طرح هاي ويترا
زاها حديد
زاها حديد در بغداد متولد شده در سال 1977 در انگلستان فارغ التحصيل شد از معماران برجسته عصر حاضر است. طرحهاي او ساختارگرايي در معماري را معرفي مي كنند، كنفرانس ها و درس هاي در نقاط مختلف جهان، مورد توجه قرار دارند، در سال 1994 ، پس از كنزوتانجه، كرس تدريس طراحي دردانشكده معماري دانشگاه هاروارد به وي واگذار شد. فعاليتهاي حرفه اي او، از آفرينش فضاهاي شهري كلان تا خلق اجزاي زينت مند و مبله داخلي، ابعاد جهاني دارند. پروژه هاي ايستگاه آتش نشاني شهر دانشگاهي ويترا در سوئيس غرفه ويدئو موزيك گرونينگن در هلند و بار ـ رستوران مونسون در ژاپن ، شيواي كلام پر معناي حديد را مي رساند. آثار ترسيمي و نقاشي او، در مهمترين موزه هاي جهان از جمله نمايشگاه دائمي موزه ي هنرهاي مدرن نيويورك ، گالري جي. آ در توكيو ، و موزه هاي معماري آلمان ، در فرانگفورت گوگن هايم ، به نمايش گذاشته شده اند . تاريخ قرن بيستم، تحول بي سابقه هنر و معماري ، و فراواني حضور نمايندگان برجسته ي جنبش هاي نوين را به ثبت رسانيده آغاز آهنگ حركت درعرصه معماري ، در گروه OMA . 1. office of metropolitan Architecture 2. Rew Koolhaas 3. Elia zen ghelis و همراهي با معماران شهير مدرن، چون ريوكول هاس و الياتسن گهليز ، صعود با قلل رفيع افتخار ، به عنوان يك زن، نشان از يادگيري ، رياضت و حركت خلاق دارد. تولد در عراق ، بلوغ فكري و ر شد در غرب ، به آميزش فرهنگ ها و تكنولوژي پيش رفته انجاميده است انفجار فضايي و گردش آزادانه اجسام در آثار زاها حديد ، با چرخش و بازگشت شگفت آور از حرفه معماري به هنر نقاشي مرتبط است. نگرش واقعي و آزاد، و مكاشفه بيان فرم و فضا به زباني متفاوت و پيوند زنجيره اي ، سبكي ، شتاب، مواد ، و رهايي از محدوديتهاي ثقلي در دنياي معماري، كه از مشخصه هاي بارز پايان هزاره دوم به شمار مي آيند. زاها حديد نمايان گر مدرنيته است منحصر به سلسله مراتب زماني نمي گردد بلكه هم چنين در بردارنده ي رفتاري متأثر از درك روشن و واقعي است، مدرن يعني، حركت تاريخ را به ماوراي آن چه هست اجازه مي دهد ، امري كه حكايت از زايش انديشه هاي نو در پاسخ به چالش هاي موجود مي نمايد. مي توان اذعان داشت كه معماري وي با روح زندگي معاصر هماهنگ است. فضاهاي او چونان تازيانه هاي شلاق، تازگي ابعاد، نگرش متفاوت به زندگي و بيداري حساسيت ها را به ارمغان مي آورند. زبان او، مهارت و گيرايي خاص خودش را دارد، و از ناسازگاري ، عدم پذيرش و تقدس واهمه ندارد. يگانه پيشتاز ، در نو آوري هاي عصر حاضر ، كه پاي بند عقيده نمي باشد. سبكي : توسعه، محور حركت زاها حديد است چرا كه فضاهاي او نمايان گر تغييرات در جوهراند. سبكي : ويژگي محسوس ...
