شعر رفاقت
شعر رفاقت از افشین یداللهی
رفاقت گاهی اشکه گاهی خونه رفاقت گاهی از جنس جنونه یه وقتایی تموم ِ دین و دنیا برای آدمای بی نشونه همون بی ادعاهایی که گاهی نمی دونی چقدر عاشق تر از مان همونایی که حتی از خدا هم به این آسونیا چیزی نمیخوان اگه عشقی نبود فقط رفاقت می تونست عشقو تو دنیا بیاره نمیشه دل به عشق ِ اون کسی داد که میتونه رفیقو جا بذاره رفاقت مثله خاک سرزمینه واسه قربونی عشق ِ تو و من میشه دریا شدن مشکل نباشه به شرط ِ ساده ی از خود گذشتن از : افشین یداللهی
شعر زیبا در مورد رفاقت و دوستی
در رفاقت رسم ما جان دادن است / هر قدم را صد قدم پس دادن استهرکه بر ما تب کند جان ميدهيم / ناز او را هرچه باشد ميخريم
رفاقت ما
( بهزاد ) منو تو ٬ توبازي عشقهركدوم يه سهمي داشتيمسهمي كه براي اجراشهيچ كدوم كم نمي زاشتيم<?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" /> سهم من فقط همين بودكه با ياد تو بمونمتوي شاديو ، تو غصههميشه از تو بخونم سهم تو فقط همين بودبريو تنهام بزاريبري اما توي قلبميه نهال از غم بكاري سهم من فقط همين بودكه تو رو تو خواب ببينمتوي روياهام هميشهاز لبات خنده بچينم سهم تو فقط همين بودكه بگي دوستم نداريكه بگي تو اين زمونهمثل من ، تو كم نداري سهم من فقط همين بودكلبه اي از عشق بسازمتا به اون چشاي زيبات همه چيزمو ببازم سهم تو فقط همين بوددلمو بازي بگيرييا بگي براي عشقمتو ديگه خيلي حقيري سهم من فقط همين بود كه تو رو خدا بدونمبراي اين كفر زيباتو بشي تمومه جونم سهم تو شايد همينهكه بري واسه هميشهبريو آخر ندوني كه سر انجامم چي مي شه آره ما تو اين رفاقتهركدوم يه سهمي داشتيمسهمي كه به خاطر اونعشق و زير پا گزاشتيم تو با رفتنت شكستي كمر عشق و رفاقت تو نفهميدي چي ميشهمعني مهر و صداقت منم از زيادي عشق پا به روي اون گذاشتم چون تصور من اين بود جز تو هيچ چيزي نداشتم قصه رفاقت ما قصه دوريو ، عشقهقصه اي كه اين طبيعتواسه آدماش نوشته يا بايد تو اين رفاقت تا ابد اسير بمونيميا از اين قافله عشق ما هميشه جا بمونيم چونكه منطق جاي احساسدلا رو احاطه كردهاگه احساس بشه منطقعشقامون يه جور نبرده يه نبردي كه هميشهيكي توش اسير عشقهيكي ام واسه هميشهپادشاه بي سرشته
دوستی و رفاقت
بسم الله الرحمن الرحيم دوستي و رفاقت : دوست در زندگي انسان نقش بسيار مهم و اساسي دارد ، اگر به رفتار خود نگاه كنيم به راحتي مشاهده مي كنيم كه تا چه حد اين رفتار ناشي از رفاقت با دوستانمان مي باشد . نوجوانان و جوانان عاشق دوستي و رفاقت هستند ، دوست دارند با همسالان خود رفيق و صميمي شوند و روابط دوستانه با آنان بر قرار سازند ، اين امر بحدي قوي است كه اين مرحله از زندگي آنهارا سن رفاقت ناميده اند پس از پايان مرحله جواني دوستي و دشمني رنگ واقعي خودش را پيدا ميكند و براساس تعقل ميشود نه احساس . روابط دوستانه و رفاقت در اين دوره مي تواند نقش مهمي در سازندگي و هدايت فرد داشنه باشد و حتي ممكن است بسياري از دوستيها به كينه و دشمني تبديل گردد . يكي از مهمترين سؤالاتي كه روز قيامت از انسانها مي شود ، اينستكه « با كه بوده اي » ؟ امام علي (ع) مي فرمايد : « من احبك نهاك و من ابغضك اغراك » دوست تو ، تورا از بدي باز ميدارد و دشمن تو ، تورا به بدي وادار ميكند . پس باز داشتن از بدي و دعوت به نيكي را ميتوان دو معيار مهم و اساسي در انتخاب دوست دانست . انسانها بيشتر شبيه دوستانشان هستند و از نظر حكما دوست هر شخص بمنزله خود اوست ، ( المومن مراة المومن ) پس بايد بنگرد كه چه كسي را براي دوستي خويش برمي گزيند . تواول بگو با كيان دوستي پس آنگه بگويم كه تو كيستي پيامبر اكرم ( ص ) مي فرمايد : انسان برطبق دين و مرام برادر و دوستش حركت ميكند و شناخته مي شود . ازحكيمي پرسيدند برادرت را دوست داري يا دوستت را ؟ گفت : برادرم را به شرطي كه دوست باشد . بوسيله سه چيز به جوانمردي هر انساني ميتوان پي برد : قرائت قرآن ، آباد كردن مساجد و داشتن دوست خوب ، با توجه به اين مهم كه بيشترين وقت انسان با دوست صرف مي شود . پس ميتوان به اين نتيجه رسيد كه دوست يكي از مهمترين عوامل شكل گيري شخصيت انسان محسوب مي شود. دوست در شكل دهي شخصيت انسان نقش بسزايي دارد در مصاحبه اي كه با گروهي از زندانيان بعمل آمده بود ، نتايج ذيل حاصل شده است : چه كسي در انحراف شما بيشترين سهم را داشته است ؟ 70% دوست 25 % خانواده 5% خودم كودكي كه با روح خدايي به دنيا مي آيد عاري از هرگونه رفتار و كردار منفي است و اين جامعه ، محيط ، خانواده و .. هستند كه به او شكل ميدهند ، گرچه نمي توان قطعاً چنين حكم داد كه فقط در انحراف فرد، دوست نقش اول اين سناريو است ، چون در آنصورت عقل و خرد زير سؤال خواهد رفت . ولي با توجه به شرايط خاص هر فرد ميتوان گفت كه : درميان عوامل شكل دهي شخصيت ( جامعه ...
شعر طنز:: رفاقت مشهدی
شعر طنز:: رفاقت مشهدی مو دِلُم مِخه بُرُم حرم برات دعا کُنُمبا دعام هرچی گره به کار دِری مو واکنمچَن روزه که تو لَبی گِمون کُنُم که پَکَریدردِته بِهِم بگو، تا دردته دِوا کُنُماگه قرض دِری به مَش حسن یا به کَبل ِ رضاتو فقط آمار بده تا قرضاته ادا کُنُمعاشق دختر ِ همساده شدی، بـِت نِمِدَن؟خِنه شا ره نشون بده تا بختِ تا ره وا کُنُمچک دِری، سُفته دِری، تارُف نکن جون دِداشجون ما وَردار بیار، پوشتِ شا ره امضا کُنُمچَن ساله ر یفیقُمی مُخوام بُگُم بـِرارُمیمِخی ثابت شه بذار که جونُمه فِدا کُنُمیَره گه ره تو خواج ربی او روز زدی یادِت می یه؟مو ره با خودت بُبُر کلانتری، حاشا کُنُمموتوره هزاره دیدی دَم در؟ مال مویهچِشِته اگه گیریفت بگو، بِهِت اِهدا کُنُمدوست دِری با بـِچّه ها بِر ِم جَغَرق عشق و صِفا؟سور و ساتِشَم با مو، بـِچّه ها ره صدا کُنُم؟آتیش قلیون اگه سرده و خوب کام نِمِدهتو فقط ندا بده، قهوه چی ره رسوا کُنُمفقط او برگه لا مصّبـِته بالا بگیرامتحان سخته بذار چن تا سوالِ نگا کُنُم کلماتی که شاید نشنیده باشید:مِخه: می خواهدبُرُم : برومدِری : داریکَبل ِ : کربلاییبـِت نِمِدَن : بهت نمی دهندخِنه شا : خانه ی شانخواج ربی: مخفف خواجه ربیع. نام خیابان و آرامگاهی در مشهدمی یه : می آیدتارُف: مخفف تعارفبـِرار : برادرجَغَرق : دهی ییلاقی نزدیک مشهد سید حسین عمادی سرخی
شعر آهنگ رفاقت از فرخ
شعر آهنگ : رفاقت خواننده : فرخ آلبوم :حسرت<?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" /> رفاقت اون منم همیشه تنها ، اون همیشه تک ستاره یه غروب سرد پاییز ، که تو حســــرت بهاره با دلی غرق محبت ســـینه ای پــــر از صـــداقت پشت هر خنده ای خوردم خنجر تلخ رفاقت خسته از اسم رفاقت توی این بـازی بی ســــود قصه تلخ رفاقت واسه من چـه بی ثمر بـــود اون که از عاطفه دم زد با نگاهی عاشقم شـــد عشق نفرینی و یادش فانوس دقایقم شــد هر کسی به رسم دوستی قلب خسته ام و شکستش اونی که فکر نمی کردم چوبه دارم و بستش
متن شعر گاهی گمان نمی کنی ولی می شود:
گاهی گمان نمی کنی ولی می شود گاهی نمی شود که نمی شود گاهی هزار دوره دعا بی اجابتست گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود گاهی گدای گدایی و بخت یار نیست گاهی تمام شهر گدای تو می شود
