عطا رادمرد
شهادت اصحاب
پس از شهادت اصحاب پاكباز و روشن ضمير امام ، رادمردان خاندان پيامبر چون هُژبرانى خشمگين براى دفاع از ريحانه رسول خدا و حمايت از حريم نبوت و بانوان حرم ، بپا خاستند. نخستين كسى كه پيش افتاد، شبيه ترين شخص از نظر صورت و سيرت به پيامبر، على اكبر( عليه السّلام ) بود كه زندگى دنيوى را به تمسخر گرفت ، مرگ را در راه كرامت خود برگزيد و تن به فرمان حرامزاده فرزند حرامزاده نداد.هنگامى كه امام ، فرزند را آماده رفتن ديد، به او نگريست در حالى كه از غم و اندوه ، آتش گرفته و در آستانه احتضار قرار داشت . پس محاسن خود را به طرف آسمان گرفت و با حرارت و رنجى عميق گفت :((پروردگارا! بر اين قوم شاهد باش ، جوانى به سوى آنان روانه است كه شبيه ترين مردم از نظر خلقت و خو و منطق به پيامبرت است ، و ما هر وقت تشنه ديدار رسولت مى شديم در او مى نگريستيم . پروردگارا! بركات زمين را از آنان بازدار و آنان را فرقه فرقه ، دسته دسته و مخالف هم قرار ده و هرگز حاكمان را از آنان خشنود مكن . آنان ما را دعوت كردند تا ياريمان كنند، ليكن براى جنگ بر ضد ما آماده گشتند)).صفات روحى و جسمى پيامبر بزرگ در نواده اش على اكبر( عليه السّلام ) مجسم شده بود و همين افتخار او را بس كه آينه تمام نماى پيامبر باشد.امام قلبش از فراق فرزند به درد آمد و بر ابن سعد بانگ زد: ((چه كردى ! خدا پيوندت را قطع كند! كارت را مبارك نگرداند! و بر تو كسى را مسلط كند كه در رختخوابت تو را به قتل برساند! همانگونه كه پيوند و رحم مرا قطع كردى و رعايت خويشاوندى مرا با پيامبر نكردى ، سپس حضرت ، اين آيه را تلاوت كردند:(اِنَّ اللّهَ اصْطَفى آدَمَ وَنُوْحاً وَآلَ اِبْراهِيمَ وَآلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمِينَ ذُرِّيَّةَ بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَاللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ).(97)((خداوند آدم و نوح و خاندان ابراهيم و خاندان عمران را بر جهانيان برگزيد، آنان فرزندان (و دودمانى ) بودند كه (از نظر پاكى و تقوا و فضيلت ،) بعضى از بعض ديگر گرفته شده بودند؛ و خداوند شنوا و داناست )).امام ( عليه السّلام ) غرق در رنج و اندوه ، پاره جگر خود را بدرقه كرد و بانوان حرم به دنبال حضرت ، مويه شان بر شبيه پيامبر كه به زودى شمشيرها و نيزه ها اعضاى بدن او را به يغما خواهند برد بلند بود. آن رادمرد با هيبت پيامبر، قلبى استوار و بى هراس ، شجاعت جدّش على ( عليه السّلام )، دليرى عموى پدرش حمزه ، خويشتندارى حسين و با سرافرازى به رزمگاه پا گذاشت و در حالى كه با افتخار، رجز مى خواند، وارد معركه شد: ((من ، على بن حسين بن على هستم . به خداى كعبه سوگند! ما به پيامبر نزديكتر هستيم . به خدا قسم ! فرزند حرامزاده ميان ما حكم نخواهد كرد)).(98)آرى اى پسر حسين ! اى افتخار ...
