شعر در مورد صداقت و راستی
جمله در مورد صداقت، جانشین و بهترین سیاست از روناس آرا
وقتی صداقت، جانشین سیاست می شود تبدیل به بهترین سیاست می شود. روناس آرا
راستگویی(صداقت)
اسلام ديني فطري است و راستي نيز خواست فطرت است، پس اين دو پيوندي ناگسستني دارند و در روايات اسلامي با تعابير گوناگوني بر راستگويي مسلمانان تأكيد شده و آن را از اصول ايمان و تدين به حساب آورده اند. رسول اكرم (ص) مي فرمايد: «الصّدْقُ مُبارَك وَ الكِذْبُ مَشْؤُومٌ» راستي، مبارك و دروغ ناميمون است. با همه قداست و ارزشي كه راستگويي دارد، بايد توجه داشت كه گاهي راستگويي مايه دردسر، ضرر و فساد مي گردد كه از ديدگاه اسلام كاري نادرست و ممنوع است؛ زيرا در پاره اي از موارد بر اثر راستگويي، اسراري كشف مي شود و در نتيجه، منشأ درگيري، فتنه انگيزي و گاه منجر به قتل و خونريزي مي گردد. در اين موارد، دروغ غائله را فرو مي نشاند و از بروز اختلاف و درگيري جلوگيري مي كند. پيامبر اكرم (ص) فرمود: «ثَلاثٌ يقْبَحُ فيهنَّ الصِّدقُ: النَّميمهُ و اِخبارُكَ الرَّجُلَ عَنْ اَهْلِهِ بِما يكْرَهُهُ، و تَكذيبُكَ الرَّجُلَ عَنِ الْخَبرِ» راستگويي در سه چيز ناپسند است: سخن چيني، سخن گفتن با مرد درباره همسرش به چيزي كه او را ناخوش آيد. تكذيب خبري كه شخص مي دهد. بسیاری از ناهنجاریهای رفتاری و اختلافات خانوادگی و مشاجرات میان دوستان و فامیلها، و حتی تنشها و نزاعهای سیاسی، پدیده ای است که از «بی صداقتی» و «ناخالصی» به وجود می آید. و مگر «نفاق» هم نوعی عدم صداقت نیست؟ «فریب» نیز، جلوه دیگری از ناراستی در گفتار و رفتار است و ... کم نیست «طلاق»هایی که ریشه در عدم صداقت در مراحل اولیه ازدواج در اظهارات، ادعاها، وعده ها، وانمود کردنها و پاسخهاست. با این حساب، صداقت، استوارترین بنیانی است که دوستیها، مشارکتها، ازدواجها، مبارزات سیاسی و ... بر آن استوار می گردد و بدون آن، همه این بنیانها در معرض فروپاشی و گسیختگی است. جلوه های صداقت کسی که در «گفتار»، صادق و راست باشد، از «دروغ» پرهیز می کند، چه به شوخی چه جدی. کسی که در «دوستی» صادق باشد، به مقتضیات دوستی پای بند است و ایثار و فداکاری، گذشت نسبت به خطاها، تحمل تندیها و جفاها، همکاری در گرفتاریها و نیازمندیها، همدردی در مشکلات و غمها خواهد داشت. کسی که در «ایمان» صادق باشد، از نفاق و دورنگی و ریا دوری می کند. آن که در «زهد»، صادق باشد، ریاکارانه و از روی مردم فریبی، تظاهر به زهد و ساده زیستی و ترک دنیا نمی کند. به قول سعدی: ترک دنیا به مردم آموزند خویشتن سیم و غلّه اندوزند آن که در پند و موعظه و تبلیغ و ارشاد صداقت داشته باشد، عملش آینه حرفش و رفتارش شاهد گفتارش خواهد بود وگرنه به قول حافظ: «توبه فرمایان چرا خود، توبه کمتر می کنند؟» و «صدق در عهد» وفای به قولها و قرارها و تعهدات است. اینگونه ...
سماع...
