شعر کوتاه برای خواهر
به یاد خواهر از دست رفته ام
یه شعر در مورد خواهر
هرکس که ندارد به جهان نعمت خواهر * افسوس که تنها بود و بی کس و یاور در موقع تنگی و بلا محنت و سختی * یک خواهر دلسوز به از یک صف لشکر هم رونق کاشانه و هم نعمت ورحمت * دلسوز برادر بود و حامی مادر خواهر اگر از درد و غم خویش صبور است * حاضر نبود خار رود پای برادر چون شمع شود آب و به اطراف دهد نور * پروانه صفت بر جگر خود زند آذر دوران خوشی با پدرش هست چه کوته * کوتاه تر از عمر گل و میوه نوبر تحت قدم مادر اگر باغ بهشت است * از قول محمد(ص) تو بخوان ارزش مادر در روی زمین نزد پدر مثل ندارد * یک موی سرش با همه دنیاست برابر هر کس دل خواهر شکند رحم ندارد * بی رحم شفاعت نشود در صف محشر از بس که بها داده خدا بر زن و دختر * نازل شده در منزلتش سوره کوثر خواهی شوی آگاه ز دلسوزی خواهر * یادی تو ز زینب کن و شاهنشه بی سر هر لحظه کنم شکر به درگاه الهی * زیرا که خدا داده به من دختر و خواهر
جذاب ترین داستان های کوتاه عاشقانه
عشق و آرامشاستادى از شاگردانش پرسید: چرا ما وقتى عصبانى هستیم داد میزنیم؟ چرا مردم هنگامى كه خشمگین هستند صدایشان را بلند میكنند و سر هم داد میكشند؟شاگردان فكرى كردند و یكى از آنها گفت: چون در آن لحظه، آرامش و خونسردیمان را از دست میدهیم. استاد پرسید: این كه آرامشمان را از دست میدهیم درست است امّا چرا با وجودى كه طرف مقابل كنارمان قرار دارد داد میزنیم؟ آیا نمیتوان با صداى ملایم صحبت كرد؟ چرا هنگامى كه خشمگین هستیم داد میزنیم؟ شاگردان هر كدام جوابهایى دادند امّا پاسخهاى هیچكدام استاد را راضى نكرد... سرانجام او چنین توضیح داد: هنگامى كه دو نفر از دست یكدیگر عصبانى هستند، قلبهایشان از یكدیگر فاصله میگیرد. آنها براى این كه فاصله را جبران كنند مجبورند كه داد بزنند. هر چه میزان عصبانیت و خشم بیشتر باشد، این فاصله بیشتر است و آنها باید صدایشان را بلندتر كنند. سپس استاد پرسید: هنگامى كه دو نفر عاشق همدیگر باشند چه اتفاقى میافتد؟ آنها سر هم داد نمیزنند بلكه خیلى به آرامى با هم صحبت میكنند. چرا؟ چون قلبهایشان خیلى به هم نزدیك است. فاصله قلبهاشان بسیار كم است. استاد ادامه داد: هنگامى كه عشقشان به یكدیگر بیشتر شد، چه اتفاقى میافتد؟ آنها حتى حرف معمولى هم با هم نمیزنند و فقط در گوش هم نجوا میكنند و عشقشان باز هم به یكدیگر بیشتر میشود. سرانجام، حتى از نجوا كردن هم بینیاز میشوند و فقط به یكدیگر نگاه میكنند! این هنگامى است كه دیگر هیچ فاصلهاى بین قلبهاى آنها باقى نمانده باشد... :heart::heart::heart: ------------------------------------------------------------------------------------------------------------و من اینو می دونستموقتی سر کلاس درس نشسته بودم تمام حواسم متوجه دختری بود که کنار دستم نشسته بود و اون منو “داداشی” صدا می کرد .به اون خیره شده بودم و آرزو می کردم که عشقش متعلق به من باشه . اما اون توجهی به این مساله نمیکرد .آخر کلاس پیش من اومد و جزوه جلسه پیش رو خواست . من جزومو بهش دادم .بهم گفت:”متشکرم”.میخوام بهش بگم ، میخوام که بدونه ، من نمی خوام فقط “داداشی” باشم . من عاشقشم . اما… من خیلی خجالتی هستم ….. علتش رو نمیدونم .تلفن زنگ زد .خودش بود . گریه می کرد. دوستش قلبش رو شکسته بود. از من خواست که برم پیشش. نمیخواست تنها باشه. من هم اینکار رو کردم. وقتی کنارش نشسته بودم. تمام فکرم متوجه اون چشمهای معصومش بود. آرزو میکردم که عشقش متعلق به من باشه. بعد از ۲ ساعت دیدن فیلم و خوردن ۳ بسته چیپس ، خواست بره که بخوابه ، به من نگاه کرد و گفت :”متشکرم ” .روز قبل از جشن دانشگاه پیش من اومد. گفت :”قرارم بهم خورده ، اون نمیخواد با من بیاد” ...
دریا شده است خواهر و من هم برادرش
دریا شده است خواهر و من هم برادرش شاعرتر از همیشه نشستم برابرش خواهر سلام! با غزلی نیمه آمدم تا با شما قشنگ شود نیم دیگرش می خواهم اعتراف کنم، هرغزل که ما با هم سروده ایم جهان کرده از برش خواهر زمان، زمان برادر کشی است باز شاید به گوش ها نرسد بیت آخرش با خود ببر مرا که نپوسد در این سکون شعری که دوست داشتی از خود رهاترش دریا سکوت کرده و من حرف می زنم حس می کنم که راه نبردم به باورش دریا منم، همو که به تعداد موج هات با هر غروب خورده بر این صخره ها سرش هم او که دل زده است به اعماق و کوسه ها خون می خورند از رگ در خون شناورش خواهر! برادر تو کم از ماهیان که نیست خرچنگ ها مخواه بریسند پیکرش دریا سکوت کرده و من بغض کرده ام بغض برادرانه ای از قهر خواهرش محمد علی بهمنی
خواهر
دوست پسر خوبه ولی نه واسه خواهرمانتو کوتاه و تنگ خوبه ولی نه واسه خواهرمهمونی رفتن خوبه ولی نه واسه خواهرلب پرتز خوبه ولی نه واسه خواهرلباس باز و ....... خوبه ولی نه واسه خواهرمشروب خوردن خوبه ولی نه واسه خواهرتا 12 شب بیرون بودن عادیه ولی نه واسه خواهرپسرهای روشن فکر دو نوع هستند یا خواهر ندارن یا همه چیز واسه دوست دخترشون خوبه به خواهرشون که میرسه فرق میکنه
داستان کوتاه طنز
یه روایت المانی داریم میگه: مرد جوان وارد طلافروشی شد و حلقهای را انتخاب کرد. طلافروش پرسید: «آیا میخواهید داخل حلقه نوشتهای حک شود؟» مرد جوان گفت: «بله، لطفاً حک شود: تقدیم به عزیزترینم، آلیس.» طلافروش پرسید: «آلیس خواهر شماست؟» مرد گفت: «نه او دختری است که قرار است با هم نامزدشویم.» طلافروش گفت: «من اگر جای شما بودم این را داخل حلقه نمینوشتم. اگر نظر شما یا او عوض شود دیگر نمیتوانید از این حلقه استفاده کنید.» مرد گفت: «پیشنهاد شما چیست؟» طلافروش گفت: «این را تقدیم میکنم: به اولین و آخرین عشقم. با این کار شما میتوانید از این حلقه بارها استفاده کنید. من خودم هم همین کار را کردم!!» |: اصلا ی وعضی