سامانه سجاد ایلام
دانلود آموزش شبکه
دانلود فایل زیپ شده آموزش شبکه
برگذاری مسابقات انتخابی تیم شنای استان
نتایج این مسابقه با میزبانی هیئت شنای شهرستان در استخر آزادی با حضور معاون اداره ورزش و جوانان،رئیس هیئت شنای استان و شهرستان برگزارگردید و با قهرمانی تیم شنای شهرستان ایلام پایان یافت به شرح زیرمی باشد: "اعلام نتایج " رده سنی زیر8 سال در ماده 50 متر کرال سینه نفراول امیررضا صحرایی دهلران نفردوم محمد صدرا آزرم ایلام نفرسوم امیررضا شیرخانی ایلام رده سنی 9.10 سال در ماده 50 متر کرال سینه نفراول محمد مهدی نصیری ایلام نفردوم سجاد کمندی ایلام نفرسوم مهرشاد خلیلیان ایلام رده سنی زیر 9.10 سال در ماده 50 متر قورباقه نفراول محمد مهدی نصیری ایلام نفردوم آرتین جوهرزاده ایلام نفرسوم آرین حیاتی ایلام رده سنی11.12 سال در ماده 50 متر کرال سینه نفراول نیما اکبری ایلام نفردوم سینا صمدی ایلام نفرسوم محمد حسین مـیرزایی ایلام رده سنی11.12سال در ماده 50 متر قورباقه نفراول محمد حسین مـیرزایی ایلام نفردوم سینا صمدی ایلام نفرسوم حسام پورملکشاهی ایلام رده سنی 13.14 سال در ماده 50 متر کرال سینه نفراول سروش رضازاده ایلام نفردوم امیر رضا تاجره ایلام نفرسوم پوریا نادر منش ایلام رده سنی 13.14 سال در ماده 50 متر قورباقه نفراول سروش رضازاده ایلام نفردوم محمد رضا تاجره ایلام نفرسوم پوریا نادر منش ایلام ........................................................................................................................................
متن روضه - امام سجاد (علیه السّلام)
امام سجاد (علیه السّلام) به نعمان بن منذر مدائنی فرمودند: در شام، هفت مصیبت بر ما وارد آوردند که از آغاز اسیری تا آخر، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود. 1- ستمگران در شام، اطراف ما را با شمشیرهای برهنه و نیزه ها احاطه کردند و بر ما حمله نمودند و کعب نیزه به ما می زدند. 2- سرهای شهدا را در میان هودج های زن های ما قرار دادند، سر پدرم و سر عمویم عباس (علیه السّلام) را در برابر چشم عمه هایم زینب (سلام الله علیها) و ام کلثوم (سلام الله علیها) نگه داشتند و سر برادرم علی اکبر (علیه السّلام) و پسر عمویم قاسم (علیه السّلام) را در برابر چشم سکینه و فاطمه (سلام الله علیها) (خواهرانم) می آوردند و با سرها بازی می کردند و گاهی سرها به زمین می افتاد و زیر سم ستوران قرار می گرفت. 3- زن های شامی از بالای بام ها، آب و آتش بر سر ما می ریختند، آتش به عمامه ام افتاد، چون دست هایم را به گردن بسته بودند، نتوانستم آن را خاموش کنم، عمامه ام سوخت و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزانید. 4- از طلوع خورشید تا نزدیک غروب در کوچه و بازار با ساز و آواز ما را در برابر تماشای مردم در کوچه و بازار گردش دادند و می گفتند: ای مردم بکشید آن ها را که در اسلام هیچ گونه احترامی ندارند. 5- ما را به یک ریسمان بستند و با این حال ما را از در خانه ی یهود و نصاری عبور دادند. 