شعر کوتاه

  • چند شعر کوتاه خیلی زیبا از شاملو

    چند شعر کوتاه خیلی زیبا از شاملو

    چند شعر کوتاه خیلی زیبا از شاملو   آه اگر آزادی سرودی می خواند کوچک همچون گلوگاه پرنده ای هیچ کجا دیواری فرو ریخته برجای نمی ماند سالیان بسیاری نمی بایست دریافتی را که هر ویرانه نشان از غیاب انسانی است ...  شاملو   به پرواز شک کرده بودم به هنگامی که شانه هایم از توان سنگین بال خمیده بود... شاملو       روزی ما دوباره کبوترهایمان را پرواز خواهیم داد و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت و من آن روز را انتظار می کشم حتی روزی که نباشم... شاملو   گر بدين سان زيست بايد پستمن چه بی شرمم اگر فانوس عمرم را، به رسوائی نياويزمبر بلندِ کاجِ خشکِ کوچه بن بستگر بدين سان زيست بايد پاکمن چه ناپاکم اگر ننشانم از ايمان خود چون کوه،يادگاری جاودانه بر تراز بی بقای خاک... شاملو   کوه با نخستین سنگ ها آغاز می شودو انسان با نخستین درددر من زندانی ، ستمگری بودکه به آواز زنجیرش خو نمیکردمن با نخستین نگاه تو آغاز شدم ... شاملو   ای کاش میتوانستند از آفتاب یاد بگیرندکه بی دریغ باشنددر دردها و شادیهایشانحتیبا نان خشکشانو کاردهایشان را جز از برایِ قسمت کردنبیرون نیاورند ... شاملو   ای کاش میتوانستمیک لحظه میتوانستم ای کاشبر شانه های خود بنشانماین خلق بیشمار را،گرد حباب خاک بگردانمتا با دو چشم خویش ببینند که خورشیدشان کجاستو باورم کنند... شاملو   برای زیستن دو قلب لازم است،قلبی کهدوست بداردقلبی که دوستش بدارند...    شاملو   روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کردو مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفتروزی که کمترین سرودبوسه استو هر انسانبرای هر انسانبرادری ستروزی که دیگر درهای خانه شان را نمی بندندقفل افسانه ای استو قلببرای زندگی بس است... شاملو   قصه نیستم که بگویینغمه نیستم که بخوانیصدا نیستم که بشنوییا چیزی چنان که ببینییا چیزی چنان که بدانیمن درد مشترکممرا فریاد کن ... شاملو   یاران ناشناخته ام چون اختران سوخته چندان به خاک تیره فرو ریختند سرد که گفتی دیگر، زمین، همیشه، شبی بی ستاره ماند.   آنگاه، من، که بودم جغد سکوت لانه تاریک درد خویش، چنگ زهم گسیخته زه را یک سو نهادم فانوس بر گرفته به معبر در آمدم گشتم میان کوچه مردم   این بانگ با لبم شررافشان: آهای ! از پشت شیشه ها به خیابان نظر کنید! خون را به سنگفرش ببینید! ... این خون صبحگاه است گوئی به سنگفرش کاینگونه می تپد دل خورشید در قطره های آن ... شاملو   بی تو مهتاب تنهای دشتم بی تو خورشيد سرد غروبم بی تو بی‌نام و بی‌سرگذشتم. بی تو خاکسترم بی تو، ‌ای دوست!    شاملو   تو نمي‌داني نگاهِ بي‌مژه‌ي محکومِِ يک اطمينانوقتي که در چشمِِ حاکمِ يک هراس خيره مي‌شودچه دريایِی‌ست!تو نمي‌داني ...