وجدي عظيم در تسليم محض و چرخش درويشان به هنگام اجراي رقص سماع نهفته است سماع تاثير گذار است زيرا شخص بدون كوچكترين اشنايي با رفتار و تعليمات مولوي بلافاصله درك مي كند كه سماع دنياي كاملا متفاوتي را نشان ميدهد در حقيقت سماع و تفكرات مولانا درهايي به روي حقايق ماوراي دنياي مادي ميباشد بياييد سعي كنيم تا اين در را بگشايم بر اساس مكتب مولانا و صوفيگري اسلامي در قلب هر انسان چيزي به نام سر نهفته است رازي در قلب ما شكل مي گيرد و هر انچه خلق ميشود با اين راز در ارتباط است حتي طبقات مختلف اسمان هم به واسطه ان در گردشند اين راز در اختيار هر كسي قرار نميگيرد و تنها با رياضت طولاني و كردار نيك ميتوان ان را بدست اورد اين همان رازي است كه شاعر و عارف ترك يونس عمر ان را چنين توصيف مي كند: "در درون من خودي وجود دارد" شعله هاي اتش عشق جلال الدين من جا گرفته در دل اوارهء غمگين من با چنين طرحي که امشب داد در ايين من پاي دل را ميکشد از حلقهء تمکين من *** ترک مي گويد که عشق ما جلال الدين ماست رهنماي عاشقي و پيشواي دين ماست روم ميگويد که مولانا ي رومي مال ماست با تمامي وجودش واقف احوال ماست دوست مي گويد که ان ازاده از ايران ماست گوهري ازسرزمين پرگهر دامان ماست بلخ مينازد که مولانا ز خون جان ماست چشمه اب زلال و چشمه حيوان ماست *** باور من اين بود اي همدل صاحبنظر! نعره جانسوز مولانا ست فرياد بشر قامت ازاده اش چون باد صرصر ميرود از فرازِ مرزبندي ها فراتر ميرود ان نماد عشق ان مرد عزيز و مرد راد عاشق ازاده اي از دامن ام البلاد مرد عاشق پيشه اي از بوي جوي موليان عاشق اواره اي ازسرزمين خاوران درسِ الفت داد عشاق نکو انديش را عاشقي اموخت انسان جهان خويش را با سر سرمست عشق و با دل ازاده کيش با جسارت گفت صدها سال از امروز پيش: «ازجمادي مردم و نامي شدم وز نما مردم به حيوان سر زدم مردم ازحيواني و ادم شدم پس چه ترسم کي زمردن کم شدم حمله ديگر بميرم از بشر تا برارم ازملايک بال و پر... **** اي منادي صداي قرن هاي پيشِ پيش! يک وجب امروز پايي درعمل بگذار پيش اين زمان درد و عذاب بيشتر داريم ما برسر ره اژدهاي پرخطرداريم ما اندکي چشم قشنگت را فراتر باز کن عاشقي اموز با شمسي تو هم پرواز کن! يا بيا در شعله زار عشق پيدا کن مرا جلوه کن چون شمس با يک جلوه شيدا کن مرا در دلم اتش بزن در شور و غوغا کن مرا تا هواي سوختن دارم تماشا کن مرا تابکي درکشتزار رفتگان دعوا کنيم؟ خويشتن را پيش چشم ديگران رسوا کنيم؟ پر بزن برقله هاي عاشقي ماوا کنيم پرچم ازادگي عشق را بالا کنيم جاي ان دارد که اصل خويش را پيدا کنيم عشق را با شور و مستي هديهء فردا کنيم هشت قرن پيش مولانا به غربت ...
راستی کن که راستان رستند....
