شعر درباره دانش
اشعاری در مورد علم و دانش
میاسای زآموختن یكزمان ز دانش میفكن دل اندر گمان زمانی میاسای زآموختن اگر جان همی خواهی افروختن به آموختن گر ببندی میان ز دانش روی بر سپهر روان توانا بود هر كهدانا بود زدانش،دل پیر، برنا بود نكوهش مكن چرخ نیلوفرى را برون كن ز سر باد خیره سرى راتو چون مى كنى اختر خویش را بد مدار از فلك چشم نیك اخترى رادرخت تو گربار دانش بگیرد به زیر آورى چرخ نیلوفرى را ارزش انسان ز علم و معرفت پیدا شود بى هُنر گر دعوى بیجا كند رسوا شود در مسیر زندگى هرگز نمى افتد به چاه با چراغ دین و دانش گر بشر بیناشود هر كه بر مردان حقّ پیوست عنوانى گرفت قطره چون واصل بدریا مى شود دریا شود آدمى هرگز نمى بیند ز سنگینى گزند از سبك مغزى بشرچون سنگ پیش پاشود سر فرو مى آورد هر شاخه از بارآورى مى كند افتادگى انسان گر دانا شود قیمت گوهر شود پیدا بر گوهر شناس قدر ما، در پاى میزان عمل پیدا شود عقل تحصیلى مثال جوى هاکآن رود در خانه اى از کوى هاراه آبش بسته شد شه بى نوااز درون خویشتن جو چشمه را
شعر دانش آموز خوبم حسام الدين زارعي از پایه ی پنجم درباره ي روز معلم
شعر از دانش آموز خوبم حسام الدين زارعي درباره ي روز معلمدوازده ارديبهشت رسيدهغم دانش دوستان پريدهگرچه روز شادي و تبريكهاما اشك شوقمان باريدهامروز روز تولد معلمان استروز يادبود آموزنده اي مهربان استبار ديگر نام و زحماتش به ياد استاو هم در اين لحظات روحش شاد استوقتي به مدرسه وارد مي شدروحش سرشار بود از شاديسر كلاس مي رفت تا بياموزددرس آزادگي و آزادياو براي آموختن شاد مي شدبا اين كار ، دل پاكش آباد مي شداو تمامي عمر خود را همدر پي عدل و داد مي شداو زندگيش پاك بود و كم داشت خاطره ي بديجز خدا نمي ترسيد از هيچ بشريخودش رفت و براي ما گذاشتعلم و ايمان ، دائمي و ابدي با تشكر از دانش آموز عزيزم حسام الدين زارعي
چهل حدیث زیبا درباره علم و دانش-1
چهل حدیث بسیار زیبا درباره ...علم و دانش... پیامبر خدا صلى الله علیه و آله و سلّم : 1- السُّؤالُ نِصفُ العِلم .پرسش نیمى از دانش است .کنزالعمّال : ۲۹۲۶۰ پیامبر خدا صلى الله علیه و آله و سلّم :2- العِلمُ خَزائنُ ومَفاتِیحُهُ السُّؤالُ ، فَاسألُوا رَحِمَکُمُ اللّهُ فإنّهُ یُؤجَرُ أربَعةٌ : السائلُ ، والمُتَکلِّمُ ، والمُستَمِعُ ، والُمحِبُّ لَهُم؛دانش گنجینه هایى اسـت و کـلـیدهاى آن پرسش است ؛ پس ، خدایتان رحمت کند ، بپرسید ، که با این کار چهار نفر اجر مى یابند : پرسشگر ، پاسخگو ، شنونده و دوستدار آنان . تحف العقول : ۴۱ منتخب میزان الحکمة : ۲۶۰ پیامبر خدا صلى الله علیه و آله و سلّم : 3- مَن تَعَلَّمَ العِلمَلِغَیرِ اللّه تَعالى فَلْیَتَبَوَّأْ مَقعَدَهُ مِن نارٍ ؛ هـر که دانـش را براى غـیر خدا بیاموزد ، جایگاهش دوزخ باشد . کنزالعمّال : ۲۹۰۳۵ منتخب میزان الحکمة : ۴۰۰ پیامبر خدا صلى الله علیه و آله و سلّم : 4- مَن طَلَبَ العِلمَ فهُوَ کالصّائمِ نَهارَهُ ، القائمِ لَیلَةُ ، وإنَّ بابا مِنَ العِلمِ یَتَعَلَّمُهُ الرَّجُلُ خَیرٌ لَهُ مِن أن یَکونَ أبو قُبَیسٍ ذَهَبا فأنفَقَهُ فی سَبیلِ اللّه ؛ هر که دانش