صبروتحمل
خدایا صبر ...
رفت ... تازه دیده ام اس ام اساشو شوکه شده ام بی اختیار شماره اشو میگیرم هجوم هق هق گریه است که به سمتم روونه میشه از پشت گوشی حتی نمیدونم چی باید بگم میگه " کاش بودی . مثه اونموقع که بابا بزرگ رفت ... " ماه رمضون بود . کلی آدم به مناسبت یه مهمونی بزرگ توی خونمون جمع شده بودن خانواده اش رفته بودن تهران و اطراف بابا بزرگش جمع شده بودن و شب و روز دعا میکردن حال بابا بزرگش خوب شه هرچند همه میدونستن وقت رفتنه دم به دقیقه میرفت توی اتاق و حال بابا بزرگش رو جویا میشد بار پنجم یا ششم بود که رفت ... دیگه نیومد . طول که کشید بلند شدم رفتم دنبالش توی اتاقم . دیدم گوشه ی دیوار کز کرده . صداش میکنم . جواب نمیده . بیحرکت خیره مونده به گوشیش جلو میرم . شونه هاشو میگیرم و به سمت خودم برمیگردونم . سرشو بلند میکنه و خیره میشه تو چشام اشکای حبس شده پشت پرده ی چشاش بیصدا میغلتن رو گونه هاش . "رفت آنی . رفت ... " بغلش میکنم . سرشو میذارم رو شونه هام . بیصدا گریه میکنه . لرزش اندامش مو رو به تنم سیخ میکنه به سمت تخت هدایتش میکنم . با هم میشینیم روی تخت . سرشو میذارم روی سینه ام و اجازه میدم بغض خفه شده تو گلوش بشکنه نمیدونم چند دقیقه میگذره که اولین نفر بدنبالمون وارد اتاق میشه . لازم به توضیح نیست . همه چیز نگفته معلومه . فشارش افت کرده . براش کمی شیرینی و آب قند و ... میارم تا شب سعی میکنیم کمی آرومش کنیم " خدا رو شکر کن که ناتوان نشد . خدا رو شکر کن محتاج کسی نشد. خدا رو شکر کن زندگی خوبی داشت . خدا رو شکر کن تا اومد درد بکشه خدا بدادش رسید . خدا رو شکر کنت تو این شبا رفت . خدا رو شکر کن ... " یکی یکی یکی یکی جملات ردیف میشن پشت سر هم تا آخر شب تا حدودی آروم میشه . هر کاری میکنیم نمیمونه پیشمون ولی بازم همه یه دنیا خوشحالیم که تو این وضعیت تنها به حال خودش رهاش نکردیم . خدا رو شکر میکنیم در کنار سایر صاحبان عزا کلی آوار مصیبت بسرش خراب نشده زبونم بند اومده . توی ذهنم تند تند دنبال جملات پازیتیو و مثبت میکردم یکی یکی شروع میکنم به چمع کردن کلمات و جمله سازی خدا... رو ... شکر .... .... .... که جوون بود؟ که سالم بود ؟ که عصای دست خانواده اش بود؟ که شاخ شمشاد بود ؟ که سال آخر پزشکی بود ؟ که تازه داشتن آستینا رو میزدن بالا براش؟ که ... " آنی ... " یهو به خودم میام . " آنی نمیدونی چقدر وحشتناکه " "دارم دیوونه میشم آنی " "باید چیکار کنم الان ؟" "چی میشه حالا ؟" "نمیخوان بذارن من بیام تهران " "آنی مامانش دیوونه میشه" "آنی بابام هنوز نمیدونه " "آنی بابا بزرگم هنوز نمیدونه" "آنی خیلی بده " " آنی .... " دور و ورمو برانداز میکنم . کجام اصلا ؟ کی اومده ام توی اتاق؟ میشینم روی صندلی جلو آینه ...
