طرز درست کردن شبه قالی
لباسهای رنگی کهنه را دور نریزید
لباسهای رنگی کهنه ، لباسهای سفید کهنه ، لباسهای مشگی کهنه را دور نریزید پارچه یکی از مواد با ارزش و قابل استفاده برای مصارف مجددی است که وقتی لیستی از انها تهیه شود ، موجب تعجب میشود.. حال میخواهد این پارچه پشمی ،نخی و یا حتی نایلونی باشد. هر کدام درجایگاه خود دوباره قابل استفاده است. با اضافه کردن آهار ، استری قابلیت شکل دهی پارچه های رنگی کهنه بیشتر و موفقیت کار شما بالاتر خواهد بود. .بطور مثال پارچه های رنگی نخی کهنه را وقتی اهار زده میشود برای برش و ساختن مدل پروانه رنگی ویا هر شکل تزئینی پارچه ای برای اطاق کودکان مناسب خواهد بود و کارشما را در برش و دوخت راحت تر می کند. با این لباس های رنگی ، سفید و سیاه کهنه دورریختنی در منزل می توانید کلی کار هنری ابتکاری با ذوق و سلیقه ها متنوع و کارهای زیبا خلق کرد که یکی از این فواید صرفه جویی هزینه وپول خودتان است و لذت از ابتکاری که با هیچ پولی قابل خرید نیست. زیراابتکارهای شما منحصر به فرد است و میتواند فراتر از چهاردیواری منزل شما پرواز نماید. اگر ابتکارات بیشتری باشد چه بسا جنبه کارافرینی و فراگیر ان بسطح اقتصاد و تولید و صادرات نیز رسوخ نماید وبرای خود بازاری نو بگشاید. این دسته ابتکار های هنری در زمینه پارچه های رنگی و هنر بخوبی قادر است در عرصه هنر و مد جهان نیز خودی نشان دهد و بازاری برای خود ایجاد نماید. زیرا با همین اجرهای کوچک است که بناهای عظیم هنر هاخلق شده اند. طراحی هنری با پارچه های رنگی دورریختنی بعنوان مثال درست کردن رو میزی ابتکاری چند تکه با طرح های سنتی و یا بشکل مدرن با استفاده از پارچه های رنگی کهنه دور ریختنی با سوراخ های منگنه ای و بشکل برزنتی و درست کردن کیف های پارچه ای رنگی مدل برزنتی به روز - درست کردن سایه بان های زیبا و رنگی برای حیاط منازل در تابستان ها با پارچه های رنگی دورریختنی - درست کردن جلد کتاب های نفیس و نمونه ابتکاری با پارچه های مخمل رنگی کهنه و یا نقش دار ، و یا تکه های ملیله دوزی شده لباسهای کهنه . از لباس مخمل کهنه خوش رنگ برای صحافی کتابها و دفتر ها میتوان بخوبی استفاده کرد ، درست کردن جلد کتاب های قدیمی که در حال از بین رفتن است و ساختن جلد کتاب مخمل کار بسیار لذت بخشی است. در واقع صحافی کتابها با پارچه های رنگی و ساده به دوام جلد و جلوه ان میافزاید. یکی دیگر از مصارف پارچه مخمل درست کردن منگوله های رنگی و درست کردن پرده نزئینی منگوله ای است. البته با کامواهای رنگی نیز میتوان منگوله های خوش رنگی درست کرد و با ایجاد سوراخ هایی روی یک تکه پارچه توری سفید این منگوله های رنگی را در ان با نخ و سوزن ...