شرح رفاقت
آهسته بارید اشکهایم برخطایم آشفته کرده حیله ها خواب حیایم لحن نگاهش ابتدا لحن پدر بود اکنون اسیر ترسهای سایه هایم #### شرحی ملایم از رفاقت در گذربود غافل از اینکه نقص پیمانش به سر بود خوشحال بودم چونکه نامحرم نبوددیم در های و هوی بی کسی حکم پدر بود #### گفتا زپشت خطی از خم با من آرام تا با تو هستم تو رها هستی ز هر دام محدود بودم چون به دنیای خیالم گفتم قبول در دست تو هم باده هم جام #### کمرنگ تر شد روزی آهنگ نجابت سرگشته و دل تنگ گشتم از رفاقت باور نمی کردم مگرمیشدکه بابا آن دید و آن احساس و آن شرم و وقاحت #### گفتا که تیر عشق تو تاب جگر برد شرم وحیا رااز دل و روحم به سر برد هم قلب و هم روحم شده آلوده ی تو آیا شود یک شب به بالینت به سر برد؟؟؟؟ #### گفتم عجب گر جای من شخص دگر بود این تیر کاری هم به جایش معتبر بود این لانه شهوت که نام دل نهادی با این حقارت تحت گرداب خطر بود #### آمد به یادم کودکی و حرف مادر: دختر:سلام گرگ هرگز بی طمع نیست هر وعده ها هر دامها هر نقطه چینها دور از دورنگی و ریا وبی ولع نیست
تکست آهنگ رفاقت تعطیله از سروش
پيشرو: گوش کن.بابا من موندم آخه این چه گیریه تو به من دادی؟ یه خط قرمز دور ما بکش. آقا ما نخوایم تو رو ببینیم باید کیو ببینیم؟هان؟ نه.بگو دیگه کیو باید ببینیم؟ هيچكس:منو واسه ی چیزی نخواه که مال تو نیست همه جا میگی که رفیقش منم باشه تویی. اگه رفیق هیچکسی که خبر بد دارم من سروشم حداقل یه چند بارم. تابلو نکن منو واسه چی میخوای البته که تازگی نداره.اره پیش میاد من یه آدم عادی ام که دنبال پولم بعضی شبا مست میکنم.واسه دو باره خوبم. خوب اگه یه ذره هم میشناسنم واسه شغلمه پس تو به من حسادت نکن.تو دلت فحش نده رفاقتت گندیده.میاد بوی بدت تو مرد نیستی.مرد دیدی بکش روی سرت یه طوری وانمود میکنی که تو با مرامی میگی خیلی شباهتا با من داری بزار بگم.میخوای یه چیزی بکنی.قصدت اینه خب تو بکن.من بیشتر میکنم.رسمش اینه رفاقت تعطیله داداش.حال نمیکنیم باهات فرق داری با ما.احساس میکنی؟هان؟ منو واسه ی چیزی نخواه که مال تو نیست همه جا میگی که رفیقش منم باشه تویی. تو رفیق منی؟پس چرا میخوای بکنی؟ ادعاتم میشه با مرامی.حالا بگذریم. من اگه پولی دارم.چون خودم در آوردم کار از خودمه.کسی نه بخشید.نه تعارف کرد مفت نیومده که بخواد مفت بره میخوای لاشه زنی کنی بری.چیه مشکلت؟ من یه رفیق میخوام که منو واسه خودم بخواد یکی که بشه صداش کنم داش گلم.به جاش... بعضیا میان که منو واسه جیبم بیشتر دوستم دارن.خوب میفهمه اینم هیچکس من پوستم سبز نیست و هزاری نیست اسمم دافا هم پول میخوان و رفع تاریکیو عشقن پس رو من حساب نکن.دور اسمم خط بکش رفیق بامرام پیشمه امشب پس رفاقت تعطیله داداش.حال نمیکنیم باهات فرق داری با ما.احساس میکنی؟هان؟ رفاقت تعطیله.منم تو سفرم برو با کسای دیگه.همشون خفنن به دافت گفتی با من رفیقیو دافتحال کرد انگار یه عالم میگذره با من رفیقیو اشاره دارم به سوءاستفادت اگه من اجازه دادم. اداره جاتم اگه بخوان رفاقتو ثبت کنن مربوط میشه به آب و فاضلاب.اونجا ثبت شدس. تو اگه پشتمم باشی پشتم گرم نیست برو کنار که نباشه پشتم هر کی میخوای دردسر که داری باشم پشتت؟ من دردسر به اندازه کافی دارم خوشکل واسه من مرام بزار تا مرام بزارم واست چیه؟میترسی که یه جا تورو به جا نیارم؟ یا مثل کارای کوچیک بندازمت پشت گوش که تو کلمه ی رفیق خخخخخخخخخخخ