زندگی در عمان
"عمـــــان"اولین سفر سیاحتی ام به خارج از کشور
"عمـــــان"اولین سفر سیاحتی ام به خارج از کشور : سال ۷۵ بدنبال دعوت و اصرار یکی از دوستان خانوادگی ام که کارمند عالی رتبه سفارت ایران در کشور پادشاهی عمان بوده،تصمیم گرفتم تا سفری یک هفته ای به عمان داشته باشم. اما چون همیشه فکر می کردم که عمان کشوری عقب افتاده و صحرانشین با مردم و فرهنگی دور از تمدن و فاقد جاذبه های متداول توریستی است،خیلی راغب به این سفر نبودم! اما اصرار این دوست تهرانی ام بر اراده ام پیروز شد و من در تعطیلات زمستانه سال ۷۵ به اتفاق همسرم به دلیل تعطیلی موقت پرواز مستقیم هواپیمایی ایران ایر به عمان،لاجرم با پرواز لوفت هانزا(هواپیمایی آلمان) از فرودگاه بین المللی مهر آباد تهران عازم فرودگاه بین المللی دبی(امارات متحده عربی) شده و از آنجا نیز پس از یک فاصله پرواز 5 ساعته، با گلف ایر(هواپیمایی خلیج وابسته به شورای همکاری خلیج فارس) به فرودگاه مسقط (المطارالتفال) پایتخت عمان پرواز کردیم.در فرودگاه ازسوی دوستم استقبال شده و پس از طی شدن مراحل فرودگاهی به سمت منزل ایشان حرکت کردیم و با استقراردر منزل و استراحت شبانه خستگی پرواز یکروزه را تخلیه کرده وبا توجه به ضیق زمان وبرنامه ریزی بسیارحساب شده میزبان،ازصبح فردا بازدیدها وگشت وگذارتوریستی آغاز شد. این سفر از این جهت برایم جالب و بیادماندنی تلقی می شود که من با انتظار بسیار پایین به این سفر رفته بودم،اما بر خلاف انتظارم، دستاوردهای ارزشمندی برایم داشته که در ادامه ذکر خواهم کرد. عمان،کشوری بسیار کوچک و با جمعیتی اندک،که دارای نظام سیاسی پادشاهی است، در دماغه تنگه هرمز و همسایگی کشور امارات واقع شده ومردمش از ملیتی کاملاً عربی و مذهب تسنن برخوردارند. این کشور دارای دو شهر بزرگ بنام های مسقط و ظفار بوده که مسقط پایتخت اصلی و ظفار پایتخت دوم بوده و سلطان قابوس پادشاه این کشور،طی یک برنامه ریزی درازمدت،5 ماه در مسقط،5ماه درظفار و نیز2ماه را درصحرا(میان قبایل صحرا نشین) مستقر شده و به انجام امور مملکت و مردم می پردازد! اگر یادتان باشد در رژیم گذشته،شاه به عنوان ژاندارم منطقه جهت سرکوب کردن چریکهای ظفار که علیه رژیم پادشاهی عمان شورش مسلحانه کرده بودند،سرباز داوطلب با مزایای بسیار بالا اعزام میکرد و عملاًموجبات تحکیم حاکمیت سلطان قابوس را فراهم نموده بود و از آن پس سلطان قابوس که خود اتفاقاًٌ اهل ظفار می باشد، تصمیم به تقسیم سهم استقرار در مسقط و ظفار و نیز صحرا نمود که در آن زمان به چریکها کمکهای مالی و جانبی می کردند. استقرار سلطان قابوس در صحرا از این نظر شنیدنی است که وی با احداث ...
