شعرکوتاه
شعرکوتاه
ديدي فرهاد را بردن / به آنجا که عاشقان مردندديدي شيرين را بردن / به آنجا که معشوق را کشتند اي کاش بس رويا نبود / عاشق فداي معشوق شده بود فرياد فرهاد دله عاشقان را شکست / اشک فرهاد قلب دنيارا شکستفرهاد کوه کان دگر شکست / فرهاد حال خود شکسته استمعشوق عاشق را گذاشت رفت / شيرين فرهاد را بي شيرين گذاشتفرهاد هنوزم با شيرينش هست / فرهاد هنوزم عاشق شيرينش هست اي کاش شيرينه فرهاد خاطره نبود /اي کاش شيرينه فرهاد بس يک رويا نبود فرهاد زندست با شيرينش / فرهاد زندست با پري ذهنش زندگی زيباست زشتی های آن تقصير ماستدر مسيرش هرچه نازيباست آن تدبير ماستزندگي آب رواني است روان ميگذردآنچه تقدير من و توست همان می گذرد فکر مي کرديم عاشقی هم بچگيست ... اما حيف اين تازه اول يک زندگيستزندگی چيزيست شبيه يک حباب ... عشق آباديه زيبايی در سرابفاصله با آرزو های ما چه کرد ... کاش می شد در عاشقی هم توبه کرد !!! اگه يك روز فكر كردي نبودن يه كسي بهتر از بودنش چشمات و ببند و اون لحظه اي كه اون كنارت نباشه و به خاطر بيار اگه چشمات خيس شد بدون داري به خودت دروغ ميگي و هنوز دوستش داريویلیام شکسپیر میگه : زمانی که فکر می کنی تو 7 تا آسمون 1 ستاره هم نداری یکی یه گوشه دنیا هست که واسه دیدنت لحظه شماری می کنه... .پازل دل یکی رو بهم ریختن هنر نیست ..... هر وقت با تیکه های شکسته ی دل یک نفر یک پازل دل جدید براش ساختی هنر کردیهيچكس تنهاييم را حس نكرد لحظه ويرانيم را حس نكرد در تمام لحظه هايم هيچكس وسعت حيرانيم را حس نكرد (( بي كس و تنهاييم را حس نكرد)) آنكه سامان غزل هايم از اوست بي سر و سامانيم را حس نكرد.
مولانا
بر من در وصل بسته می دارد دوست / دل را به عنا شکسته می دارد دوست زین پس من و دلشکستگی بر در او / چون دوست دل شکسته می دارد دوست با تشکر از جناب محمدرضا رائی برای فرستادن این رباعی آدرس سایت : http://www.azhardarisokhan.com/
شعرکوتاه
عصرخاموش غم انگیزی استدرملال آگین اتاق خویشخسته تربرگشته ازرنگین دیروزخیال وخواببازباخودِ...بازدرخود...باز...پاسخ من حرف اندوه استدرهوای لحظه ها پرمیزندسنگینی این حرف:((هرکه بامن زیست بامن نیست.اوکه بی من بودودرمن بود بامن زیست))
اشعار شهادت حضرت فاطمه معصومه(س)
اشعار شهادت حضرت فاطمه معصومه(س) - مهدی نظری برای بار غمت سوگوار باید شد تمام عمر از این غصه زار باید شد برای خضرشدن در کنارصحن تو با غلام و نوکر تو همجوار باید شد نوشته اند برای زیارت زهرا بسوی مرقد تو رهسپار باید شد برای مثل سلیمان شدن فقط بی بی به روی فرش حریمت سوار باید شد برای اینکه امام رضا مرا بخرد ز داغ روضه ات ابر بهار باید شد ندیدی آخر کاری برادر خود را از این مصیبت تو غصه دار باید شد نوشته اند: کریمه، به مصحف نامت به شوق دانه رسیدم دوباره بربامت تو آمدی و همه آمدند دیدن تو بهار شد همه جا با تب رسیدن تو شبیه خیمه و گودال کربلا که نبود کریمه،پشت امام رضا دویدن تو اگرچه از نفس افتادی و شدی پرپر ولی نبود چو زینب نفس بریدن تو تو آمدی و در این شهر دلسپرده کسی به تازیانه نیامد برای چیدن تو تو را نبرد کسی بر دهانه بازار فقط فراق شده علت خمیدن تو عنان ناقه ی تو دست محرمان بود و نیامدند برای اسیر دیدن تو ولی زسینه ی زینب زبانه بالا رفت به هرکجا که رسید