سرويس طلاي زيبا
الهه ناز-جلد1-قسمت13
لبخند زد و بهم نزديكتر شد ،پشت ستون فقراتم لرزيد و بي اختيار چشمهايم را فشردم. حالا كه به آرزويم، به آن احساس قشنگ رسيده بودم مي لرزيدم. توانايي حركت نداشتم .بي حركت ايستاده بودم . چيه؟ راستش خجالت مي كشم، نمي دونم چرا در برابر شما نميتونم .خواهش ميكنم بنده را معاف كنيد. دوست دارم اما نميتونمكمي نگاهم كرد و سپس گفت: باشه هر طور راحتي گيتي جان وي تا حالا انقدر از شنيدن اسم خودم لذت نبرده بودم .خدايا خوابم يا بيادر. مستم يا هشيار . اين منصوره كه رو به روم ايستاده و داره عاشقانه بهم نگاه ميكنه قدم كه باهام ميزني؟ شما مهمان دارين فراموش كه نكردين؟ ابدا ميخوام چند دقيقه تو حال خودم باشم، اشكالي داره ؟با هم به اعماق باغ رفتيم . پرسيدم: چرا اينجا براي با من بودن كردين؟ خب، شايد چون تو خلوت و فضاي آزاده تو چرا اومدي اينجا؟ همينطوري دلت كه نگرفته بود؟ نه پس اون اشكها چي بود پاك ميكردي؟آه، از كي منو زير نظر داشته؟ اشك خوشحالي بابت....؟ جشن از حرفهاي الناز ناراحت شدي؟ من عادت دارم مهندس. از وقتي پدرم اعصابش ناراحت شد،به گوشه كنايه هاي مردم عادت كردم .مهم نيست، همين كه شما جوابش رو دادين آروم شدم من جوابهاي بهتري هم براش داشتم،اما ديدم مهمون ماست كوتاه اومدم بله كار خوبي كردين،يه مهمون عزيز كه همسر آينده شماست ، عشق شماست انقدر نگو مهندس متين، مهندس، من اسم دارم گيتي . بگو منصور.در حاليكه بطرف ساختمان مي رفتيم گفتم:الناز خانم ميگن منصورخان،اونوقت من بگم منصور؟ يه كم عجيب نيس؟ ميخواين همين الان بيرونم كنه. بيخود ميكنه ولي بالاخره بايد رفت ، دير يا زود اگه شده ازدواج كنم ، نمي ذارم اينجا رو ترك كني !اين خونه بوجود تو زندهس.روح تازه اي به اين خونه و آدمهاش بخشيدي گيتي ممنونم. من كاري نكردم. راضي هم نيستم مجرد بمونين .راستي ميخواستم در اينمورد باهاتون صحبت كنم با تعجب وصف ناپذيري پرسيد: در مورد ازدواج؟ با خنده گفتم:نه. در مورد رفتن. ديگه به وجود من نيازي نيست. دوست دارم بمونم. اما دلم نميخواد ديگران فكر كنن قصد سوء استفاده دارم يا كنگر خوردم لنگر انداختم ديگران غلط ميكنن چنين فكري كنن .نكنه ميخواي دوباره زانوهام رو سست كني گيتي نميخوام، ولي مجبورم خب، هنوز احساست رو نگفتي؟ در كنار شما بودن برام لذتبخش بود. براي همين احساس خوبي داشتم .ولي احساس بدم اين بود كه فكر ميكنم براي اين اينجا رو انتخاب كردين كه از الناز خانم مي ترسين و يا اينكه خجالت مي كشين جلوي اون جمع با پرستار منزلتون باشين ، از طرفي هم دلتون نيومد من رو طرد كنين. چون ذاتا مهربونيد و بدون تكبربا گله مندي نگاه تندي به من كرد و بي هوا دستم را ...
