شعری دربارهی عید غدیر
دو شعر در باره غدیر خم که بر مسلمانان مبارک باشد
غدیر (شعر) غدیر از قدرت حق آشکار است علی شیر دیار این شکار است به جز شیرخدا در عرصه دین نباشد نامزدی اولی به از این چه کس مانند مولایم شناسی که حق باشد مرام او نه عاصی برای دین خدا او بر گزیده چو مانندش کسی مؤمن ندیده شب هجرت علی در بستر دین به جای آن ، پیامبر، رسته از کین همان خوابی که دام قتل چیدند سران شرک در صورش دمیدند زمان هجرت پیغمبر ما علی تنها مدافع بود و بر پا دفاعش بر تر از جن است و هم انس عبادت در اطاعت هردو هم جنس زخیبر تا حنین و بدر و خندق به تنهایی علی یل گشته بر حق به هنگام سجود و ذکر سبحان کسی همپای او نامد به میدان عدالت گستر عشق ولایت دو دستان علی شد با کفایت به هر خوبی نگاهی حق مداری علی سردسته اش با حق مداری 15/9/1388 روز عید غدیر –کابل غدیر خُم (شعر) غدیر خم چه غوغایی بپا کرد/ تمام حاجیان را رو نما کرد به یک جا آن قدیر آفرینش / پیامبر را به امری مبتلا کرد که اعلام امامت را به خُم کن/ پیمبر جمله یاران را صدا کرد جهازی از شترها را به پا کرد / علی را کُنتُ مولایی ندا کرد ز یاران بعض شان مسرور گشته/ و بعضی رنگ رخساره سیا کرد حسادت روی ایمان شان نشسته / که تاریکی، ره از نورش جدا کرد بشد بانگ مخالف، های و هویی / رسول الله، علی از دل دعا کرد خدایا! یاری اش کن ناصرانه / به دشمن های او نفرین به جا کرد همه رفتند و خُم بر جای مانده / غبار غم در آن وادی چها کرد همه ره را به منزل بر نموده / پیمبر بر مدینه ره سوا کرد گذشت و تا رسول الله بگذشت / مدینه در غم احمد جفا کرد علی در بند غسل و دفن احمد / صحابه از علی ره را جدا کرد سفارش های احمد گرد بگرفت / هوای نفس ما بلوا بپا کرد بشد اسلام او هفتاد فرقه / همه برکفر، همدیگر چها کرد عجب دینی از او کردار کرده / خدا با این همه رحمی به ما کرد نصرت الله جمالی قم 3/9/1389 یک روز مانده به عیدغدیر
عید غدیر عید ولایت و امامت
۱۸ ذیحجه ، عید سعید غدیرخم بر شما مبارک باد ........ عید سعید غدیر بر همه مسلمانان جهان مبارک باد ........ عید سعید غدیر بر امام زمان (عج) و رهبر معظم انقلاب مبارک باد ....... عقد اخوت در روز عید سعید غدیرخم اگر در باغ جنت ره دهندم به گردن با تو من عهدی ببندم مگر اول که یارم از در آید وگر نه یک قدم وارد نگردم اگر گفتید چه نکته جالبی در این شعر هست؟ غدیر،عید ولایت است امام راحلِ بزرگوارِ ما، بزرگترین حق را از این ناحیه به گردن امّت اسلامى دارد كه آحاد مردم را به مسؤولیت خودشان كه دخالت در امر حكومت است، متنبّه و واقف كرد. از این روست كه در نظام اسلامى، هر كس متدیّن به عقیده و شریعت اسلامى باشد، در امر حكومت داراى مسؤولیت است. هیچ كس نمىتواند خود را از موضوع حكومت كنار بكشد. هیچ كس نمىتواند بگوید: «كارى انجام مىگیرد؛ به من چه!؟» در موضوع حكومت و مسائل سیاسى و مسائل عمومى جامعه در نظام اسلامى، «به من چه» نداریم! مردم بركنار نیستند. بزرگترین مظهر دخالت مردم در امور حكومت، غدیر است. خودِ غدیر این را به ما آموخت و لذاست كه عید غدیر، عید ولایت است، عید سیاست است، عید دخالت مردم در امر حكومت است، عید آحاد ملت و امّت اسلامى است. این عید، مخصوص شیعه هم نیست. جا دارد و حق آن است كه همه امّت اسلامى، این روز را براى خودشان عید بدانند. غدیر، عید امیرالمؤمنین علیه الصّلاة والسّلام هم هست و شیعیان آن حضرت، به طور ویژه از این عید استفاده مىكنند. بیانات مقام معظم رهبرى در دیدار كارگزاران نظام، به مناسبت «عید غدیر» 18/2/1375 ------------------------------------------------ اشعار و مطالب دیگر در مورد حضرت علی (ع) وعید غدیر