کشور عمان
آشنایی با کشور سلطان نشين عمانپادشاهی عمان کشوری است که باستانشناسان قدمت آن را بیش از ۱۴ هزار سال تخمین میزنند. این کشور از شمال غرب با امارات متحده عربی، از غرب با عربستان سعودی و از جنوب غرب با یمن همسایه است. بیشتر بخشهای کشور عمان را رشتهکوههای بزرگ و سختگذر حجر میپوشاند. در عین حال در این سرزمین هم میتوان زمینهای حاصلخیز را در جنوب شرق یافت و هم مناطقی شبه استوایی مانند صحرای ربع الخلی را. در سال ۱۵۰۷ میلادی پرتغال به عمان حمله و آن را اشغال کرد. این اشغال تا سال ۱۶۵۱ طول کشید. در این سال قبایل عمانی متحد شدند و با نبرد با پرتغالیها توانستند استقلال خود را به دست آورند. سیاست در عمان در کشور پادشاهی عمان رئیس حکومت و رئیس دولت پادشاه است که در حال حاضر این سمت به عهده سلطان قابوس است. او سمت نخست وزیری عمان را نیز دارد. سلطنت در این کشور موروثی است. سلطان قابوس در سال ۱۹۷۰ به پادشاهی رسید و در سال ۱۹۷۲ نخست وزیری را نیز عهدهدار شد. مجلس سنای این کشور ۷۰ کرسی دارد که نمایندگان آن را پادشاه تعیین میکند. این نمایندگان در حقیقت تنها قدرت ارائه مشاوره را دارند و قدرت اجرایی ندارند. مجلس شورا مجلس دیگر این کشور است که ۸۴ کرسی دارد و نمایندگان آن با رای مردم برای دورهای چهار ساله انتخاب میشوند. نمایندگان این مجلس در برخی موارد قانون تعیین میکنند و جز آن بیشتر سمت مشاورهای دارند. اقتصاد در عمان تولید ناخالص داخلی در این کشور 61/61 میلیارد دلار است. ۹۲۰ هزار نفر نیروی کار این کشور را تشکیل میدهند. نرخ بیکاری در این کشور ۱۵ درصد است. در سال ۲۰۰۷ نرخ تورم در عمان 5/5درصد بود.عمان هم مانند دیگر همسایگان خود به منابعی از نفت دسترسی دارد. این کشور روزانه حدود ۷۴۰ هزار بشکه نفت تولید میکند. این کشور منابعی از گاز هم دارد. محصولات صادراتی آن شامل نفت، کالاهای ترانزیتی، ماهی، آهنآلات و منسوجات است که به کشورهای چین (2/23 درصد)، کره جنوبی (2/19 درصد)، ژاپن (2/12 درصد)، تایلند (9/8 درصد)، آفریقای جنوبی (3/8 درصد)، امارات متحده عربی (5/6 درصد) و تایوان (2/4 درصد) صادر میشود. محصولات وارداتی این کشور شامل ماشینآلات و تجهیزات حمل و نقل، کالاهای تولیدی کارخانهای، مواد غذایی، احشام زنده و لغزانندههاست که از کشورهای امارات متحده عربی (7/19 درصد)، ژاپن (۱۸ درصد)، آمریکا (۷.۵ درصد)، آلمان (۵.۳ درصد) و هند (2/4درصد) وارد میشود. مردم عمان جمعیت این کشور حدود سه میلیون و ۳۱۲ هزار نفر با میانگین سنی ۱۹ سال است. امید به زندگی در عمان برای زنان ۷۶ و برای مردان ۷۱ سال است. حدود 1/0 درصد از جمعیت بزرگسال این کشور به بیماری ...
زندگینامه
عمان سامانی از شاعران معروف شهر سامان استان چهارمحال و بختیاری است. میرزا نور الله «عمان سامانی» ملقب به تاج الشعرا از شاعران صاحب نام و پر آوازه سالهای ۱۲۵۸ تا ۱۳۲۲ قمری است، نیاکان او همه از دری سرایان، پارسی گویان و آذری سرایان اعصار خود بودهاند، پدرش مرحوم میرزا عبدلله متخلص به «ذره» مولف کتاب جامع الانساب و جدش میرزا عبدالواهاب سامانی متخلص به«قطره» و عمویش میرزا لطف لله متخلص به «دریا» همگی از شاعران عهد ناصری بودهاند که در دانشهای دیگر نیز دستی داشتهاند اما آوازه هیچیک از آنان به عمان نمیرسد. مرحوم دهخدا در باره عمان سامانی مینویسد: «میرزا نوراﷲ بن میرزا عبداﷲ بن عبدالوهاب چهارمحالی اصفهانی. ملقب به تاج الشعراء و مشهور به عمان سامانی. وی از اهالی قریه «سامان» است که آن از قرای چهارمحال خاک بختیاری میباشد. وی در سال ۱۲۶۴ هـ.ق. متولد شد و در شب سه شنبه دوازدهم شوال سال ۱۳۲۲ هـ.ق. درگذشت و در وادی السلام نجف دفن شد. او را دیوانی است به نام «گنجینة الاسرار» که در هند و در ایران به چاپ رسیدهاست». نقل است که جنازه عمان را در مسجد جامع سامان به خاک سپردند و بعدها به نجف اشرف و غری شریف به دار الاسلام انتقال دادند.