دفتر عقاید
1-کلمه ای برای شروع... 1- به نام خداوند ایران زمین / که دارد جهان را به زیر نگین خدایی که مژگان ازاوجان گرفت / همی شد طرفدارحق ویقین 2- سلام و سلام نام خداست! 3- Ready- GO 4- 5- 6- 2-ببخشید شما ...؟ 1- (...) معروف به Megan 2- ایدن خوشگله معروفه اصن : 3- من استاتوس ۹ ساله از تهران 4- 5- 3-از چه رنگی خوشت می آد ،از چه رنگی خوشت نمی آد...؟ 1- آبی کم رنگ - آبی کم رنگ 2- فقط آبي 3- همه رنگی رو دوست دارم جز گرمز 4- 5- 6- 4-فیلم مورد علاقه... 1- جومونگ 2- علي سنتوري ! 3- دایره زنگی. تنها فیلمی که نتونستم آخرشو حدس بزنم 4- 5- 6- 5-بازیگر مورد علاقه... 1- جومونگ 2- بهرام رادان 3- تمام بازیگران مرد را دوست میدارم 4- 5- 6- 6-شاعر مورد علاقه... 1- فروغ فرخزاد 2- حافــــــــــــــــــــــظ 3- سهراب سپهری 4- 5- 6- 7-عینک دودی... 1- هر وقت می زنم فکر می کنم شبه ، مثلا 2 بعد از ظهر رو 2 نصفه شب می بینم 2- خوش تيپ و خوش گلم ميكنه! بچه ها در جريانن ! 3- هیچ رقمه بهم نمیاد. 4- 5- 6- ۸-سینما... 1- خودتو به ما بنما با هم بریم 30نما 2- دوران نامزدي! 3- آی وقتی تاریک میشه چه حالی میده. 4- 5- 6- Love…-9 1- این کوهی است که هر شتری از آن بالا می رود 2- خز شده ديگه بابا! 3- وجود نداره باور نکنید. 4- 5- 6- 10-نامردی... 1- یعنی زنی؟ 2- كار مدعيه! 3- اگه یه نقطه به ر اضافه کنی میشه نامزدی که خیلی باصفاست 4- 5- 6- 11-اگه دختر ها سربازی می رفتن... 1- پسرها از سربازی سیر نمی شدن 2- زودتر شوهر گيرشون ميومد! 3- سبیل در میاوردن 4- 5- 6- 12-بهترین روز زندگی... 1- روز وفاتم 2- اول دبستان! 3- نداشتم 4- 5- 6- 13-بدترین ...
مطالب فرا دانشی
1- ویژگی های غزل طرز تازه (سبک هندی) شعر این دوره در قالب های متفاوتی سروده می شد وکما فی السابق شعرا در تمام قالب های شعری هنرنماییمی کردند . اما با رواج شعرسبک هندی ،غزل بیش از پیش به میدان ادبیات وارد شد وتقریباً مجلس آرای بلا معارض گردید «سبک هندی درنظم فقط محدود به غزل است .اما نه غزل به معنای متعارف، بلکه تک بیت ها و مفرداتی که بارشته ای از قافیه و ردیف به هم پیوسته شده و به شکل غزل در آمده اند از این رو در حقیقت شکل شعری در این سبک تک بیت است…..اساس این سبک که حدود یک قرن و نیـم دوام آورده ، این است که در یک مصراع مطلبـی معقـول گویند و در مصراع بعد برای اثبات وتبین وتوجیه آن امر معقول، مثالی محسوس به مناسبت بیاورند.البته این کار ،گاه در ابیات قُدما نیز دیده می شود .چنان که در مثنوی می خوانیم: کوزه ی چشم حریصان پرنشد تا صدف قانع نشد، پُر دُر نشد به عبارت دیگر،شاعر در یکی از مصراع ها شعاری می دهد که معمولاً جنبه ی هنری ندارد.مثلاً کم روزی شدن و دخالت ستارگان را در آن مطرح می کند اما در مصراع بعد باید آن شعار را با مثالی محسوس(تمثیل) ، هنری وتصویری کند. صائب: هرشب کواکب گم کند از روزی ما پاره ای هر روز گردد تنگ تر سوراخ این غربال ها ویا غفلت زدگی و سرگردانی در روز مرگی را این گونه بیان می کند که: حیران اطوار خودم ، درمانده ی کار خودم هر لحظه دارد نیّتی چون قرعه ی رمال ها پس همه ی هنر شاعر درساخت آن مصراع محسوس و تمثیلی است که باید با مصراع اول ارتباط هنری داشته باشد. اما یک حسن غزل هندی این است که کلاً از ابتذال به دور می ماند، چون بیت باید دارای مضمون تازه باشد و شاعر حق ندارد که مضمونی کهنه را تکرار کند .مگر این که طرز بیان و ارائه ، لااقل جدید باشد. از این رو غزل سبک هندی معمولاً «تازه» است یعنی می توان یک موتیو یا موتیف (motive = بن مایهوکلماتی که محور تداعی وتصویرند) کهنه را با دیدهای مختلف به طرز های تازه ای مطرح کرد .از این رو «بیابان گردیِ مجنون»را که مطلبی قدیمی وکهنه است ، غالب شعرا ی سبک هندی مکرراً به طرز تازه ای بیان و ادا کرده اند. صائب: داغ هرلاله که برسینه ی هامون باشد مهری از محضر رسوایی مجنون باشد دکتر شمیسا می گوید:«یک نکته ی دیگر ِاهمیّت این سبک این است که توانسته است ،حدود مضامین قراردادی و محدود شعری را بشکند شاعر از همه ی اشیاء وامور وپدیده ها ی پیرامون خود از بین قالی، شیشه، میوه، بخیه، گردباد، سیل، عنکبوت ...