ضرب المثل های رایج در کهگیلویه
ضرب المثل های رایج در کهگیلویه ضرب المثل های معروفی است که درزبان مادری مردم کهگیلویه آمده وبه اشکال وصوردیگردرفرهنگ های دیگرهم نقل شده است."آنچه درعالمه درآدمه"یعنی خصوصیات فرهنگی وغیرفرهنگی یک انسان به عنوان نمونه از انباءبشری باشدت وضعف واشکال مختلفی که متاثر ازمحیط وشرایط وتربیت باشدبرای انسانهای دیگرقابل درک وفهم می باشد.ضرب المثل شایدبه تصورعده ای کلمات پیش پاافتاده بحساب آید،درحالی که ضرب المثل ها استنتاج واستخراج سخنان خردمندانی است که درقالب امثال،اصطلاح کنایه واستعاره به حکمت وپندواندرزوکلمات قصوردرطول تاریخ یک قوم به مقتضای شرایط،ابداع وسینه به سینه نقل وجزفرهنگ آن قوم می باشد.کتاب ضرب المثل های کهگیلویه که بقلم آقای کرم اله رضایی است قریب اتفاق ضرب المثل های رایج رادرکهگیلویه به نگارش درآورده که بسیار زیباوقابل ستایش است. آبادی واویه:آب ابادانی است آدم خش حساب شریک مال مردمه:توصیه وسفارش به خوش حسابی آدم گسنه برده ایکوزنه:قدرنعمات خدارادانستن آدم زهله ترو دو دف ایمیره:نکوهش روحیه بزدلی وترسویی آردل بهتم والک اویختم:عدم ادعا اسیو وگیه:رعایت نوبت آش نخرده ودهنه سوته:استفاد ه وبهره نبردن ا جاهلی تاپیری ،اپیری تاکی:ترک اشتباهات وخطاهای جوانی از اسب ورهسیم از اصل نوهسیم:احترام به افراد با اصل ونسب او زر که:اب زیرکاه اربیز وقیلون ایگوی دوسمه داری:کسی که عیب خود رانمی بیند وعیب دیگران را ... دوره گند وپیشه:زمانه وعصرمصدریت آدمهای نالایق است دزنگرفته پادشایه:هدایت وارشاد مردم ازخوداری ازافتراء وتهمت به افراد دیگر ریش وقیچی دس خته:تفویض اختیاربه بزرگان سگ صحابش نیشناسه:بمعنی درهم بودن اوضاع واحوال اجتماعی.بصورت سگ درسگ هم میگویندسگ درهونه صحابش شیره:بیان حالت جرات وشهامت ناشی ازپشت گرمی قوم وایل وتباراست شیره یا روه:جویاشدن توفیق یاعدم توفیق کسی است که برای انجام کاری رفته است که اگه انجام شدشیر ونشد روه صدتانه ایبره سر او وتشنه ای ورگردنه:کنایه از افراد زرنگ وهوشیاره که بسلدگی کسی حریفش نمیشودعقل هرچه بو بهتره از عقل آدمه:افرادی که بدون ادعاکارهای عقلانی انجام میدهند وعاقلان متعجب میشوند عقل که نبو جون درعذابه:بقول خواجه عبداله انصاری(انراکه عقل دادی چه ندادی وانرا که عقل ندادی چه دادی گسنه ایمون نداره:کسی که گرسنش باشه ایمان ندارد(Com)کمکم بجه همیشه بجه:تعادل درخرج ودخلگپ راسته وبچه بشنف:زیرکی افراد بزرگ که نیات خود را پنهان میدارند ودرلفافه میگویندکه برای افراد عوام اسان نباشد کوش ...