بجوید ، مانند کسى است که روز خود را به روزه گذراند وشبش را به عبادت . اگر کسى یک بابِ علم بیاموزد ، برایش بهتر است از این که کوه ابو قبیس طلا باشد و او آن را در راه خدا انفاق کند . منیه المرید : ۱۰۰ منتخب میزان الحکمة : ۳۹۸ پیامبر خدا صلى الله علیه و آله و سلّم : 5- طالِبُ العِلمِ طالِبُ الرَّحمَةِ ،طالِبُ العِلمِ رُکنُ الإسلامِ ، ویُعطى أجرَهُ مَعَ النَّبِیّینَ ؛ جویاى دانش ، جویاى رحمت است . جوینده دانش رکن اسلام است و پاداشش با پیامبران داده مىشود. کنز العمّال : ۲۸۷۲۹ منتخب میزان الحکمة : ۳۹۸ یامبر خدا صلى الله علیه و آله و سلّم : 6- إنَّ طـالِبَ العِلمِ تَـبسُطُ لَـهُ الـمَلائکَةُ أجـنِحَتَها وتَستَغفِرُ لَهُ ؛ فـرشتگان ، بـالهاى خـود را براى جوینده دانش مى گسترانند و برایش آمرزش مىطلبند . کنز العمّال : ۲۸۷۴۵ منتخب میزان الحکمة : ۳۹۸ پیامبر خدا صلى الله علیه و آله و سلّم : 7- مَن کانَ فی طَلَبِ العِلمِ کانَتِ الجَنَّةُ فی طَلَبهِ ؛ هر که در جستجوى دانش باشد ، بهشت در جستجوى او برآید . کنزالعمّال : ۲۸۸۴۲ منتخب میزان الحکمة : ۳۹۸ امام على علیهالسلام : 8- مَن جاءَتهُ مَنِیَّتُهُ وهُوَ یَطلُبُ العِلمَ فبَینَهُ وبَینَ الأنبیاءِ دَرَجَةٌ؛ هر کس در حال طلب دانش مرگش فرا رسد ، میان او و پیامبران تنها یک درجه تفاوت باشد . مجمع البیان : ۹ / ۳۸۰ منتخب میزان ...
شعر بسیار زیبا درباره شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
شعر سلامُ الله یا زهرا…سلامُ الله یا زهرا سلامی بر حجاب تو چه دارد لحظه محشر دل ما در جواب تو؟ میان کوچه های ما پر از فریاد تو اما کسی از جان و دل آیا شنیده این خطاب تو؟ . سلام الله یا زهرا سلام ای حضرت مادر تویی که مادری کردی چنین تا لحظه آخر بلاها بر سر مادر رسید و پشت او خم شد که مادر را شکست از غم؟که دارد این چنین باور؟ . سلام الله یا زهرا سلامی بر نماز تو به زهرایی سیمایت به پنهانی راز تو دعا کن حضرت مادر که باشم محرم دردت به جز خود بر همه کردی دعا وقت نیاز تو . سلام الله یا زهرا سلامی از دل و از جان سلامی از کنار غم زکنج خانه ویران تو رفتی مادرم اما هنوز این ماجرا مانده به یاد کوچه خسته به یاد خانه احزان . سلام الله یا زهرا شهید خانه مولا تو بودی شمع این خانه تویی پروانه مولا اگر می داد اشکش را به دامان تو روزی او کنون در چاه می ریزد دل ویرانه مولا . سلام الله یا زهرا که داری درد بی پایان رگ تاریخ می جوشد ز خون و غیرت و ایمان پس از رفتن چه ها دیدی خدا صبرت دهد مادر حسن آمد جگر خون و حسینت با لب عطشان . سلام الله یا زهرا کنون بر من نگاهی کن برایم مادری کن محرم عشقم به آهی کن از این بیراهه ها سرگیجه می گیرم دراین کوچه مرا اکنون به راه مستقیم عشق راهی کن
نمونه ای از اشعار عبادنسب
پایگاه اینترنتی : دانش بینش اندیشه اطلاعات علمی،اسلامی،قرآن، حدیث و. . . با مدیریت : «علی عبادنسب» ( عبادی) نمونه ای از اشعار عبادنسب شعر : عشقِ عُشّاق حقيقت شعر : در بزرگداشت روز معلّم شعر درباره ی معلّم شعر در مدح پيامبر (ص) وامام صادق(ع) شعر :چگونگي مرگ انسان کافر ؟؟!!! شعر ای خفتگان شعر : به مناسبت عید غدیر در مدح امیر مؤمنان علي عليه السلام شعر : مرگ چیست ؟! ==================== شعر : واژهای هندیجانی از مرحوم محمّد حسن تجلّي =================== بازگشت به صفحه اصلی www.ebadnasab.com