تازیانه بالا رفت سه ساله دخترکی زیر دست و پا افتاد به روی گونه ی این تک ستاره جا افتاد هزار مرتبه جای همه کتک زدنش هزار مرتبه از ناقه بی هوا افتاد به تازیانه کتک خورد و پاشد از جایش ولی دو مرتبه با ضربه های پا افتاد زمین که خورد سه ساله کنار او عمه به یاد صحنه گودال کربلا افتاد کنار دیده درخون نشسته اش صد بار سر عموی رشیدش ز نیزه ها افتاد شبی که گم شد و آن زجر رفت دنبالش به روی ناقه روان بود و بی صدا افتاد ولی به عمه پر از بوی فاطمه برگشت به سوی قافله زخمی تراز همه برگشت مهدی نظری ************************ اشعار شهادت حضرت فاطمه معصومه(س) - وحید قاسمی چشم انتظار در سرد سیر شهر دل، روح بهاری در شوره زار سینه ی من چشمه ساری میخواهی امشب بر کویر دیده گانم با روضه هایت باغی از شبنم بکاری سهم تو از ارث پدر، خونجگر بود از کودکی در ماتم او سوگواری منزل به منزل در پی دلدار رفتی در دشت های عاشقی محمل سواری داغ عزیزانت بلای جانتان شد تو زخمی تیغ جفای روزگاری تا مقصدت مشهد، دگر راهی نمانده ای کاش می شد اندکی طاقت بیاری می سوختی از آتش تب، بین بستر دلخسته راضی به رضای کردگاری باید بیاید دلبرت، باید بیاید در آخرین ساعات هم امید واری چشمان اشک آلوده ات را تا دم مرگ یک لحظه هم از درب حجره بر نداری نام رضا از روی لب هایت نیفتد با اینکه رو به قبله و در احتضاری تو یادگار دلبرت را مثل زینب با گریه روی سینه ی خود می فشاری دیگر مخور غم، چون سرت را ای کریمه بر دامن زهرای اطهر می ...
شعرکوتاه
شعرکوتاهبگو هر آنچه دلت خواست را به حضرت عشقچرا که سنگ صبور است و محرم راز استولي بدان که شکار عقاب خواهد شدکبوتري که زيادي بلند پرواز است.
شعر عاشقانه شعر کوتاه عاشقانه
به نام خدا ازم پرسيد منو بيشتر دوست داري يا زندگيتو * خوب منم راستشو گفتم و گفتم زندگيمو * نپرسيد چرا ! گريه کردو رفت * اما نمي دونست که زندگيم اون .................. هفت شهر عشقشهر اول : نگاه و دلربايي شهر دوم : ديدار و آشناييشهر سوم : روزهاي شيرين و طلاييشهر چهارم : بهانه، فکر ،جداييشهر پنجم : بي وفايي و بی خیالی شهر ششم : دوري و بي اعتناييشهر هفتم : اشک،آه،تنهايي ................شعرکوتاه عاشقانه پیامک عشقی
چند اس ام اس يا شعر كوتاه به مناسبت هفته دفاع مقدس تقديم به شهداي دفاع مقدس
در سجده ز اشك خاك را گل كردي گل را تو ز نور خود، همه دل كردي آن تركش بي رحم چه در گوش تو گفت كان سان تو ز عشق رقص بسمل كردي در حسرت آسمان و بالم مي سوخت با ياد تو بودم و خيالم مي سوخت من خسته ميان خاك ها جا ماندم اي كاش كمي دلت به حالم مي سوخت وقتي كه زمين از آسمان ياري شد با دست شهيد نوبت بيداري شد اين شهر چو نار و ما چو هيزم بوديم تو آمدي و عطر بهشت جاري شد چه مي فهميم شهادت چيست مردم؟ شهيد و همنشينش كيست مردم؟(1) تمام جستجومان حاصلش بود: شهادت اتفاقي نيست مردم شعارت بود پیروزی یا شهادت و هر دو شد نصیبت با کرامت در این جنگ دوباره، سينه تنگ است کمی یادم بده زان استقامت بايد كه ز هر وسوسه آزاد شوي از بت شكني به راه او شاد شوي بايد كه دلت فقط پي او باشد تا چون شهدا به آن مكان ياد شوي اي زنده گشته با شهادت و جاويد نام تو اين انقلاب و حفظ ولايت پيام تو(2) آنان كه خائنند به راهت چه غافلند ثبت است است بر جريده ي عالم دوام تو