نام تهیه کننده:عرفان خرم فر نام درس:مجموعه سوالات تستی ،اجتماعی،
نام تهیه کننده:عرفان خرم فر نام درس:مجموعه سوالات تستی ،اجتماعی، نام مدرسه: شاهد پسرانه ی فرقانی اجتماعی 1- هدف ما ازانجام دادن کار چیست؟ الف) نشان دادن توانایی ها ب) رفع کردن نیازه ج) برای بر قراری ارتباط با دیگران 2-کدام مورد جزءنیاز های مهم مادی نیستند؟ الف)مسکن وخوراک ب)خوراک وپوشاک ج)مسکن،خوراک،پوشاک 3-چرا انسان بامحیط پیرامون خود ارتباط برقرارمی کند؟ الف)رفع مشکلات ب)رفع نیازها ج)هر دو مورد 4-کدام مورد جزءنیازهای غیر مادی نیست؟ الف)شادی ومحبت ب)بازی وامنیت ج)آب و غذا 5-چرا طفل به مادر خود نیازمند است؟ الف)به خاطرتغذیه ب)به آغوش مادر نیاز دارد ج)هردومورد 6-((ایجادرابطه بادیگران))جزءکدام یک از نیاز های ماست؟ الف)نیاز مادی ب)نیاز غیر مادی ج)نیاز اولیه 7-نخستین گروهی که ما عضو آن هستیم چه نام دارد؟ الف)دوستان ب)خانواده ج)خانوار 8- کدام یک از نیازهای مادی ما هستند؟ الف) نیاز به بازی ب) نیاز به محبت ج) نیاز به پوشاک 9- کدام یک جزء نیازهای مادی است؟ الف) لباس پوشیدن ب) کتاب خوندن ج) دعا کردن 10-احساس مفید بودن چه نوع نیازی است؟ الف) نیاز مادی ب) نیاز غیر مادی ج) نیاز شخصی 11- طفل پس از تغذیه به چه چیزی نیاز دارد؟ الف) پوشاک ب) محبت پدر و مادر ج) نظافت 12- فروش تولیدات خانگی از وظایف کدام از اعضای خانواده عشایری است؟ الف) پدر ب) پسر خانواده ج)مادر 13- مهمترین فعالیت و وظیفه خانواده چیست؟ الف) مراقبت از فرزندان و تربیت آنها ب) تهیه خوراک و پوشاک فرزندان ج) تامین نیازهای درونی خانواده 14- در یک خانواده عشایری وظیفه مادر خانواده چیست؟ الف) تهیه علوفه برای دام ج) فروش محصولات دامی ج) نگهداری از فرزندان 15- هر یک از اعضای خانواده وظایفی را بر عهده میگیرند،این وظایف را ........ افراد خانواده می گویند؟ الف) احساس مسئولیت ب) نقش ج) همکاری 16- انسانه چگونه به تواناییها و مهارتهای گوناگون دست می یابند؟ الف) از طریق تجربه ب) از طریق یادگیری ج) از طریق یادگیری و تجربه 17- داشتن حس تعاون و همیاری اعضا و کنک کردن آنها را چه میگویند ؟ الف) احساس مسئولیت ب) همکاری ج) مشورت 18- به جای واژه همکاری از چه کلمات دیگری میتوان استفاده کرد؟ الف) همیاری ب) همسویی ج) هماهنگی 19- به جای ...
