱۳۹۳تیر ۱۳۹۳خرداد ۱۳۹۳اردیبهشت ۱۳۹۳فروردین ۱۳۹۳اسفند ۱۳۹۲بهمن ۱۳۹۲دی ۱۳۹۲آذر ۱۳۹۲آبان ۱۳۹۲مهر ۱۳۹۲شهریور ۱۳۹۲مرداد ۱۳۹۲تیر ۱۳۹۲خرداد ۱۳۹۲اردیبهشت ۱۳۹۲فروردین ۱۳۹۲اسفند ۱۳۹۱بهمن ۱۳۹۱دی ۱۳۹۱آذر ۱۳۹۱آبان ۱۳۹۱مهر ۱۳۹۱شهریور ۱۳۹۱مرداد ۱۳۹۱تیر ۱۳۹۱خرداد ۱۳۹۱اردیبهشت ۱۳۹۱آرشيو آرشیو موضوعی معرفی نویسنده وبلاگدر خواست ارسال مطالب و عکس هاو اسناد تاریخی و...ایام محرم و سوگواری اباعبدالله الحسین (ع)علما. بزرگان و مشاهیرجغرافیا و تاریخ و فرهنگننه کران در منابع فارسیویلکیج (وجه تسمیه ویلکیج و ننه کران )ارتباطات و را های ارتباطیغذا های محلیدین و اخلاق و عادات اهالیصنایع دستیمسکن و مصالح بنای خانه های روستائیآبیاری و روش آبیاریابزار کاردامداری وکشاورزی و فن انبار کردن و اندوختن محصولاتاوضاع عمومی آبادیواحد اندازه گیری زمین اوزان و مقادیر اندازه ها ومهمان نوازیبازی های محلیجنگل فندقلوشهدای ننه کرانگالری عکس و تصاویر از مناطق مختلف کشورتاریخچه ،دانستنی ها ومطالب عمومی و عکس های عمومیمیوه ها ، سبزیجات ،صیفی جات و درختان و ...مشاغل، حرفه و فعالیتخواص دارویی گیاهان و میوه جاتروانشناسی و دانستنی های سلامت روانیاخبار ننه کران و منطقه ویلکیجتاریخچه تاسیس مدرسه در ننه کران و منطقه ویلکیجسفرنامه ها و اسناد تاریخیرودخانه ها و چشمه هامنابع تامین آب اشامیدنیمنابع تامین آب کشاورزیمراسم ...
تاریخچه ای جالب
تاریخچه مراسم بله برون در ایران زمین مهربرون (مهربران) یا خرج برون (خرج بران) یکی از مراسم قدیمی و سنتی ازدواج در سرزمین ایران است. این مجلس یک مجلس مردانه است که در آن مهریه و شیربهای عروس توسط خانواده های دو طرف (عروس و داماد) تعیین می شود. نوع زنانه همین مجلس را بله بران می گویند. معمولا این مراسم مهم، بعد از جلسه خواستگاری و قبل از عقدکنان برگزار می گردد. مجلس بله بران بیشتر هنگام شب و با حضور بزرگان و ریش سفیدان دو خانواده دختر و پسر و در خانه پدر دختر برگزار می گردد. هدف از این مجلس ، تعیین شرایط مادی و معنوی عروسی و ازدواج و پذیرفتن شروط خانواده عروس از طرف خانواده داماد است. هدف از بله برون در مراسم بله برون (بله بران) مردان ریش سفید و سالخورده دو خانواده ، درباره میزان مهریه، شیربها و در برخی از فرهنگها باشلق و کم و کیف پرداخت آن ، اسباب سرعقد، پول حمام عروس، رخت و لباس و زیورآلات و جواهرات عروس، هزینه های عروسی و نحوه تامین آن، کم و کیف مراسم و جشن عروسی ، تعداد مهمانان عروس و ... تصمیم می گیرند. بعد از توافق طرفین ، تعهدات در دو نسخه مکتوب می شود و پدر داماد و پدر عروس و بزرگان مجلس امضا می کنند. اسامی مختلف بله برون در فرهنگها و قومیت های مختلف ایران، مراسم بله بران نامهای متفاوتی دارد: در تهران به این مراسم بله بری یا بله برون یا خرج بُری می گویند. مردم گیل و دیلم ، صورَت هَگیری (صورت گرفتن) یا ثبت هگیری (ثبت گرفتن) می گویند. خراسانیها به بله برون ، جواب اِستَنی (جواب استاندن یا جواب گرفتن) و یا کفش پاکِنی (کفش به پاکردن) می گویند. در شاهرود : حرف تمام کردن در کازرون : شرط کنان ، در توابع دماوند: خرج بُری ، در سروستان فارس بله برون در قم گلاب گیرون یا مهربرون ، در شیراز مهر برون یا بله برون ، در ایل ممسنی باشلُق برون یا کدخدا کِشون و در روستاهای گرگان ، قندشکنی می گویند.آداب و رسوم بله برون در بیشتر فرهنگهای ایران زمین، رسم است در مراسم بله برون ، که خانواده داماد هدایایی را برای عروس می برند و او را نامزد یا نشان پسرشان می کنند و به میمنت و مبارکی این پیوند، قند می شکنند. در خراسان یک حلقه انگشتر و در روستاهای خراسان یک جفت کفش و گاهی یک دست لباس اضافه بر انگشتر و کفش به همراه مقداری نقل و نبات و قند و چای و حنا و چند سکه نقره نیز به خانه عروس می برند. در مراسم بله برون قند یا نبات را می شکنند و نیمی از آن را به خانواده عروس و نیمی را خانواده داماد می دهند. هدایا و پیشکشهایی که در مراسم بله برون به خانه پدر عروس می برند در فرهنگهای مختلف ایران متفاوت است ...
