غزل امام زمان
غزل امام زمان علیه السّلام
از همه تون ممنونم که منو تنها نذاشتین، بیاین براش دعا کنیم تب آینه ها بیا موازنه ها را، تمام آینه ها را، تبی دوباره بریز به لوح و جوهر و خامه، به واژه واژه ی چامه، بیا شراره بریز نه نور گنگ و چراغی، نه نار و آتش و داغی، نه ماهتاب شبی به خاک تیره و تارم، به کهکشان و مدارم، کمی ستاره بریز قسم به طالع سعدت، شبیه گیسوی جعدت، گره نشسته به دل به زانوان غزالم، به لحظه های محالم، توان و چاره بریز تو از تبار خلیلی، دلیر و پاک و اصیلی، عصا گرفته بیا نیام شب زده ها را، تمام بت کده ها را، به یک اشاره بریز الا که خیر کثیری، چه لحظه ها که عثیری۱، نصیب شیعه شده است بدون قصد تفأل، بیا و روح تغافل، از استخاره بریز ببین که بی تو اذان ها، ببین که خطّ و نشان ها، دچار رنگ ریاست حقیقت ازلی را، شکوه نام علی را، به هر مناره بریز برای «شیب خضیبی»، به پای «خدّ تریبی»، میان ناحیه ات۲ بلور اشک تلذّا، کنار تربت سقّای ماهپاره بریز ۱- عثیر: لغزیدن و با سر به روی زمین خوردن ۲- زیارت ناحیه مقدّسه
غزل امام زمان (عج)
يا مولا ادرکنی مگر می شود هر دلی مبتلای تو باشد مگر می توان هرکه با ماجرای تو باشد مگر بردنِ نام شیرین تو اختیاری است مگر می شود هرکسی با ولای تو باشد دلی مبتلای تو باشد که جای تو باشد وگرنَه غریبه کجا آشنای تو باشد مرا با خودت می بری با خودت هم میاری مبادا که این نوکرت بی وفای تو باشد تو از بس غم شیعه را می خوری تا دم مرگ به هر جا رود پای او جای پای تو باشد همه سال و ماه مرا با خودت وصله بستی که شاید نصیب گدایت لقای تو باشد همه حاجت سائل کوی لطف تو این است که روزی نباشد بدون عطای تو باشد تو خود کرده ای انتخابم برای غلامی که روزی غلام سیاهت فدای تو باشد من آیا ذخیره برای سپاه تو هستم دل آیا شود کشتة کربلای تو باشد قسم بر غریبی مولا و غمهای زهرا که این عمر و مرگم به زیر لوای تو باشد
غزل - امام زمان (عج)
شاید دلت بسوزد و رحمی به ما کنیما را ز دام سخت جدایی رها کنیچیزی نمی شود که میان قنوت خودیک ذره هم برای ظهورت دعا کنیچشم های حیدری شما باده پرور استیک ذره می شود که به ما می عطا کنیای فارس الحجاز غریب خدا بیاتا مرقدی برای عزیزت بنا کنیای یوسف قبیله ی زهرا نمی شودما را به عطر پیروهنت آشنا کنیآیا نمی شود که بیایی و بعد از آنما را ز بام مسجد کوفه صدا کنیبرخیز و ذوالفقار خودت را تکان بدهوقتش شده است کرب وبلایی به پا کنیآقا تو را قسم به غریبی عمه ات جمعه بیا که حاجت ما را روا کنی باتشكر از آقاي علي حسني براي ارسال اين غزل زيبا
شعر امام زمان
دلـم ز هـجر تو در اضطراب مـی افتـد به سان زلف تـو در پیچ و تاب می افتد شـبی كـه بی تو اَم ای ماه محفل اَفروزم دلـم زهجر تـو از رنگ و آب می افتد تـو آن مـهی كه اگـر مهر رخ بَر اَفروزی زچشـم اهل نظـر آفتاب مـی افتـد تـو آن گـلی كه ز پاكـی طراوتی داری كه گل به پیش تو از رنگ و آب می افتد بـه یاد روی تـو اِی گُل، عبور خاطر مـن به باغ صبر غـزل های نـاب می افتـد اگر به گوشه ی چشمی نظر كنی اِی دوست دعای خسته دِلان مستجـاب می افتـد ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