اشعار و احادیث در مورد حضرت علی(ع) و واقعۀ غدیر خم
ضمن تبریک عید غدیر به همۀ شیعیان و مسلمانان جهان به مناسبت این عید بزرگ در ذیل اشعاری از شاعران بزرگ ایران و نیز مقالاتی در مورد حضرت علی (ع) و غدیر ذکر میشود: جهت دسترسی به هر یک از موضوعات ذیل بر روی آنها کلیک نمائید : اشعاری از حافظ دربارۀ حضرت علی (ع) - اشعاری از فیض کاشانی دربارۀ حضرت علی (ع) - شعری از محتشم کاشانی در وصف حضرت علی (ع) شعری از شهریار در وصف حضرت علی (ع) - اشعاری از کسایی و سعدی در مدح حضرت علی (ع) - اشعار عطار نیشابوری در وصف حضرت علی (ع)-قسمت دوم- اشعار عطار نیشابوری در وصف حضرت علی (ع)قسمت اول ) اشعاری از مثنوی معنوی مولانا درباره حضرت علی(ع)-قسمت اول اشعاری از مولوی درباره حضرت علی(ع)-قسمت دوم - مقالات : غدير خم : شرح واقعهغديرخم www.ghadirekhom.com
باز هم چند شعر زیبا در باره امام رضا(ع)
ضامن آهو افسانه شعبان نژادکاش من یک بچه آهو می شدممی دویدم روز و شب در دشتهاتوی کوه و دشت و صحرا روز و شبمی دویدم تا که می دیدم تو را کاش روزی می نشستی پیش من می کشیدی دست خود را بر سرمشاد می کردی مرا با خنده اتدوست بودی با من و با خواهرمچونکه روزی مادر م می گفت تو دوست با یک بچه آهو بوده ایخوش به حال بچه آهویی که تو توی صحرا ضامن او بوده ایپس بیا من بچه آهو می شوم بچه آهویی که تنها مانده استبچه آهویی که تنها و غریبدر میان دشت و صحرا مانده استروز و شب در انتظارم پس بیادوست شو با من مرا هم ناز کنبند غم را از دو پای کوچکمبا دو دست مهربانت باز کن سید سعید هاشمیصحن حرم از نسیم پر بوداز پرپر یا کریم پر بودخورشید دوباره بوسه می زدبر چهره مهربان گنبدگنبد پر از آفاتاب می شدآهسته غم من آب می شدرفتم طرف ضریح او بازتا پر شوم از هوای پروازاطراف ضریح گریه ها بوددلهای شکسته و دعا بوددلها همه زیر بارش اشکمانند کبوتری رها بودعطر گل یاس در دل من عطر صلوات در فضا بود کوچه های خراسان قیصر امین پورچشمه های خروشان تو را می شناسندموجهای پریشان تو را می شناسندپرسش تشنگی را تو آبی، جوابیریگهای بیابان تو را می شناسندنام تو رخصت رویش است و طراوتزین سبب برگ و باران تو را می شناسنداز نشابور بر موجی از «لا» گذشتیای که امواج طوفان تو را می شناسنداینک ای خوب فصل غریبی سر آمدچون تمام غریبان تو را می شناسندکاش من هم عبور تو را دیده بودمکوچه های خراسان تو را می شناسند حرم دوباره یک غروب دلنشین دوباره یک صدا،صدای سبزدوباره می پرد کبوتریبه دور گنبد حرمدوباره چشمهای من پر از نگاه کاشی و ستاره می شودکنار حوضدوباره ذهن من پر از صدای بالهای یک فرشته می شودنگاه کن!من آن کبوترمبه دور گنبد طلایی اشچه عاشقانه می پرم موسیقی غریبی حمید هنرجوروی این گنبد طلا و قشنگ خانه ای دارم از شکوفه و نورخانه پاک و روشنی دارمزیر باران دانه های بلورزیر این گنبد طلایی هستصحن مردی که ضامن آهوستآه، گوش تمام مردم شهرپر موسیقی غریبی اوستدوست من! بگو که تا حالاچند دفعه به مشهد آمده ای؟اشکی از چشم خسته ریخته ای؟بوسه ای بر ضریح او زده ای؟تا بیایی دوباره می شنویعطر پاک گلاب، از هر سومی چکد قطره اشکی از چشمتباز با یاد ضامن آهودر هوا بوی بال پیچیدهدر زمین، عطر غنچه های دعاشهر مشهد همیشه لبریز استاز صمیمیت امام رضاروز و شب، کار من فقط این است:حرف او، با پرنده ها گفتنپر زدن در نگاه گنبد نورزیر لب یا رضا رضا گفتن بالهایم پر از نوازش اوستچون شب و روز بر سر حرممراستی خوش به حال من، آریبچه ها، من کبوتر حرمم ... بوی زیارت مهری ماهوتی دور سقاخانه می گردد نسیم ...