تسلیت شروع ایام فاطمیه و سالروز شهادت حضرت زهرا (ع)
احوالات حضرت زهرا (مرحوم حاج حيدر خوندل)
گوگل تصوّر ایدنده کمال انسانیایدر نظرده مجسّم جمال زهرانی بشر قیافه سی مشهود اولور جمالندانولی بو بحث اوزی بیر ماجرادی طولانیسرشتی نوریدی یوخ بلکه نوریدن اعلااولوبدی نور بتولیله نور نورانیبشرده اولسا اگر سیرتاً نه سرّدی بسحسینه قابله حق گوندروبدی لعیانیدیسم که حوریدی بیر کسر شان اولور خانماایدر بو مطلبی روشن قیامت عنوانیگلنده محشره معلوم اولار جلالی ندوردوتار کنارینی مینلرله حور رضوانینه فاطمه نجه زهرا قصوری وار قلمونمحالیدور که ایده قطره شرح دریانیاو عقل کلّ که اشرفدی آفرینشدندیردی بو خانما کلمه ی فداهانیگر اولماسیدی علینون وجودی خلقتدهبطوله کُفو تاپولمازدی واردی برهانیعلینون عمری فراز و نشیبیله دولودیامام باشه ویروب بیر حیات طولانییازولّا باغ فدکدن گلنده بیر گون علیکه ایشلمیشدی یورولموشدی شیر یزدانیاو احتیاج که آرامشه واریدی گوروبجمیله بیر خانمون صورتینده دنیانیخیال خامیله آرایش تمامیلهدوتوبدی رهگذر پاک مرد تقوانیاو نوعیله که ارائه ویروب اوزون بلکهفریب دامینه سالسون علیّ اعلانیبو نیّتیله آیرسون علینی زهرادنسرای درد و غم ایتسون او مهد عرفانیاو رادمرد الهی او هیکل توحیدنجه اولور اولا پابند نفس شیطانیعلی تانوردی اونی اوچ طلاق ویرمیشدیمحالیدور اولا بیرده رجوعون امکانیامام باخدی گلوب موجه خشم دریاسیغضبلنوب او ولیّ خدای سبحانیعتابیله دیدی ای بی حیا، علی ویرمزتمام عالمه بیر تار موی زهرانیبیر آیری مطلبه فکریم گینه اولور معطوفبو ماجرادی تداعی ایدن او معنانیسوروشدی بیر نفر آقا تمام عمروندهاو هانسی گوندی که گوردون سرور و شادانیتبسّمیله بویوردی امام او گونکه منیآلوب ال اوسته رسول خدای رحمانیبویوردی هر کسه اُولا بنفس مولایمبودور ولی منه مولای عالی و دانینه قدری شادیدیم ا… بولور او ساعتدهوصایتین منه ایتدی رسول ارزانیاو گونده خلق منه بیعت ایتدیلر، افسوسدوامی اولمادی سندیردیلار او پیمانیایکیمجی دفعه سوروشدی آقا سنه قربانتفضّلاً منه کشف ایت بو سرّ پنهانیاو هانسی گوندی که چوخ غصّه لیدون عمروندهبو کهنه دهریده گوردون غم فراوانیامام آغلادی یا چوخ شکسته حالیلهبویوردی گَل سنه حلّ ایلیوم معمّانیاو گونکه بیعت آدیله توکولدولر ایویمهرعایت ایتمدی شرط امانتی ثانیاو حمله ده نلر اولدی صراحتاً دیمرماو حمله سالدی ایاقدان بتول عذرانیچکردیلر منی جبریله مسجده اشرارگورن ایدردی تعجّب او شور و غوغانیاو ظلم فاحشه ویرمیشدیلر قیافه ی دینثواب بولدوله آل رسوله ایذانی یهودی باخدی دیدی لا اله الّا ا…اسیر ایدن ندی روباهه شیر غرّانیهمان علیدی بو امّت بیله اسیر آپارورکه عمرو و ...
سلام بر مولد و ميلاد مولا(ع)
دشت گونه ها از باران دیدگان، متنعم می شوند آن گاه که دست نیاز، عنایت یار را بکاود و در قنوت عاکفین، قلب ها را به کریم بی نیاز، اهدا کنند. در باغ اعتکاف و در صحن صفا و ساحت سپیده، اشک به امید عبور دلارام می افشانیم و هم آوا با معتکفان معراج، نام خجسته ی علی را ترنم می کنیم. شاکر و شادمان از آنیم که کعبه شکافت و عدالت، شکوفا شد. مباهات ماست که دیوار دل هایمان نیز بشکافد و ذره ای از آفتاب عنایت مولادر آن حلول کند. یاران! به شکرانه ی نزول عشق از سحاب رحمت، سر به آستان دوست سایید و اجلال امیر حماسه به محفل خاکیان، خوش آمد گویید. شکرا که آفتاب فتوّت از افق کعبه دمید و شبنم شرافت بر گلبرگ هستی نشست. همراز نبوت، آغوش احمد می کاود و محراب مسجد کوفه را. از کعبه تا بیت المعمور را با قلب شیعیان آذین بسته اند. ولایت کل آمد و کل ولایت ظهور کرد. مولای ما با ولادت خویش کربلا را به ارمغان آورد و سمند حماسه را راهی میدان خلوص و مجاهدت نمود. شعف را به شیعه بخشید و گل تبسم را به رسول یار و فخر آفرینش اهدا کرد. بدر سخاوت تابید. هستی، دوباره بهار را تجربه کرد و بر شانه های خسته زمین، همای سعادت نشست و