میناکاری طلا ، هنري منحصر به فرد در اهواز
میناکاری روی طلا از هنرهای خاص استان است که توسط صابئین مندایی ( پیروان حضرت یحیی (ع ) ) در استان انجام می شود. تعدادی از هنرمندان این رشته در استان آوازه جهانی دارند و آثارشان منحصر به فرد است. آنان با ظرافت خاصی نقش های نخل و قایق روان بر روی رود کارون و کاروانهای شتر را بر روی مینای ریخته شده بر قطعات طلا در آورده و دستبند، حمایل، گردن بند و سینه ریز، گوشواره و انگشتر به یادگار می نگارند. این آثار علاوه بر جنبه اقتصادی، دارای ارزش هنری بسیار بالایی هستند. استاد فرحان چهيلي كه ۶۵سال دارد و از زمان جنگ جهاني دوم تاكنون ضمن خريد و فروش طلا، به هنر ميناكاري بر روي طلاي ۲۲عيار مي پردازد در اين مورد مي گويد: ميناكاري به جرأت در تمام جهان بي نظير است و در هيچ كشوري رواج ندارد. در اروپا و آمريكا از ميناكاري اطلاعي ندارند. ميناكاري يك كار ظريف و پر دردسر است ضمن اينكه همه آن با دست انجام مي گيرد. وي درخصوص اينكه چرا ميناكاري فقط روي طلاي ۲۲عيار كار مي شود، مي گويد: طلاي ۱۸عيار خشك و شكننده است و ممكن است ميناكاري صورت گرفته روي آن ريزش كند. ولي طلاي ۲۲عيار ضمن اينكه نرم است، با انجام ميناكاري جذاب و زيبا مي شود. در ضمن ميناكاري صورت گرفته روي طلاي ۲۲عيار باعث دوام و ماندگاري اثر نيز مي شود. او مي گويد: عده اي محدود به اين هنر مي پردازند و حداقل تعداد آنها به ۱۲نفر مي رسد و ممكن است بعد از آنان، اين كار فراموش شود. چهيلي در پاسخ به اين سؤال كه چرا انجام ميناكاري از عهده يك فرد به تنهايي خارج است مي گويد: ميناكاري حداقل ۵ مرحله دارد و يادگيري اين مراحل از عهده يك نفر خارج است. مراحل قلم كاري، ميناكاري، سمباده، پرداخت كاري و سپس بار ديگر ميناكاري اقداماتي است كه از عهده يك نفر بر نمي آيد. آشنايي با تمام مراحل ميناكاري شايد چيزي حدود ۱۰سال طول بكشد من اين هنر را زير نظر پدر و پدربزرگم آموزش ديدم.» او در مورد مدت زماني كه يك طلا بايد ميناكاري شود مي گويد: ميناكاري يك دستبند ۹ تكه يك شبانه روز زمان مي برد. انجام ريزه كاري هاي ...
بیشترین کلمات سرچ شده در گوگل توسط ایرانیان
بنا به آمار سايت گوگل كلماتي كه اكثر ايرانيان در گوگل سرچ ميكنند اينها هستند: الف مثل آشپزيبالاترين آمار جستجو در حرف الف مختص به کلمه آشپزي بود. به نظر مي آيد کاربران ايراني در اينترنت نيز به دنبال غذاهاي خوش طعم و خوشمزه مي گردند. اين کلمه بيش از 20 ميليون بار در گوگل جستجو شده است. ذوق ايرانيان با جستجوي کلمه آهنگ نيز رعايت شده است اين کلمه بيش از 13 ميليون بار مورد جستجو قرار گرفته است.ب مثل بانک مليقصد تبليغ براي بانک ملي را نداريم اما کاربران ايراني بيش از 13 ميليون بار اين کلمه را در جستجوگر گوگل وارد کرده اند و اين بيش از هر چيز نشانگر رشد بانکداري الکترونيکي در نزد ايرانيان است.اين خوشحالي زماني کامل مي شود که بانک صادرات با 5 ميليون جستجو در رتبه سوم قرار دارد. البته کلمه بازار کار نيز با 10 ميليون بار جستجو در مکان دوم جاي گرفته است. پ مثل پستمسئولان پست بايد بسيار خوشحال باشند که ايرانيان بيش از 47 ميليون بار اين کلمه را جستجو کرده اند.براي شرکت پستي که ضرردهي آن بسيار زياد است اين آمار مي تواند نقطه اميدي در تاريکي باشد. کلمه پرسپوليس و پارس خودرو با 37 و 8 ميليون بار جستجو در رتبه دوم و سوم قرار دارند.