ساعت حرکت اتوبوس تهران به ساری
برنامه پیمایش مشترک هیئت کوهنوردی و صعودهای ورزشی شمیرانات:
برنامه پیمایش مشترک هیئت کوهنوردی و صعودهای ورزشی شمیرانات: هیئت کوهنوردی و صعود های ورزشی شمیرانات: هیئت کوهنوردی و صعود های ورزشی شمیرانات با همکاری هیئت کوهنوردی شهرستان ساذی برنامه مشترکی برگزار نمودند.گروه ها و هیئت های حاضر در برنامه: هیئت کوهنوردی و صعود های ورزشی ساری.گروه کوهنوردی و طبیعت گردی آفتاب.گروه کوهنوردی قاف.گروه کوهنوردی لیلا کوه پاینده لنگرود). چهارشنبه 13/10/91 ساعت 12 شب باتفاق 60 نفر از همراهان با دو دستگاه اتوبوس از تهران به طرف ساری حرکت کردیم.ساعت 6.5 صبح به ساری رسیدیم که با قرار قبلی با اقای قاسم پور سر پرست هیئت ساری داشتیم به دفتر هیئت رفته وصبحانه را همه در انجا صرف کردند.که در انجا گروه کوهنوردی قاف و گروه کوهنوردی لیلا کوه پاینده لنگرود و هیئت کوه نوردی کلاله. هم به ما ملحق شدند که در مجموع 85 نفر شدیم بعد از صرف صبحانه بطرف منطقه حفاظت شده میانکاله حرکت کردیم.که راه ورود به آن با دروازه ونگهبانی از ورود اشخاص غیر مجاز جلو گیری میکرد که ما قبلا مجوز ورود را از سازمانهای ذیربط گرفته بودیم.بعد از پیاده شدن از ماشین و گوش دادن به توضیحات محیط بانان در مورد چگونگی حرکت و رفتار در منطقه بطرف تالاب پیاده حرکت کردیمکه البته یکدستاه وانت نیسان از مسیر دیگری وسائل ما را میاورد.حدود بکساعت در درخت زارها و تپه های شنی راهپیمائی کردیم تا به تالاب رسیدیم .متاسفانه بعلت تعداد زیاد افراد و سر صدا پرنده ها در فاصله دوری قرار گرفته بودند که امکان عکسبرداری ازانها نبوددر نتیجه کنار تالاب که بسیار زیبا بود به راهپیمائی ادامه دادیم.حدود ساعت یک از تالاب دور شدیم و در یک زمین مسطح پوشیده از چمن اطراق کردیم برای نهار. بعد از نهار دوباره به سمت تالاب رفتیم و این بار با احتیاط و بی صدا و توانستیم پرنده ها را در فاصله خیلی نزدیک ببینیم.فلامینکو.پلیکان مرغابی کله سبز..... و عکسبرداری کنیم حدود ساعت پنج به طرف دوازه و ماشین ها راه افتادیم.شب را در اردو گاه بادله که اقای قاسم پور قبلا هماهنگ کرده بود ماندیم که بسیار تمیز زیبا ودارای امکانات رفاهی مناسبی بودو برای هر نفر 9000 تومان بود که بیشتر از اینها ارزش داشت رود جمعه برای راه پیمائی در جنگل با اتوبوس به برج لاجیم واز انجا وارد جنگلهای مهدشت ساری شدیم . ساعت 9 صبح راهپیمائی را شروع وساعت 6 بعد از ظهر درروستای مهدشت تمام کردیم سوار ماشین شدیم و به تهران برگشتیم.با تشکر از جناب آقای کرمی مسئول گروه کوهنوردی آفتاب
راه اندازی آزمایشی سیستم رزرو و فروش بلیط اتوبوس آسیاسفر
خبر فوری : با توجه به راه اندازی نرم افزار ATSR (سیستم فروش و رزرو بلیط اتوبوس آسیا سفر ) در شرکت آسیاسفر شعبه بیهقی و انجام تست های لازم، فروش اینترنتی بلیط اتوبوس در شعبه بیهقی امکانپذیر می باشد. برای خرید اینترنتی بلیط اتوبوس شما عزیزان در سایت آسیاسفر (www.asiasafar.com ) ثبت نام و اقدام به خریدبلیط اتوبوس نمایید.