سایه ی سبز عدالت بر کویر تفتیده ی تاریخ، گسترده شد. جغرافیای مودت و محبت، ترسیم گردید. صدف بیت الله الحرام، رخشا ن ترین گوهر کائنات را به خلقت عطا نمود. نکهت گل از مکه وزید و صاحب ذوالفقار، با وقار آمد. ساقی عطشناکان قسط با ساغر طهور معدلت، پای در حلقه دلخستگان نهاد و نوید سپیده ی وصل، انتشار یافت. دیده بگشایید که خورشید از خانه ی یار برآمد و بر آسمان و اهل زمین تابید. دل به شکوفه های امید بیارایید که امیر عدل و عاطفه، خرامان به مسند احسان و عنایت دلدار آمد. یاور رسول، جان مصطفی، بشارت بهشت و نسیم احسان عرش و ولایت مطلق و آیت کرامت نازل شد. گرده ی روزگار، بار اندوه بر زمین نهاد و باغ بلیغ احساس، سرشار از عطر نرگس و یاس به تماشای دست افشانی گل ها و غزلخوانی عندلیبان نشست. شبنم شوق بر رخسار نسترن چکید و باران ستاره، ساحت صبح را مصفا نمود و کرانه ی نور را امواج دریای سُرور، سرشار از نمناکی طراوات کرد. حُسن یوسف و اعجاز مسیح و بیضای کلیم و سطوت خلیل و رحمت احمد، جلوه ی مکرر یافت. ای عاشقان و مستغفران در اسحار و معتکفان درگاه یار! سجاده ی سپاس بگسترانید و نماز نیاز ادا کنید و یا علی گویان به استقبال بهار ایمان بیایید و بذر رجاء در مزرع سبز رجب بیفشانید و با مقیمان مقام قدس، ...
حضرت حر ابن ریاحی
بارگاه باصفا وروحانی حضرت حربن یزید ریاحی علیه الرحمه مجتبی حاذق حضرت حربن ریاحی یا غربت لشکرم نجاتت داده یا گریه ی خواهرم نجاتت داده…؟! با آن همه کاری که تو کردی بی شک حب تو به مادرم نجاتت داده علی انسانیجناب حر ریاحی دید دارم از خجالت سر، به زیر گفت ما را بین و سر بالا بگیر دید از غم تنگ گشته سینه ام پاک کرد از زنگ ها آیینه ام من دگر «او» گشته و خود نیستم آنکه همره با شما شد نیستم حُر نبوده حُر، به لطفش حُر شده بوده آب، آلوده اما، کُر شده دور شد جانم ز تن های شما کرد مِنهایم ز مَن های شما دید از پا تا به سر عیب ام به عین کرد، از پا تا به سر حُسنم حسین هر که بر این آستان باشد سرش عاقبت، بر خیر گردد آخرش هر مُحِبّی را که او محبوب شد گر بدی هم داشت آخر خوب شد دل ز هَر دلداده می گیرد حسین دست هر افتاده می گیرد حسین مَستِ چشمش جام عالم پُر کند دو جهان را یک نگاهش حر کند جُرم را بخشیده می گیرد کریم دیده را نادیده می گیرد کریم غلامرضا سازگارجناب حر ریاحی بیایید تا از خدا پر شویم به ایثار و عشق و وفا حر شویم بیایید با هم خدایی شویم بکوشیم تا کربلایی شویم بشوییم دل را به خون گلو بگیریم از خون به رخ آبرو بیایید تا حر زهرا شویم تن غرقِ خون، نقش صحرا شویم اگر سنگ بودم همه دُر شدم از آن رو که خاک ره حر شدم سلام خلایق چه جمع و چه فرد سلام شهیدان بر آن رادمرد مرا اوست شمع دل و نورعین که یک لحظه گردید حرّ حسین شگفتا که یک لحظه پر باز کرد ز خود تا خداوند، پرواز کرد عرق از خجالت به رویش چو دُر تهی از خود و از خداوند، پُر سپر را گرفته به کف، پشت و رو سرشک پشیمانیاش آبرو دلش از غم تشنهکامان کباب بر اطفال، از اشک آورده آب ز خود رسته گشته سراپا حسین همه عضوعضوش پر از یاحسین به لب داشت آهسته این زمزمه که عفوم کن ای یوسف فاطمهجناب حر ریاحی ای علی و فاطمه را نور عینچشم الهی نگهم کن حسینحـرّ گـرفتار ز راه آمـدهدر پی یـک نیم نگاه آمدهنار بُدم نور صدا زد مـراچشم تو از دور صدا زد مراای دل من بسته به زنجیر توحـرّ شده سینهْ سپـر تیر توتـا کـرمِ فاطمه دستم گرفتعشق ز راه آمد و هستم گرفتدوش مرا زد شرر از سینه جوشالعطشِ طفل تو آمد به گوشچشم که بر آب روان دوختمسوختم و سوختم و سوختمجان و تنم در تب و در تاب شدچون دل دریا جگرم آب شدای پسـر فـاطمه تـا زندهامزار و سرافکنده و شرمندهامکآمـدهام از دل دریـای آبآب نیـاورده بـرای ربـابحال کـه از لطـف پذیرفتیامرتبه به من دادی و حرّ گفتیاماز کـرمِ خـویش مـدالم بدهرخصت میـدانِ وصـالم بدهحکم فنـا ده کـه بقایم کنیدر قدم خویش فـدایم کنیاذن بـده ...
