شایسته بانو
بانو امینه پاکروان
اولين زن تاريخ دان ايراني : بانو امینه پاکروان به عنوان تاریخ دان ایرانی، نویسنده و نخستین استاد تاريخ زن دانشگاه بوده است. تولد ۱۲۶۸ شمسی . وفات ۱۳۲۵ بانو امینه پاکروان به عنوان تاریخ دان ایرانی، نویسنده و نخستین استاد دانشگاه نامی ماندگار از خود برجای گذاشته است. بانو امینه پاکروان در سال 1268 از پدری ایرانی به نام حسن خان و مادری ادیب اتریشی تبار به نام آلیس آن هرتسفلد که فرزند یک افسر نیروی دریایی با تبار فرانسوی بود به دنیا آمد. به همین جهت ادبیات فرانسه تأثیر فراوانی در محیط زندگی و خانوادگی آنان داشت. خانواده پدری بانو امینه پاکروان از صاحب منصبان دولتی و سیاستمداران بودند و پدرش نیز به هنگام تولد او سفیر ایران در دولت عثمانی بود. بانو پاکروان سه سال بیشتر نداشت که پدر را در پاریس از دست داد. نوجوانی را در استانبول گذراند. وی در سن بیست سالگی در سال 1288 با یک دیپلمات مسلمان ایرانی در استانبول ازدواج کرد. سالهای اول زندگی مشترک را در ترکیه ، مصر ، اتریش ، آلمان ، فرانسه و بلژیک گذراند. پس از تولد دختر و پسرش چندین سال در بلژیک و فرانسه اقامت کرد تا تحصیلات فرزندانش به پایان رسید.سرلشکر حسن پاکروان از فرزندان اوست. وی در مصر با نام مستعار « ایران دخت » مقاله هایی درباره ایران در نشریه های قاهره نوشت و با همین نام در مصر به شهرت رسید. بانو امینه پاکروان در سال 1311 در سن 43 سالگی پس از مرگ همسر اولش و دومین ازدواج ، برای همیشه به ایران آمد و با سمت استادی در دانشگاه تهران به تدریس در رشته ادبیات فرانسه و تاریخ هنر پرداخت. وی توانست کتابهای تاریخی پر ارزشی درباره ایران چاپ کند. وی کتاب «شاهزاده گمنام (امیر بیتاریخ)» را در سال 1944 / ۱۳۲۳ هجری شمسی به رشته تحریر درآورد البته این کتاب را ابتدا به زبان فرانسه و در پاریس نوشت و نام آنرا " امیر بی تاریخ " گذاشت که با استقبال فراوانی روبرو شد سپس آن را به فارسی ترجمه کرد و بعد از ترجمه به فارسی اسم فارسی کتاب را شاهزاده گمنام نهاد . سپس به نوشتن کتاب ها و رمانهای « نسل چهارم » ، « آغا محمد خان » ، « عباس میرزا » پرداخت. او علاقه زیادی به تاریخ ایران در قرن 19 داشت. نخستین کتاب بانو امینه پاکروان « شاهزاده گمنام (امیر بیتاریخ)» موفق به دریافت جایزه ادبی ریوارول فرانسه شد. از جمله دیگر آثار او می توان از « قزوین پایتخت از یاد رفته » و « تهران قدیم » نام برد. استاد امینه پاکروان در سال 1315 به منظور معرفی مینیاتور ایران سفرهایی را به شهرهای مختلف اروپا از جمله وین ، زوریخ ، پاریس ، آمستردام و لندن آعاز کرد و طی کنفرانسهای متعدد به زبانهای آلمانی ، فرانسوی و انگلیسی ...
