قبض نذورات

  • روز نوشت 10

    پیش نوشت : پست های کربلا را برای ثبت خاطرات سفرم می نویسم ! و دوستانی هم که می آیند و می خوانند بر من منت میگذارند ! این روز نوشت های کربلا برای دل خودم است ! اما خوشحال می شوم اگر به درد دیگران هم بخورد ! لینک عکس ها را هم میگذارم تا فضا بهتر ملموس بشود برای خواننده ها اصلن همه ی جذابیت این روز نوشت به عکس هایی است که لینکشان را می گذارم نه به جملات و عبارات ناقص من ! لذا لینک عکس ها را با دقت ببینید و نکته دیگر اینکه  از این قسمت به بعد روز نوشت های کربلا کمی تغییر میکند ! بیشتر دلی می شود تا سفرنامه ای ! دلیل اش را هم در چند خط قبل توضیح دادم که این روز نوشت های برای دل خودم است !   پنج شنبه ۲۴ دی ۱۳۸۸ ساعت حدود ۲ نیمه شب بود ! فشار روحی ِ دیدن ِ قتلگاه  تمام رمق جسم و روحم را گرفته بود ! سرم به شدت درد میکرد ... مثل بهت زده ها نشسته بودم روبه روی قتلگاه و کوچکترین حرکتی نمی توانستم انجام بدهم ! فقط خیره به این طرف و آن طرف نگاه میکردم ! دلم برای دیدن ضریح پر میزد ... با تلاش فراوان خودم را که انگار به زمین میخکوب شده بودم از جایم بلند کردم ! راه افتادم به طرف درب ورودی حرم ... سرم را پایین انداختم ... قدم هایم را آهسته کردم ... وارد شدم .. صدای هم همه ی جمعیت و صلوات هایی که بلند بلند می فرستادند مرهمی شد بر دل مبهوتم ! جلو رفتم ... هنوز سرم پایین بود ... می خواستم وقتی سرم را بالا می آورم ضریح در قاب چشم هایم بیفتد ! نمیدانستم از کدام زاویه وارد حرم شده ام ... از نزدیک شدن صدای هم همه ها متوجه شدم که نزدیک ضریحم ! سرم را بالا آوردم ... وای که چه بهشتی از دریچه ی چشمانم به کالبد وجودم ریشه دواند ... در همان نگاه اول به کمک کتاب هایی که درباره حرم مطالعه کرده بودم متوجه شدم که در پایین پای حضرت قرار دارم ... همان جایی که علی اکبر (ع) است ... دور تا دور بالای ضریح کتیبه ی مشکی نصب شده بود و این کتبیه هر لحظه که ضریح را میدیدم برایم یادآوری میکرد که در ماه محرم  ارباب مرا طلبیده ... دست چپم مزار ۷۲ یار باوفای ارباب بود  ... سرم را بالا بردم تا زیر قبه را ببینم ! نزدیک ضریح رفتم ! خلوت بود و راحت میشد نزدیک رفت ... دست هایم که به شبکه های ضریح خورد نمی دانم چرا بی هیچ پیش زمینه ذهنی ای آیه " و نفخت فیه من روحی " به ذهنم آمد !!! آیه را زمزمه کردم و خودم را چسباندم به ضریح و سرم را بالا آوردم تا زیر قبه را ببینم ! درست زیر قبه بودم ... چسبیده به ضریح ... همانجایی که همه می خوانند : یا من الاجابة تحت قبتک ! اما زبانم بسته بود و جز آیه " و نفخت فیه من روحی " نمی توانستم چیز دیگری بگویم ! بعد از مدتی به سمت ضریح اصحاب و یاران حضرت رفتم ... آدمی که ضعیف باشد نمی تواند بی واسطه ...