ت مثل تبيانسايت تبيان يکي از قديمي ترين سايت هايي است که طرفداران بسياري را به خود اختصاص داده است. موسسه تبيان با تاسيس اين سايت توانسته است تا کاربران بسيار زيادي را مشترک خود کند. اين کلمه با 41 ميليون بار جستجو در ميان کاربران ايراني از معدود مواردي است که يک سايت جستجو مي شود. کلمه ترجمه با 24 ميليون بار جستجو در رتبه دوم و تابناک با 916 هزار جستجو در رتبه سوم قرار دارد.ث مثل ثبت نام کارشناسيثبت نام کارشناسي 1 ميليون و 260 هزار بار جستجو شده است . بازار ثبت نام در اين قسمت بسيار بالا است ، ثبت نام ازدواج دانشجويي و ثبت احوال نيز در رتبه دوم و سوم قرار دارد. اما نکته جالب ثبت نام برج ميلاد است که 324 هزار بار مورد جستجو قرار گرفته است.برج ميلادي ها از همين حالا مي توانند بر روي درآمدي نجومي حساب باز کنند.ج مثل جوکايرانيان از ديرباز مردماني شوخ طبع و خونگرم بوده اند و در قرن بيست و يکم نيز فناوري اطلاعات از شوخ طبعي ايرانيان بي نصيب نمانده است.کاربران ايراني با 19 ميليون بار جستجوي کلمه جوک آمار بسيار بالايي از شوخ طبيعي ديجيتال را به نمايش گذاشته اند.چ مثل چوبهر چه بيشتر فکر کرديم به نتيجه نرسيديم که 36 ميليون بار جستجوي کلمه چوب در بين کاربران ايراني به چه دليل است؟ شايد شما بتوانيد پاسخ مناسبي را در اين خصوص براي خود پيدا کنيد.اما چت ايراني با 3 ميليون و چت روم ايراني با 2 ميليون بار در رتبه هاي بعدي قرار ...
حصار تنهایی من28
خاتون جواب داد به من گفت:اقا گفته دوتا قهوه براش ببري کلبه ميل وزدم تو انگشتم...ولي دردم نگرفت با تعجب گفتم:من؟...مطمئني گفت آيناز؟-بله..مگه چند آيناز زبون دراز تواين خونه زندگي ميکنه؟ -دست شما درد نکنه....حالا چرا دوتا مهمون داره؟ -نميدونم.. حالا چي شده اقا بعد اين همه مدت ...امشب يادش افتاده برم کلبه؟ بعد اين که قهوه رو حاضر کردم به سمت کلبه رفتم..باورم نميشد ميتونم داخلش وببينم ..يعني چه شکليه؟دلم از خوشحالي داشت منفجر ميشد...دم کلبه وايسادم. دو ضربه زدم آراد درو باز کرد رفت کناروبا لبخند گفت:بيا تو رفتم تو يه راهرو باريک چوبي به رنگ قهواي تيره که چپ وراستش چراغي براي روشنايي گذاشته بودن ..آراد گفت:نمي خواي بري جلوتر؟ با قدم هاي اروم رفتم جلوتر...سمت چپم يه شومينه دوتا نيمکت چوبي دراز که با بالشتک تزيين شده بود به يه تنه درخت که عنوان ميز... پشت نيمکت سمت چپم يه تخت خواب با با تشک وبالشت سفيد..يه سکو که روش پر بود از گل کل کلبه فقط براي يه نفر خوب بود... روي ديوار چند تابلو خطاطي شده وعکس يه زن ... بهش خيره شدم ..قيافه مهربوني داشت ...چشماي و موهاي مشکي وپوست سفيد بيني قلمي لبخند زيباش مثل آراد بود ...سيني رو از دستم برداشت وگفت:مادرمه...گيتي...شايد تنها زني که دوستش دارم...(هنوز به عکس خيره بودم)چرا نميشيني؟ نگاش کردم رو نيمکت نشست ...گفتم:چرا گفتي بيام اينجا؟..تو که دوست نداشتي کسي تا ده متري اينجا راه بره -اره...تو بعد علي دومين نفري هستي که رات ميدم... خاتون گفت دوست داري کلبه رو ببيني... روي نيمکت رو به روش نشستم وگفتم:من خيلي وقت دوست دارم اينجا رو ببينم ولي چرا گفتي امشب بيام؟ -حالا چه فرقي ميکنه ...اومدي ديگه -نقشت نه؟ فنجون وبرداشت پارو پا انداخت با لبخند گفت:چرا من هر کاري ميکنم ميگي نقشته؟ -چون قبلا همچين رفتاري با من نداشتي.. با همون لبخند گفت:چرا از من يه ديو ساختي؟ -چون روزاول بهم ديو نشون دادي..اگه از اولم با من همينجوري خوب بودي...