شعر درباره بابای مدرسه
یک سال پیش آه وقتی که می شکفت گلهای مدرسه چشم انتظار بود از پشت پنجره بابای مدرسه بابای مدرسه یعنی :دعای خیر یعنی :نماز صبح یعنی کسی که ماند در خانه دلش غم های مدرسه مردی که بار ها توی کلاس ما جارو کشید ورفت از اشکهای او باغ شکوفه بود هر جای مدرسه
انتخاب هایی از شعرهای فردوسی و نظر فردوسی درباره مذهب
از فردوسی کسی کو خرد را ندارد ز پیشدلش گردد از کردهی خویش ریشتوانا بود هر که دانا بود ز دانش دل پیر برنا بوداز این پرده برتر سخنگاه نیست ز هستی مر اندیشه را راه نیست.فردوسی و مذهب ترا دانش و دین رهاند درست در رستگاری ببایدت جست وگر دل نخواهی که باشد نژند نخواهی که دایم بوی مستمند به گفتار پیغمبرت راه جوی دل از تیرگیها بدین آب شوی چه گفت آن خداوند تنزیل و وحی خداوند امر و خداوند نهی که خورشید بعد از رسولان مه نتابید بر کس ز بوبکر به عمر کرد اسلام را آشکار بیاراست گیتی چو باغ بهار پس از هر دوان بود عثمان گزین خداوند شرم و خداوند دین چهارم علی بود جفت بتول که او را به خوبی ستاید رسول که من شهر علمم علیم در ست درست این سخن قول پیغمبرست گواهی دهم کاین سخنها ز اوست تو گویی دو گوشم پرآواز اوست علی را چنین گفت و دیگر همین کزیشان قوی شد به هر گونه دین نبی آفتاب و صحابان چو ماه به هم بستهٔ یکدگر راست راه منم بندهٔ اهل بیت نبی ستایندهٔ خاک و پای وصی حکیم این جهان را چو دریا نهاد برانگیخته موج ازو تندباد چو هفتاد کشتی برو ساخته همه بادبانها برافراخته یکی پهن کشتی بسان عروس بیاراسته همچو چشم خروس محمد بدو اندرون با علی همان اهل بیت نبی و ولی خردمند کز دور دریا بدید کرانه نه پیدا و بن ناپدید بدانست کو موج خواهد زدن کس از غرق بیرون نخواهد شدن به دل گفت اگر با نبی و وصی شوم غرقه دارم دو یار وفی همانا که باشد مرا دستگیر خداوند تاج و لوا و سریر خداوند جوی می و انگبین همان چشمهٔ شیر و ماء معین اگر چشم داری به دیگر سرای به نزد نبی و علی گیر جای گرت زین بد آید گناه منست چنین است و این دین و راه منست برین زادم و هم برین بگذرم چنان دان که خاک پی حیدرم دلت گر به راه خطا مایلست ترا دشمن اندر جهان خود دلست نباشد جز از بیپدر دشمنش که یزدان به آتش بسوزد تنش هر آنکس که در جانش بغض علیست ازو زارتر در جهان زار کیست نگر تا نداری به بازی جهان نه برگردی از نیک پی همرهان همه نیکی ات باید آغاز کرد چو با نیکنامان بوی همنورد از این در سخن چند رانم همی همانا کرانش ندانم همی نژند = افسرده, پژمرده, سرگشته, خشمگینتنزیل = فرو فرستادن - نازل کردن لوا = درفش رایت علم - بیرق اختر سریر =تخت, تختپاشاهیخرد بهتر از هر چه ایزد بداد ستایش خــــرد را به از راه دادخرد رهنمای و خرد دلگشای خرد دست گیرد به هر دو سرایشعری درباره ایران از فردوسی در این خاک زرخیز ایرانزمین نبودند جز مردمی پاک دین همه دینشان مردی و داد ...