مدل لباس شب با پارچه گیپور
مدل لباس شب با پارچه تور,مدل لباس شب با پارچه ساتن, مدل لباس شب ترکیه 2013,لباس شب با کلاه,جدیدترین مدل لباس پیراهن شب با پارچه گیپور و حریر,مدل لباس شب با پارچه گیپور*براي ديدن عكس بروي نوشته كليك كنيد*ادامه مطلب...
مدل لباس شب دنباله دار مشکی
انواع سارفون کوتاه ریون,لباس شب دنباله دارمشکی,خرید اینترنتی ست پوشاک دخترونه2013,مدلهای تاب مجلسی جدید2013,مدل پیراهن مجلسی دخترانه
بله برون 1.
اون روز بعد از رفتن فرهاد، خیلی سریع همه فامیل از بله برون باخبر شدن ، یعنی دعوت شدن . همه شاخ در آورده بودن و کسی باور نمی کرد ! مامان برای همه شرح ماوقع رو تعریف می کرد و چیزی رو ناگفته نمیذاشت . بازم من تو اتاق زندونی بودم .حالا دیگه اعتصاب نبود، از ترس بابا جلوی چشمش آفتابی نمی شدم. اون چند روز ، مامان تو سینی غذام رو می آورد و حتی یک کلمه هم با من حرفی نمیزد ، دریا و یلدا رو هم خیلی کم از پشت پرده میدیدم ، روز پنجشنبه، آشپز و دستیاراش اومدن و تو حیاط بساطشون رو چیدن و مشغول تدارک غذاهای شام شدن ، سر ظهر عمو ی مجردم که همسن فرهاد بود و تو تهران کار می کرد ، اومد خونمون و کمی با بابا صحبت کرد و گفت اگه کمکی هست میتونه انجام بده . من همچنان با رنگ و روی پریده تو اتاقم چپیده بودم و کسی سراغم نمی اومد . یهو در باز شد و عمو اومد تو ، از خجالت می خواستم بمیرم گفتم :"سلام " سلاممو جواب داد و یه لبخندی زد که خیلی تلخ بود ، انگار نیشتر به جونم زده بودن ،گفت :"حالا می خوای ازدواج کنی آره؟!!! " سرم پایین بود و اونقدر دلم گرفته بود که بیصدا زدم زیر گریه . عمو اومد جلو و بغلم کرد، چشماش پر اشک شده بود ،روشو برگردوند و گفت :" ای بابا این چه قیافه ایه ! امشب فامیل داماد میگن اینه اون شیرین فرهاد کش ما ؟! زن داداش ،پاشو بیا ببین این عروس چیزی لازم نداره؟! مامانم اومد و گفت والا من نمیدونم، ما که تا حالا از این برنامه ها نداشتیم، اونم یهویی !! عمو گفت یعنی چه؟! لباس مناسب داره ؟! مامانم گفت :" نه ! " عمو مثل همه فامیل بابا عادت داشت امری صحبت کنه و فوری گفت:"نه ؟!! رویا، بجنب مانتو تنت کن بریم لباس بخریم ،این که دیگه دس دس نداره! " به مامان نگاه کردم گفت :" زودباش با عموت برو من که کلی کار دارم ! " و من اون روز با عمو رفتم و لباس بله برون خریدم !! سلیقش بد نبود ، من هم که دنیایی از غم و غصه روی دوشم بود، برعکس همیشه، نه تو مود لباس خریدن بودم و نه روم میشد بگم چه مدلی میپسندم، اون روز وقتی تو آینه اتاق پرو خودم رو دیدم از خودم و از زندگی بدم اومد ! چه قدر زرد و بی روح شده بودم! باورم نمیشد ! ما یه لباس قرمز که یه کمربند ورنی مشکی با یه گل سر مشکی و قرمز داشت، به سلیقه عمو خریدیم و همون جا هم بلافاصله یه جفت کفش مشکی ورنی هم برام ست کردن ،عمو توی راه برام یه بستنی زعفرونی سنتی مغز دار گرفت که اصلا نمی تونستم بخورمش ، با لحن بامزه ای گفت :"تا اونجا که یادمه با بستنی قهر نبودی،هم تو بستنی رو دوست داشتی هم بستنی تو رو ! " با اون حرفش بعد از هفته ها خندم گرفت، ولی بازم نتونستم یک پنجم اون رو هم بخورم . وقتی به خونه برگشتیم توی حیاط شلوغ بود، مامان، ...