غزل امام خامنه ای در وصف امام زمان (عج)
خدا کند که کسی حالتش چو ما نشود / ز دام خال سیاهش کسی رها نشود ..خدا کند که نیفتد کسی ز چشم نگار / به نزد یار چو ما پست و بی بها نشود .. خدا کند که کسی حالتش چو ما نشودز دام خال سیاهش کسی رها نشود خدا کند که نیفتد کسی ز چشم نگاربه نزد یار چو ما پست و بی بها نشود جواب ناله ی ما را نمی دهد "دلبر"خدا کند که کسی تحبس الدعا نشود شنیده ام که از این حرف، یار خسته شدهخدا کند که به اخراج ما رضا نشود مریض عشقم و من را طبیب لازم نیستخدا کند که مریضی من دوا نشود ز روزگار غریبم گشته است معلومشفای ما به قیامت بجز رضا نشود...
غزلیات امام زمان
يا مولا ادركنيبرای جدّ غریبم مدام می گریمز داغ اعظم او صبح و شام می گریم اگر که اشک دو چشمم تمام هم بشودز دیده خون همه عمرم تمام می گریم طلوع فجر برایش که روضه می گیرمچو دیدگان شفق نیلفام می گریم زمان ناحیه خواندن فقط مُحَرَم نیستتمام سال ز داغ امام می گریم تمام سال برایم محرم و صفر استچه در سفر چه حذر هر مقام می گریم من و جدا شدن از خیمة غمش هیهاتبه سوخته شدنِ آن خیام می گریم به زخم زخمِ تنِ چاک چاکِ او سوگندبرای آنکه شوم اِلتیام می گریم شبیه مادر پهلو شکسته با هر داغخدا گواه که با هر سلام می گریم قسم به روضة آوارگیِ خواهرِ اوز داغ کوفه فزونتر به شام می گریم منم که منتقم خون جدّ مظلومم عَلَی الدَّوام برای قیام می گریم-------------------------------------------یا مولا ادرکنیخدا کند که شود با تو همزبان دل منوگر نَه غصۀ نامَحرمی است قاتل من برای بی کسی ام همدلی نمی جویمسزاست اینکه شما حل کنید مشکل من خدا کند که مرا لحظه ای رها نکنیو گرنه نفس شود همنشین غافل من فدای طرز نگاهت که مَحرمم سازدمحرّم است نگاهی به گوشۀ دل من هنوز مایه ندارم که گویمت آقا بیا دَمی قدمی سیّدی به منزل من اگر که آمد و رفتم هَدَر رود چه کنمامید اینکه تو باشی تمام حاصل من چه شامهای درازی که داده ام از کفنداد بوی حضور تو عطر محفل من نشد کنار تو یک عمر بندگی بکنمنشد ملازمت حضرت تو شامل من اگر سزاست شود جان من فدای شماخدا کند که نگویی که نیست قابل من خدا کند همۀ عمر با شما باشم شهید راه شهیدان کربلا باشم----------------------------------------------يا مولا ادركنيآخر ثمر آل پیمبر ز در آیدیکروز اگر مانده به عالم خبر آید با سوز دل فاطمی اش فاطمه گویدکی منتقم خون حسین از سفر آید ما سوز دل خویش به وقت سحر آریمچون رایحۀ فاطمی اَت در سحر آید ای عطر گل یاس تمنّای تو سهل استبر خاک قدمهای تو عاشق به سر آید در راه رسیدن بتو ای یوسف زهرااین خون دل ماست که از چشم تر آید این اشک بصر نیست که از دیده روان استاز درد غریبیِ تو خونِ جگر آید ای منتقم آل علی کعبه مهیّاستبردار ز رخ پرده که با تو ظفر آید داریم امید تو امید دل اربابدانیم که هجران تو آخر بسر آید این مژده فقط سهم دل منتظران استآید خبر ای اهل ولا منتَظَر آید یک کرب و بلا با تو بیاَرزد به همه عمر بازآ که سپاهت به رکاب تو در آید------------------------------------------------
