فروشگاه خانه و کاشانه خوزستان
خانه و کاشانه رامسر افتتاح شد...دلم گرفت
این متنی که می نویسم دلنوشته ای برای خودم است و نه خطاب به مخاطب این وبلاگ و نه مسئول نمایندگی این فروشگاه در رامسر. این واقعیت جامعه ما است و ساخته دست کسانی که هویتمان را دوست ندارند و آنها یا اینها نیستند٬خودمان هستیم که اینچنین کرده ایم.داستان اینچنین است: خبر افتتاح فروشگاه خانه و کاشانه رامسر را چند وقتی است شنیده ام.امروز به همراه همسرم برای دیدارو آشنایی با این مجموعه به منطقه باغ ملی(فرودگاه رامسر) رفتیم تا هم دیده باشم و هم اطلاعاتی از مجموعه داشته باشم که اگر کسی پرسشی کرد پاسخگو باشم.دلم تاب و تحمل نداشت٬از مجموعه بیرون آمدم و بر روی صندلی ماشینم نشستم .مردم رامسر گروه گروه به داخل مجموعه می روند و سبد سبد وسیله خرید می کنند.یکی با عروسکی بیرون می آید و دیگری سبدی گل در دست دارد و اندکی آنسو تر دخترکی با یک وسیله ای چوبی به دست٬ احساس شعف دارد.برگه ای بر روی شیشه ورودی چسبانده شده که با مصاحبه ٬ کارمند جذب می کند. اندکی پیشتر بازار محلی رامسر پر بود از وسایل چوبی و صنایع دستی.مردم خودشان می ساختند و خودشان می فروختند و درآمد را وارد اقتصاد خانواده می کردند.ساختن وسایل با دست٬ یک صنعت بوده است٬بنابراین کودک در کنار والدین صنعت دستی را یاد می گرفت و یک حرفه را می آموخت.واردات به شهر از سوی سیاست های فرهنگی معنا و مفهوم نداشت و شاید بهتر بگویم مردم نمی خواستند.دخترک یا پسرک آموخته بود که آنچراکه در اطراف خود دارد٬یک منبع بالقوه است و اوست که باید بالفعلش کند.می رود و یاد می گیرد و می شود یک استاد٬سنش هم زیاد نبود٬بیست و شاید بیست و یک. حالا مردم گروه گروه وارد فروشگاه های صنایع دستی وارداتی می شوند٬برایشان اصلا مهم نیست که چه می خرند٬مهم برند و خرید است٬کیفیت معنی ندارد٬کودک بجای یادگیری حرفه ٬اکنون لج می کند که این زیبا تر است و آن را نمی خواهم و تو مادر و یا پدر باید(باید)فلان چیز را برایم خرید کنی!.والدین مطیع شده اند و نه استاد فن.دیگر کودک در سن بیست سالگی استاد نمی شود٬او مصرف گرا است و سال های بیشتری را اینچنین سپری خواهد کرد.او اکنون و در سی سالگی بروی ویترین ها بدنبال آگهی کار می گردد. فردا وضع اندکی بد تر است و شاید خیلی بد تر.کودک اصلا نمی داند هویت فرهنگی چیست٬اصلا نمی داند گذشته و هویت چه نقشی در شخصیتش دارد و یاد گرفته که مرغ همسایه..... نه آن حیوان معروف نیست اکنون مرغ همسایه شیر است.او اصلا نمی داند زمانی پدرانش سفال ساز بوده اند و نمی داند چلنگری را پدرانش استادی کرده اند و نمی داند تولید بومی و ملی یعنی چه؟!!! او فقط می داند که آنسوی آبها خیلی بهتر است. پی نوشت:از خودم شروع ...
سیزده بدر و روز طبیعت...