دروغ باطل است و باطل قلمرو متزلزلی دارد دروغگو مغضوب رب است ومنفور خلق با دروغ نمیشود رهسپار یا رستگار شد .دروغگو فقیری حقیرست که هذیان ذهن بیمارش را در صفحه سیاه سینه اش نابخردانه برای لحظه ای به سلطه میگیرد و همواره هراسناک طلوع روشن سپیده است.این قصه نیست ،غصه است..سایه ی شبح دروغ روح پلید دروغگو را در تراکم پلشتی ها به تسخیر درآورده،سرانجام کوس رسوائیش در هر کوی و برزن نواخته خواهد شد.. ذلت دروغ ننگ دروغگوست.دروغگو همیشه اسیر رنج حدیث کذبی است که خوی زشت کردار ستمگرش بر او تحمیل نموده و همین طومار ناسره برای تکدر خاطر غبارگرفته اش کافیست... بهتر آنکه دفتر را ورق بزنیم.صفحه ی سپید را برای عبور سلامت از مرز حادثه در بارگاه اقدس کبریایی به شهادت طلبیم.امید را یادگار ماندگار ریشه ی اصالت و نجابت و فرزانگی محسوب و مسجل شماریم و مست باده ی بیقراری ، شوریده و شیدا از حریم پاک و مقدس دل که حریم کبریاست راستی را در جان شیفته آواز برآریم..آری اینک، زمانه ی راستی است.. شاهراه وجودانسان و آدمیت براستی ختم میشود.بر این رواق زبرجد به زر نوشته اند جز درستی و راستی و صفا و صداقت کسی مقیم حریم حرم نخواهند ماند...طربناکی و دلنوازی آهنگ باران و غرش رعد و رقص ستاره ها و شکوه مهتاب و سخاوت خورشید و مرقومات و مرسومات و موسومات و مصنوعات و مخلوقات و مکنونات و معلومات و منظومات همه و همه از راستی نشو و نما و دوام و قوام یافته اند.بر گستره ی هستی از بامداد ازل تا شامگاه ابد جز راست ،هیچ ذاتی مشمول وجود و مصنوع بروز نبوده است.. آهنگها و آرایه ها،آوازها ونواها و صداها و صلاها در گنبد نیلگون ودیعه راستی اند.. حکمت و یقین در عمق جان و روح بشر از فاصله ی عظیم بیداری تا مرگ،روشنایی تا ظلمت محو مستی و راستی است..آری ...بخاطر سپرده ام که آفتاب عالمتاب هیچگاه برای همیشه زیر ابر پنهان نمانده و نمی ماند. تو هم یادت باشد مهربان...
صداقت احساسی و نقش آن در زندگی
صداقت احساسی بدین معناست که احساسات و عواطف حقـیقی خـود را بـیـان کنـیم. برای این کـه بتـوانـیم از نــظر احسـاسی صـادق بـاشیم، باید در وهله اول از احساسات خـود با خبر باشیم. این آگـاهی از احسـاسـات، بـه مـیـزان هـوش احساسی افـراد بستـگی دارد. هـــوش احساسی اسـت کـه فـرد را قـادر می سـازد تـا بـتـواند بـــه طور دقیق احساساتش را تشخیص دهد.هوش احساسی همچنین این توانایی را به ما می دهد که بتوانیم تصمیم بگیریم که آیا کار درستی است که احساسات واقعی خود را با طرف مقابل در میان بگذاریم یا خیر. به هر حال به طور کلی عقیده من بر این است که افراد باید به طور فردی در بیان احساسات خود صادق باشند تا همه در جامعه ای با صداقت احساسی بالا زندگی کنند. اگر بتوانیم از نظر احساسی با خودمان صادق باشیم، می توانیم خود حقیقیمان را خیلی عمیق تر بشناسیم. این کار به ما کمک می کند که خیلی راحت تر با خودمان کنار بیایم و خودمان را همانطو که هستیم بپذیریم. این امر همچنین به ما کمک میکند که تشخیص بهتری در این مورد که وقت خود را چگونه و با چه کسانی صرف کنیم، داشته باشیم.در عین حال اگر سعی کنیم که با دیگران در بیان احساسات خود صادق باشیم، اینکار به آنها هم کمک می کند که از نظر احساسی صداقت بیشتری را از خود نشان دهند. زمانیکه از نظر احساسی صادق باشیم، دیگر مجبور نخواهیم بود تا کارهایی را که به دلخواهمان نمیباشد، انجام دهیم. همچنین خیلی سریع تر فردی که برای احساساتمان ارزش قائل است را پیدا خواهیم کرد. صداقت احساسی نیازمند آگاهی، اعتماد به نفس، و حتی شجاعت است.