حافظ نخستین غزلسرای امام زمان
محمدرضا سنگری با بیان اینکه شاخصه نخست شعر موعود، شعر همراه با نقد اجتماعی است، گفت: حافظ نخستین شاعری است که درباره امام زمان (عج) غزل سرود.به گزارش فارس، محمدرضا سنگری نویسنده و پژوهشگر در سلسله نشستهای شعر انقلاب اسلامی با موضوع «شعر انقلاب، شعر انتظار» بیان داشت: درباره شعر آئینی و انتظار ابعاد و زاوایی گوناگونی برای طرح و پاسخ سؤال وجود دارد. خداوند در قرآن کریم هم از نعمت و هم درباره منت سخن به میان آوردند یعنی همه دادههای خداوند نعمتهای او به شمار میروند اما وقتی سخن از منت است یعنی بدون آن نعمتی وجود نخواهد داشت.سنگری ادامه داد: وقتی به پاس یک نعمت از پروردگار شاکر هستیم در قلمرو منت زیباسخن گفتن جدیتر میشود و در اینجا میتوان از ادبیات موعود و انتظار سخن گفت.وی افزود: امام صادق (ع) میفرمایند که انسان به سه امر اعم از امنیت و آرامش،عدالت و فراوانی و انبوهی و گسترده نعمتها نیازمند است که همه این موارد در اصل ظهور اتفاق میافتد.انقلاب اسلامی تمهیدی برای سرود شعر انتظار استاین شاعر متعهد کشور گفت: انقلاب اسلامی تمهیدی برای سرودن شعر انتظار است یعنی شاعری نمیتواند در این دوران به سر برد و نتواند این موضوع را درک کرده و به آن نپردازد. یعنی اگر کسی ظهور را نشناسد به سختی خواهد توانست از آرمانهای انتظار و انقلاب اسلامی سخن بگوید.وی اضافه کرد: انقلاب اسلامی ایران با پسوند آشنایی همراه بود چرا که در طول تاریخ خیزشهای بسیاری وجود داشت به نوعی که در قبل از انقلاب اسلامی دوره مشروطه را تجربه کردیم که در آن دوران نیز از اسلام صحبتهایی به میان میآمد اما رونما بوده است و بخش قابل توجه کسانی که منادیان و اهل ادبیات آن هستند موضوع ضد اسلام میگیرند.سنگری ادامه داد: معتقدم شاعر انقلاب اسلامی نمیتواند برخلاف این انقلاب و انتظار گام بردارد یعنی شاعری که در انقلاب اسلامی شکل میگیرد نمیتواند تکیهگاه ارزشی او چیزی به جز اهداف انقلاب اسلامی باشد.وی افزود: شعر رضوی، شعر نیایش و شعر انتظار در درون این حرکت یعنی انقلاب اسلامی شکل گرفته و خود را نشان داده است.آرمانگرایی یکی از مهمترین شاخصههای شعر انقلاب اسلامی استاین نویسنده درباره آرمانگرایی، بیان کرد: یکی از مهمترین شاخصههای شعر انقلاب اسلامی آرمانگرایی است که در منشا آن مهدی (عج) و موعود قرار میگیرد.وی اضافه کرد: کل انقلاب حرکت به سمت مطلوب است و به همین منظور بوده که شعر مهدوی در انقلاب اسلامی رشد مییابد.ادبیات میانی دهه 50 تاریک و سیاه استوی عنوان کرد: اگر مجموعههای شعر دهه 40 و 50 را بررسی کنیم به ویژه سالهای ...