سیزدهم فروردین ماه هر سال، روز پایان جشن های نوروزی است. در این روز، مردم بنا بر سنتی فرهنگی، از خانه ها بیرون می آیند و به دشت و صحرا و باغ می روند تا آخرین روز عید را در طبیعت، ودر کنار سبزه و گیاه و آب روان چشمه ها و جویبارها بگذرانند. این روز زیبا را، «روز طبیعت» نام گذاری کرده اند؛ روزی که باید در کنار بهره مندی از طبیعت زیبا و آب و هوای نیکو، بکوشیم آن را به زباله دانی همگانی تبدیل نسازیم و به همه نشان دهیم که «روز طبیعت» فقط یک شعار نیست؛ بلکه نشانه شعور بالای مردمی است که می خواهند سال های سال از این طبیعت زیبا بهره مند گردند. اما فلسفه 13 بدر و روز طبعیت : سیزدهمین روز از هر ماهی در گاهنامهی ایرانی تیر یا تیشتر نام دارد و روز سیزده ماه فروردین به جشن سیزده بدر و روز طبیعت نام گذاری شده است. جشن سیزده فروردین ماه روز بسیار مبارک و فرخنده است. ایرانیان چون در مورد این روز آگاهی کمتری دارند آن روز را نحس می دانند و برای بیرون کردن نحسی از خانه و کاشانه خود کنار جویبارها و سبزه ها می روند و به شادی می پردازند. تا کنون هیچ دانشمندی ذکر نکرده که سیزده نوروز نحس است. بلکه قریب به اتفاق روز سیزده نوروز را بسیار مسعود و فرخنده دانسته اند. نخست باید به این موضوع توجه داشت که در فرهنگ ایرانی، هیچ یک از روزهای سال«نحس» و«بدیومن» یا«شوم» شمرده نشده، بلکه چنان چه می دانیم هر یک از روزهای هفته و ماه نام هایی زیبا و در ارتباط با یکی از مظاهر طبیعت یا ایزدان و امشاسپندان داشته و دارند و روز سیزدهم هر ماه خورشیدی در گاه شماری ایرانی نیز«تیر روز» نام دارد که از آن ِستاره ی تیشتر، ستاره ی باران آور می باشد و نیاکان فرهیخته ی ما از روی خجستگی، این روز را برای نخستین جشن تیرگان سال، انتخاب کرده اند. 13 بدر به شما خوش بگذره... مهدی علیاری
چفیه نمادمبارزه
چفیه چیست؟ چفیه یا کوفیّه یکی از انواع پوشاک سنتی عربی است و منشأ اصطلاح کوفیه را شهر کوفه دانستهاند.چفیه تکه پارچه ای است که به دورگردن وسرمی اندازندودر اندازه های مختلفی تهیه می شود.اندازه معمولی آن یک متر مربع است ودارای خطوطی به رنگ سیاه وشطرنجی می باشد. کوفیه دستمال بزرگی است که اعراب از آن به عنوان سربند استفاده میکنند تا از سر و روی ایشان در برابر آفتاب و شن محافظت کند. کوفیه را با حلقه یارشته سیاهی به نام عقال بر سر میبندند که در مجموع کوفیه و عقال نامیده میشود. از ویکیپدیا چفيه يا اسامي بيشتر مرسوم آن درجهان عرب (غترة،حطّة،مشدة،كوفية يا شماغ) در ناحيه وسيعي از كشورهاي عربي حوزه خاورميانه وشمال آفريقا بعنوان سربندي مردانه استفاده مي شود، كه عموماً از جنس نخ پشم و كتان يا تركيبي از آنها بافته شده و با توجه به ظرافت بافت به سرعت خشك مي شود و مي تواند در عين گرم نگاه داشتن سردر مواقع لزوم با خيساندن در آب نقش خنك كننده را نيز بازي كند!!.