گلچین اشعار زیبا در باره امام حسین (ع)
*** سرش به نیزه به گل های چیده می ماند به فجر از افق خون دمیده می ماندیگانه بانوی پرچم به دوش عاشورابه نخل سبز ز ماتم تکیده می ماندمیان خیمه ی آتش گرفته، طفل دلمبه آهویی که ز مردم رمیده می ماندشب است گوش یتیمان ز ضربت سیلیبه لاله های ز حنجر دریده می ماندرقیه طفل سه ساله که حوری حرم استبه آن که رنج نود ساله دیده می ماندامام صادق حق پشت ناقه ی عریانبه زیر یوغ چو ماه خمیده می ماندشوم فدای شهیدی که در کنار فراتبه آفتاب به خون آرمیده می ماندهلال یک شبه ی من، ز چیست خونینی؟نگاه تو به دل داغ دیده می ماندحکایت احد و اشک چشم خونینشبه اختران ز گردون چکیده می ماند این شعر بسیار زیبا از شاعر دلسوخته اهل بیت آقای احد ده بزرگی می باشد . *** باز هم شعر دیگری از استاد احد ده بزرگی گل خوش رنگ و بوی من حسین است بهشت آرزوی من حسین است مزن دم پیش من از لاله رویان که یار لاله روی من حسین است من آن مداح مست سینه چاکم که ممدوح نکوی من حسین است همه در گفتگوی این و آنند ولیکن گفتگوی من حسین است سخن بی پرده می گویم زمستی می و جام و سبوی من حسین است چو مرغ حق که از حق میزند دم طنین های و هوی من حسین است از آن بر تربتش سایم جبین را که عز و آبروی من حسین است احد گوئی از آن باشد شعارم که پیر و نکته گوی من حسین است *** باز طوفانی شده دریای دل موج سر بر ساحل غم میزندباز هم خورشید رنگ خون گرفتبر زمین نقشی ز ماتم میزندباز جام دیده ها لبریز شد باز زخم سینه ها سر باز کرددر میان ناله و اندوه و اشکحنجرم فریادها آغاز کردمی نویسم شرح این غم نامه راداستان مشک و اشک و تیر رامی نویسم از سری کز عشق دوستکرد حیران تیغه شمشیر راگوئیا با آن همه بیگانگیآب هم با تشنگان بیگانه بوددر میان آن همه نامردمیاشک آب و دیده ها پیمانه بودتیغ ناپاکان برآمد از نیامخون پاکی دشت را سیراب کردخون خورشید است بر روی زمینکآسمان تشنه را سیراب کردمی شود خورشید را انکار کرد؟زیر سم اسبها در خاک کرد؟می شود آیا که نقش عشق رااز درون سینه هامان پاک کرد؟گر نشان عشق را گم کرده ایمدر میان آتش آن خیمه هاستگر به دنبال حقیقت میرویمحق همینجا حق به روی نیزه هاستگریه ها بر حال خود باید کنیماو که خندان رفت چون آزاد شدما سکوت مرگباری کرده ایم ....او برای قرنها فریاد شدبازهم در ماتم روی حسینباز هم در سوگ آن آلاله ایمیادتان باشد حیات عشق را وامدار خون سرخ لاله ایم *** تا شعلة هجران تو خاموش کنم بر آتش دل ز صبر، سرپوش کنمبسيار بکوشيدم و، نتوانستم يک لحظه غم تو را فراموش کنماي کاش، دمي دهد امانم اين اشک تا نقش تو را به ديده منقوش کنمآخر چه شود، شبي به خوابم آئي تا جام محبت تو را ...