ادبیات در دبستان
تعريف جمله: به يك يا چند كلمه که معني و مفهوم كاملي را برساند جمله ميگويند. مثال: 1. كارها را با نام خدا شروع ميكنيم. 2. آمدم 3. رفتم يك جمله ممكن است به چند صورت بيان شود. 1. جمله خبري: جملهاي كه به صورت خبر بيان شود و يا خبري را به ديگران بدهد جمله خبري گويند. در پايان جمله خبري علامت نقطه(.) ميگذاريم. 2. جمله پرسشي: به جملهاي كه به صورت پرسش بيان شود و يا چيزي را از ديگران بپرسد جمله پرسشي گويند. در پايان جمله پرسشي علامت سوال (؟) ميگذاريم. مثال: آيا كلاس بهترين مكان دنياست؟ با كلمههاي: چهقدر، كدام، چگونه، كجا، چرا، چند ميتوان جمله پرسشي ساخت. 3. جمله تعجبي: جملهاي را كه به صورت تعجّب و شگفتي بيان شود و شنونده با شنيدن جمله به شگفتي و تعجّب وادار گردد جمله تعجّبي ميگويند. در پايان جمله تعجّبي علامت تعجّب(!) ميگذاريم. مثال: به به هوا چقدر دلنشين است! مثال: دبستان مولوي چه دانشآموزان فعّالي دارد! مثال: چه خوش گفت زالي به فرزند خويش چو ديدش پلنگافكن و پيلتن 4. جمله امري: جملهاي را كه به صورت امر يا دستور بيان كنيم و شنونده را وادار به انجام كاري نمايد جمله امري ميگويند: مثال: مزن بر سر ناتوان دست زور كه روزي درافتي به پايش چو مور تعريف فعل: فعل جزء اصلي جمله است كه انجام گرفتن كاري يا روي دادن حالتي را در يكي از زمانهاي (حال، گذشته، آينده) نشان ميدهد. در مثالهاي زير فعل هر يك از جملات «انجام دادن كار»را نشان ميدهد. 1. پرستوها از سفر دور و دراز خود بازگشتند. فعل انجام كار است 2. پروين چراغ را خاموش كرد. فعل انجام كار است در مثالهاي زير فعل هر يك از جملات «روي دادن حالت» را نشان ميدهد. 1. اتاق روشن است. فعل روي دادن حالت است 2. در تابستان هوا گرم است. فعل روي دادن حالت است در مثالهاي زير فعل هر يك از جملات زمان حال را نشان ميدهد. 1. تو را به استفاده از انديشه خيرانديشان و انسانهاي صالح وصيت ميكنم. فعل زمان حال را نشان ميدهد. برادرم به مسافرت ميرود. فعل زمان حال را نشان ميدهد در مثالهاي زير فعل هر يك از جملات زمان گذشته را نشان ميدهد. 1. خورشيد همه جا را روشن كرد. فعل زمان گذشته را نشان ميدهد 2. فردوسي كتاب شاهنامه را نوشت. فعل زمان گذشته را نشان ميدهد در مثالهاي زير ...