اگرچه امروزه اعراب اماراتي و سعودي آن رابه همراه عگال بعنوان نماد وپوشش ملٌي استفاده مي كنند ولي در واقع اين طرح چفيه است كه اصالت و خواستگاه آن رانشان مي دهد، آنچه بعنوان چفيه با طرح خطوط سياه در زمينه سفيد مي شناسيم و در ايران نيزمرسوم شده در واقع اصالت سوري دارد و از همان جا نيز بعنوان نماد جنبشهاي فلسطيني دردهه 40ميلادي از قرن بيستم انتخاب و مورد استفاده قرار گرفت، چفيه سفيد عموماً به شيوخ واعراب خليج و سعودي و طرح خطوط قرمز در ميان اعراب اردن عموميت دارد.،ویکیپدیا دانشنامهٔ آزاد درایران نیزاستفاده ازچفیه سابقه طولانی داردامااستفاده عمومی آن محدودبه قسمتهای عرب نشین ایران یعنی خوزستان وجنوب کشوربوده ولی درایام عزاداریهای محرم وشبیه خوانی ها هم استفاده می شدوآن رابه سرفرزندان بنی هاشم و مسلم بن عقیل می انداختند.دلبستگی مردم ایران به چفیه به چندعامل بستگی دارد.نخست آنکه چون چفیه یک پوشش عربی است وامامان معصوم (ع)هم عرب بودندلاجرم مورداحترام ماواقع است وجنبه مذهبی برای ما شیعیان پیدا می کند.دوم اینکه مبارزان فلسطینی سالهاست که برعلیه اشغالگران صهیونیستی مبارزه می کنندوچفیه (استفاده فراگیردر عصرحاضر)که خاستگاه فلسطین وسوریه ولبنان است نمادمبارزه با اسراییل واستکبارجهانی محسوب می شود.حمایت معنوی وقلبی ایرانیان از آرمان آزادسازی بیت المقدس و فلسطین وفلسطینیان به عنوان برادران دینی ومظلوم موجب شده است استفاده از چفیه برای حمایت ازآنان رواج پیداکند.حتی در کشورهای غربی مردمان انسان دوست برای حمایت از فلسطین در راهپیماییها ...
پیام نوروزی مدیر وبلاگ پایگاه اطلاع رسانی تیم پیمان شهرک سلمان فارسی
رسیده عید و دل ها شاد و خرم همه در فکر دیدارند با هم همه آماده انـد سفـره بچیننـد به فکـر سفـره های هفت سیننـد منم در سفره دارم هفت سیـن را ولی تـوأم شـدهبـا داغ زهـرااگـرخواهـیبرایمادر مـن دم عیـدی بِگِـرییدربـر مـن کنار سفره ی عیـدمتوبنشیـنبگویم ماجرای هر چه هفت سیـنبُودسین نخستین سیلـیِ کیـن به روی مادرم بـا دست سنگیـن میـان کوچه راهش را ببستنـدغـرور مجتبـایـش راشکستنـدببیـن بر سفـرهسیـن دومم را که سویـینیست در چشمان زهرا بمیرم، راه خانه گم نمـوده ست تمام چهـره ی مادر کبـود ست بگویـمسین سـومتا بسـوزی که مادرسـوختبین کینه تـوزی برای کشتـن زهـرا دویـدنـد درِکاشـانـه را آتـش کشیـدند ببینسین دگراز من همین است عزیزم چهارمیسقط جنیـناست به آتش خانه راپُرمِه نمودنـد گلـی را وحشیـانـه له نمودنـد به روی سفرهسین پنجم این ست سرِ سجـاده اشزینب حزین است کنـد چـادر نمـاز مادرش سر بگـویـد وای مـادروای مـادر شده سفـره پر از اشک شبانـه ششم سین سوت وکورماندست خانه خدایـا مرتضی همـدم ندارد به جز چاهش کسی مرهم ندارد چه گویم ای عزیز از سین آخـر بُـود آن سینـه ی مجروح مادر هنوز آن سینه رادرمـان نگشتم خداتاکی به صحرا و به دشتـم ؟ شده این سفره محسن چه رنگیـن چه دردآور شده این سفره هفت سین التماس دعا با سلام و عرض ادب بنده داریوش پارسا این ایام را که شهادت بی بی دوعالم حضرت فاطمه زهرا (س) را به مردم فهیم شهرک سلمان فارسی وشهرستان شوش و حومه تسلیت عرض میکنم . وسال نو عید سعید باستانی را به هموطنان عزیز بلخص همشهرکی ها , همکاران مطبوعاتی, مربیان زحمتکش وفوتبالیستهای شهرکی و شوشی , جوانان و همه عزیزان تبریک می گویم. انشالله سالی که با نام حضرت فاطمه (س) شروع میشود سالی پرخیر و برکت و سلامتی و سعادت برای تمامی افراد باشد . و در آخر آرزوی توفیق و موفقیت برای عزیزان دارم . داریوش پارسا مدیر وب پایگاه اطلاع رسانی تیم پیمان شهرک سلمان فارسی