  • اگر دنبال ثوابی بخون..خیرین گمنام..کمک به مومنان گرفتار

          هرکه دنبال ثواب میگرده بسم الله امروز برای خدا و آخرتت چه کردی؟؟؟؟؟     قرآن" فاستبقوا الخیرات.. درکار خیر از یکدیگر سبقت بگیرید    قرآن سوره منافقون آیه 10" ای کسانیکه ایمان آورده اید از آن چیزی که روزیتان کرده ایم انفاق کنید قبل از اینکه مرگتان برسد و التماس کنید که برگردید تا کار خیر کنید وصدقه بدهید ولی فایده نداشته باشد..   قرآن" ثروتمندان بخیل کافر میمیرند.. امان از ثروتی که باعث کفر آدمی بشود..     امام صادق ع" هنگام کارخیرعجله کنید تاشیطان توفیق آنرا ازشما نگیرد هنگامی که میخواهی انفاق مستحبی کنی دست انسان ازدهان 70 شیطان ردمیشود  تا اورا منصرف کنند..         مولا علی ع" راندن فقیر باعث سلب آسایش میشود.. خدا رحمتش برمیداره جاش بلا میفرسته.. مثل حضرت یعقوب که فقیری را رد کرد خداوند هم به 40سال فراق یوسف مبتلاش کرد..   پیامبرص"  هرکس ندای کمک خواهی مسلمانی را بشنود  و  بتواند کمکش کند ولی کمکش نکند مسلمان نیست..     آیت الله بهجت.. درهر کارخیری شریک شوید  شاید همان کار مورد قبول خدا واقع شد  و باعث نجات گردید..       یادم نمیره یکبار یکی پول داد گفت18تامرغ بخر بده مستحق  یه پیرزن دیدم وایسادم براش سوارش کردم  و یه مرغ هم خریدم بهش دادم تو خیابون امام که حرم پیداست  روکرد به حرم حضرت معصومه گریه کرد و گفت به این دختر موسی بن جعفر  8ماهه مرغ نخورده بودم از پیشم نمیرفت بخرم... ........................................................ در جواب کسانیکه ندیده و نشناخته تهمت میزنند خدا شاهد است ازین هدایا بنده حتی 1عدد مرغ برای خانوادم به منزلم نیاوردم.. ................................................. 2روز قبل رفتم برا خودم شلوار بخرم گفت حاج آقا46تومن.. وقتی یادش افتادم چندتا مستحق و یتیم لباس ندارن  چیزی نخریدم و برگشتم...   راستی چندسالی هست شبهای عید تاید میخرم لباسهام تمیز میشورم و میپوشم  قرآن میگه ارزش آدم ها به معرفت و تقواشونه کی گفته ارزش و شخصیت آدم به لباس نو هست؟؟؟ برای خانوادم سعی میکنم لباس نو بگیرم   ولی اولش برا 1یا 2بچه یتیم لباس نو میخرم بعد برا بچه های خودم..   روز قیامت خدا نمیگه چند دست لباس داشتی  ولی یقینا میپرسه چندنفر لباس نداشتن بهشون رسیدگی کردی..؟   خدا نمیگه چه ماشینی داشتی  ولی یقینا میگه چند نفر بخاطر خدا صلواتی سوار کردی..؟   خدانمیگه چقد غذا خوردی  ولی یقینا میگه چندنفر مومن فقیر غذا دادی؟   حدیث" بدترین سفره آنست که فقط ثروتمندان دورش باشند.. بنظر شما بیشتر تو عروسی ها فقرا دعوت میشن یا اغنیا؟؟   دلخوش از آنیم که حج میرویم.. غافل از آنیم که کج میرویم.. کعبه همین جاست کجا میرویم.. کعبه بجز شستن غم از دل غمناک نیست..       سلام ...