12بهمن سالروز ورود امام خمینی(ره) - دهه فجر
۱۲ بهمن ۵۷ یک روز به یاد ماندنی برای مردم ایران یادش گرامی کسی که ماه شب تار بی قراران شد انیس جان و شفابخش قلب یاران شد نفوذ چشم و کلامش به جان اثر می کرد همان که دلبر و دلدار رهسپاران شد نه قلب پیر و جوان پر شد از محبت او صمیم قلب مصفای نو نهالان شد به سردی دی و بهمن که ناله یخ میزد صفای آمدنش گرمی بهـاران شد وجود مردم ایران ز دوریش غمناک حبیب اهل دل و پیر این جماران شد در آن زمان که ستم پرده سیاهی بود امید بخش قلوب امید واران شد چنان که روز ورودش بهشت زهرا رفت گل همیشه بهاری به لاله زاران شد خوشا صفای زمانی که ماه بهمن بود تو آمدی و دل انقلاب خندان شد «حمید» اگر چه نبودی به دیدنت لایق ولی به غمزه چشمت ز جان نثاران شد شعر: حمیدرضا فاطمی - 12 بهمن 1385 همه مطالب مرتبط با موضوع امام خمینی (ره) و دهه فجر
اشعاری زیبا در مدح امام رضا (ع)
واسه اون گنبد زرین پشت كوههای خراسون مرقد پاكتو دیدنواسه او صحن مطهر تو غروب كنار ایوونواسه كفترای معصوم كه تو آسمون میگردنواسه آدمای مغموم كه میان، دخیل میبندنواسه اون هوای تازه كه پر از عطر گلابهاگه دستم به ضریحت برسه واسم یه خوابهواسه اون حوض قشنگی كه پر از آب زلالهواسه سنگ فرشای ایوون كه برام خواب و خیالهدل من تنگه میدونی كاشكی قابلم بدونیچقدر آرزو دارم لب حوض وضو بگیرمیا كه از تربت پاكت مثل یاسا بو بگیرمواسه اون اوج شكفتن توی عالم زیارتواسه اون لحظه كه آدم میرسه به بینهایتواسه اون كفشا كه مردم روی پله در میارنواسه اون شمعی كه روشن توی صحن تو میزارنواسه اون ساحت پاكی كه درش همیشه بازهواسه دستای نیازی كه به سوی تو درازهدل من تنگه میدونی كاشكی قابلم بدونیهیچ كسی نومید و ناكام نمیره از آستانتتو پر از لطف و شفایی واسه درد دوستانتمثل مرهم تو میمونی واسه آدمای دربندتو امیدی كه میشینه توی قلب یه نیازمندتو صدام كن، تو صدام كن، زائر كوی تو باشم یا برای كفترات من، سر ظهر دونه بپاشممن یه قاصر یه خطاكار لحظه خوب مناجاتمیدونم كه هیچ نیازی به زیارتم نداریاما من غرق نیازم اما تو بزرگواریواسه تو حرم نشستن واسه لحظهی رسیدندل من تنگ میدونی كاشكی قابلم بدونی بارش مهر خـسـته، افـتـاده ز پا، آمده زانو میزد مـشـکلى داشت به آقاى خودش رو میزد میچکید از سر و رویش عرق شرم به خاک مـشـتهـا واشده و پنجه به گیسو میزد دامـنـى داشـت پر از خاطره تیره و تلخ دسـت در دامـن آن ضـامـن آهو میزد همنوا با در و دیوار در آن عصمت محض کـفـتـرى بـر سر ذوق آمده قوقو میزد پـاک میشـد دلـش از غصه ناپاکىها خـادمی داشت در این فاصله جارو میزد فـرصـتى بود و درنگى و بجا مانده هنوز شـعـله اى شعر که در آینه سوسو میزد علیرضا کاشی پورمحمدی تقدیم به مسافر نیشابور ای چشمه ی بیکرانه ی نور از چشم تو جاودانه مسحور از قدر تو مست لوح محفوظ از شان تو پر کتاب مسطور ای کودک جان ز گاهواره دلباخته ی تو تا لب گور جان ریخته در مسیر سبزت از کوفه و بصره تا نشابور موج نفست گذشته از چین آتش زده در فغان فغفور ای غمزه ی تابناک خورشید در گستره ی سواحل دور لبخند بزن در انتظاریم یک سینه پراز ستاره داریم خم گشته ی تو هر ...