گرین نگین زرین بروجرد
قله ولاش کوه گرین نماد استواری بروجرد قهرمان قله ولاش با بلندی تقریبی 3623 متر از بلندترین قله های کوه گرین میباشد. ولاش نام گروه یا سلسله ای از پادشاهان اشکانی است و ممکن است ارتباطی بین نام این دو وجود داشته باشد به گونه ای که گمان میرود این قله و کوه شکارگاه و اقامتگاه شاهان اشکانی بوده و به همین دلیل نام آنها را یدک میکشد. استاد ایرج رحمانپور ترانه سرا، ادیب و خواننده اشعار محلی لکی و لری بیت زیبایی را به زبان لکی سروده که در آن به قله ولاش... استاد ایرج رحمانپور ترانه سرا، ادیب و خواننده اشعار محلی لکی و لری بیت زیبایی را به زبان لکی سروده که در آن به قله ولاش اشاره شده است: چتر چوی چُویر وَ روی تاشه وه چمان کلی کین وَ ولاشه وه کوه گرین از کوههای مهم غرب ایران است که بخش اعظم آن در بروجرد و بخشی نیز در استانهای همدان و کرمانشاه قرار دارد. گرین به عنوان یکی از کوه های اصلی و از کوههای بلند زاگرس است که در ادامه اشترانکوه قرار دارد و طول آن به بیش از ۱۸۰ کیلومتر می رسد. این کوه در استان کرمانشاه (در زبان لکی کرماشان) به کوههای پرو و بیستون می پیوندد. قله های بلند کوه گرین نماد استواری بروجرد قهرمان شامل "یال کبود" در کوه چهل نابالغان با ارتفاع تقریبی ۳۸۵۰ متر در جنوب نهاوند، قله "۱۸ یال" در بروجرد و نیز "قله ولاش" در شمال الشتر لکستان است. دیگر قله های کوه گرین شامل "سکوزان با نام محلی سه گر"، "یال کبود"، "پیاز کاران"، "سفره"، "شیر برفی"، "بازگیر" و "چهل تن" میشود. گرین از از شرق به شهرستان بروجرد و از غرب به دلفان (نورآباد لکستان)، از شمال به شهرستان نهاوند، و از جنوب به شهرستان سلسله (الشتر لکستان) محدود می شود. گرین در گویش محلی گرّو garru یا garri و در زبان لکی گروین garvin نامیده میشود و یکی از کانونهای آبگیر دائمی منطقه است که رودهای دز و گاماسب را تغذیه میکند. سرابهای فراوانی در پای این کوه وجود دارد و آب آشامیدنی بروجرد و نیز آب مورد نیاز کشاورزی دشت سیلاخور نیز از همین سرابها تأمین میشود. صعود به کوه گرین از طریق روستاهای غرب شهر بروجرد (روستاهای ونایی و تیزه زن)، جنوب نهاوند یا شمال الشتر لکستان (روستای پرسک) امکان پذیر است. دهکده ییلاقی ونایی در این پای این کوه قرار دارد. این کوه خرس، کفتار، گرگ و روباه دارد و در گذشته پلنگ نیز داشته است. تصاویر ماهواره ای از کوه گرین و قله ولاش در آن کوه گرین چنان پر برکت است که نخستین سرچشمه های رودهای کرخه و دز از این کوه است. سراب ریخ اسبی در منطقه بیرانوند لکستان و کهمان در الشتر و گاماسیاب در نهاوند اولین سرچشمه های رود کرخه هستند. سراب بزرگ کرتول در بروجرد که سرچشمه ...