این به آن دلیل است که همیشه ما در جو اجتماعی یاد گرفته ایم که به احساساتمان بی توجه باشیم، آنها را نادیده گرفته و در مورد آنها به خودمان هم دروغ بگوییم. به عنوان مثال زمانیکه از ما سوال می شود (چطوری) معمولاً جواب می دهیم: خوبم، حتی اگر به راستی هم خوب نباشیم، باز هم چنین پاسخی می دهیم. حتی گاهی اوقات هنگامیکه کاملاً مشخص است که افراد عصبانی بوده و حالت تدافعی به خود گرفته اند، اگر از آنها سوال کنیم، باز هم حاضر نیستند قبول کنند که عصبانی هستند.صداقت احساسی از همان دوران کودکی معنا پیدا می کند. کودکان به طور مکرر و آزادانه احساسات واقعی خود را بروز می دهند؛ اما از همان دوران ابتدایی کودکی آنها یاد می گیرند که در بیان احساسات خود صادق نباشند. والدین و مربی ها از کودک میخواهند که فرزندانشان آنطور که خودشان انتظار دارند باید صحبت کنند و یا کارهایشان را انجام دهند. این کار کاملاً مغایر با بروز احساسات حقیقی کودک است. به کودک تعلیم داده می شود که لبخند بزند حتی زمانیکه واقعاً ناراحت ...
دکلمه هایی از شهدا+شعر درباره شهید+متن زیبا در مورد شهید و شهادت (جدید و زیبا)
عاشق يک لحظه نگاهت داستان های واقعی وتاثیر گذار مسائل جنسی(مخصوص متأهل ها) مخصوص دانلود صلواتی شهدا ودفاع مقدس شهید سید مرتضی آوینی 1)الهی اگر جز سوختگان را به ضیافت عنداللهی نمیخوانی، ما را بسوز آنچنان که هیچکس را آنگونه نسوخته باشی.2)شهادت پایان نیست، آغاز است، تولدی دیگر است در جهانی فراتر از آنکه عقل زمینی به ساحت قدس آن راه یابد. تولد ستارهای است که پرتو نورش عرصه زمان را در مینوردد و زمین را به نور ربالارباب اشراق میبخشد. 3)شهادت قلبی است که خون حیات را در شریانهای سپاه حق میدواند و آن را زنده نگه میدارد.4)شهادت، جانمایه انقلاب اسلامی است و قوام و حیات نهضت ما در خون شهید است. 5)شهید منتظر مرگ نمیماند، این اوست که مرگ را برمیگزیند. شهید پیش از آنکه مرگ ناخواسته به سراغ او بیاید، به اختیار خویش میمیرد و لذت زیستن را نیز هم او می یابد نه آن کس که دغدغه مرگ حتی آنی به خود او وانمیگذاردش و خود را به ریسمان پوسیده غفلت میآمیزد. مسائل جنسی(مخصوص متأهل ها) 6)شهادت مزد خوبان است. روی شانه ی غیرت یاد جبهه ها مانده ستمرگمان اگر دیدید پرچمی رها مانده سترفته اند اما نه! کوله بارشان باقی ستبر زمین نمی ماند ، شانه های ما مانده ست آیا وقت آن نرسیده که پیله های مادی را بشکافیم و به سوی او پرواز کنیم ؟ ای شهدا برخیزید گویی این جا همه چیز تمام شده است و انگار نسل جهاد دیده دیروز،به خط پایان رسیده است.اگر سراغمان نیایید و کلامی و حرفی بر زبان نیاورید ما هم کم کم باورمان می شود که همه چیز تمام شده است.باورمان می شود که دیگر رد پایی از شما پیش رویمان نیست ،باورمان می شود که ما هم دیگر باید مد،پرستیژ،آنگارد محاسن ،تیپ اداری و خلاصه همه چیزمان مثل آدم شود !!! اگر شما حرفی نزنید باورمان خواهد شد که امام جلوی چشمانمان جرعه جرعه جام زهر را نوشید و رفت و همگی گفتیم ،الحمد لله جنگ خانمان سوز تمام شد!!! ای شهدا که جوانمردی فقط در ذائقه ی شما بود،لحظاتی از خلوت بهشت فارغ شوید،زخم ترکش ها را فراموش کنید و از ما دلجویی کنید.بعد از شما لباس خاکیمان را از تن درآوردند اجازه نداریم مثل آن روز ها بگوییم "التماس دعا" !!! به ما آموختند که چگونه بخوانیم و بنویسیم !!! ای شهدا،دنیای بی شما و بی امام سخت است ! ای خوش انصاف ها ، اینجا دیگر با خاموشی بلدوزرهای جهادگران ،سنگر و خاکریزی که صداقت و درستی را بنا کند یافت نمی شود.اینجا فانوس ها خاموش است.خیانت به رفیق قاموس و جاویدان و رسیدن به جاه و مقام به بهای خاموشی عزت نفس است . ای شهدا اینجا دیگر از عروج خبری نیست و همه از برای "فنا"دست و پا می زنند . دست ...
