شعري در وصف دوست

  • شعري در وصف چت

    شدم با چت اسیر و مبتلایش / شبا پیغام می دادم از برایش به من می گفت هیجده ساله هستم / تو اسمت را بگو، من هاله هستم بگفتم اسم من هم هست فرهاد / ز دست عاشقی صد داد و بیداد بگفت هاله ز موهای کمندش / کمان ِابرو و قد بلندش بگفت چشمان من خیلی فریباست / ز صورت هم نگو البته زیباست ندیده عاشق زارش شدم من / اسیرش گشته بیمارش شدم من ز بس هرشب به او چت می نمودم / به او من کم کم عادت می نمودم در او دیدم تمام آرزوهام / که باشد همسر و امید فردام برای دیدنش بی تاب بودم / زفکرش بی خور و بی خواب بودم به خود گفتم که وقت آن رسیده / که بینم چهره ی آن نور دیده به او گفتم که قصدم دیدن توست / زمان دیدن و بوییدن توست ز رویارویی ام او طفره می رفت / هراسان بود او از دیدنم سخت خلاصه راضی اش کردم به اجبار / گرفتم روز بعدش وقت دیدار رسید از راه، وقت و روز موعود / زدم از خانه بیرون اندکی زود چو دیدم چهره اش قلبم فرو ریخت / توگویی اژدهایی بر من آویخت به جای هاله ی ناز و فریبا / بدیدم زشت رویی بود آنجا ندیدم من اثر از قد رعنا / کمان ِابرو و چشم فریبا مسن تر بود او از مادر من / بشد صد خاک عالم بر سر من ز ترس و وحشتم از هوش رفتم / از آن ماتم کده مدهوش رفتم به خود چون آمدم، دیدم که او نیست / دگر آن هاله ی بی چشم و رو نیست به خود لعنت فرستادم که دیگر / نیابم با چت از بهر خود همسر بگفتم سرگذشتم را به «جاوید» / به شعر آورد او هم آنچه بشنید که تا گیرند از آن درس عبرت / سرانجامی ندارد قصّه ی چت



  • جملات و اشعار بزرگان در مورد دوست و دوستي به ترتيب حروف الفبا

    آ «آری آغاز دوست داشتن است// گرچه پایان راه ناپیداست// من به پایان دگر نیندیشم// که همین دوست داشتن زیباست» فروغ فرخزاد«آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است// با دوستان مروت، با دشمنان مدارا» حافظ«آنان که دوستی و محبت را به‌زندگی خود راه نمی‌دهند،به‌آن ماند که طلوع خورشید را مانع شوند.» سیسرو«آنچه مردم، دوستی می‌خوانند چیزی غیر از نفع شخصی نیست، دوستی خودپرستی انسان است که می‌خواهد از دیگران به عنوان دوستی متمتع گردد.» فرانسوا لارشفوکو«آن کس که در هرجا دوستانی دارد، همه جا را دوست‌داشتنی می‌یابد.» ضرب‌المثل چینی الف «از بس که مهر دوست به دل جا گرفته است// جایی برای کینهٔ دشمن نمانده است» اظهری کرمانی«از جان طمع‌بریدن آسان بود ولیکن// از دوستان جانی مشکل توان بریدن» حافظ«از جهان گرچه بوستان خوشتر// بوستان هم به دوستان خوشتر» مکتبی شیرازی«از خویشاوندان به‌راحتی می‌توان برید، اما رشته دوستی را هرگز.» سیسرو«از سلامتی خود مواظبت می‌کنیم، برای روز مبادا پول ذخیره می‌کنیم، سقف خانه را تعمیر می‌کنیم و لباس کافی می‌پوشیم، ولی کیست که در بند آن باشد که بهترین دارایی یعنی دوست را به صورتی عاقلانه برای خود فراهم کند؟» رالف والدو امرسن

  • شعري در وصف همسر

    من گرفتم تو نگیرشدم اي دوست به دام زن اسيرمن گرفتم تو نگير

  • شعري در وصف خدا «قيصر امين پور»

    شعري در وصف خدا «قيصر امين پور»