در صورتی که به هر دلیل تمایل به خرید اینترنتی ندارید می توانیداز طریق تماس تلفنی نسبت به اطلاع از ساعات ومقصد های حرکت اتوبوس ها و رزرو بلیط اتوبوس و اخذ اشتراک اقدام فرمایید. همچنین جهت خرید بلیط می توانید از روش واریز کارت به کارت با هماهنگی واحد فروش بلیط استفاده فرمایید. شماره کارت بانک آسیاسفر شعبه بیهقی در بانک اقتصاد نوین به نام آقای حامد باقری:6274129008995519 شماره تلفن های تماس با شرکت مسافربری آسیاسفر در پایانه بیهقی(آرژانتین) 88507487-88507491 شهرهای که از مبدا ترمینال بیهقی (آرژانتین) شرکت آسیاسفر به مقصد آنها سرویس دهی میکند عبارتند از: تبریز (پایانه بزرگ تبریز) - شیراز (پایانه کاراندیش) -اصفهان (پایانه صفه و کاوه)- رشت و لاهیجان ، بندر انزلی - اهواز ، اندیمشک ،شبستر ، مشهد ، خرم آباد ، بروجرد ، اراک، یزد و بزودی ساری ، شهرکرد
گـزارش برنامه 4 روزه به روستا و دریاچه چورت از توابع کیاسر مازندران
«به نام خـالق زیبایی ها»<?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" /> گـزارش سیاحت 4 روزه به روستا و دریاچه چورت از توابع کیاسر مازندران سرپرست برنامه:آقای احسان امین جواهری تاریخ سیاحت : 11/8 الی16/8/90 نفـرات شرکت کننده: خانمها: سارا کیخسروکیانی شکوه جعفری . منیره دادخواه. ژیلا غزلبیگلو . زهرا عباسی آقایان: محمد سلطانی فر، مهرداد شفایی، مهدی دهقان، محمد خدارحمی، محمد صادق عنایت، محسن زارعی، حمید زارعی، امیر اسمایلی . طبق ایمیلی که سرپرست برنامه برای همه دوستان از قبل فرستاده بودن اطلاعات کاملی در خصوص سفر دریافت کرده بودیم. ساعت 7 شب چهارشنبه به همراه 7 نفر از دوستان از ترمینال کاوه با اتوبوس شرکت لوان از مسیر تهران و جاده فیروز کوه به سمت ساری حرکت کردیم.طبق برنامه قرار بود 6 نفر از بچه های گروه در شهر ساری به ما ملحق شوند. ساعت 9:30 شب اتوبوس برای شام و نماز در دلیجان توقف ای 20 دقیقه ای داشت.حدود ساعت 5:45 به شهر آمل رسیدم و برای نماز توقف 15 دقیقه ای داشتیم.1 ساعت بعد به ساری رسیدیم و در محل قرارمون منتظر بچه ها موندیم با آمدن بچه ها گروه کامل و آماده رفتن به روستا شد.هوای ساری خیلی متفاوت تر از هوای اصفهان بود. هوای سرد به همراه رطوبت مخصوص شهر های شمالی .حدود ساعت 7:30 صبحانه ای دسته جمعی در فلکه امام ساری خوردیم و بعد با می نی بوس به سمت روستا به راه افتادیم.طی مسیر 50 کیلومتری ساری تا روستا شاهد مناظری زیبا از روستا ها و جنگلهای اطراف جاده بودیم.ساعت 9:50 پس از گذروندن مسیری حدوداً 7 کیلومتر آخر با شیبی نسبتاً زیاد به روستای چورت رسیدیم. پس از اسکان در منزل راهنما و استراحتی کوتاه ساعت 11 آماده شدیم برای رفتن به دریاچه . به خاطر اینکه قسمتی از مسیر مستقیم روستا تا دریاچه باتلاقی و همراه با شیب بود کوله ها را با نیسان به محل دریاچه فرستادیم.با اینکه بدون کوله بودیم راه رفتن در مسیر بخاطر باتلاقی بودن سخت و در عین حال جالب بود . مسیری 5 کیلو متری با زیبایی های غیر قابل توصیف . اما زیبا تر از اون لحظه ای بود که به دریاچه رسیدیم . بخاطر بارندگیهای هفته قبل آب دریاچه حدود 2 متر بالا آمده بود که این امر خوشحالی مزاعف راهنما را در بر داشت. اعضاء گروه با دیدن زیبایی های خیره کننده دریاچه غرق در مشاهده شدن. ساعت 3 عصر پنجشنبه روز اول سفر بود . بچه ها شروع به زدن چادر ها کردن یکسری برای آوردن آب و یکسری برای آوردن هیزم بّه اطراف رفتن.مکانی که برای استقرار انتخاب شده بود دید کامل به دریاچه و جنگل های اطراف داشت. با درست کردن آتش و تاریک شدن هوا یک شب نشینی خوب و صمیمی تا ...