  • روزنوشت 12

    جمعه ۲۵ دی ۱۳۸۸ نماز صبح رو توو صحن حرم امام حسین (ع) خوندم ... گیج بودم از شدت خوابالودگی ... گوشه ی صحن نشستم که دعای عالیة المضامین بخونم ولی نفهمیدم که چطوری خوابم برده بود ... یک ساعت بعدش از شدت سرما از خواب بیدار شدم ... چه خواب شیرینی بود ... پا شدم که برم اطراف حرم رو ببینم .نقشه رو گرفتم دستم و گفتم اول از امام زمان شروع کنم . رفتم مقام صاحب الزمان (عج) که در نزدیکی رود فرات قرار دارد . هم کاروانی ها هم اونجا بودن ! روحانی کاروان گوشه ای ایستاده بود ٬ ازش خواستم راجب مقام امام زمان برام توضیح بده خیلی سرد نگاهم کرد و گفت اینا همش خرافاته !!! سندیت نداره ! با تعجب پرسیدم یعنی چی !!!!!!؟؟؟ گفت اینجا هم مثل مسجد جمکرانه ! هیچ سندیتی نداره و مردم الکی میرن جمع میشن اینجور جاها !!!!!!!! از شدت عصبانیت می خواستم جیغ بکشم !!!  نگاه عاقل اندر سفیهی بهم انداخت و گفت شما برای مسجد جمکران سندی دیدی ؟ گفتم : اع ! خب مگه شما توو تاریخچه جمکران نخوندید که خود حضرت به حسن بن مثله جمکرانی دستور ساخت این مسجد رو دادن و ... که حرفم رو قط کرد و گفت : یکی یه خوابی دیده و یه مسجدی ساختن و امثال شما هم میرید اینطور جاها ! این کجاش یعنی جمکران سند داره ؟؟؟؟ انقدر عصبانی شدم که خودم حس میکردم از گوشام داره دود میاد بیرون !!! راهمو ازشون جدا کردم و خودم تنها رفتم اطراف رو ببینم . رفتم داخل مقام صاحب الزمان (عج) دلم می خواست بشینم و زار بزنم ! خیلی شلوغ بود . باسختی دو رکعت نماز خوندم و اومدم بیرون! راه افتادم به سمت تل زینبیه  ! تووی مسیرم چند تا کتاب فروشی خیلی بزرگ بود که کتب مرجع شیعه رو داشتن ! چقدر دلم میخواست می تونستم همه ی اون کتاب ها رو بگیرم !!! به تل زینبیه  رسیدم ! خیلی شلوغ بود ! تعداد زیادی لبنانی برای زیارت داخل تل شده بودن . با کلی سختی بالاخره وارد شدم اما انقدر جمعیت زیاد بود که ترجیح دادم وقتم رو تلف نکنم و بیام بیرون و توو یه فرصت دیگه برم زیارت تل زینبیه ! ام پی تریم روشن بود و این سینه زنی رو گوش میدادم ... عجب جایی بود این تل زینبیه ! دلم برای برادرام در حد مرگ تنگ شد ! چی کشید حضرت زینب ...   عکسهای بیشتری از تل زینبیه => +   +   + راه افتادم به سمت خیمه گاه  ! پام به شدت درد گرفته بود و بیشتر مسیر رو لی لی کنان رفتم ! به حدی پام درد گرفته بود که وقتی کف پام مماس میشد به زمین می خواستم داد بزنم از درد !!! صف تفتیش خیمه گاه خیلی طویل بود ... حدود ۲۰ دقیقه از وقتم توو صف تفتیش تلف شد ! خیمه گاه  اصلن اونطوری که تصور میکردم نبود ! خیلی فضای غریبی بود برام ! رفتم توو خیمه حضرت قاسم نشستم ! شال سرم رو باز کردم و یه تیکه از گوشش پاره کردم و محکم بستم ...

  • مسجدحضرت زهرا در قم بانی ندارد

    مسجد حضرت فاطمه زهرا واقع در قم پشت بیمارستان آیت الله گلپایگانی کوی فردوسی نبش کوچه17در حال بنایی و گچکاری و ساختمان سازی است و بانی نداردهرکس مایل به بازدید و کمک است بسم الله...حدود 8ملیون آهن خریدیم..فاکتور موجوداست..فرشهای مسجد دادیم شستن حدود400تومن هزینه برداشته..فاکتورش موجوداستهرشب حدود200هزار تومن مزد کارگر میدیم..سلامخیرین عزیز قبض گاز مسجدحضرت زهرا درقمواقع در کوی فردوسی نبش ک17527500تومن آمده و به خاطر بدهی قبلی گاز مسجد قطع کردنشناسه قبض   111068011538شناسه پرداخت   0527504400 کسانی که مایل هستند هر مقداری کمک کنند و شریک بشوند میتوانند کمکهای خود را بحساب کارت بانک ملی6037991462389671بنام قاضی زاده /اعضای هیئت امنا/ واریز نمایند و اطلاع بدهند ...تاکنون 272 هزار تومن برای قبض گازمسجد جمع آوری شده..لازم به توضیح است مسجد در حال ساخت فاطمیه برای بانوان و غذاخوری درکنار مسجد است و بصورت نیمه تمام مانده است..این مسجد بانی نداردهرکسی در توانش هست خدمتی به حضرت فاطمه بکنه بسم الله..0912251935009193519350تلفن پاسخگوی مدیر و هیئت امنامسجد برای هماهنگی و دیدن مسجدبدینوسیله از جناب آقای جهانبخش بخاطر هدیه یک ماشین آجر برای مسجد تشکر میگرددنثار امواتش صلوات