درباره روز معلم
به بهانه روز معلم وگرامی داشت هفته مقام معلم اشاره ای به سخن حضرت علی علیه السلام نموده وچند شعرومطالب کوتاه تقدیم خوانندگان محترم ومعلمان عزیز می نمایم.ودست تمامی معلمان خویش از ابتدایی وتا پایان دوره دانشگاه را می بوسم ودراین وبلاگ واین نوشته سلام ودرود می فرستم به همگی آنهایی که درقید حیات هستند وهمچنین کسانی که درقید حیات نیستند ازخداوند متعال برایشان طلب آمرزش ومغفرت کرده واز خداوند متعال خواهانیم که روحشان با شهدا محشورشود. آمین یا رب العالمیننیک نیوز: 12 اردیبهشت، سالروز شهادت معلم نمونه و اسوه تقوا در نظام جمهوری اسلامی ایران شهید "مرتضی مطهری"، به عنوان روز معلم نامگذاری شده است تا همواره و همه ساله ضمن بزرگداشت خاطره آن رادمرد بزرگ و مجتهد و فیلسوف بلندآوازه، از زحمات بیشائبه و ایثارگرانه طبقه عظیم معلمان که وظیفه سنگین آموزش و پرورش کودکان، نوجوانان و جوانان این مرز و بوم را بر عهده دارند، قدردانی گردد. حضرت علی (ع) می فرماید: هرکس کلمه ای به من بیاموزد، مرا بنده ی خویش کرده است. اين حديث را كه مي خوانم ياد آن روز مي افتم كه دست گرم و مهربان او دستم را گرفت تا بنويسم "آ" و من بنده او شدم. اما او از من نخواست كه هيچ كاري را برايش انجام دهم. از آن زمان سالها مي گذرد روزهايي مي آيد كه مثل آن روز كسي دستم را مي گيرد و چيزي در گوشم زمزمه مي كند و من بنده مي شوم ، بنده اي كه آزاد است و كسي او را مجبور به كاري نمي كند . هر بار كه اين لحظه ها را تجربه مي كنم احساس مي كنم كه بايد كاري انجام دهم نه براي خودم براي او كه بي ادعا پنجره اي به روي يك دنياي جديد پيش چشمانم مي گشايد. اما نمي دانم چه كاري ؟ امروز به ديدن كسي مي روم كه به من فكر كردن را آموخت ، نگاهم را بي اختيار از نگاهش مي دزدم ، دستانم مي لرزد . سرم داغ مي شود و چشمم مي جوشد . مرا مي بوسد و من كوچك مي شوم . كوچك. به اندازه دختركي كه روي موهاي لخت و سياهش يك روبان سبز مثل پروانه نشسته ، گل را به او مي دهم بي اختيار دستهايش را مي گيرم و خم مي شوم تا آنها را ببوسم ، دستها گرچه استخوانيست اما گرماي جادويي اش باز هم در دستهايم مي دود . دستهايش را مي كشد . او سالهاست كه مرا آزاد كرده تا آزاد بينديشم و آزاد زندگي كنم. شانه هايم از زير باري كه سالهاست سنگيني مي كند ، سبك مي شود. به دستهاي كوچكي فكر مي كنم كه در دستانم جا مي گيرد تا من هم .... معلم عزیزم روزت مبارک که جهانی از نورت مبارک گشته است.یاد و خاطره قافله سالار معلمان شهید فیلسوف فرزانه آیت الله مرتضی مطهری (ره) و روز معلم گرامی و جاودانه باد عارفان علـم عاشـق می شوند / بهـترین مردم معلـم می شـوند عشق ...
سالروز شهادت حضرت زهرا (ع)
سالروز شهادت حضرت زهرا (ع) و شروع ایام فاطمیه بر تمام شیعیان و ارادتمندان اهل بیت (ع) تشلیت می گوییم در ماتم یاس کبود آسمان هم تپید آن قد چون سرو علی چو کمانی خمید آن فاتح خیبر وخندق سرا پا وجود چون شمع بسوخت وبس ناله وافغان کشید آن شاخه یاس نبی بین دیوار ودر فریاد یابن الحسنش عرش اعلا رسید آن کوثر حق که عطا کرده برنبی آماج غلاف ولگد شد بدستی پلید از ضربه دست عدو در شگفتم چنین هم محسن نو گل او پشت در شد شهید