هيچ وقت فرار نميکردم -ميخواي باور کنم؟ -اره باور کن ...چون هيچ زنداني از زندانبانش خوشش نمياد بيشتر بدرفتاري هاي تو منو فراري داد...هم رفتارت هم حرفات به فنجونم نگاه کرد وگفت:قهوت وبخور سرد ميشه... قهوه مو برداشتم يه قلپ ازش خوردم گفتم:تا کي ميخواي نقشت وپيش ببري؟ -تا وقتي که دوستم داشته باشي پوزخندي زدم وگفتم:محاله... -چرا؟ -چون نقشت بي رحمانست ...ميخواي منو عاشق خودت کني بعد بزاري تا اخر عمرم پيشت باشم زجر بکشم ...جلو چشمم به زنت محبت کني بچه هاتو من بزرگ کنم ..حتي وقتي بهش فکر ميکنم ...کلا از عاشق شدنت پشيمون ميشم با لبخند گفت:يعني به همه اينا فکر کردي..بعد گفتي عاشق ...
قسمت دوم رمان هستی من
فرهاد كه هنوز خنده بر لبانش بود نفس عميقي كشيد و گفت: - تازه رسيدم نمي خواستم بيام اما مجبور شدم بيام؟ - كي مجبورت كرد كه اين موقع شب راه بيافتي؟ نگاهي از گوشه چشم به من انداخت و گفت: -دلم - دلت؟ خنديد و گفت: - آره دلم مجبورم كرد كه امشب اين راه طولاني را با شوق رانندگي كنم و به اين جا برسم - به شوق؟ - چيه ؟؟ داري از زير زبون من حرف مي كشي؟ بگذريم ! چه طوري؟ - خوبم امتحان چه طور بود؟ - خوب بود فكر كنم قبول شوم دست هايش را روي سينه اش گره زد و رو به من كرد و گفت - چه شب مهتابي زيابيي است هستي بيا كمي قدم بزنيم موفقت كردم و شانه به شانه اش راه افتادم از راه رفتن در كنارش لذت خاصيبهم دست مي داد. لرزيدم نگاهم كرد و گفت - سردته ؟ سرم را بالا انداختم و گفتم - فكر نمي كنم، شايد از بس امروز از جن و روح حرف زديم كمي ترسيدم خنديد و روبه رويم ايستاد . كاپشن بهاره تنش بود چون اواخر بهار بود اما هواي ان اطراف در شب ها نسبتا خنك بود كاپشن نازكش را از تن در آورد و روي ششانه هايم انداخت و گفت: - اگر سردت است كه مشكلت حل شد اگر هم لرزيدنت به خاطر ترس است نترس من كنارتم هميشه با توام هستي كنارم ايستاد نگاهش عجيب روشن شده بود انگار كه مهتاب در چشمانش بود و من در نور آن غرق مي شدم. از اين كه اين قدر به هم نزديك بوديم و نفسم به صورتش مي خورد ا حساس خجالت و شرم داشتم متوجه شد و ابرويش را بالا انداخت و گفت: - دعا كن قبول شوم هستي دلم مي خواهد در همه چيز اول باشم در درس در كار در پيشرفت زندگي ام. نفسم را بيرون دادم و گفتم: - انشا الله موفق مي شوي هنوز جمله در كنارتم هميشه با توام در ذهنم داشت تجزيه مي شد و من هنوز از تحليل ان چيزي نفهميده بودم دلم مي خواست جرات داشته و از او مي پرسيدم كه منظورش از اين حرف چيست در فكر فرو رفته بودم كه صدايش در آمد و گفت: - چيه ساكتي هستي؟ به نظرت چه رشته اي به من مي آيد - چه طور؟ - دوست دارم نظرت را بدانم دلم مي خواهد تو به من بگويي كه قيافه ام به چه رشته اي مي خورد - وا..در حال حاضر به يك جن گير يا دعا نويس شباهت داري قهقه اي زد و گفت - معذرت مي خوام معلوم است خيلي ترسيدي! - اگر در تاريكي شب مثل جن جلوي يك دختر ظريف و دل نازك سبز شوي و او را بترساني معلوم است كه اين رشته را بايد انتخاب كني - نه جدي مي گويم هستي دلم مي خواهد نظرت را در مورد رشته ام بگويي. - به نظرم به تو يا وكالت مي آيد يا تجارت در نظرم فرهاد را مجسم كردم كه جلوي ميز قاضي ايستاده و از بي گناهي دفاع مي كند يا كيف بزرگي در دستش گرفته و مدير يك شركت تجاري معتبر ات انگار فكر را خوانده باشد گفت: - آفرين همين است هستي من عاشق تجارت هستم دلم مي خواهد به كشورهاي خارجي سفر كنم و تجارت كنم ...