مهدی بیا
به نام خدای دادگرهستی بخش ای مظهرآدینه ات من عاشق دیرینه ات عشقت شفای سینه ام مهدی بیامهدی بیا دست من ودامان توجان جهان قربان تو چشم من واحسان تومهدی بیامهدی بیا ای دلبردورازنظرای شاهدوالاگهر ای منتظرای منتظرمهدی بیامهدی بیا اندرسرراه تو من صبروتحمل تابه کی هجرت تحمل تابه کی این غم تقبل تابه کی مهدی بیامهدی بیا اندرسرراه من توبنشسته ام باصدمحن ای صاحب عصروزمن مهدی بیامهدی بیا ای سیدوسالارمن ای حجت دادارمن ای رهبر غمخوارمن مهدی بیامهدی بیا مهدی بیامهدی بیا
106 - غروب دلتنگ پاییزی
غروب دلتنگ پاییز خدایا دلم تنگ حس میکنم روزمینت غریبم خسته شدم هروقت یه مشکلی تموم شدسریع پشت سرش یه مشکل دیگه آوارشدروسر خانوادم ازاینکه ما ب توارادت داری وتوخیلی مارودوست داری شکی نیست تاحالا100 باربیشترشنیدم هرکی مشکلش بیشترباشه خدابیشتردوسش داره خدادوست داره بیشترصداشوبشنوه خدانمیدونم چی بگم بیشترازهمیشه بهت نیازدارم باهام حرف بزن خداسکوت نکن نگاه کن بغض توگلومه اشکام بی صداست خدااگه نیام پیش تودردودل کنم اگه نیام از اشکاموغصه هام براتوبگم پس براکی بگم خدادلم گرفته اندازه یه کوه غم دارم غمی که جزتوکسی رو ندارم بهش بگم خداچقدرسخته تاخره خرت پرازحرف باشی امانتونی ب کسی بگی که حداقل یه ذره ازغمت کمه بشه خدادلم براتوهم میسوزه الان بیشترازهمیشه میفهممت وقتی توهم پرازغم وغصه هستی اما کسی رونداری بهش بگی خداغمم زیاده صبروتحمل بده خواهش میکنم *********************************** پرازاشکم ولی میخندم ب سختی ها ب قول فروغ که میگفت: شهامت میخواهدسردباشی وگرم بخندی
فاصله
وقتی می شود فاصله گرفت بیهوده نمی جنگم! چرا باید بیهود جنگید برای چیزهایی که نمی توانی تغییرشان بدهی ؟ وقتی می شود دقایق عمرت را با ادم های خوب بگذرانی چرا باید لحظه هایت را صرف ادم هایی کنی که که بیهوده تو را می رنجانند گاه با کلامشان و گاه با عملشان؟وقتی می توانی برای خودت دنیایی جدید بسازی چرا باید در افکار کهنه و باورهای فرسوده دست و پا زد؟در رندگی همیشه جنگیدن خوب نیست.جنگیدن فرسایش می آورد.گاهی باید خود را از برخی قضایا دور نگه داشت باید سهمی برای روح خود قایل شد تا آرمش را تجربه کنی.دست و پا زدن دایم در زندگی و خود را در هزارتوی مشکلات پیچاندن کار عاقلانه ای نیست. این روزها نسخه فاصله گرفتن را می پیچم برای هر کسی که رنجم می دهد! برای هر کسی که با حسادت های بچه گانه اش آرامشم را به هم می ریزد! از آدم هایی که زیاد دروغ می گویند فاصله می گیرم از ادم هایی که زیاد ظلم می کنند فاصله می گیرم! از آدم هایی که حرمت دل دیگران را نگه نمی دارند فاصله می گیرم... با حقارت بعضی دل ها نباید جنگید باید نادیدشان گرفت و گذشت... من ایمان دارم کسی که دلتنگ آسمان باشد بیهوده برای رنج های زمینی دلگیر نمی شود! این را مدام با خودم تکرار می کنم و می گذرم از کنار آدم هایی که دست دادن های گرم شان، هرگز حسادت چشم های شان را از یادم نبرده است...