  • وزارت نیرو: از محل "نذورات مردمی" نیروگاه نجف را می سازیم

    عصرایران - روز گذشته ، خبری در رسانه های داخلی منتشر مبنی بر این که از چند روز گذشته ساخت یک نیروگاه جدید برق سیکل ترکیبی با ظرفیت تولید 500 مگاوات برق در منطقه الحیدریه نجف آغاز شده است. هزینه ساخت این واحد نیروگاهی بیش از 400 میلیارد تومان برآورد می شود.تا بدین جای کار ، مساله خاصی نیست چه آن که گرفتن پروژه های عمرانی در خارج از کشور ، در همه جای دنیا ، امری متعارف است و باعث درآمد زایی و ارز آوری می شود.اما قضیه از آنجا شایسته انتقاد می شود که حرف های مدیرکل دفتر مبادلات و تجارت برون مرزی شرکت مدیریت شبکه برق ایران را در خبرگزاری مهر بخوانیم: ساخت نیروگاه برق الحیدریه نجف هدیه‌ای از طرف ملت ایران به کشور عراق است.ایران یک واحد 162 مگاواتی از این نیروگاه را به زائران و اهالی استان‌های کربلا و نجف اهدا می کند و ساخت این واحد گازی 162 مگاواتی از نیروگاه الحیدریه نجف با تمام هزینه‌های جانبی آن توسط وزارت نیرو تامین می‌شود. حال سوال اینجاست که وزارت نیرو به چه حقی تصمیم گرفته است این واحد نیروگاهی را به مردم عراق هدیه کند؟!مگر نه این است که خودمان در داخل کشور نیاز مبرم به توسعه شبکه نیروگاهی داریم؟آیا این ، جایزه خوش حسابی عراقی هاست که تا کنون بابت واردات برق از ایران ، 500 میلیون دلار به کشورمان بدهی دارند و برنامه ای هم برای بازپرداخت این مبلغ ارائه نکرده اند؟!آیا مسوولان وزارت نیرو به این جمع بندی رسیده اند که ایران آغازگر جنگ 8 ساله بوده و باید به دشمنان دیروز و دوستان امروز غرامت بپردازیم؟!این در حالی است چند روز پیش یکی از نمایندگان مجلس عراق در اظهاراتی پیش دستانه ، خواستار مطالبه غرامت جنگ از ایران شده بود. این روزها ، سالگرد حمله هوایی ایران به تأسیسات برق سد دوکان عراق است و جالب این که آن سالگرد ، مصادف شده با هدیه تأسیسات برق به عراقی.آیا وزارت نیرو ، به جبران آن حمله ، این هدیه را می دهد؟!واقعاً این چه منطقی است که کشوری به ما حمله کند و هشت سال خراب کند و بکشد و سپس ، به جای این که پیگیر غرامت باشیم ، خدمات رایگان هم به متجاوزان دیروز بدهیم؟واقعاً این قضیه چگونه قابل هضم است که اگر یک شهروند ایرانی ، قبض برقش را به موقع نپردازد ، وزارت نیرو ، برقش را قطع می کند ولی در همان حال برای شهروندان یک کشور دیگر ، نیروگاه رایگان می سازد؟!درست است که اکنون روابط خوبی بین تهران و بغداد حاکم است - که امیدواریم همواره چنین باشد - اما این دلیل نمی شود که از کیسه ملت ایران به ملت عراق هدایای گوناگون بفرستیم و این دوستی عملاً یک طرفه باشد ؛ به قول باباطاهر : "چه خوش بی مهربانی هر دو سر بی / که یکسر مهربانی دردسر ...