مشهد به رشت مسير اول1057 كيلومتر، مسير دوم 1222كيلومتر
مسیر پیشنهادی اول:از مشهد مقدس به رشت ۱۰۵۷ كيلومتر مسير يابي :مشهدمقدس، چناران،قوچان،فاروج،شيروان،بجنورد،آشخانه، چمن بيد،تنگراه ، كاليگش، مينودشت، آزادشهر،دلند،خانبين، علي آباد، فاضل آباد،گرگان، كردكوي، بندر گز،گلوگاه، بهشهر،رستمكلاه،نكا،سورك،اول كمر بندي ساري، انتهاي كمر بندي ساري، قائم شهر،بابل، بابلسر،فريدونكار، محمود آباد،نور،رويان، سيسنگان، نوشهر، چالوس،نمك آبرود،عباس آباد، تنكابن، رامسر،چابكسر،كلاچاي،رودسر،لنگرود،لاهيجان،آستانه اشرفيه، كوچصفهان، رشت. مشهد به چناران: از ميدان قائم مشهد مقدس تاچناران ۵۰ كيلومتر است و فاصله چناران تا رشت۱۰۰۷كيلومتر است. (جاده بصورت بزرگراه) چناران به قوچان: از چناران تا قوچان ۷۵ كيلومتر است كه در نتيجه فاصله قوچان تا مشهد مقدس 125 كيلومتر است و فاصله قوچان تا رشت۹۳۲ كيلومتر است .(جاده بصورت بزرگراه) قوچان به فاروج: از قوچان تا فاروج ۳۲ كيلومتر است كه در نتيجه فاصله فاروج تا مشهد مقدس۱۵۷ كيلومتر است و فاصله فاروج تا رشت۹۰۰ كيلومتراست .(جاده بصورت بزرگراه) فاروج به شيروان: از فاروج تا ميدان اول شيروان(ميدان معلم) ۳۱ كيلومتر است كه در نتيجه فاصله شيروان تا مشهد مقدس ۱۸۸ كيلومتر است و فاصله شيروان تارشت۸۶۹ كيلومتر است .(جاده بصورت بزرگراه) شيروان به بجنورد: ازشیروان تا میدان خرمشهر بجنورد ۶۳ کیلومتر است که در نتیجه فاصله بجنورد تا مشهد مقدس ۲۵۱ کیلومتر است وفاصله بجنورد تا رشت۸۰۶ كيلومتر است .(جاده بصورت بزرگراه) بجنورد به آشخانه : ازمیدان خرمشهر بجنورد تا آشخانه ۴۵ کیلومتر است كه در نتیجه فاصله آشخانه تا مشهد مقدس۲۹۶ کیلومتر است و فاصله آشخانه تا رشت۷۶۱ کیلومتر است .( جاده بصورت دو طرفه اصلي) آشخانه به چمن بيد: از آشخانه تا چمن بيد ۳۹ كيلومتر است كه در نتيجه فاصله چمن بيد تا مشهد مقدس۳۳۵ كيلومتر است و فاصله چمن بيد تا رشت۷۲۲ كيلومتر است .( جاده بصورت دو طرفه اصلي) چمن بيد به تنگراه: از چمن بيد تا تنگراه ۸۰ كيلومتر است كه در نتيجه فاصله تنگراه تا مشهد مقدس ۴۱۵ كيلومتر است و فاصله تنگراه تا رشت۶۴۲ كيلومتر است .( جاده بصورت دو طرفه اصلي) تنگراه به کالیگش : از تنگراه تا كاليگش ۳۵ كيلومتر است كه در نتيجه فاصله كاليگش تا مشهد مقدس ۴۵۰ كيلومتر است و فاصله كاليگش تا رشت۶۰۷ كيلومتر است .( جاده بصورت دو طرفه اصلي) كاليگش به مينودشت: ازكاليگش تا مينودشت ۹ كيلومتر است كه در نتيجه فاصله مينودشت از مشهد مقدس ۴۵۹ كيلومتر است و فاصله مينودشت تا رشت۵۹۸ كيلومتر است .( جاده بصورت دو طرفه اصلي) مينودشت به آزاد شهر: از مينودشت تا آزاد شهر۲۵ كيلومتر است كه در نتيجه ...