درسهای آموزندۀ قیام امام حسین (ع)وزینب(سلام الله علیها) واحساس شخصیت(شهیدمطهری)
درسهای آموزندۀ قیام امام حسین (ع) حسین بن علی درسخنان وخطابه های خودش ،آنجاکه ازامربه معروف ونهی ازمنکر صحبت می کند،همواره صحبتش این است :«وعلی الاسلام السلام اذ قد بلیت الامة براع مثل یزید»،«انی لم أخرج اشرا ولابطرا ولامفسدا ولاظالما وانماخرجت لطلب الاصلاح فی امة جدی».بعدازبیست سی سال که این حرفهافراموش شده بود،حسین بن علی به نام یک نفرمصلح واصلاح طلب که باید درامت اسلام اصلاح ایجاد کرد،قیام کرد وبه مردم عشق وایده آل داد.رکن اول حماسۀ زنده شدن یک قوم همین است .ملتی شخصیت دارد که حس استغنا وبی نیازی دراوباشد.اینهاست درسهای آموزنده ای که ازقیام حسین بن علی بایدآموخت .اوحس استغناوبی نیازی به مردم داد.روزی که میخواهدازمکه حرکت کند،یک ذره قیام خودش رامشروط نمی کند واین طور می فرماید:«خط الموت علی ولد ادم »ودرآخر خطبه می فرماید:«فمن کان فینا مهجته موطنا علی لقاء الله نفسه ،فلیرحل معنافاننی راحل مصبحا ان شاءالله تعالی»من فرداصبح حرکت می کنم ،هرکس که آمادۀ جانبازی است وحاضر است خون قلب خودش رادر راه ما بریزد وتصمیم به ملاقات حق گرفته است،فرداصبح حرکت کندکه من رفتم .دیگر بیش از این حرفی نیست .این مقدار استغناقطعا دردنیا نظیرندارد. ازاین بالاتر شب عاشورا است که اصحاب واهل بیتش راجمع می کندوازآنها تمجید وتشکر می کند.بعد به آنهامی گوید:بدانید ازهمه شما متشکروممنونم،ولی بدانید که دشمنان باشما کاری ندارندواگربخواهیدبرویدمانع شمانمی شوند. من هم ازنظرشخص خودم که بامن بیعت کرده ایدبیعت خودم رااز دوش شمابرداشتم ومحظوربیعت هم بامن ندارید،هرکس می خواهدبرودآزاد است.حسین (ع)ازاهل بیت واصحابی که دربارۀ آنها گفته است که اهل بیتی بهتر وباوفاترازاینهاسراغ ندارم،این مقدار استغنا نشان می دهد وهرگز سخنانی ازاین قبیل که من راتنهانگذارید ،من غریبم ،مظلومم،بیچاره ام،نمی گوید.البته تکلیف دین خدارابرنمی دارد،لذاباافراد که اتمام حجت می کرد،اگر درآنهاتمایل به ماندن نمی دید به آنها می گفت از این صحنه دوربشوید زیرامن نمی خواهم شما به عذاب الهی گرفتارشوید،چون اگرازکسی استمداد کنم واو صدای استمداد مرابشنود ومرا مدد نکند،خداوند اورابه عذاب جهنم مبتلا خواهدکرد.این درس استغنادرس کوچکی نبود.همین استغنابود که بعدها روحیۀ استغنا به وجود آورد وچقدر قیامها ونهضتها به وجود آمد! حسین بن علی (ع)درس غیرت به مردم داد،درس تحمل وبردباری به مردم داد،درس تحمل شداید وسختیهابه مردم داد.اینهابرای ملت مسلمان درسهای بسیار بزرگی بود.پس اینکه می گویندحسین بن علی روح تازه دمید ،خونها رابه جوش آورد،درس صبروتحمل وبردباری ومقاومت ...
خدا فراموشم نمی کند...