  • تعبیرخواب

    پیامبر ص" لعنت خدا بر کسی که مانع کارخیر دیگران شود.. درد دل های یک خادم مردم.. سلام علیکم به دلیل بد رفتاری و حرفای نیش دار و بدقولی بعضی از دوستان بازدید کننده که خستگی را به تن میگذارند و مانع کار خیر میشن و روحیه خدمت از آدم میگیرند از جواب دادن تعبیرخواب بصورت پیامی معذورم.. و هستند دوستانی که هم خوش حساب بودن هم سخاوتمند بودن برا خیریه.. هم با حرفها و پیامهاشون دلگرم کننده بنده بودند برا ادامه این راه.. خدا شاهده در مسافرت هام در به در دنبال اینترنت بودم تا جواب تعبیرهارو بذارم کسی معطل نمونه یا دلشوره خوابش اذیتش نکنه.. در خارج از کشور  تلفن جواب میدادم قبض های سر به فلک میومد برام وبا سختی میدادم ولی یک نفر نگفت فلانی تو بخاطر من در خارج از کشور خطت روشن بود جوابم دادی این سهم من برا قبضت..  همیشه دنبال هتلی بودم که اینترنت داشته باشه بتونم جوابگوی هموطنام در ایران و خارج از کشور باشم.. هرماه اینترنت میخریدم یکی نگفت تو داری کار مردمو راه میندازی یکسال هزینه اینترنتت با من.. ولی تا دلت بخواد غر و فحش و تهمت و ناسزای ناروا بما گفتن.. اول تعبیر میگفتم بعد میگفتم هدیه بده آن هم هرچقد دوس داری و دلت راضیه.. کسی رو سراغ دارم اول 30هزار تومن ازطرف میگیره تا تعبیرش بگه... آن هم چه تعبیری که خود مردم میگن.. بقیش بماند...... حدود 60 تا 70 خواب مبتلابه را تعبیرش گذاشتم صلواتی مردم بخونن استفاده کنن.. هم مردم با صلوات و قرآن مانوس بشن هم پول ندن... خدارو صدها هزار مرتبه شکر طبق آمار سایت وبگذر روزانه گاهی تا حدود 500 بازدید از سایت داشتیم از بیش از 800 کشور و 60هزار بازدید از خارج از کشور داشتیم که از وب ما برای تعبیر خواب استفاده کردن .. آمار کل بازدید هابیش از 90 هزار نشون میده.. چندبارم آمارگیر حذف شده بود که دوباره گذاشتم..   هرکس میگفت پول ندارم بجاش صلوات میفرستم یا قرآن میخونم جوابش میدادم.. هرکس میگفت الان ندارم پول بدم اگر مردم حلالم کن حلال میکردم. هرکس میگفت طلبه ام. معلولم یا ساداتم یا یتیمم براش با افتخار انجام میدادم. هرکس میان روز تماس میگرفت و ضروری بود براش انجام میدادم.. منتی نیست بلکه عقیده ام این بوده عبادت بجز خدمت خلق نیست.. و توقعی جز دعای خیر از کسی نداشتم و ندارم.. و برکت زندگیم و سفرهای مکرر زیارتیم را مدیون دعای همین دلسوختگان هستم.. گاهی تا 3 نصفه شب چشمام بخاطر اینکه عمل کردم از خستگی میسوخت ولی مینشستم جواب تعبیرهارو مینوشتم  برا کسانی که امکان تماس ندارن یا  خارج از کشورن یا روشون نمیشدبا صحبت بگن.. بخاطر کثرت تماس گوش درد و سردرد و سرگیجه و تاری دید و... امانم گرفته.. آن وقت اشخاصی مریض و بی خبر ...