گزارش پیمایش صحرای ربع الخالی عمان : سکوت و سادگی زندگی
گزارش پیمایش صحرای ربع الخالی عمان : سکوت و سادگی زندگی 27 فوریه 2009 – مارک اوانس Mark Evans و جان اسمیت 28 روز را با زندگی و سفر در عرض شن های ربع الخالی در عمان گذراندند. این سفر با ماشین هایی که بطور ویژه ای برای صحرا سازگار شده بود انجام شد و به بررسی صحرا و تعامل با مردم صحرانشین پرداختند. در طی این اکسپدیشن صحرایی آنها اغلب صحرای شن را با صحرای برف و سفر دریایی مقایسه کردند. روش سفر مارک و جان با ماشین هایی سفر کردند که برای شرایط صحرا ، مناطق دور دست و مسافت های طولانی سازگار شده بود. در بیشتر اوقات سفرشان ، ردی برای دنبال کردن نداشتند و مجبور بودند برای مسیر یابی به GPS متکی باشند. در یک روز استراحت مارک نوشت :" پس از سه روز رانندگی طولانی فرصت خوبی بود تا به چشم های مان استراحت بدهیم ؛ رانندگی ممتد در صحرا ، که در آنجا ردی وجود نداشت ، دشواری های خود را دارد. " " برای راننده جلویی سر درآوردن از شن پیش رو همزمان با نگاه به جلو برای یافتن مسیر بر روی تپه های شنی و در عین حال مواظب ماشین عقبی بودن بسیار دشوار است. " " صحرانشینان محلی قادرند به سهولت از شن سردربیاورند . وقتی خورشید بالاست دیدن " زمین مرده " دشوار است ، و نیازمند تمرکز بیشتر جهت اجتناب از هر نوع برخورد با گودی هاست که ممکن است بر وسیله نقلیه تاثیر بگذارد. " " رانندگی در کشور صحرایی دور افتاده شبیه به قایق رانی در دریاست ؛ لازم است بدانید کجا هستید ، لازم است هر کجا که هستید راحت باشید ، بدانید در صورت مواجه با مشکلات کجا بروید ، و اینکه بدانید از نظر امنیت و زنده ماندن وسیله نقلیه برای تان به معنی همه چیز است. " مارک توضیح داد که مجبور بودند از شن و چشم انداز سردربیاورند ، " تمرکز دقیق جهت عبور ایمن از میان پیچ و خم های گذرگاه ها و قسمت های شیب دار تپه های شنی – تنها با دو وسیله نقلیه ، لازم است. اگر خودمان را وارد وضعیتی کنیم که نتوانیم از آن خارج شویم ، دچار مشکل می شویم . در برخی جاها شن بسیار نرم است ، با اینحال در جاهای دیگر به سختی بتن است – در هر دو صورت حوصله بسیار مهم است ، و پیاده شدن از ماشین و قدم زدن به طرف جلو برای کنترل مسیر ضروری است ." او بعدا توضیح داد :" برای اینکه از میزان دشوار سفر در صحرا ، هم از نظر مسیر یابی و هم مصرف سوخت تصویری در ذهن داشته باشید ، امروز برای سفر 8/14 کیلومتر فاصله GPS به سمت غرب پنج ساعت طول کشید ، و 8/48 کیلومتر در زمین ، و با پشت سر گذاشتن چهار یا پنج ردیف بزرگ تپه های شنی به 300 متر بالای سطح دریا رسیدیم. ...