سابقه تاریخی بله برون
مجلس بله بران بیشتر هنگام شب و با حضور بزرگان و ریش سفیدان دو خانواده دختر و پسر و در خانه پدر دختر برگزار میشود. هدف از این مجلس، تعیین شرایط مادی و معنوی عروسی و ازدواج و پذیرفتن شروط خانواده عروس از طرف خانواده داماد است.مهربرون (مهربران) یا خرج برون (خرج بران) یکی از مراسم قدیمی و سنتی ازدواج در ایران است. برخلاف آنچه که امروز میبینیم، این مجلس در واقع یک مجلس مردانه است که در آن مهریه و شیربهای عروس توسط خانواده های دو طرف (عروس و داماد) تعیین میشود.نوع زنانه همین مجلس را بله بران میگویند که در واقع مراسم کسب توافق خانواده ها درباره جزئیات ازدواج است. اما امروز این دو رسم با هم یکی شده اند و در آنها زن و مرد و بچه و بزرگ حضور دارند. معمولا این مراسم مهم، بعد از جلسه خواستگاری و قبل از عقدکنان برگزار میشود.سابقه تاریخی بله برونمجلس بله بران بیشتر هنگام شب و با حضور بزرگان و ریش سفیدان دو خانواده دختر و پسر و در خانه پدر دختر برگزار میشود. هدف از این مجلس، تعیین شرایط مادی و معنوی عروسی و ازدواج و پذیرفتن شروط خانواده عروس از طرف خانواده داماد است.حالا چرا بله برون؟بعد از آنکه مراسم خواستگاری به سرانجام رسید و دو خانواده کم و بیش اطمینان به سرانجام یافتن ازدواج پیدا کردند، خانواده داماد از خانواده عروس درخواست برگزاری جلسه «مهر بران» میکند. در گذشته رسم بر این بود که هر موقع خانواده داماد برای روز مشخصی درخواست میکردند، خانواده عروس مخالفت کرده و یکی دو روز دیرتر را قرار میگذاشتند.علت هم این بود که خانواده عروس نشان دهند عجلهای در شوهر دادن دختر خود ندارند! در روز تعیین شده، داماد به اتفاق چند نفر از مردان معتبر خانوادهاش به خانه عروس میرفتند.پدر عروس هم مردان معتبر خاندانش را دعوت میکرد. هدف از برگزاری این جلسه، توافق بر سر میزان مهریه عروس است. معمولاً نتیجه توافق دو خانواده بر برگهای با خط خوش نوشته میشد و داماد زیر آن قباله را امضا میکرد و متعهد میشد که به آن پایبند باشد. دیگران هم با امضای قباله آن را گواهی میکردند.بزرگان دو فامیل درباره میزان مهریه، شیربها و در برخی از فرهنگ ها باشلق و کم و کیف پرداخت آن، اسباب سرعقد، پول حمام عروس، رخت و لباس و زیورآلات و جواهرات عروس، هزینه های عروسی و نحوه تامین آن، کم و کیف مراسم و جشن عروسی، تعداد مهمانان عروس و... تصمیم میگیرند. بعد از توافق طرفین، تعهدات در دو نسخه مکتوب میشود و پدر داماد و پدر عروس و بزرگان مجلس امضا میکنند.اسامی مختلف بله بروندر فرهنگ ها و قومیت های مختلف ایران، مراسم بله بران نامهای متفاوتی ...