  • خاطره سفر

      جمعه ۲۶ آذر ساعت 6 صبح فرودگاه امام. نمار صبح را در نمار خانه خواندیم و من به بعضی از دوستان اس ام اس دادم و بماند استرسی که بابت بی دقتی مسئول تور صورت گرفته بود و یکی از بلیطها که دیرتر آماده شده بودو قرار بود به فرودگاه بیاورد را  فراموش کرده بود.8:30 پرواز بدون تاخیر انجام شد. ساعت 11فرودگاه سوریه . 7 پرواز از ایران به سوریه صورت گرفته بودوتمام مسافران باید از یک باجه برای کنترل گذرنامه رد می شدند. زائرین محترم در تضییع حق هم و جلو زدن از یکدیگرگویی با هم مسابقه داشتند .ما هم قانون مدار یهو دیدیم50-60 نفری که پشت سرما بودند همه جلوی ما هستند و ما آخرین نفر... دادو بیداد همسر جان در آمد و پسر جوانی که حداقل 20 نفر راردکرده بود می خواست صف را نظم بدهد که بنده رسوایش کردم .. بالاخره ردشدیم.مسئول تورآقای مسنی به نام حاج بابایی بود که فوق لیسانس تاریخ داشت و حقیقتا معلومات بالایی داشت و بسیار محترم و مهربان بود که همین رفتار باعث می شد کسی از کاستی ها شکایت نکند. از فرودگاه مستقیم به مرقد سکینه دختر حضرت علی (ع) رفتیم .من تا قبل از این نمی دانستم حضرت علی دختری به این نام دارد.گویا چند سال پیش قرار بوده این قبر را با خاک یکسان کنند ،اما بولدوزر از کار می افتد و چند بار این اتفاق تکرار می شود و فردی ایرانی را متولی آن می کنند و با کمک یک تاجر ایرانی دردوبی این زیارتگاه ساخته می شود. اسم هتل سون دی بود و به حرم حضرت رقیه نسبتا نزدیک بودیم.از همان بدو ورود به هتل به ذوقمان خورد مثلا هتل 3 ستاره بود اما شاید در حد مسافرخانه های ایران هم نبود... و من که همیشه تا جاده چالوس با تجهیزات کامل بهداشتی و پزشکی و عرقیات گیاهی میروم انقدر با عجله حاضر شده بودم که هیچی بجز لباس برنداشته بودم داشتم دیوانه می شدم .. بگذریم قرار شد ساعت 4 همه حاضر باشند تا به حرم حضرت رقیه برویم. امان از این خیابان که بعد منتهی به بازار و حرم می شد ،کثیف آنقدر که یادآوریش حالم را بد می کند. فروشندگان کنار خیابان ازکفش و قهوه و زیتون و خرما تا گوشت و پنیر به طور 200%غیر بهداشتی می فروختند. حرم تمیز بود. حرم حضرت رقیه  توسط ایرانی ها اداره میشد.بعد نماز صبح و مغرب برنامه بود. حقیقتا برنامه های مداحی و روضه خوبی داشت. به خصوص برنامه بعد نماز روز 7 امام که توسط آقای شیرازی نماینده بعثه در سوریه خاطره ای است به یاد ماندنی. عروسکهای زیادی توسط زائران به بالای ضریح انداخته میشد. این عروسکها هرروز جمع آوری میشد و صبح روز بعد ساعت 6 به فروش می رسید. من نمی دانم این عروسک چه حاجتی روا می کند و به چه درد حضرت می خورد؟؟ نکته ای که در تمام مکانها بر آن تاکید میشد پولی داخل ...

  • وقتی عزرائیل هم دلش سوخت

    وقتی عزرائیل هم دلش سوخت

    روزی رسول خدا (صل الله علیه و آله) نشسته بود، عزراییل به زیارت آن حضرت آمد. پیامبر(صل الله علیه و آله) از او پرسید: ای برادر! چندین هزار سال است که تو مأمور قبض روح انسان ها هستی، آیا در هنگام جان کندن آنها دلت برای کسی سوخته است؟ عزارییل گفت در این مدت دلم برای دو نفر سوخت:... ۱- روزی دریایی طوفانی شد و امواج سهمگین آن یک کشتی را در هم شکست همه سر نشینان کشتی غرق شدند، تنها یک زن حامله نجات یافت او سوار بر پاره تخته کشتی شد و امواج ملایم دریا او را به ساحل آورد و در جزیره ای افکند و در همین هنگام فارغ شد و پسری از وی متولد شد، من مأمور شدم که جان آن زن را بگیرم، دلم به حال آن پسر سوخت. ۲- هنگامی که شداد بن عاد سالها به ساختن باغ بزرگ و بی نظیر خود پرداخت و همه توان و امکانات و ثروت خود را در ساختن آن صرف کرد و خروارها طلا و جواهرات برای ستونها و سایر زرق و برق آن خرج نمود تا تکمیل نمود. وقتی خواست به دیدن باغ برود همین که خواست از اسب پیاده شود و پای راست از رکاب به زمین نهد، هنوز پای چپش بر رکاب بود که فرمان از سوی خدا آمد که جان او را بگیرم، آن تیره بخت از پشت اسب بین زمین و رکاب اسب گیر کرد و مرد، دلم به حال او سوخت بدین جهت که او عمری را به امید دیدار باغی که ساخته بود سپری کرد اما هنوز چشمش به باغ نیفتاده بود اسیر مرگ شد. در این هنگام جبرئیل به محضر پیامبر (صل الله علیه و آله) رسید و گفت ای محمد! خدایت سلام می رساند و می فرماید: به عظمت و جلالم سوگند شداد بن عاد همان کودکی بود که او را از دریای بیکران به لطف خود گرفتیم و از آن جزیره دور افتاده نجاتش دادیم و او را بی مادر تربیت کردیم و به پادشاهی رساندیم، در عین حال کفران نعمت کرد و خود بینی و تکبر نمود و پرچم مخالفت با ما بر افراشت، سر انجام عذاب سخت ما او را فرا گرفت، تا جهانیان بدانند که ما به آدمیان مهلت می دهیم و لی آنها را رها نمی کنیم.