  • چند شعر کوتاه و پیامک خیلی زیبا برای مادر به مناسبت روز مادر

    چند شعر کوتاه و پیامک خیلی زیبا برای مادر به مناسبت روز مادر

    مادر!قسم برجامه ی پاکی که از عشقت به تن کردم   که تا جان دربدن دارم فراموشت نخواهم کردمادر نمــای قــدرت دنیـــای خلقـــت استمادر به مـا ز ایــزد یکتــا فضیـــلت استفـردوس را بــــه زیر قدمهـــاش مانده ربکـو را مقــام، بعــد خـــدا در عبـادت استتا دیده ام به روی جهان باز شد، زشوقلبخند مهربان تو جا در تنم دمیدفریاد حاجتم چو برون آمد از گلودست نوازش تو به فریاد من رسید...مادرنمیتوانم کلامی در مورد اش بنویسم و عاجزمفقد از خداوند میخواهم کهخـدایا بالاتر از بهشت هم داری..؟برای زیر پای مــــــــادرم می خواهمروز مادر مبارک..مادر خوبم  ، روزت مبارکبه تو سلام می کنم، تا خانه عروجم با دعای تو بنا شودو دلم در آسمان آبی مهرت رها شودروزت خجسته، لبانت پر ز خنده و دلت شاداب و سرزنده باد . . ....مادر ، تک‌واژه‌ای‌ست زیبامادر ، عین زیبایی‌ست و البته که زیباتر از زیبایی چیزی نیستقلب بزرگ خدا در سینه‌ی مادران می‌تپدمادر ، دستی بر گهواره دارد و دستی در دست خداآن‌گاه که مادر، گهواره را تکان می‌دهد...مادر قسم بجان عزیز ات که هیج گاهیاد شکـــــوه مند تو، از دل نمی رودتا دامن کفـــــن نکشم زیر پای خاکنقشی تو هم دمی ز مقابل نمی رود...تقدیم به آنی که بهشت زیر پایشکه مهریش تا ابد در دلم جای داردتو بهترین گل ، میان شهر گلهاییتو رنک آفتابی ، شب که می رسدمسل ستاره گوییا مهتابی ، مادر خوبمروزت مبارک...مادر ای معنی ایثار تو گل باغ خداییتوی روزگار غربت با غم دل آشناییمینویسم از سر خط ای معنی بودنمنیویسم تا همیشه توی لایق ستودن...خدایا هرکه هستم هرچه هستمبه یک لحظه فدای مادرم کـــــــــن...خدا از خاک عشق تو رو سرشتهفـرســتـاده از آســمـون فـرشتهتـا در آغــوش امـن خـود بـگـیـرمکـه ایـن یـک ذره جا مثـل بهشته...مادر زشیره ی دادی تــــــو شیـــر مــــــــادردر پـــای نــو جوانت گشتی تـــو پیـر مــــادرکانون زندگـــانی گـــــرم از محبت تـــــوستآغوش گــــرم خـــود، از مـــا مگیـر مـــــادر...کیست مادر؟ نقشه ایجاد ماکیست مادر؟ بانی بنیاد ماقلب او سرچشمه امید هاستسینه او مشرق خورشیدهاست...مادر ای والاترین رویا ی عشقمادر ای دلوا پس فردای عشقمادر ای غمخوار بی همتا ی مناولین و آخرین معنای عشق...زیبا ترین کلمه برلب های بشریت کلمه«مادر» وزیبا ترین آوا،آوای«مادرم» است.این کلمه آکنده از عشق و امید است،کلمه شیرین و مهر انگیز که از اعماق قلب بر می خیزدوزیبائی است.مادر همه چیز ماستمادر آن روح جاودانی است کهلبریز از عشق وزیبائی است...زنم از دیده بر دل روی مادرمنم مست کمان ابــروی مادرگل از خجلت نقابی بر رخش زدچو آمد عطر مشکین بــوی ...

  • چهار شعر کوتاه

     (1)مگر دستم  به دلم نرسد اگر می خواهی زنده بمانم  چرا می زنی (۲)تو نارنج می خوری  و من نارنجک  تو سر به سرم می گذاری و من سر بر سرت  ببین آیینه ات چقدر محدب است  (۳)قرص ات تمام شد  امشب دوباره دیوانه می شوم (۴)پولهایت  را چند  می فروشی گیرم گلیمت را از آب بیرون بیاوری با سوز این سرما چه می کنی سروده ی : منوچهر بلیده

  • جدیدترین عکس نوشته های عاشقانه زیبا

    جدیدترین عکس نوشته های عاشقانه زیبا

     برگزیده زیباترین عکس نوشته های عاشقانه جدید زیباترین عکس نوشته های عاشقانه جدید تصاویر زیبای عاشقانه عکس های عاشقانه باحال دل نوشته های عاشقانه تصویری عکس نوشته های عاشقانه جدید زیبا عکس نوشته های عاشقانه جدید عکس نوشته های عاشقانه احساسی عکس نوشته های عاشقانه قشنگ و خیال انگیز عاشقانه های تصویری زیباترین پیام های عاشقانه تصویر مجموعه از بهترین و زیباترین عکس نوشته های عاشقانه تقدیم دوستان عزیز شد. امیدوارم توانسته باشد رضایت شما خوبان را جلب کند اگر مورد پسند تون بود بی زحمت با نظرات و راهنمایی های دوستانه تون در مورد عکس نوشته های بالا منو شارژ نمایید. ممنون از توجه تون.

  • 15 شعر کوتاه

     (۱) خداحافظ ...برو ...پشت سرتشراب می ریزمتا مست برگردی(۲)بلوچ چگونه بنويسمتبگوسي و دو حرف الفباحريف لبخندت نمي شوند(۳)تا به کی روزه می گیرند روزنامه هاروزی رو می شود رسواییت(۴) زخمه ي پنجه ي پلنگبر پر پروانه اي در كدام جهانچشم گشوده ام (۵)سیر تماشایت نشدمحالا دردگرسنگان سومالی رابیشتر می دانم(۶)آرام تر نگاهم کنبوسه هابیدار می شوند(۷)قرص ات تمام شدامشب دوبارهدیوانه می شوم(۸)حتی خیال نوشیدن دو فنجان چای یا قهوه کنار همهمراهیمان نمی کندحالا فنجانها را کنار هم گذاشته امتا صندلی های خالی به هم خیره شوند (۹)تو نارنج می خوری و من نارنجکتو سربه سرم می گذاری من سر بر سرتببین آیینه ات چقدر محدب است(۱۰)تمام می شود آبیسیاه رنگ می زندآسمانم راپرستویمروزگارم راو چشمهای تو را(۱۱)گناهانت به گردن منحق نداریچیز سنگین بلند کنی(۱۲)ایراد از چشمهای من استنگاهم گرم و نورانیستاین روزها کم مصرف به بازار آمده(۱۳)شباهت عجیبی به اورست داریحتی فکر صعود بر بلندایت هم لذتبخش است(۱۴)روزی روی تمامدیوارهای این شهرایرانشهرنام تو را می نویسمآجر به آجر(۱۵)گول گناهانم را نخوربهشت بی من شام نمی خورد...........................................بیا قلب هایمان را در پرانتز بگذاریم / آغوش بگشاسروده ی : منوچهر بلیده