ترکیدگی لاستیک علت سقوط اتوبوس در جاده هراز +اخبار تکمیلی
رئیس پلیس راهور استان مازندران خبر داد: ترکیدگی لاستیک علت سقوط اتوبوس در جاده هراز رئیس پلیس راهور استان مازندران گفت: ترکیدگی لاستیک موجب سقوط اتوبوس گرگان به تهران در محور هراز به دره شده است. -------------------------------جعفر محمدنژاد امروز در گفتوگو با خبرنگار فارس در ساری درباره علت وقوع سانحه سقوط اتوبوس به دره در منطقه لاریجان آمل گفت: ترکیدگی لاستیک علت بروز سانحه اتوبوسی بود که از گرگان به سمت تهران در حرکت بود. وی خاطر نشان کرد: این حادثه تاکنون 12 کشته و 17 مجروح داشته است. رئیس پلیس راهور درباره علت متناقص بودن آمار مجروحها و کشتهها گفت: آماری که صبح اعلام شد تخمینی بود ولی آخرین آماری که در حال حاضر دریافت شد، 12 کشته و 17 مجروح است. به گزارش فارس، اتوبوس ولوو بی هفت بی از گرگان به سمت تهران در حال حرکت بوده است که در کیلومتر 85 آمل به تهران دچار حادثه شد. اعلام اسامی مصدومان حادثه سقوط اتوبوس به دره در محور هراز رئیس شبکه بهداشت و درمان آمل اسامی 25 مصدوم حادثه سقوط اتوبوس به دره در محور هراز را اعلام کرد. -------------------------------حمزه قاسمی دقایق قبل در گفتوگو با خبرنگار فارس در آمل اسامی 25 مصدوم این حادثه رانندگی را اعلام کرد. 1ـ محمدرضا اسلامی 2ـ کاظم اکبری 3ـ مجتبی اکبری 4ـ کاظم البرزی 5ـ کامران تقه 6ـ محمدعلی رضانیا 7ـ مصطفی عقیلنیا 8ـ فاطمه محسنی عشقی 9ـ سامان محسنی عشقی 10ـ معصومه محسنی عشقی 11ـ علی وکیلی 12ـ علیرضا شعبانی 13ـ عبدالله کردی 14ـ میلاد اسماعیلی 15ـ اسدالله رضوان پور 16ـ جابر لاکتراش 17ـ اشرف علینیا وی گفت: همچنین سه نفر از مصدومان این حادثه از طریق اورژانس بابل به این شهرستان انتقال یافتند که اسامی آنها عبارت است از: 1ـ زینب عبداللهی 2ـ معصومه جلالی 3ـ سعید زاهدی قاسمی متذکر شد: سه مصدوم این حادثه نیز به نامهای 1ـ علی رستمانی 2ـ فاطمه رستمانی 3ـ جواد ابراهیمی به بیمارستان دماوند منتقل شدند. مدیرکل حمل و نقل و پایانههای گلستان: رانندگان حادثه جاده هراز جان سالم به در بردهاند مدیرکل حمل و نقل و پایانههای استان گلستان گفت: رانندگان حادثه تصادف اتوبوس گرگان در محور جاده هراز، جان سالم به در بردهاند. Tweet مهدی میقانی صبح امروز در گفتوگو با خبرنگار فارس در گرگان اظهار داشت: 20 نفر از مصدومان این حادثه نیز به مراکز درمانی اعزام شدهاند. وی با اشاره به مهگیر بودن منطقه پلور آمل در محور جاده هراز به عنوان محل دقیق حادثه اذعان داشت: اظهارنظر در زمینه عوامل سببساز حادثه هنوز قطعی نیست، اما انحراف از مسیر و سقوط اتوبوس در دره قطعی است. میقانی تصریح کرد: طبق اظهارنظر راننده به ...