  • استفتائات رهبری در خصوص وقف

    عزل توليت وقف س: اينجانب يك باب منزل را وقف حوزه علميه كرد‌ه‌ام و توليت آن را در زمان حياتم به عهده خودم و بعد از حياتم به عهده شخص ديگرى گذاشته‌ام. آيا اجازه دارم اكنون توليت بعد از خودم را تغيير بدهم؟ج) واقف فقط در وقت واقع ساختن وقف و در ضمن عقد آن اجازه قرار دادن حق توليت براى خودش يا ديگرى را دارد اما بعد از تمام شدن وقف، واقف بيگانه از وقف مى‌باشد. تعيين بزرگترين فرزند پسر براى تصدى توليت س: اگر در وقف‌نامه، توليت وقف بر عهده بزرگترين فرزند پسر خانواده از هر نسل گذارده شده باشد، آيا اين بدان معناست كه بعد از فوت پدر، با وجود عمو، نوبت به پسر آن مرحوم مى‌رسد يا عموى او متولى است؟ج) ظاهر تعيين توليت وقف به نحو مزبور در فوق انتقال توليت از ولد اكبر به فرزند اكبر وى است.مصرف اموال موقوفاتس: آيا با پول موقوفات و نذورات امامزاده‌ها مى‌توان ماشين به نام وقف و يا امامزاده خريد و آن را در اختيار اداره اوقاف قرار داد تا استفاده نمايد؟ آيا مى‌توان کارمند و کارگر امامزاده و يا موقوفات که حقوق‌بگير وقف و امامزاده مى‌باشد به صورت تمام وقت در اختيار اداره اوقاف باشد؟ج) در مصرف عوائد موقوفات بايد طبق نظر واقف عمل شود و نذورات نيز در هر راه مشروعى که نذر شده مصرف شود و نذر بر امامزاده بايد صَرف مصالح آن امامزاده شود، و از آن جمله است اجرت کسانى که براى آن امامزاده زحمت مى‌کشند.صرف درآمدهاى موقوفه در احداث بناى وقفىس: شخصى از محل درآمد و عوايد موقوفه و از محل واگذارى حقوق استيجارى املاك آن، مبادرت به احداث اعيان بر روى عرصه‌ى متعلق به ثالث كه وقف نبوده، نموده است و ملك و اعيان مورد بحث را ابتداءً به تصرف موقوف عليهم نيز داده است، نظر حضرتعالى را در خصوص اعيان مورد بحث و اينكه متعلق به چه شخصى مى‌باشد بيان فرماييد.ج) اگر شرعاً مجاز به صرف درآمد موقوفه در احداث بناى اعيانى ديگر بوده، آن اعيانى احداثى حكم وقف را دارد كه بايد درآمد آن در همان جهت وقف موقوفه‌ى اولى صرف شود.تخلّف از مورد وقفس: كسى كه در مكانى زندگى مى‌كند كه وقف نامه‌اى دارد مثلاً طبق وقف بايد فرد هر روز يک جزء قرآن بخواند ولى به آن عمل نكرده وظيفه او چيست؟ج) تخلّف از مورد و جهت وقف حرام است و نمى‌تواند در مکان مذکور تصرف نمايد.معوّض وقف س: زمينى وقفى در طرح تعريض خيابان قرار گرفته و شهردارى زمينى به عنوان معوض تعيين و تحويل داده است. آيا زمين معوض خودبخود وقف است يا نياز به صيغه وقفيت دارد؟ اگر متولى زمين معوض را به ديگرى بفروشد، معامله چه حکمى دارد؟ج) انشاء لفظى در وقف شرط نيست زيرا تحقق آن به معاطات هم ممکن است و لذا اگر با تحقق قبض محقق شده ...