خانه گهری
بين سالهاي 1970 و 1980گهري به بازسازي بسياري از طرح هايش پرداخت. او در بازسازي خانه شخصي اش، فرصتي يافت تا از تجربياتش در مورد عناصري مانند فلز و به كارگيري آن استفاده كند. در سال 92-1991 دومين بازسازي خانه به دليل تغيير خواسته هاي خانواده صورت پذيرفت، اضافه شدن استخر تبديل گاراژ به اتاق مهمان واحياي محوطه خارجي ساختمان همگي از تغييرات اعمال شده بودند. ساختارهاي پيچيده از لايه؛هاي فلزي موجدار و توري فلزي، ساختار چوبي و فريم بيرون زده، در واقع حس سيال بودن و حركت را ايجاد مي كرد، استفاده از مصالح غير معمول و نامتعارف از اين پس ذهنيت گهري را در طرح هايش تسخير كرد. گروهي از متفكران، خانه سانتامونيكا را جزو كارهاي ديكانستراكشن به شمار آورده اند و گروهي آن را پيش بيني ديكانستراكشن در سال هاي بعد مي دانند و در نهايت خود وي و ديگر ديكانستراكتيوسيت ها كار او را ديكانستراكشن نمي دانند. در اواخر دهه هشتاد كه گهري خانه شنابل با آن پيكره بندي بغرنج را به پايان رساند (1986-1989) يا موزه ويترا را ساخت كه ديناميسم عيان تري داشت (1987-1989) افتخارات و جوايز و تعريف و تمجيد مطبوعات ديگر عادي شده بود. گهري كه مي خواست در معماري خودش حركت را القاء كند، به قول خودش «سر و كله زدن با شكل هاي ماهي را شروع كرده بود». اين ماهي انتزاعي تر شد و به صورت يك شكل غير هندسي اثر خود را بر پروژه هاي بعدي او باقي گذاشت در دهه 1990، شكل هاي برخورد كننده و منفجر شونده پوشش هاي فلزي يا سنگ در موزه فردريك وليسمن (1990-1993)، مركز هنرهاي بصري دانشگاه تولد و (1989)، و مركز آمريكايي پارش (1988-1994) به طراحي زيباترين بناي 50 سال اخير دست يافت (موزه بيلبائو). گهري ايده آل گرايي انتزاعي مالويچ را به فرم هاي عيني انتزاعي كه نامتعارف و فردگرا مي باشند، بتيدل مي كند درون و بيرون معب معلق. مالويچ ايده معكب مشكي را داده و آن را به صورت شيشه اي و كج غيرطبيعي عرضه نمود. خانه وي چگونگي گسترش ساختمان در درون بافت، از درون به بيرون را به خوبي تجلي مي كند. او در چگونگي طراحي داخلي يك هندسه غير متعارف را تجربه مي كند. كاربرد مصالح غير عرف و ارزان و پرتاب احجام به درون يكديگر به طوري كه به بنا حالت يك راديكال بخشيده است. ساختمان اصلي تا اندازه اي حفظ شده است و شايد نوعي رسيدن به فضاي بينابيني باشد كه برنارد شومي طلاييه دار آن است. البته شومي مي؛گويد هدف ايجاد فضاي بينابيني، مرمت، يا باز زنده سازي نيست بلكه هدف ايجاد هم زماني در معماري است. بناي كهن در بناي مدرن بايد طوري تلفيق شود كه بيننده در فضاي بينابيني قرار گيرد گهري نتوانسته است اين فضاي بينابيني را آن طور كه شومي ...
خود شناسي زاحا حديد
خود شناسي زاحا حديد خودشناسي ايشان با نقل يک حکايت آغاز ميشود.در روزگاران پيش از اين، آهنگري چيرهدست ميزيست،که در حرفهاش بسيار توانا وبينظير بود. مهارتش زبانزد عام وخاص بود وکسي را ياراي هماوردي با وي نبود. پيچيدگي مدلها و طرحهاي ناممکن، مانع از توفيق وي نبود و سختي فولاد، در دستهاي پر توانش چون موم مينمود. در کارگاه آهنگري وي، دو جوان باهوش، به شاگردي استاد شدند تا نزد او، فن و هنر آهنگري را فرا گيرند، و استاد نيز، نيک خواهانه، رموز و ظرافت کارها را عيان ميساخت. و با آموزش شاگردانش براي ماندن هنرش اميدوار بود. شاگرداني که براي خود، مرداني بالغ شده بودند. درباره موضوع هديه که استاد ميخواست به آنها بدهد بسيار تامل نمود و براي اينکه انگيزه حسادت در بين آنها نباشد هدايايي يکسان تدارک ديد و در نهايت ظرافت دو جفت پرنده پرداخت نمود و هنگام وداع، هر جفت را به هر دو شاگردش عطا کرد و بدين گونه، لحظه جدايي استاد و شاگردانش پس از صرف نوشيدني و آرزوي سلامتي براي يکديگر فرا رسيد. هر يک از شاگردانش کارگاهي جديد را به راه انداختند اولي، در شروع کار هديه دريافت داشته شده از استاد را همراه با افتخار شايان توجه، در مناسبترين محل کارگاه در معرض ديد قرار داد. براي مراجعين، از مهارت شگفتانگيز استاد خويش نقل ميکرد، و همواره، در هر يک از کارهايش با الگو قراردادن استاد، زيبايي و ظرافتي را که استاد هنگام توليد قطعات مدنظر داشت، تقليد ميکرد. دومي، برعکس، هديه استاد را ذوب نمود و به پرداخت ساختهاي نو همت گماشت تا بدين وسيله، آن را به نمايش گذارد و در مواجهه با هر آن کس که پاي به آستانه کارگاهش مينهاد، ساخته خويش را هديه استاد معرفي مينمود. او در هنگام آفرينش قطعات به هيچ وجه، سليقه استاد را الگو قرار نميداد و از تقليد، پرهيز مينمود و هر چند که شيوه استاد را شکوهمند ميپنداشت، همواره بر خلاقيت و مهارت هنري خويش پايدار ماند. واضح است که اولي با تکرار سنت، و قائل به پيشرفت از راه هم چشمي، در خارج از حرکت تاريخ قرار دارد. زيرا گستره تاريخ، نامتحرک نميباشد و همواره سرکش و با شکوه است که در آن واحد، با عبور از فراز و نشيبها، در مسير تکامل به پيش ميرود، امري که ممکن است براي بشر، مايع دلخوشي و عزت يا دلهره گردد. از اين نظر، تاريخ، تکرار هاي محمل را نميپذيرد. دومي، درست همانند زاها حديد، نمايانگر مدرنيته است که صرفا منحصر به سلسله مراتب زماني نميگردد، بلکه همچنين، در بر دارنده رفتاري متاثر از درک روشن و واقعي است. در نگاهي واضح تر، آنچه که اخيرا نوشته شده، يا آنچه که به تازگي نقاشي شده ...