سفر به عمان
امسال تعطیلات عید قربان و روز ملی کشور امارات با هم مقارن شد و نتیجه آن یک تعطیلی ده روزه برای مدارس و سه چهار روزه برای ادارت و شرکتها بود ٬ و این برای ما که سفر را (هر چند کوتاه) دوست داریم بهانه خوبی بود . مدتها بود که دلمان می خواست کشور عمان را که در همسایگی ماست ببینیم و از طرفی سالها بود که سفر زمینی نرفته بودیم این بود که وقتی آقای پدر پیشنهاد سفر به کشور عمان از راه زمینی را داد من خیلی خوشحال شدم . در سفر راهها را خیلی دوست دارم ، چه پیاده و چه سواره ... گشت و گذار در مکانهایی را که تا بحال ندیده ام برایم خیلی جالب است و به آسانی از دیدن یک کوچه قدیمی یا بازار سرپوشیده ذوق زده می شوم ... این بود که فکر یک سفر زمینی بعد از این همه سال خیلی وسوسه انگیز بود . صبح روز پنجشنبه به راه افتادیم با این خیال خوش که در نهایت 5 ساعت دیگر به مسقط (پایتخت عمان) خواهیم رسید ولی زهی خیال باطل ... مرز غلغله بود ! انگار تعداد قابل توجهی از ساکنان امارات با ما همسفر شده بودند و راهی عمان بودند ... حدود یک ساعت و چهل و پنج دقیقه در مرز خروجی امارات در صف ایستادیم تا مهر خروج در پاسپورتمان زده شد ! حوالی ظهر بود و مکان مربوطه سقفی نداشت و ملت خسته و گرمازده و کلافه بودند از غرغرهای محمد چیزی نمی گویم که هر 5 دقیقه یکبار یادآوری می کرد که این آخرین بار است که به سفر زمینی می آید و نمی فهمد که چرا ما سفر هوایی راحت و آسان را ول کرده ایم و خودمان را در این دردسر انداخته ایم ... از آنجا که به راه افتادیم امیدوار بودیم که سختیها به پایان رسیده باشد ولی در مرز ورود به عمان با جمعیتی چند برابر مواجه شدیم که برای گرفتن ویزای ورود به عمان در صف بودند ... قیافه همه ما خیلی دیدنی بود چون می دانستیم راه برگشت هم فرقی نمی کند و عمانی ها هم دارند به امارات می روند و مرز ورودی امارات هم همینقدر شلوغ است ! در همین اوضاع و احوال حیران بودیم که آقای پدر با دوستی در کشور عمان تماس گرفت و با استفاده از بند پ (همان پارتی) در مدت کوتاهی ویزای عمان در پاسپورتمان مهر شد ! دروغ است اگر بگویم در ان لحظه خوشحال نبودم ولی همزمان به شدت احساس شرمندگی و عذاب وجدان می کردم و در فکر ملتی بودم که در صف ایستاده بودند و به احتمال زیاد سه ساعت دیگر هم نوبتشان نمی شد . بقیه راه را با آرامش و کمی احساس گناه طی کردیم تا به هتل (AL BUSTAN PALACE MUSCAT) که خارج از شهر مسقط واقع شده رسیدیم . هتل در واقع قصر بسیار زیبا و باصفایی است که در سال 1985 برای سکونت سران کشورهای حاشیه خلیج فارس که برای شرکت در کنفرانس سالانه به مسقط آمده بودند ، ساخته شده و بعد از آن تبدیل به هتل شده است . راه ...
شعر عاشورايي (عمان ساماني)
لاجرم زد خیمه عشق بی قرین ... در فضای ملک ان عشق افرین خواهرش بر سینه و بر سر زنان ... رفت تا گیرد برادر را عِنان سیل اشک بست بر شه راه را ... دود آهش کرد حیران شاه را در قفای شاه رفتی هر زمان ... بانگ مهلاً مهلایش بر اسمان که ای سوار سرگردان کم کن شتاب ... جان من لختی سبک تر زن رکاب تا ببوسم ان رخ دلجوی تو ... تا ببویم ان شکنج موی تو شه سراپا گرم شوق و مست ناز ... گوشه ی چشمی بدان سو کرد باز دید مِشکین مویی از جنس زنان ... بر فلک دستی و دستی بر عنان زن مگو ، مرد افرین روزگار ... زن مگو ، بِنتُ الجلال ، اُختُ الوِقار زن مگو ، خاک درش نقش جبین ... زن مگو ، دست خدا در آستین باز دل بر عقل میگیرد عنان ... اهل دل را آتش اندر جان زنان می دراند پرده ی اهل راز را ... میزند با ما مخالف ساز را پنجه اندر جامه ی جان میبرد ... صبر و طاقت را گریبان میدَرَد هر زمان هنگامه ای سر میکند ... گر کنم منعش فزون تر میکند هستِ جان بر خواهرش استقبال کرد ... تا رخش بوسد الف را دال کرد همچو جانِ خود در آغوشش کشید ... این سخن آهسته در گوشش کشید که ای عِنان گیر من آیا زینبی ؟ ... یا که آه دردمندان در شبی ؟ جانِ خواهر در غمم زاری مکن ... با صدا بهرم عزا داری مکن معجر از سر ، پرده از رخ وا مکن ... آفتاب و ماه را رسوا مکن هست بر من ناگوار و نا پسند ... از تو زینب گر صدا گردد بلند هر چه باشد تو علی را دختری ... ماده شیرا ، کی کم از شیر نری با زبان زینبی ، شاه هرچه گفت ... با حسینی گوش ، زینب شنوفت با حسینی لب هر انچه گفت راز ... شه به گوش زینبی بشنید باز گوش عشقا زبان خواهد ز عشق ... فهم عشقا بیان خواهد ز عشق با زبان دیگری ناآواز نیست ... گوش دیگر محرم این راز نیست ای سخن گو لحظه ای خاموش باش ... ای زبان ، از پای تا سر گوش باش تا ببینم از سر صدق و صفا ... شاه را زینب چه می گوید جواب معنی اندر لوح صورت نقش بست ... انچه از جان خواست اندر دل نشست معنی خود به چشم خویش دید ... صورت آینده را از پیش دید آفتابی کرد در زینب ظهور ... ذره ای زان آتش باطن طور طلعت جان را به چشم جسم دید ... در سرا پای مسمای ، نیست دید غیب بین گردید با چشم شُهود ... خواند بر لوح وفا نقش عُهُود دید تابی در خودو بی تاب شد ... دیده ی خورشیدبین ، پر اب شد صورت حالش پریشانی گرفت ... دست بی تابی به پیشانی گرفت دید شه لب را به دندان میگزد ... طبلِ تو اینجا پرده داری میزند رخ ز بی تابی نمی تابی چرا ... در حضور دوست بی تابی چرا از تجلی های سروِ سهی ... خواست تا زینب کند قالب تهی سایه سان بر پای ان پاک افتاد ... سینه زن غش کرد و بر خاک افتاد از رکاب ...
نظام آموزشی عمان
نظام آموزشی عمان سلطان نشین عمان کشوری پادشاهی است در شرق شبه جزیره عربستان. پایتخت آن مسقط است. از شرق به دریای عرب و از شمال به دریای عمان محدود است.از جنوب با یمن همسایه است و از غرب با عربستان سعودی و امارت متحده عربی.قطعه کوچکی از عمان در قسمت جنوبی تنگه هرمز قرار دارد این قطعه از سرزمین اصلی جدا افتاده است. عمان در طول تاریخ به نامهای مختلفی نامیده شدهاست. اما بارزترین نامها مجان بودهاست، این نام ارتباط وثیقی به صناعت کشتی سازی ومعادن مس «نحاس» در زبان سومریان داشتهاست. همچنین مدتی نام عمان «مزون» بودهاست نسبتاً به وجود تعداد زیادی از چشمههای آب شیرین در این مناطق. همچنین نام «عمان» نام مکانی بسیار قدیمی بودهاست در یمن واز آنجا قبائل عربی مهاجرت نمودهاند به عمان بعد از ویران شدن سد مأرب. اما بعضی از مؤرخین نوشتهاند که وجه تسمیت عمان به «عمان» بر میگردد به (عمان بن سبأ بن یغثان بن ابراهیم). 1)ملاحظات ملاحظات تاریخی سرزمین فعلی عمان تا قبل از 1970میلادی عمدتاً مسقط و عمان نامیده میشد. برای اولین بار درحدود 3هزارسال قبل ازمیلاد،ازعمان به عنوان جزئی ازمملکت مگن(شامل یمن جنوبی،عمان، امارات متحده عربی وبحرین) نام برده شده که از لحاظ مادی پیشرفته بوده است.در سال 536 پیش از میلاد، عمان بتصرف کورش کبیر درآمد و جزئی از امپراطوری هخامنشی گردید. چند قرن بعد قبیله ازد، استیلای خارجیان بر عمان را پایان دادند و همه سواحل کشور را تحت فرمان خود درآوردند. رابطه این کشور با چین درسطح بالایی قرارداشت. در اواسط قرن ششم میلادی، عمان همراه با سایر نواحی بتصرف قوای انوشیروان ساسانی درآمد و بدین ترتیب بار دیگر پای مبلغین مسیحی ارانی بدانجا گشوده شد.در اوائل قرن اول هجری، عمان جزء قلمرو خلافت اسلامی شد(ناحیه شمالی در زمان پیامبر اسلام و ناحیه جنوبی در زمان ابوبکر). درسال 134 هجری قمری (752 میلادی)، فرقه معروفی از خوارج به نام اباضیه به امامت جلنده ابن مسعود در عمان استقرار یافتند.خلیفه عباسی برای منهدم ساختن آنان نیرو اعزام داشت و جلنده درجنگ بقتل رسید ولی طولی نکشید که ائمه اباضی مجددا درعمان قد برافراشتند و قرنها در آنجا فرمانروایی کردند.درسال 1256میلادی(654 هجری قمری)عمان مجدداً به تصرفی ایران درآمد و از آن پس ائمه عمان کمابیش خراجگذار ایرانیان گشتند.این وضع تا اوائل قرن شانزدهم میلادی ادامه یافت. درهمین دوره بود که مسقط رونق یافت.در آغاز قرن شانزدهم، عمان در میدان ماجراجوئیهای دریایی و مبارزات مستعمراتی اروپا قرار گرفت.در همان دوران آلبو کرک دریانورد و کاشف معروف پرتقالی از دولت صفویه ...