  • گوردو وارا ی بنگلا صاحب

    گوردو وارا ی بنگلا صاحب

    توصيه مي كنم كامل بخونيد.<?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" /> مريم پدرمون را در آورد بس كه گفت بريم اين معبدي كه خانم اصغري مي گه و فقط هم مي خواست ما هي ها شو ببينه و اسمش را هم درست نمي دونست .طبق معمول يك شنبه (تعطيلي )قرار گذاشتيم و رفتيم .اولا كه معبد نبود و گوردووارا بود يعني چيزي شبيه معبد كه در زمان حيات  گورو(رهبر سيك ها ٬در این جا همان بنگلا صاحب) محل عبادت وي بود.  گوردوارا ي بنگلا صاحب : قبلا چند  دفعه ار كنارش رد شدم ولي هميشه فكر مي كردم مسجده .ماشين ها را كه پارك كرديم ديديم كه دارن اونجا يه پاركينگ چند طبقه مي سازن و تو محوطه هم دست فروشان دستمال سر و النگوي فلزي مي فروختند(يادتونه  در مورد پنج  ضرورت سيكيزم نوشتم ) علت فروش دستمال سر را هنگامي متوجه  شدم كه ديدم آقايان با سر باز حق ورود نداشتند حتي غير سيك ها و بايد دستمال سرمي بستند و اگر  كسي نداشت در كفشداري به وي دستمال مي دادند (اگه گفتيد شبيه كجا؟)   مرحله سخت براي مشرف شدن ما در آوردن كفش ها و جوراب ها براي ورود بود تصور كنيد بي كفش و جوراب روي سنگ هاي سرد و بي شك كثيفي كه قبل از ما دهها نفربا پاهاي برهنه بر آنها پا نهاده اند و بد تر از همه اجبار براي عبور از حوضچه اي پر از آب بود مثلا براي تطهير .من كه اولش گفتم من نميام بالا ولي با اصرار بقيه راضي شدم اما  هر جوري بود از روش پريدم ،همه داشتند مي خنديدند .  گوردو وارا با گنبد و مناره هايي از طلا بيشتر شبيه زيارتگاه بود و هم چنين داخل آن نيزچيزي شبيه مقبره با ضريحي از طلا در وسط  قرار داشت كه  همه اطراف آن سجده مي كردند و چند نفر مشغول خواندن چيزي شبيه زيارتنامه همراه با موسيقي بودند و بقيه از روي كتابچه هايي كه به زبان هندي بود مشغول زمزمه كردن بودند درست مثل مراسم هاي دعا در اماكن زيارتي مسلمانان (من كه فكر مي كنم بيشتر آداب و عقايد اين مذهب از اسلام گرفته شده تا از هندوييسم) . از چند نفر در مورد اون چيزي كه شبيه قبر بود پرسيد م چرا كه  همه هداياي خويش (از قبيل پارچه و لباس هاي زيبا )را بدان اهدا مي كردند و يا از پتي ها( روحانيون سيك )مي خواستند كه گلها يا  خوراكي هايي را كه در برگي پيچانده بودند را برايشان  تبرك كنند،در پاسخ اظهار بی اطلاعی می کردند.خند ه ام گرفته بود مي خواستم بگم  پس واسه چي و به چي سجده مي كنيد ؟(بگو اول  يه سوزن به خودت  بزن بعد يه جوال دوز به مردم).بعد از آرويند و منشا پرسيدم گفتند  اونجا محل كتاب نانك هست و مردم در واقع به كتاب احترام مي گذاشتند ظاهرا كتاب مقدس زير پارچه ي صورتي رنگ و روي جايي كه شبيه قبر بود دور از چشم مردم  نگهداري مي شود البته وقتي مراسم خواندن ...