كنسرت نوروزي ستارگان پاپ در بروجرد
• در ایام برگزاری کنسرتها، فضای هتل زاگرس بروجرد تحت تأثیر این اجراها قرار گرفته بود. هنرمندان سرشناس و اعضای گروهشان یکی پس از دیگری به هتل می آمدند و هوادارانشان را سورپرایز می کردند. در لابی، بازار امضا گرفتن و عکس های یادگاری حسابی داغ بود. • نخستین شب برنامه ها با اجرای «مازیار فلاحی» آغاز شد. در شب دوم، «فرزاد فرزین» با گروه شوک به رهبری «زایا سلیمان» به اجرای برنامه پرداخت. «محسن یگانه» در سومین شب، نخستین اجرایش پس از تحویل سال 92 را برگزار کرد و یک شب پر هیجان به پایان رسید. «بابک جهانبخش» در روز تولدش و پس از جشن تولدی که توسط برگزارکنندگان کنسرت برگزار شد، نخستین کنسرتش در سال 1392 را اجرا کرد. پنجمین و آخرین شب برنامه های نوروزی بروجرد با اجرای موفق «سیروان خسروی» که با استقبال مخاطبین روبرو شد، پایان یافت. • بلیت های برنامه، در تهران، بروجرد،لرستان و استانهای مرکزی و همدان و همچنین از طریق سایت «ایران کنسرت» به فروش می رسد. علی رغم زمان اندک تبلیغات و اطلاع رسانی، استقبال بسیار زیادی از این کنسرتها به عمل آمد. از کنسرتهای «محسن یگانه»، «سیروان خسروی» و «بابک جهانبخش»، با توجه به زمان مناسبتری که داشتند، استقبال بهتری به عمل آمد و بلیتهای آنها دو روز پیش از برگزاری، Sold Outشد. • معمولاً یکی از ضعف های کنسرتهایی که در شهرستانها برگزار می شوند، محل برگزاری است. عدم وجود سالن های مناسب برای برگزاری برنامه های موسیقایی در شهرستانها، باعث شده بیشتر این برنامه ها در سالن های ورزشی و یا فضاهایی که چندان برای اجرای برنامه زنده مناسب نیستند برگزار شوند که این امر موجب کاهش کیفیت اجراها می شود. اما برگزارکنندگان کنسرت بروجرد، با احداث یک سوله ی موقت بزرگ با ظاهری زیبا، استفاده از امکانات صوتی پیشرفته، نورپردازی حرفه ای و همچنین تصویربرداری و پخش تصویر روی LED، کیفیت این اجراها را تا حد بسیار زیادی ارتقا دادند؛ به طوری که کنسرتهای بروجرد در مقایسه با سایر اجراهای شهرستانی، کاملاً متمایز بوده و کیفیت تحسین برانگیزی داشته است. • آقایان آرش پژمان و علیرضا مسگرخویی به عنوان نمایندگان دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در محل برگزاری کنسرت حضور داشتند. • از نکات جالب و کم نظیر این کنسرتها، تأمین امنیت سالن بدون دخالت نیروی انتظامی بود. کلیه امور مربوط به انتظامات و اداره ی سالن توسط پرسنل شرکت برگزار کننده و یک موسسه امنیتی خصوصی صورت گرفت و خودروی نیروی انتظامی تنها در جلوی درب ورودی پارکینگ و محوطه حضور داشت تا در صورت لزوم در سالن حضور پیدا کند که با ...