جهان در درون ماست
راه حل، توجه به این نکته است که ما نمی توانیم چیزی را درک کنیم، یا ببینیم و خود، آن نباشیم. ما نمی توانیم صفتی را که در خود نداریم، در دیگری تشخیص دهیم. اگر از شجاعت کسی به وجد می آیید، به دلیل آن است که در وجودتان ویژگی شجاعت را دارید و اگر گمان می کنید کسی خودخواه است، مطمئن باشید شما هم می توانید همان اندازه خودخواهی نشان دهید. هر چند ما همه ی این ویژگی ها را پیوسته ابراز نمی کنیم، اما هر یک از ما این توان را داریم که آن ویژگی هایی را که می بینیم، از خود نشان دهیم. ما جزیی از جهان تمام نگار هستیم و در نتیجه تمامی آنچه که می بینیم و از آن خوشمان یا بدمان می آید، هستیم. هر رنگ پوست، وزن یا اعتقادات مذهبی که داشته باشیم، از ویژگی های کیهانی مشابهی برخورداریم. تمامی انسان ها در این اصل مهم با هم شریک هستند. دکتر واسانت لاد پزشک سرشناس آیورودا می گوید: «در هر قطره، اقیانوسی نهفته است و در هر سلول، شعور کل بدن جا دارد.» هنگامی که عظمت این گفته را درک کنیم، می توانیم به بی کرانگی خود پی ببریم. زن و مرد از این منظر مساوی آفریده شده اند که هر دو از تمامی ویژگی های بشری برخوردار هستند. همه ی ما توان، نیرو، خلاقیت و حس همدردی داریم و همه ی ما از ویژگی هایی مانند زیاده خواهی، شهوت، خشم و ناتوانی برخوردار هستیم. هیچ خصلت، ویژگی یا جنبه ای نیست که ما نداشته باشیم. ما سرشار از نور، عشق و درخشندگی الهی هستیم و به همان اندازه آکنده از خودخواهی، پنهانکاری و کینه توزی می باشیم. ما باید تمامی جهان را در خود جا دهیم. باید همه ی جنبه های خود را درک کنیم و دوست بداریم تا بتوانیم انسانی تمام و کمال باشیم. ذهن کیهانی به ذهن انسانی شبیه است. بیشترِ ما نگرش محدودی از انسان بودن خود داریم. هنگامی که بگذاریم انسان بودن ما، جهانی بودن ما را پذیرا گردد، به سادگی می توانیم هر چه بخواهیم، بشویم. جان ولوود در کتاب «عشق و بیداری» جهان درون ما را به کاخی تشبیه می کند. کاخی بسیار با شکوه را با هزاران اتاق و سرسراهای بزرگ مجسم کنید که یکایک اتاق های آن در حد کمال است و هر کدام هدیه ی خاصی را در بردارد. هر اتاقی نشانه ی یکی از جنبه های شما و یکی از اجزای تشکیل دهنده ی کاخ کامل است. در کودکی وجب به وجب کاخ خود را بی هیچ خجالت و یا قضاوتی گشتید و شجاعانه، موهبت و معمای موجود در تک تک اتاق ها را جست و جو کردید. آن دوران هر اتاقی را اعم از اتاق خواب، دستشویی، زیرزمین یا انباری عاشقانه پذیرفتید. در آن هنگام هر اتاقی برایتان بی همتا و کاخ شما سرشار از روشنایی، عشق و شگفتی بود. تا آن که روزی کسی به کاخ شما آمد و گفت که آن اتاق نقصی دارد و شایسته ی این کاخ نیست. ...