ماجرای خواب ماندن در شب عملیات+عکس
مسجد جامع ساری، پاتوق بچههای جبههایی بود. وقت نماز که میشد، دور هم جمع میشدیم. مهرداد بابایی، سیدمجتبی علمدار، حسن سعد و... یک حلقه انس تشکیل میدادیم، هر کجا که بود؛ مسجد و جبهه، همیشه با هم بودیم. ظهر روز چهار بهمن 66، نماز را که خواندیم، از مسجد بیرون رفتیم. خانه ما در محله نهضت بود و خانه مهرداد در محله تکیه باقرآباد. مهرداد همیشه بین ما چند نفر برای این که بچهها را به سمت خانهی خودشان سوق بدهد، پیشتاز بود. خانهشان پاتوق دائمی بود. مهرداد تکپسر خانواده بود. قهرمان وزنهبرداری که مادرش مهربانتر از خودش بود و پدرش با صفاتر از دریای خزر. حیاط خانهشان هم همیشه پر بود از بوی بهار نارنج. در بین راه که به سمت خانهشان میرفتیم، ایستادم. گفتم: «مهربانپسر، مهردادجان! گردان مسلم(ع) پیغام داده که باید راهی بشوم. فردا هم باید بروم، امروز نمیتوانم نهار خانهی شما باشم.» راست: شهید سید علی دوامی چپ علیرضا علیپور مهرداد غیظ کرد، به هم ریخت و گفت: «این دیگر آخر هر چه نامردی دنیاست، نارفیقی اگر بی من ساری را به هر نقطهی عالم ترک کنی...» گفتم: «مهردادجان! تو تنها پسر خانوادهای، ما چند برجی هستیم. من نباشم، شش تای دیگر هستند که ننهام دق نکند. تو چی؟ واقعاً میدانی که مادرت چهقدر به تو وابسته است؟ پدرت چی؟ اگر یک ساعت تو را نبیند، مثل این که آفتاب گم شده باشد، فانوس میگیرد، وجب به وجب باغ و دریا و کوهستان شمال را از این رو به آن رو میکند. تازه تو قهرمان وزنهبرداری هستی. مملکت به شما پهلوانهای باایمان خیلی نیاز دارد. از همه مهمتر، تو عزیز دل مادری، اگه تو بیایی با من، اگر یک گوشهی دست و سرت خراش بردارد، یک قطره خون از دماغ تو بیاد، وای بر من اگر زنده بمانم. امان از روزی که زنده و سالم برگردم. همیشهی خدا محکوم به شرم و خجالتم در مقابل مادرت...» بحث بالا گرفته بود که بر سر یک دوراهی رسیدیم، یک خم کوچه سمت محلهی ما میرفت، خم دیگر کوچه به محله باقرآباد. با مهرداد دست دادم و سرش را بوسیدم. خم دیگر کوچه را گرفتم و دستم را از دست مهرداد کشیدم. حرکت کردم به سمت خانه، یک قدم که برداشت قدم دوم، قفل شده بودم، مهرداد با آن پنجههای پهلوانیاش، چنان دستهایم را فشرد که قلبم داشت میترکید. یک نیم دایره پیچیدم و برگشتم روبهروی مهرداد! گفت: «ببین رضا! ما با هم رفیق هستیم. رفاقت یعنی رفتن با رفیق تا آخر خط.» گفتم: «من توان اینکه جواب ننه و بابای تو را بدهم ندارم. بچهجان ولم کن، ولم کن.» دستم را کشیدم و یا علی(ع) گفتم و حرکت کردم. مهرداد، با عصبانیت گفت: «بُوبوبوروبابابابا.» بعد جوری مرا ...