کشف بقایای کشتی حضرت نوح (ع) در کوه گرین بروجرد کشور ایران
گروهی از باستانشناسان انگلیسی و آمریکایی ادعا کردهاند که بقایای کشتی عظیم نوح پیامبر را کشف کردهاند. اگر این ادعا درست باشد، مشهورترین کشتی تاریخ که در همه ادیان ذکر شده میزبان میلیونها جهانگرد از سراسر جهان خواهد شد.بقایای این سازه چوبی عظیم در در ارتفاع 12هزار پایی (4هزار متری) کوههای غرب بروجرد کشف شده و قدمت آنها به 4800 سال پیش میرسد.این گروه پانزدهنفری اعلام کردهاند با توجه به تخمین عمر این سازهها با روش رادیوکربن تا 99.9 درصد به یافته خود اطمینان دارند. آنها در این سازه، اتاقهای متعددی یافتهاند که در برخی از آنها تیرهای چوبی وجود داشته که به نظر میرسد جایگاه حیوانات بوده است. به دلیل دمای بسیار پایین منطقه، بسیاری از بقایا مانند نخ، چوپ و طناب در شرایط خوبی حفظ شدهاند. قله گرین، مرتفعترین قله در منطقه خاورمیانه است و از اینرو، بسیاری حدس میزنند کشتی نوح پیامبر روی آن به گل نشسته باشد. نخستین بار، ادعای یک خلبان ناتو که در ماموریت نقشهبرداری از منطقه زاگرس گزارش داده بود بقایای جسمی شبیه به کشتی را دیده است، این گمانه را تقویت کرد. تصاویر ماهوارهای نیز وجود سازهای عظیم را در کوه گرین بروجرد تایید کرد.برخی کارشناسان با ذکر اینکه ممکن است این سازه مربوط به محل استقرار انسانها و مثلا یک روستای قدیمی باشد، این ادعا را رد کردند؛ هرچند که برخی دیگر اعلام کردهاند هرگز در طول تاریخ بشر، انسانها در ارتفاع بالاتر از 3500 متر سکنی نگزیدهاند. مقامات ایران تصمیم دارند پیشنهاد ثبت این اثر تاریخی را به عنوان میراث جهانی در یونسکو مطرح کنند و کاوشهای مفصلتر و رسمیتری را برای بررسی این منطقه انجام دهند. اما وضعیت جوی و ارتفاع بالای این کوه، این کار را با دشواری روبرو خواهد کرد.http://www.loriran.blogfa.com/post-61.aspxhttp://hajsayyah.blogfa.com/post/47به استناد تحقیقات باستانشناسان در تپه گیان)روستایی در ۱۸ کیلومتری جنوب باختری نهاوند(در حدود ۳۷ قرن قبل از میلاد مسیح قومی در این منطقه زندگی میکرد که تمدنی شبیه تمدن بین النهرین داشت و بعدها به دست اقوام دیگر اروپایی و آسیایی از بین رفت. در مورد کلمهٔ نهاوند از گذشته تا به امروز اختلاف نظرهایی وجود داشتهاست.[نیازمند منبع] واژهٔ نهاوند در زمانهای مختلف و از زبانهای متفاوت، به صورتهای مختلفی تلفظ شدهاست که از جملهٔ آنها میتوان به: نوح اوند، نیماوند، اینهاوند، نیوهاوند، نیاوند و نیهاوند اشاره کرد. از طرف دیگر نهاوند در گذشته نامهای دیگری داشـتــه اســت بـه قـول بـطلـمـیـوس نـیـفواندای خـوانده شده و در عصر مادها به نهاوند، ...