سایه ات را بشناس تا خودت را بشناسی
در روزهای جوانی پوسته ی بیرونی من خشن، عاری از محبت و بی احساس بود. عبارت «خودم بلدم!» همه ی احساس ناتوانی ام را می پوشاند و مرا غرق در این خیال باطل می کرد که مشکلی ندارم. به تدریج که پوسته ام را تکه تکه فرو ریختم، ذرات درخشانم نمایان شد. اما فقط آن هنگام توانستم خود را از ورای ظاهر خشنم ببینم که دریافتم، آن جنبه های که پوسته های مرا تشکیل می دادند، احساسات نهفته ی متعددی را پنهان کرده بودند. پس از آن که از میان شکاف ها به درون خود نگریستم، توانستم پوسته ام را رها کنم و هنگامی که موفق شدم به ارزش این لاک سخت که مرا محافظت می کرد، پی ببرم و آن را محترم شمارم، زندگی ام دگرگون شد. پوسته ی شما آن بخش از وجودتان است که با دنیا روبه رو می شود. این پوسته، خصایلی که سایه ی شما را تشکیل می دهد، پنهان می کند. سایه های ما چنان خوب پنهان شده اند، که بیشتر اوقات چهره ای را به جهان نشان می دهیم که نقطه ی مقابل وجود درون ماست. بعضی مردم زره ای از بی رحمی می پوشند تا حساس بودن خود را پنهان کنند و برخی نقابی از شوخ طبعی می گذارند تا غمشان را بپوشانند. مردمی که «عقل کل» هستند، معمولاً احساس نادانی خود را مخفی می کنند و افرادی که رفتاری متکبرانه پیش می گیرند، در درون احساس ناامنی دارند. افراد سطح بالا، احساس درونی متعلق به طبقه ی پایین بودن خود را می پوشانند و چهره ی متبسم، چهره ی خشمگین را پنهان می کند. ما باید به آن سوی نقاب های اجتماعی خود بنگریم تا وجود اصلی مان را بیابیم. ما در کارِ تغییر چهره استاد هستیم و دیگران را گول می زنیم، اما در عین حال خود را نیز فریب می دهیم. ما باید به دروغ هایی که به خودمان می گوییم، پی ببریم. اگر کاملاً راضی، شادمان و سالم نیستید و یا آرزوهایتان را برآورده نمی کنید، باید بدانید که همین دروغ ها مانع شما شده اند. با بررسی این دروغ ها می توانید عملکرد سایه ی خود را ببیند. به تحولی در نگرش نیاز است؛ باید پوسته ی خود را به صورت حفاظی ببینید، نه صرفاً مانعی بر سر راه برآورده شدن آرزوهایتان! پوسته ی بیرونی طرحی الهی برای پیشبرد حرکت معنوی شماست. مشاهده ی دوباره و بررسی هر رخداد، احساس و تجربه ای که شما را وادار کرده است تا آن لایه ی محافظ را بسازید، راهنمایی تان می کند تا به سر منزل مقصود برسید و تمامیت وجود خود را در برگیرید. پوسته ی ما نقشه ی راهنمای ویژه ی ما برای رشد و تعالی ست. این پوسته ها تمامی آنچه را که هستیم و تمامی آنچه را که نمی خواهیم باشیم، در بر دارند. مهم نیست گذشته یا حال شما چه اندازه دردناک باشد، اگر صادقانه به خود نگاه کنید و از اطلاعاتی که در پوسته های شما انباشته شده اند مدد بگیرید، در ...