خانه گهری
گروهي از متفكران، خانه سانتامونيكا را جزو كارهاي ديكانستراكشن به شمار آورده اند و گروهي آن را پيش بيني ديكانستراكشن در سال هاي بعد مي دانند و در نهايت خود وي و ديگر ديكانستراكتيوسيت ها كار او را ديكانستراكشن نمي دانند. در اواخر دهه هشتاد كه گهري خانه شنابل با آن پيكره بندي بغرنج را به پايان رساند (1986-1989) يا موزه ويترا را ساخت كه ديناميسم عيان تري داشت (1987-1989) افتخارات و جوايز و تعريف و تمجيد مطبوعات ديگر عادي شده بود. گهري كه مي خواست در معماري خودش حركت را القاء كند، به قول خودش «سر و كله زدن با شكل هاي ماهي را شروع كرده بود». اين ماهي انتزاعي تر شد و به صورت يك شكل غير هندسي اثر خود را بر پروژه هاي بعدي او باقي گذاشت در دهه 1990، شكل هاي برخورد كننده و منفجر شونده پوشش هاي فلزي يا سنگ در موزه فردريك وليسمن (1990-1993)، مركز هنرهاي بصري دانشگاه تولد و (1989)، و مركز آمريكايي پارش (1988-1994) به طراحي زيباترين بناي 50 سال اخير دست يافت (موزه بيلبائو). گهري ايده آل گرايي انتزاعي مالويچ را به فرم هاي عيني انتزاعي كه نامتعارف و فردگرا مي باشند، بتيدل مي كند درون و بيرون معب معلق. مالويچ ايده معكب مشكي را داده و آن را به صورت شيشه اي و كج غيرطبيعي عرضه نمود. خانه وي چگونگي گسترش ساختمان در درون بافت، از درون به بيرون را به خوبي تجلي مي كند. او در چگونگي طراحي داخلي يك هندسه غير متعارف را تجربه مي كند. كاربرد مصالح غير عرف و ارزان و پرتاب احجام به درون يكديگر به طوري كه به بنا حالت يك راديكال بخشيده است. ساختمان اصلي تا اندازه اي حفظ شده است و شايد نوعي رسيدن به فضاي بينابيني باشد كه برنارد شومي طلاييه دار آن است. البته شومي مي؛گويد هدف ايجاد فضاي بينابيني، مرمت، يا باز زنده سازي نيست بلكه هدف ايجاد هم زماني در معماري است. بناي كهن در بناي مدرن بايد طوري تلفيق شود كه بيننده در فضاي بينابيني قرار گيرد گهري نتوانسته است اين فضاي بينابيني را آن طور كه شومي مي گويد ايجاد كند، زيرا ساختمان اوليه را در خيلي جاها تغيير داده است. ولي در نوع خود كارمنحصر به فردي انجام داده است. در تمامي قسمت ها مي توان متن گذشته وحال را با هم خواند. او هدفش نه طراحي خانه بلكه ايجاد يك اثر هنري در درون و بيرون، آنارشيسم و آشوب و انعكاس زندگي انسان ساكن كاليفرنياست. مگر نه آن كه معماري آينه تمام نماي مردم يك منطقه است. او باعبور از هندسه مدرن، كاربرد غير معمول مواد و مصالح ارزان، حلقه هاي فلزي، آسفالت، شيشه ها، تور سيمي، آهن موج دار، معماري مدرن و بروكراسي مسكن را به چالش مي كشد. گهري نوعي افشاگري را در نشان دادن جزييات بروز مي دهد. گهري ...