برنامه آبشار زیبای پونه زار (فریدونشهر)
برنامه ۱ روزه آبشار زیبای پونه زار (فریدونشهر) مهلت ثبت نام تا سه شنبه ۲۳-۳-۹۱ اتوبوس اسکانیا ساعت حرکت ۶:۰۰ صبح روز جمعه ۲۶-۳-۹۱ دروازه تهران ساعت برگشت ساعت ۲۱:۰۰ جمعه اصفهان تلفن روابط عمومی گروه جهت ثبت نام: ۰۹۱۳۳۰۳۴۰۵۸ و ۰۹۱۳۰۳۵۳۶۳۳ ثبت نام فقط از طریق واریز مبلغ برنامه به حساب گروه شماره کارت (۶۰۳۷۹۹۱۱۶۹۷۶۷۶۸۲) ویا شماره حساب (۰۲۰۷۲۶۰۳۲۹۰۰۳) (بانک ملی) ردیف تاریخ عنوان برنامه منطقه مدت توضیحات ۱ 2 تیر بی بی سیدان سمیرم 1 روز پیاده روی ۲ 9 تیر درازه رود بروجن 1 روز پیاده روی ۳ 16 - 15 تیر * 1- بهشت گم شده 2- تنگه واشی و بازدید از کاخ های تهران مرودشت تهران 2 روز پیاده روی ، خانوادگی ۴ 23 تیر چشمه ناز ونک سمیرم 1 روز پیاده روی ، خانوادگی ۵ 30 تیر آب ملخ سمیرم 1روز پیاده روی ۶ 6 مرداد آبشار شیخ علیخان و غار یخی چلگرد 1 روز پیاده روی و کوهپیمایی ۷ 13 مرداد انتخـابـی(مراجعه به سایت اینترنتی گروه) rahadgroup.blogfa.com ۸ 20 مرداد شاهکوه اصفهان 1 روز کوهنوردی وصعود به قله ۹ 30-27 مرداد آبشار لاتون ، قلعه رودخان ، دریای خزر آستارا ، فومن 5/4 روز جنگل پیمایی و کوهپیمایی ۱۰ 3 شهریور قله شاهین کرکس نطنز 1 روز کوهنوردی و صعود به قله ۱۱ 10 شهریور آبشار پونه زار فریدونشهر 1 روز پیاده روی و کوهپیمایی ۱۲ 17 شهریور آب سفید الیگودرز 5/1 روز کوهپیمایی و پیاده روی ۱۳ 24-22 شهریور * دریاچه گهر چشمه های باداب سورت و دریاچه میانشه و جنگل چورت دورود ساری 5/3 روز پیاده روی و گردشگری پیاده روی و جنگل پیمایی ۱۴ 31 شهریور انتخـابـی(مراجعه به سایت اینترنتی گروه) rahadgroup.blogfa.com * هر دو برنامه بصورت جداگانه همزمان اجرا میشوند. تلفن روابط عمومی گروه: ۰۹۱۳۳۰۳۴۰۵۸ و ۰۹۱۳۰۳۵۳۶۳۳ http://rahadgroup.blogfa.com جهت برنامه ریزی بهتر برنامه ها لطفا تا پایان سه شنبه هرهفته ثبت نام قطعی فرمایید. ثبت نام فقط از کسانی میشود که مبلغ برنامه را به حساب واریز نموده اند. لطفا پس از واریز وجه حتما با شماره تلفن روابط عمومی ۰۹۱۳۳۰۳۴۰۵۸تماس حاصل نموده و مبلغ واریزیتان را اعلام کنید. شماره کارت (۶۰۳۷۹۹۱۱۶۹۷۶۷۶۸۲) ویا شماره حساب (۰۲۰۷۲۶۰۳۲۹۰۰۳) (بانک ملی) در صورت در دست نبودن هیچکدام از شماره های روابط عمومی گروه با شماره همراه ۰۹۱۳۳۶۷۱۵۶۰ تماس بگیرید. ****************************************************** در زیر عکسهایی از آبشار پونه زار را مشاهد فرمایید:
ماجرای خواب ماندن در شب عملیات+عکس