سلام ضامن آهو- شعر امام رضا (ع)
همیشه از حرمت، بوی سیب می آیدصدای بال ملائک، عجیب می آید!سلام! ضامن آهو، دل شکسته منبه پای بوس نگاهت، غریب می آیدنگاه زخمیِ تو، تا بقیع بارانی استمگر ز سمت مدینه، طبیب می آید؟!..به پای در دلت، ای غریبه تنهاعلی(ع) ز سمت نجف، عنقریب می آیدطلای گنبد تو، وعده گاه کفترهاست.کبوتر دل من، بی شکیب می آیدبرات گشته به قلبم مُراد خواهی دادچرا که ناله «امّن یُجیب» می آید."خدیجه پنجی" منبع:.askdin.com
تحقیق شناخت انواع چوب و کار با چوب
تحقیق شناخت انواع چوب و کار با چوبمقدمه کار روی چوب یکی از حرفههای کهن و زیبای ایرانی است که زیر مجموعههایی همچون منبتکاری، “درسازی”، “معرقکاری”، “فرنگیسازی” (ساختن مبل و صندلی) و “خاتمکاری” دارد. خیلیها معتقدند در بین حرفههای هنری کار با چوب،خاتمکاری از همه زیباتر و باارزشتر است. هنر خاتمکاری در دوره صفویه رواج پیدا کرد و در دوره قاجار به نهایت کمال خود رسید. خوشبختانه این هنر در طول زمان به دلیل کاربرد داشتن در زندگی روزمره مردم از بین نرفت و امروزه در خانه بسیاری از ایرانیها حضور دارد. اما منوتوی ایرانی چقدر درباره این هنر ارزشمند کاربردی-که نمونههایش در خانههایمان هست و به مناسبتهای مختلف به دوستان و آشنایان هدیهشان میدهیم- میدانیم؟ سبد خرید این شماره اطلاعاتی درباره هنر خاتمکاری به شما میدهد که میتوانید بر اساس آن آگاهانهتر به سراغش بروید…. خاتمکاری یعنی چه؟ «خاتمکاری» هنری است برای تزئین جعبه، صندوق، قاب عکس، سازهای سنتی و سایر اشیا. به زبان سادهتر خاتمکاری یعنی هنر چیدن چوب، فلز و استخوان(امروزه پلاستیک) در کنار هم و ایجاد نقوش زیبا و گاه شگفتانگیز. بعضیها فکر میکنند خاتمکارها، تکههای چوب و فلز و پلاستیک را دانه دانه- آن هم در اندازههای چنددهم میلیمتری- در کنار هم میچسبانند و اینطوری مثلا یک جعبه کوچک طلا میسازند اما این تصور غلط است. در واقع مراحل ساخت یک اثر خاتمکاری به شرح زیر است: خاتمکارها ابتدا مواد خام مورد نیاز را آماده میکنند؛ اول از همه ابزارآلات و چسب چوب و سریش، بعد چوب درخت عناب که قرمزرنگ است، چوب درخت نارنج که رنگش زرد روشن است، همچنین چوب «بقم» و «ساج» که قهوهای رنگ است. البته هنرمندان خاتمکار که خودشان یک پا کیمیاگرند، با استفاده از محلولهای عجیب و غریب طی چند مرحله، بخشی از چوبها را که قهوهای کمرنگ هستند، به رنگهای سبز، سیاه، نارنجی و… تبدیل میکنند. اینکه مینویسم آماده میکنند یعنی که چوبها را به اندازههایی با قطر ۵/۲ تا ۵/۵میلیمتر و ارتفاع ۷ تا ۱۰سانتیمتر برش میزنند و درمیآورند. بعد از آن مفتولهای باریک فلزی را که عموما برنجی است و در موارد خیلی معدود نقره، به قطعاتی با ارتفاع ۷ تا ۱۰ سانتیمتر تبدیل میکنند. در گذشته از استخوان یا عاج فیل برای قسمتهای سفید کار استفاده میکردهاند که امروزه به دلیل صرفه اقتصادی، از پلاستیکهای سفید که به نوارهای بسیار باریکی تبدیل شده، استفاده میکنند. در مرحله بعد، خاتمکار شروع به کنار هم چیدن آن قطعات باریک و نازکشده ...