    پیش از اینها فكر می كردم خدا خانه ای دارد كنار ابرها مثل قصر پادشاه قصه ها خشتی از الماس خشتی از طلا پایه های برجش از عاج و بلور بر سر تختی نشسته با غرور ماه برق كوچكی از تاج او هر ستاره، پولكی از تاج او اطلس پیراهن او، آسمان نقش روی دامن او، كهكشان رعد وبرق شب، طنین خنده اش سیل و طوفان، نعره توفنده اش دكمه ی پیراهن او، آفتاب برق تیغ خنجر او ماهتاب هیچ كس از جای او آگاه نیست هیچ كس را در حضورش راه نیست پیش از اینها خاطرم دلگیر بود از خدا در ذهنم این تصویر بود آن خدا بی رحم بود و خشمگین خانه اش در آسمان، دور از زمین بود، اما در میان ما نبود مهربان و ساده و زیبا نبود در دل او دوستی جایی نداشت مهربانی هیچ معنایی نداشت هر چه می پرسیدم، از خود، از خدا از زمین، از آسمان، از ابرها زود می گفتند: این كار خداست پرس وجو از كار او كاری خطاست هرچه می پرسی، جوابش آتش است آب اگر خوردی، عذابش آتش است تا ببندی چشم، كورت می كند تا شدی نزدیك، دورت می كند كج گشودی دست، سنگت می كند كج نهادی پای، لنگت می كند با همین قصه، دلم مشغول بود خوابهایم، خواب دیو و غول بود خواب می دیدم كه غرق آتشم در دهان اژدهای سركشم در دهان اژدهای خشمگین بر سرم باران گرز آتشین محو می شد نعره هایم، بی صدا در طنین خنده ی خشم خدا ... نیت من، در نماز و در دعا ترس بود و وحشت از خشم خدا هر چه می كردم، همه از ترس بود مثل از بر كردن یك درس بود مثل تمرین حساب و هندسه مثل تنبیه مدیر مدرسه تلخ، مثل خنده ای بی حوصله سخت، مثل حل صدها مسئله مثل تكلیف ریاضی سخت بود مثل صرف فعل ماضی سخت بود ... تا كه یك شب دست در دست پدر راه افتادم به قصد یك سفر در میان راه، در یك روستا خانه ای دیدم، خوب و آشنا زود پرسیدم: پدر، اینجا كجاست؟ گفت، اینجا خانه ی خوب خداست! گفت: اینجا می شود یك لحظه ماند گوشه ای خلوت، نمازی ساده خواند با وضویی، دست و رویی تازه كرد با دل خود، گفتگویی تازه كرد گفتمش، پس آن خدای خشمگین خانه اش اینجاست؟ اینجا، در زمین؟ گفت : آری، خانه او بی ریاست فرشهایش از گلیم و بوریاست مهربان و ساده و بی كینه است مثل نوری در دل آیینه است عادت او نیست خشم و دشمنی نام او نور و نشانش روشنی خشم، نامی از نشانی های اوست حالتی از مهربانی های اوست قهر او از آشتی، شیرین تر است مثل قهر مهربان مادر است دوستی را دوست، معنی می دهد قهر هم با دوست معنی می دهد هیچ كس با دشمن خود، قهر نیست قهری او هم نشان دوستی است... ... تازه فهمیدم خدایم، این خداست این خدای مهربان و آشناست دوستی، از من به من نزدیك تر از رگ گردن به من نزدیك تر آن خدای پیش از این را باد برد نام او را هم دلم از یاد برد آن خدا مثل خیال و خواب بود چون ...

  • شعری کلیدی درباره عشق از حضرت حافظ

    شعری کلیدی درباره عشق از حضرت حافظ

    شعری کلیدی درباره عشق از حضرت حافظ عشق=!دوست داشتنبه وبلاگ عشق=!دوست داشتن خوش آمدید صفحه اصلی | عناوین مطالب | تماس با من | قالب وبلاگ | پروفایل درباره وب write:rasoulbnd>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>دوستانی که مایلند با این وبلاگ در زمینه ی(داستان.شعر.و...)همکاری کنند میتوانند مطلاب خود را به [email protected]ارسال کنند.این ایمیل جهت ارسال مطلب بوده برای نظرات از ایمیل ذکر شده استفاده کنید. لینک دوستان کلینیک تغذیه و رژیم درمانی ایده آل چی بخورم چی نخورم سایت تخصصی ورزش 3 (سایت ورزش شبکه3) وبلاگ راز میهن دانلود(سایتی پر محتوا برای دوستان) سایت تبیان(سایتی تفریحی,فرهنگی,مذهبی و...) گالری عکس پیچک سایت پیکس تو پیکس سایت مرجع خبری باشگاه پرسپولیس(پیروزی) سایت پاتوق یو(متفاوت دانلود کنید سری بازی های DiRt رایگان(دانلود کلیک کنید) آرزوی من ... قلم نوشته ها وبلاگ دوم خودم(سر بزنید) ஐ---نجوای انتظار--ஐ وبلاگ سوم خودم(سر بزنید) قالب وبلاگ ابزار زیباسازی وبلاگ لینک های مفید اس ام اس فارسی چت روم فارسی اس ام اس چت فارسی اسکریپت آپلود عکس چت روم قیمت طلا امکانات وب كد موسيقي شعری کلیدی درباره عشق از حضرت حافظ شعری کلیدی درباره عشق از حضرت حافظ در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد عشق پیدا شد و اتش به همه عالم زد جلوه ای کرد رخت دید ملک عشق نداشت عین اتش شد از این غیرت و بر ادم زد عقل میخواست کزان شعله چراغ افروزد برق غیرت بدرخشید و جهان بر هم زد مدعی خواست که اید به تماشاگه راز دست غیب امد و بر سینه ی نامحرم زد دیگران قرعه ی قسمت همه بر عیش زدند دل غم دیده ی ما بود که هم بر غم زد جان علوی هوس چاه زنخذان تو داشت دست در حلقه ی ان زلف خم اندر خم زد حافظ انروز طرب نامه ی عشق تو نوشت که قلم بر سر اسباب دل خرم زد

  • شعري در وصف دختران كوروش

    شعري در وصف دختران كوروش

    اين شعر توسط آقاي آريو برزن (ليسانس ادبيات) يكي از طرفداران دختران كوروش سروده شده: ياسمن بانو ،تو اي شير دخت پارس/اي كه باشد خانه ات ،نزديك فارسآفرين بر تو كه دل دادي به كار/كار تو باشد همي يادي ز ياريار تو كوروش شه و ديگر شهان/شاد مان گردي هميشه در جهانتو براي شادي و مام وطن/حاضري سازي جدا ،جانت زتناين برآيد از نوشتارت كه تو/مهر ميهن داري و آيين نوآنچنان مهرش به بر داري كه آن/در وجودت مي خزد مانند جانآفرين بر غيرت و بر ايده ات/باز بنمودي تو بر، تاريخ ميهن ديده اتهمچو تو عاشق نديدم بهر كار/كاشكي بيدار گردد قوم زارقوم زارست چونكه در خواب سحر/مانده اند آنان هنوزم بي خبر