رواق شناسي
رواق دارالاجابه _ عكّاس: مسعود نوذري تصوير متحرك: رواق دارالاجابه اين رواق وسيع، بناي زيرين رواق دار الولايه است كه در مغرب سرداب مطهر و بالا سر مبارك امام (عليه السلام) قرار دارد. محدوده پنجره هشتي بالاسر مبارك در ضلع شرقي رواق، بعد از حرم مطهر، نزديكترين مكان به مدفن مقدس امام (عليه السلام) است. پروژه ساخت اين رواق در سال 1376 هـ.ش آغاز شده و در اواخر سال 1379 همزمان با عيد سعيد غدير به بهرهبرداري رسيد. فضاي دار الاجابه عيناً به سبك بناي فوقاني آن، با زيربناي 1965 متر مربع و گنجايش 2800 نفر است. ارتفاع آن حدود چهار متر است و ده ستون در وسط دارد كه در هر ستون دو هواكش و تعداد 22 هواكش دور تا دور بنا براي تهويه وجود دارد. در زاويه شرقي رواق، يك هشتي با پنجره نقره و سقفي بهصورت نيم گنبدي كه راه ورود به سرداب مطهر امام (عليه السلام) است، قرار دارد. در تزيينات اين هشتي از طرح آينهكاري بهصورت رسميبندي، همراه با مخمل كه روي آن را آيينهكاري به طرح بند اسلامي تنظيم كردهاند، استفاده شده است. در ساخت اين رواق از هنر مقرنس، رسميبندي، گره سنگي، گره تجاري، آينهكاري و لايهچيني مشتمل بر گچ فرسك، رنگ پرل، رنگ اكروليك، ورني و نيز قلمگيري طلاكاري استفاده شده است. رواق دارالحجه تصوير متحرك: رواق دارالحجه در راستاي توسعه فضاهاي سرپوشيده زيارتي و عبادي حرم مطهر، رواق دارالحجه با زيربناي حدود 7000 مترمربع در زير صحن انقلاب اسلامي كه قديميترين صحن موجود در سطح اماكن متبركه است احداث گرديده است. دسترسي به اين رواق از طريق دو ورودي اصلي در بستهاي شيخ طوسي و شيخ حرعاملي ميسر خواهد شد. علاوه بر وروديهاي مذكور، اين رواق از طريق رواقهاي دارالاجابه و دارالولايه، گنبد ا... ورديخان و دو ورودي فرعي واقع در صحن انقلاب اسلامي قابل دسترسي ميباشد. با توجه به ازدحام جمعيتي كه همواره در مناسبتهاي ملي و مذهبي در صحن انقلاب اسلامي شاهد آن هستيم، اميد است با بهرهبرداري از اين رواق از طريق وروديهاي اصلي شيخ حرعاملي و شيخ طوسي يك توزيع جمعيتي مناسب داشته، به نحوي كه قسمتي از زائران و مجاوران به نسبت تقربي كه اين رواق نسبت به ساير رواقها دارد در آن، جاي گيرند. رواق دارالحجه داراي 182 ستون به ارتفاع 7 متر ميباشد كه فاصله ستونها از يكديگر 8 متر است، ضلع جنوبي اين رواق در يك طبقه و ضلع شمالي آن در سه طبقه سردابسازي شده است. كف رواق با سنگهايي به رنگ سفيد، كرم و صورتي پوشش يافته است. جدارههاي اين رواق با ازاره سنگ و تزئيناتي چون گچبري، آيينهكاري، رنگآميزي پوشش يافته است، همچنين نوع معماري به كار رفته در طاسههاي ...