6- ما را به بازار برده فروشان بردند و خواستند ما را به جای غلام و کنیز بفروشند ولی خداوند این موضوع را برای آنها مقدور نساخت. 7- ما را در مکانی جای دادند که سقف نداشت و روزها از گرما و شب ها از سرما آرامش نداشتیم و از تشنگی و گرسنگی و خوف کشته شدن همواره در وحشت و اضطراب به سر می بردیم. تذکره الشهداء، ص 412 -------------------------------------------------------------------------------------- روزی که پیکرم را بر روی ناقه بستند در یک لحظه جدایی قلب مرا شکستند آنجا غریب و تنها بودم میان اعدا دیدم که عمه ام را به تازیانه بستند من اینچنین جدایی هرگز ندیده بودم همه نعش و عزدار هر دو به خون نشستند امام سجاد طفل صغیر می دید گریه می کرد ، آب می آوردند وضو بگیرد گریه می کرد ، اگر اسیری می دید احترامش می کرد ، اگر می دید گوسفندی را ذبح می کنند گریه می کرد ، می فرمود : آبش دادید یا نه ؟ آری آقا ، ما مسلمانیم با گریه می فرمود :عده ای هم در کربلا می گفتند ما مسلمانیم ولی بابای من لب تشنه کشتند . هر وقت یاد شهر شام می افتاد گریه می کرد . آقا چرا اینقدر گریه می کنی ؟ ( آقا شرح می داد ) می فرمود : اول صبح بود وارد شهر شام شدیم ما را عصر رساندند به مجلس یزید ، آقا خیلی راه ...
سامانه مروارید
برای ورود به سامانه مروارید(سمانه دانشجویی دانشگاه فرهنگیان) روی لینک زیر کلیک کنید.ورود به سامانه مروارید
اشعار دوبیتی ویژه شهادت امام سجاد(ع)
باز گریان غم هم نفسی باید شد زائر مرغ غریب قفسی باید شد باز یک عده جفا، زخم روی زخم زدند از قضا باز عزادار کسی باید شد ** باید امشب همه از شوق پر و بال شویم تا عزادار عزادار چهل سال شویم کاسه ای اشک بگیریم روی دست وَ بعد راهی روضه ی پیغمبر گودال شویم ** آن کسی که همه اش گریه ی عاشورا بود آب می دید به یاد جگر سقا بود چشمایش همه شب هیأت واویلا داشت تا نفس داشت فقط گریه کن بابا بود ** زهر نوشید وَ تب کرد محیط جگرش گُر گرفت از عطش و سوخت همه بال و پرش خشک شد جُلگه ی لب هاش و با خشکی لب روضه می خواند به یاد لب خشک پدرش ** آن کسی که خود خورشید به پایش افتاد ناگهان رعشه بر اندام رسایش افتاد ضعف شد چیره و زیر بغلش خالی شد از روی شانه ی افتاده عبایش افتاد ** وای از ریش سپیدش كه حنایی شده بود ناله اش گفتن اسمی سه هجایی شده بود دم مغرب افق شهر مدینه اما جهت قبله ی او كرب و بلایی شده بود ** این هم از ماهیت نفس نفیس خاك است سر آقا به روی دامن خیس خاك است همه اش سجده شده مثل پدر در گودال خاك سجاده و سجاد انیس خاك است ** گاه آهسته فقط وای برادر می خواند لب تشنه «قُتلوا» بود كه از بَر می خواند اشك می ریخت وَ هر آینه می گفت حسین تا دم مرگ فقط روضه ی حنجر می خواند ** تلخی زهر به كامش عسل و قند آمد بر لب پر تَرَكش مطلع لبخند آمد جلوی چشم ترش كرببلا ظاهر شد یا اَبِ یا اَبِ گفت و نفسش بند آمد شاعر:سعید توفیقی
حماسه حضور
سلام دوستان ورزشی و ارزشی وعده ما راهپیمایی یوم الله 22 بهمن ، باشکوه ، پرانرژی ، راست قامت ، در خط مولا سیدعلی و جان برکف ایلام 22 بهمن 1393 در حماسه ای دیگر پایگاه استعدادیابی فوتسال مقاومت بسیج ایلام