رمان گشت ارشاد14
شایسته نگاهی به شماره انداخت چندان به نظرش اشنا نمی اومد دکمه ی وصل رو زد شایسته:الو بله بفرمایید؟ امیر:سلام و دورود بر خانم خوابالو خوب هستی؟ شایسته:ببخشید شما؟{مگه میشد شایسته صدای پر ابهت امیر رو نشناسه ولی خوب میخواست یه کمی ناز کنه براش} امیر حسین:چشمم روشن کلاهمو بالا بالا ها بزارم خانوممون دیگه صدای ما رو نمیشناسه؟ شایسته ناز محسوسی به صداش داد و گفت:سلام شمایی ببخشید شمارتو سیو نداشتم امیر برای اولین بار به طرز با مزه ای صداشو وحشتناک کرد و گفت:باشه امشب که اومدم به خدمتت رسیدم خانوم خانوما دیگه هیچ وقت صدای شوهرتو یادت نمیره ضعیفه شایسته بی محبا خندید و گفت:تهدید نکن اقا من خودم اخر کله شق های محله ام امیر:خوب منم همین طور کله شق چو کله شق ببیند خوشش اید حالا عصر میام دنبالت بریم بیرون میای که؟ شایسته:خوب بستگی داره کجا بخوای ببریم؟ امیر :کجا دوست داری بریم عزیزم ؟ شایسته اوهومی کرد و گفت:بریم سینما امیر :باشه عزیزم بعد الظهر بهت خبر میدم قبل اومدنم که حاظر بشی شایسته:باشه حتما مواظب خودت خیلی باش امیر خنده ی کرد و گفت:چه عجب خانوم ما یه ابراز احساساتی به ما کرد شایسته:ببین من در هاله ای از ابهام دوست داشتنمو ابراز میکنم امیر :یعنی چی دقیقا؟ شایسته:یعنی گاهی وقتا نیازی نیست بگی دوستت دارم وقتی میگی مواظب خودت باش یعنی خیلی دوستت دارم امیر:والا من که الان دقیقا نفهمیدم چی شد چشمام علامت سوال شده دقیقا ولی من صریح و بی پرده میگم دوستت داریم ما بانو شایسته تحت تائیر لحن صمیمی امیر تمام فکر های بد گذشته ش از ذهنش پر کشید و گفت:منم دوستت دارم امیر:اخ قلبم ایستاد شایسته:امیر حسین اذیت نکن دیگه امیر:چشم بانو عصر میبینمت مواظب خودت باش خداحافظ شایسته:تو هم همین طور خدانگهدارت باشه تلفن رو قطع کرد شماره ی امیر حسین رو سیو کرد یه حال خیلی خوشی داشت به قول مامانش باز سر خوش شده بود مثل بچه ها رو تختش بالا پایین میپرید با یه حرکت از روی تخت پایین پرید و به سمت اشپزخونه رفت طبق معمول شکوفه خونه ی اونا بود ولی این بار صدای گریه ی اروم و بی صدا و پچ پچ شو با مامانش شنید نگران شد و یه کوچولو گوش وایستاد تا ببینه علت ناراحتیش چیه چون مطمئن بود اگه میرفت داخل اشپزخونه اونا حتما حرفشون رو قطع میکردند و به اون چیزی نمیگفتند شکوفه:مامان به خدا نمیدونم باید چی کار کنم من هرجور میخواد لباس میپوشم هرجور میخواد میگردم به همه جور سازش میرقصم ولی بازم عوضی انگار کمه شه نمیدونم باید چی کار کنم ؟ محبوبه:مادر جان قسمت ما هم همین بوده شانس نداشتیم مثل اونای دیگه قیافه نداشته باشیم ولی شوهرامون برامون بمیرن باید بسوزی ...
همســــــایه ی من| با فرمتهای | آندروید apk| آیفون - تبلت epub | جاوا JAR | پی دی افPDF |
همســــــایه ی من |نویسنده :شایستــه بانـو| EPUB | PDF | ANDROID | JAVA | لینک دانلود مستقیم و راحت از موبایل از 7 سرور (7 تا لینک کمکی ) مختلف Server2 Server3 Server4 Server5 Server6 server7 نحوه دانلود از لینکهای بالا ( توضیح ): همانطور که مشاهده میکنید شکل یا آکونهای بالا را در 7 هفت ردیف مشاهده میکنید که هر ردیف نمایانگر لینک کمکی آپلود upload شده در یک Server سرور جداگانه میباشد اگر از به هر دلیلی از لینکهای ردیف اول مشکل داشتن و دانلود انجام نمیشد از بقیه راحت میتونین دانلود مستقیم انجام بدید.فقط دو2 تا ردیف آخر ( پیکوفایل - پرشیان گیگ ) دانلود کردن در دو مرحله انجام میشه لینک غیر مستقیم نیستن فقط بعد از کلیک کردن روی لینک صفحه بعد که پیکوفایل نام داره ظاهر میشه بعد برین زیر همون صفحه روی گزینه دریافت فایل کلیک کنید دانلو شروع میشه .ولی بفیه لینکها مستقیم دانلود میشن و از طریق گوشی موبایل هم میتونین راحت دانلود کنین توضیح لینکهای بالا از راست به طرف چپ ( از سمت راست- اولی -لینک جاوا - پرنیان JAR هست | دومی جاوا -کتابچهJAR| سومی برای آندرویدapk | چهارمی برایepubآیفون -تبلت-میباشد که در گوشیهای آندروید هم قابل اجرا ست| و ایکون آخری فرمت PDF پی دی اف کمپیوتر یا گوشیهای که PDF پی دی اف را اجرا میکنن هست) (( همسـایه مـن )) توضيح: اين کتاب رکورد دار بيشترين بازديدکننده را داشته و در نشريه هفتگي سلام تورنتو در کشور کانادا به چاپ رسيده است. "همســــــایه ی من " | نوشته : شایستــه بانو کریمی JAR ( KB 491 جاوا - پرنیـان |||||| JAR ( MB 1.31 جاوا -کتابچـــه |||||| APK ( MB 1.81 آندرویــــد||
رمان گشت ارشاد 9
امیر حسین که این رفتار رها رو پیش بینی کرده بود توی یه حرکت ناگهانی مچ دستشو تو دستش گرفت
رمان گشت ارشاد 6
امیر حسین برای شایسته و خودش دو تا پیتزای مخلوط سفارش داد و بعد انتخاب مخلفاتش و پرداخت پول به سمت میز برگشت