ماجرای خواب ماندن در شب عملیات+عکس مسجد جامع ساری، پاتوق بچههای جبههایی بود. وقت نماز که میشد، دور هم جمع میشدیم. مهرداد بابایی، سیدمجتبی علمدار، حسن سعد و... یک حلقه انس تشکیل میدادیم، هر کجا که بود؛ مسجد و جبهه، همیشه با هم بودیم. ظهر روز چهار بهمن 66، نماز را که خواندیم، از مسجد بیرون رفتیم. خانه ما در محله نهضت بود و خانه مهرداد در محله تکیه باقرآباد. مهرداد همیشه بین ما چند نفر برای این که بچهها را به سمت خانهی خودشان سوق بدهد، پیشتاز بود. خانهشان پاتوق دائمی بود. مهرداد تکپسر خانواده بود. قهرمان وزنهبرداری که مادرش مهربانتر از خودش بود و پدرش با صفاتر از دریای خزر. حیاط خانهشان هم همیشه پر بود از بوی بهار نارنج. در بین راه که به سمت خانهشان میرفتیم، ایستادم. گفتم: «مهربانپسر، مهردادجان! گردان مسلم(ع) پیغام داده که باید راهی بشوم. فردا هم باید بروم، امروز نمیتوانم نهار خانهی شما باشم.» راست: شهید سید علی دوامی چپ علیرضا علیپور مهرداد غیظ کرد، به هم ریخت و گفت: «این دیگر آخر هر چه نامردی دنیاست، نارفیقی اگر بی من ساری را به هر نقطهی عالم ترک کنی...» گفتم: «مهردادجان! تو تنها پسر خانوادهای، ما چند برجی هستیم. من نباشم، شش تای دیگر هستند که ننهام دق نکند. تو چی؟ واقعاً میدانی که مادرت چهقدر به تو وابسته است؟ پدرت چی؟ اگر یک ساعت تو را نبیند، مثل این که آفتاب گم شده باشد، فانوس میگیرد، وجب به وجب باغ و دریا و کوهستان شمال را از این رو به آن رو میکند. تازه تو قهرمان وزنهبرداری هستی. مملکت به شما پهلوانهای باایمان خیلی نیاز دارد. از همه مهمتر، تو عزیز دل مادری، اگه تو بیایی با من، اگر یک گوشهی دست و سرت خراش بردارد، یک قطره خون از دماغ تو بیاد، وای بر من اگر زنده بمانم. امان از روزی که زنده و سالم برگردم. همیشهی خدا محکوم به شرم و خجالتم در مقابل مادرت...» بحث بالا گرفته بود که بر سر یک دوراهی رسیدیم، یک خم کوچه سمت محلهی ما میرفت، خم دیگر کوچه به محله باقرآباد. با مهرداد دست دادم و سرش را بوسیدم. خم دیگر کوچه را گرفتم و دستم را از دست مهرداد کشیدم. حرکت کردم به سمت خانه، یک قدم که برداشت قدم دوم، قفل شده بودم، مهرداد با آن پنجههای پهلوانیاش، چنان دستهایم را فشرد که قلبم داشت میترکید. یک نیم دایره پیچیدم و برگشتم روبهروی مهرداد! گفت: «ببین رضا! ما با هم رفیق هستیم. رفاقت یعنی رفتن با رفیق تا آخر خط.» گفتم: «من توان اینکه جواب ننه و بابای تو را بدهم ندارم. بچهجان ولم کن، ولم کن.» دستم را کشیدم و یا علی(ع) ...