سجع و انواع آن
سجع و انواع آن سجع یکسانی دو واژه در یک عبارت ؛ از نظر واج یا واجهای پایانی، وزن یا هر دوی آنهاست. آرایه سجع در کلامی دیده میشود که حداقل دو جمله باشد و بیشتر در نثر بکار میرود؛ زیرا سجعها باید در پایان دو جمله بیایند و آهنگ دو جمله را به یکدیگر نزدیک سازند تا آرایه سجع نامیده شوند؛ از این جهت سجع مانند قافیه است که در پایان مصراعها یا بیتهای شعر آورده میشود. اگر سجعها در یک جمله در کنار یکدیگر به کار برده شوند، «تضمین مزدوج» نامیده میشود. نثر و شعری که در آن آرایه سجع به کار رود، «مسجع» نامیده میشوند. سجع در شعر سجعی که در شعر به کار رود، قافیه میانی یا قافیه درونی نامیده میشود. در قافیه میانی، شاعر هر بیت را به چهار بخش تقسیم کرده و در پایان سه بخش از آن واژههایی را آوردهاست که با هم سجع متوازی یا مطرف دارند؛ این روش رایجترین شیوه کاربرد سجع در شعر است. هر گاه هر مصراع به دو جمله بخش شده باشد، در هر مصراع، کلمههای جمله اول با قرینه خود در جمله دوم هموزن باشند، و سجع متوازن ایجاد کنند، رویارویی سجعهای متوازن، آرایه موازنه را پدید میآورد که میتواند موسیقی لفظی ایجاد کند. موازنهای که تمام سجعهای آن متوازی باشد، «ترصیع» نامیده میشود. این آرایهها در شعر شاعرانی چون مسعود سعد، جمالالدین عبدالرزاق، سعدی، مولوی، حافظ و سنایی وجود دارد. سجع در ادبیات عربی در عربستان پیش از اسلام، کاهنانی که مردم در دشمنیها و اختلافات به آنها رجوع میکردند، فرمانها و یاری خواستنهای خود را به سجع ادا مینمودند، بنابراین در صدر اسلام، سجع گفتن را نهی کردند. از سوی دیگر، قرآن شیوهای نزدیک به سجع داشت؛ و پیشوایان اهل رده از این شیوه برای مسائل عادی استفاده مینمودند. تنها اثر برجای مانده از سجع عربی در صدر اسلام، نهجالبلاغه است که در آن سخنان، خطبهها و نامههای منسوب به علی بن ابی طالب آورده شدهاست. سجع در ادبیات فارسی در ادب پارسی، نثر مسجع با آثار خواجه عبدالله انصاری آغاز شد. در طبقاتالصوفیه، نثر کتاب در برخی بخشها، مسجع است. سجعهای خواجه عبدالله را تقلیدی از ترانههای هشتهجایی و قافیهدار دوره ساسانی دانستهاند. در ادب فارسی، نثر مسجع با تصنیف کتاب گلستان سعدی به اوج خود رسید. پس از آن نثرهای مسجع به تقلید از سعدی ایجاد شدند. از آن جمله جامی در تصنیف بهارستان از سعدی تقلید کرد، با این تفاوت که سخن جامی متمایل به سادگی و روانی بود. قائم مقام فراهانی در منشأت، نامهها و مکتوبات خود را گرد آورد و سبک جدیدی در نویسندگی نثر مسجع پدید آورد. مقامات حمیدی ...