یادت باشد اگر احساس کردی خداتو را فراموش کرده فرشته ها هستند آنها ارام ارام از آسمان به زمین می آیند ودرخانه قلبت رامی زنند تا پیغام خداوندرابه تو بدهند گوش تیز کن صدای در را بشنویوقتی انقدر افسرده حال هستی چشمانت راببندنخواه که بگریزی که چیزی جزء یاس وناامیدی ندارداگر گریختی فقط به برهوت خونین قلبت پناه ببراری به همان کویر شکسته ی قلبت پناه ببر اری به همان کویر شکسته ی قلبتشاکی نباش چرا من ؟چرا اینگونهبگذریم دنیا روزگارزندگیوحتی مشکلات کوچکتر و حقیرتر از ان است که مارا از یاد خداغافل کند باتوکل حقیقی تو می توانی سرنوشت را عوض کنی مواردی که گفتم درد نیست ودیعه است از طرف خداخداهرکس را که دوست بدارد مشکلات سخت تری به او واگذار می کنداینها همه امتحان است با آغوش باز بپذیر تا ش یطان را نابود سازیاز پرودگارت درمان نخواهصبروتحمل خواستار باشخدارا پیدا کن در زمین قلبت تا از بین برودهمه ی علفهای هرز اگر باور داشته باشی آینده ی روشنی داری این می شود التیام زخمهایتحتی زخمهای که هیچ گاه درمان نمی شودکمی مکث کن هنوز خیلی فرصت داری مگر چندبهار از عمرت گذشتکمی مکث کن حتی اگر چندبهار از عمرت هم گذشت یادت باشد که هنوز خیلی فرصت داریهیچ وقت نگو به آخر خط رسیدی همیشه به یاد بیاورکه معلمت می گفت :نقطه سرخط
5آذرتولدم
سلام من ۴سالگیم الان ساعت هفته من ده دقیقه است که از مسجد اومدم خونه روز جمعه است چقدر غروبش دلگیره،فردا روزیه که دوست داشتم هیچ وقت وجود داشت،آخه مگه یه انسان چقدر صبروتحمل می تونه داشته باشه،ومی تونه مقاومت کنه درمقابل این همه سختی وکش ومکش روزگار ،فردا تولدمه روزیه که جای دوعزیز را پیش خودم خیلی خالی می بینم،اولیش پدرم که قبل از پدر بهترین دوست ورفیقم بود صبح داشتم فیلمی که در تولدی که پارسال برام گرفته بودن رو می دیدم که داغون شدم از زمانی که بابام رفت احساس می کنم کل بار کره زمین روی دوش منه ودوروورم خلوت نیست ولی نمی دونم چی باید بگم،رفتن بابام ضربه ای به من زد که......... دومی عشقم که تاعید غدیر همه چیز خوب بود وعالی ویهو بدون هیچ دلیلی این کار رو با من کرد،که از اون روز به بعد دیگه برام هیچی ارزشی نداره چون اون تنها دلیلی بود که .......... من توآموزشگاه فنی تهران تدریس می کنم رفتم استعفا بدم مهندس رجبی قبول نکرد وگفت این ترمت رو هرطور شده باید تموم کنی که تا۱۱آذره ومنم قبول کردم ودیگه بعد از این ترم دیگه اونجا هرگز نخواهم رفت.دیروزم سوم آذر بود کارمن درست شده بود که تو اداره ثبت استخدام بشم چون یکی از شرایط عشقم کار دولتی من بود دیروز باید می رفتم خودم رو معرفی کنم برای کلاس توجیهی که نرفتم ودیگه نخواهم رفت ،دائیمم هرچی زنگ زد جوابش رو ندادم چون اون برام این کارو درست کرده بود وبه مادرم زنگ زد ومن بهشون گفتم که کشش کار رو ندارم وحوصله ندارم واین کارمم بهم خورد...... توی این چند روز از عید غدیر به بعد فقط پنج شنبه ها می رم سرخاک بابام ،وسرکلاس مجتمع می رم وبقیه وقت هم همش توی اطاقمم ....... ای خدای بزرگ شنیدم شب تولد هرکس آرزوش رو براورده می کنی اگه قراره من به عشقم نرسم،ازت می خوام توی همان روزی که بوجودم آوردم توی همان روزم ازبین ببری،دیگه کششی برای ادامه زندگی ندارم ،دوست دارم این نوشته هام رو بخونی بی نهایت دوست دارم من درهشت ماهگی دربقل بابام لینک دانلود آهنگ عجب رسمیه این رسم زمونه با صدای نجفیان لینک دانلود رسم زمونه شرمنده اگه خیلی بد نوشتم من همیشه روی کاغذ می نویسم درستش می کنم بعد تو وبلاگ می نویسم ولی حوصله این کار رو نداشتم وهر چی به مغزم رسید نوشتم آهنگ یاس