مسیر مقاله : فرهنگ و انديشه / هنر / صنايع دستي
مسیر مقاله : فرهنگ و انديشه / هنر / صنايع دستي معرفی برخی از صنایع دستی - 4(6) صنايع دستي مستظرفهنقاشی قهوه خانهنقاشی قهوه خانه ای گرایشی ست از نقاشی خیالی نگاری ایران نقاشان قهوه خانه ای ، پیشه ورانی بودند که با پشتکار و دلبستگی و به تجربه ، پرده نگاری رنگ و روغن را آموخته بودند . شاید بتوان خاستگاه این نوع نقاشی را قهوه خانه دانست . زیرا نه تنها پیوندی نزدیک با نقالی داشت ، بلکه صاحبان قهوه خانه عمومی ترین و از نخستین سفارش دهندگان این آثار به شمار می رفتند و قهوه خانه محل نصب و نمایش این آثار بود . آثار نقاشان قهوه خانه ای را می توان از لحاظ موضوع ، به دو دسته ی کلی تقسیم کرد . یک دسته آثاری که درون مایه های آن برداشته از ادبیات و شعر فارسی ست . دسته ی دوم که با مضامین مذهبی ، در قالب پرده های درویشی با قاب هایی با شیوه ی نقاشی پشت شیشه شکل گرفت . از پیش کستوتان این هنر ، میتوان به بزرگانی همچون زنده یاد استاد حسین قوللر آغاسی استاد محمد مدبر ، استاد فتح الله قوللرآغاسی ، عباس بلوکی فر ، محمد حمیدی ، حسن اسماعیل زاده ، حسین همدانی ، محمد فراهانی ، احمد خلیلی ، علی اکبر لدنی اشاره نمود. کاغذ سازیکلمه کاغذ از زبان سانسکریت وارد زبان فارسی شده است و لفظ اروپایی برای کاغذ از کلمه پاپیروس یونانی است کاغذ به یک ورق نمد شده از الیاف گیاهی یا حیوانی گفته می شود که آنرا کوبیده ، الیافش و از هم جدا کرده در یک مایع شناور کرده و در یک قالب توری آبکش شده و خشک شود ، خمیر کاغذ از پوست ، ریشه ، برگ ، ساقه و چوب گیاهان ، پارچه های کهنه نخی پنبه ای و کتانی یا الیاف و پارچه های ابریشمی به دست می آید . پس بنا به تعریب « کاغذ بافت نازکی از هر نوع ماده الیاف داراست که الیاف آن پس از تفکیک شدن به روش مکانیکی و تعلیق شدن در آب و درهم شدن ، توسط یک قالب توری به ورق تبدیل می شود . کارگاه کاغذ سازی سنتی مدت 2 سال است که در مرکز آفرینش و پژوهش هنرهای سنتی خانه ملک راه اندازی شده و هم اکنون توسط خانم نادره نیکجو فارغ التحصیل رشته صنایع دستی از دانشگاه هنر زاهدان به فعالیت خود ادامه می دهد . کاغذهای ساخته شده در این واحد هنری به عنوان زمینه آثار نگارگری و خوشنویسی بکار می روند . خوشنویسیخوشنویسی به معنی زیبانویسی یا نوشتن همراه با خلق زیبایی است. گاهی درک خوشنویسی به عنوان یک هنر مشکل است. به نظر میرسد برای درک و لذت بردن از تجربه بصری خوشنویسی باید بدانیم خوشنویس افزون بر نگارش یک متن، سعی داشته اثری هنری با ارزشهای زیبایی شناختی خلق کند. از این رو خوشنویسی با نگارش سادهٔ مطالب و حتا طراحی حروف و صفحه آرایی متفاوت است. همچنین از آنجایی ...