نکاتی پیرامون رفت و آمد از تهران به دانشگاه
چند نکته در رابطه با رفت و آمد دانشجویان جدید عزیز غیر بومی ۱- اتوبوسهای گرمسار در ضلع جنوب غربی ترمینال جنوب می باشد. ۲- سواریهای گرمسار در سه راه افسریه مستقر می باشند. ۳- اتوبوس ها تا زمان تکمیل نشدن حرکت نمی کنند و با توجه به اینکه حدود یک ساعت و چهل دقیقه با اتوبوس طول می کشد تا به گرمسار برسید پس بهتر است یک ساعت زودتر به ترمینال بروید. ۴- در روزهای جمعه با توجه به کاهش شدید دانشجو زمان تکمیل شدن اتوبوس ها حدود نود دقیقه طول می کشد. ۵- پس از پایان کلاس بهتر است هرچه سریعتر خود را به ترمینال که حدود ۵۰۰ متر پایین تر از دانشگاه می باشد حرکت کنید. زیرا ممکن است زمان زیادی را برای تکمیل شدن و حرکت اتوبوس یا سواری بعدی از دست بدهید. ۶- همیشه قبل از حرکت وب سایت دانشگاه - قسمت تغییرات کلاسی و این وبلاگ را بررسی نموده و از تشکیل شدن کلاس خود مطمئن شوید. ۷- در صورتیکه با وسیله شخصی خود قصد مراجعه به دانشگاه را دارید باید به سه راه افسریه رفته و به سمت جاده سمنان و مشهد حرکت کنید. ۸- این مسیر بسیار پر تردد بوده و خطر ناک می باشد لطفا با احتیاط کامل برانید و این نکته را مد نظر داشته باشید که تمام مسیر با دوربین کنترل می شود. سلامتی و بهروزی شما را از خداوند خواستارم
ماجرای خواب ماندن در شب عملیات
به روایت جانباز علی رضا علی پور/رزمنده گردان مسلم ل25مهرداد همیشه بین ما چند نفر برای این که بچهها را به سمت خانهی خودشان سوق بدهد، پیشتاز بود. خانهشان پاتوق دائمی بود. مهرداد تک پسر خانواده و قهرمان وزنهبرداری بود...مسجد جامع ساری، پاتوق بچههای جبههایی بود. وقت نماز که میشد، دور هم جمع میشدیم. مهرداد بابایی، سیدمجتبی علمدار، حسن سعد و... یک حلقه انس تشکیل میدادیم، هر کجا که بود؛ مسجد و جبهه، همیشه با هم بودیم. ظهر روز چهار بهمن 66، نماز را که خواندیم، از مسجد بیرون رفتیم. خانه ما در محله نهضت بود و خانه مهرداد در محله تکیه باقرآباد.مهرداد همیشه بین ما چند نفر برای این که بچهها را به سمت خانهی خودشان سوق بدهد، پیشتاز بود. خانهشان پاتوق دائمی بود. مهرداد تکپسر خانواده بود. قهرمان وزنهبرداری که مادرش مهربانتر از خودش بود و پدرش با صفاتر از دریای خزر. حیاط خانهشان هم همیشه پر بود از بوی بهار نارنج. در بین راه که به سمت خانهشان میرفتیم، ایستادم. گفتم: «مهربانپسر، مهردادجان! گردان مسلم(ع) پیغام داده که باید راهی بشوم. فردا هم باید بروم، امروز نمیتوانم نهار خانهی شما باشم.»راست: شهید سید علی دوامی چپ علی رضا علی پورمهرداد غیظ کرد، به هم ریخت و گفت: «این دیگر آخر هر چه نامردی دنیاست، نارفیقی اگر بی من ساری را به هر نقطهی عالم ترک کنی...»گفتم: «مهردادجان! تو تنها پسر خانوادهای، ما چند برجی هستیم. من نباشم، شش تای دیگر هستند که ننهام دق نکند. تو چی؟ واقعاً میدانی که مادرت چهقدر به تو وابسته است؟ پدرت چی؟ اگر یک ساعت تو را نبیند، مثل این که آفتاب گم شده باشد، فانوس میگیرد، وجب به وجب باغ و دریا و کوهستان شمال را از این رو به آن رو میکند. تازه تو قهرمان وزنهبرداری هستی. مملکت به شما پهلوانهای باایمان خیلی نیاز دارد. از همه مهمتر، تو عزیز دل مادری، اگه تو بیایی با من، اگر یک گوشهی دست و سرت خراش بردارد، یک قطره خون از دماغ تو بیاد، وای بر من اگر زنده بمانم. امان از روزی که زنده و سالم برگردم. همیشهی خدا محکوم به شرم و خجالتم در مقابل مادرت...»بحث بالا گرفته بود که بر سر یک دوراهی رسیدیم، یک خم کوچه سمت محلهی ما میرفت، خم دیگر کوچه به محله باقرآباد. با مهرداد دست دادم و سرش را بوسیدم. خم دیگر کوچه را گرفتم و دستم را از دست مهرداد کشیدم. حرکت کردم به سمت خانه، یک قدم که برداشت قدم دوم، قفل شده بودم، مهرداد با آن پنجههای پهلوانیاش، چنان دستهایم را فشرد که قلبم داشت میترکید. یک نیم دایره پیچیدم و برگشتم روبهروی مهرداد! گفت: «ببین رضا! ما با هم رفیق ...