زمستان داغ(4)
قطعاً پرهام و لعیا و دخترشون، لیلا هم بودن.نمی دونستم چه طوری خودمو کنترل کنم که رفتار نادرستی انجام ندم. نمی دونم چرا خجالت می کشیدم پرهام منو کنار مردی ببینه که حکم شوهرمو داره. احساس می کردم، پرهام ناراحت و دلخور میشه! ده دقیقه بعد از اینکه از سر کار اومدم ، علی هم اومد. همیشه با اختلاف ده، پونزده دقیقه از سر ِ کار برمی گشتیم. نمی دونستم شغلش چیه، برام هم مهم نبود که بخوام بدونم. هردومون زود آماده شدیم، سوار ماشین علی شدیم و رفتیم خونه عمه ام. زنگ خونه عمه رو که زدیم، پریسا دختر پردیس با عروسکی به بغل درو باز کرد و با شیرین زبونی داد زد: - مامان بزرگ، اینکه دایی پرهام نیست. فکر کنم همونه که گفتی می خوای شکلات رو سرش بریزی. حرف پریسا که تموم شد همه دم ِ در جمع شدن و احوالپرسی ها شروع شد. عمه هم رو سر من و علی شکلات ریخت و برامون اسپند دود کرد. همه اومده بودن جز پرهام و لعیا.خیلی دوست داشتم بدونم کجا هستن. هنوز ما داشتیم با هم روبوسی می کردیم که زنگ درو زدن. قلبم ریخت. برگشتم سمت در نگاه کردم. همه با هم گفتن: - پرهام اومد. درو باز کردن و پرهام و لعیا، در حالی که لیلا تو بغل پرهام خوابیده بود، اومدن داخل. یه لحظه فکر کردم هنوز مجردم و الان شیرین کنارم ایستاده. به جای دست شیرین،دست علی رو گرفتم و محکم فشار دادم. علی که از حرکت ناگهانی من غافلگیر شده بود، متقابلاً دستمو فشرد و با تعجب نگام کرد و گفت: - چی شد، سارا؟ حالت خوبه؟ تازه فهمیدم چه سوتی ای دادم! دستمو از دستش درآوردم و ازش فاصله گرفتم. سرمو تکون دادم و گفتم: - چیزی نیست … حالم خوبه. پرهام به گرمی با علی احوالپرسی کرد وبه من که رسید با لبخند عمیقی نگاهم کرد و خیلی صمیمی و خودمونی گفت: - سلام سارا، حالت چه طوره؟ زیارت قبول، مبارک باشه. خیلی تلاش کردم که صدام نلرزه. نمی دونم موفق بودم یا نه : - سلام. خیلی ممنون. احساس کردم علی نگاهم کرد. ولی به روی خودم نیاوردم و نگاهش نکردم. همه رفتیم به سالن و دور هم نشستیم. لیلا دست به دست می چرخید و همه بغلش می کردن.رسید به علی. علی خیلی آروم گرفتش و گذاشتش روی پاش. چشماش مثل پرهام، درشت و مشکی بود. داشتم بغض می کردم. علی گفت: - می خوای بغلش کنی؟ می ترسیدم حرف بزنم و بغضم بترکه… با سر اشاره کردم که نه. علی هم دادش به یوسف که کنارش نشسته بود. در نهایت وقاحت مدام زیر چشمی پرهام رو می پاییدم و اصلا هم عین خیالم نبود که حالا یه زن شوهر دارم … وقتی خود علی گفته بود که مثل خواهر و برادریم و هیچ انتظاری از من نداره پس دیگه من چرا باید عذاب وجدان داشته باشم؟… اما بازم یه چیزی ته دلم آزارم میداد و از درون وجودمو می خورد … شاید تاهل من ظاهری بود ولی ...