گربه کوچک من...
در حالی که تنها 196 سال از آغاز تجزیه 3.5میلیون کیلومتر مربع از سرزمین های ایران در شمال و شرق به دست اشغالگران روس و انگلستان میگذرد شواهد نشان میدهند توطئه هایی در کار است که حدود سرزمینی ایران را در دریای شمال و جنوب از این هم محدودتر کند که هدف نهایی این اقدامات میتواند تلاشی برای فراهم آوردن زمینه های فکری و عملی تجزیه ایران تلقی شود بر همین اساس چندی است استفاده از نقشه کشور ایران بدون استفاده از مرزهای خلیج فارس دریای عمان و دریای مازندران دررسانه های مختلف به کار گرفته میشود عدم حساسیت کافی به ترسیم صحیح نقشه ایران سبب شده که حتی برخی نهاد های رسمی و دولتی کشورمان اخیرا در نقشه های مورد استفاده خود به طور کامل نام خلیج فارس را حذف بکنند سفره ۷سین در زیر آبهای نیلگون خلیج همیشه پارس این بی توجهی زنگ خطری برای تمامیت عرضی ومنافع ملی ایران است امروزه نقشه جغرافیایی ایران با فشردگی زیاد تهیه میشود به صورتی که نیمه شمالی دریای مازندران ترسیم نمیشود ویا بخشهایی ازخلیج فارس(کرانه های امارات) در نقشه حذف میشود در حالی که لازم است برای حفظ هویت ملی نام خلیج پارس و دریای مازندران و دریای عمان را درنقشه های رسمی ریاست جمهوری_دولتی_دیپلماتیک و رسانه های گروهی به طور کامل وبا همه مرز های خود درج شود دیروز امروز شاید فردا
سخنی در باب عمان سامانی
همتم بدرقه راه کن ای طایر قدس که دراز است ره مقصد و من نوسفرم حافظ میرزا نورالله عمان سامانی ، این عارف و عاشق اهل بیت عصمت و طهارت، در سال 1258 هجری قمری در سامان دیده به جهان گشود و پس از 64 سال زندگی پر بار و درخشان خود در سال 1322 هجری قمری از دار فانی به دار باقی شتافت. وبه روایتی جسد او را به رسم امانت چندی در مسجد جامع سامان به ودیعه نهاده و پس از مدتی گویا بنا بر وصیت خودش به وادی السلام نجف اشرف انتقال داده اند که روحش قرین رحمت باد... [مهمترین اثر این شاعر عارف گنجینه الاسرار میباشد.] ...تعداد ابیات گنجینه الاسرار عمان سامانی که در بحر رمل مسدس سروده شده است از 825 بیت تا 831 بیت نقل کرده اند... نقل از گلگشتی در گنجینه الاسرار عمان سامانی ، نوشته آقای بهادر محمدی سامانی . ص 1 ابیاتی چند از این اثر عرفانی کیست این پنهان مرا در جان و تن کز زبان من همی گوید سخن این که گوید از لب من راز کیست بنگرید این صاحب آواز کیست در من اینسان خود نمایی میکند ادعای آشنایی میکند کیست این گویا و شنوا در تنم باورم ناید یا رب کین منم متصل تر از همه دوری به من از نگه با چشم و از لب با سخن خوش پریشان با منش گفتارهاست در پریشان گوییش اسرارهاست... پرده ای کاندر برابر داشتند وقت آمد پرده را برداشتند ساقیی با ساغری چون آفتاب آمد و عشق اندر آن ساغر شراب پس ندا داد او نه پنهان بر ملا کاصلا ای باده خواران الصلا همچو این می خوشگوار و صاف نیست ترک این می گفتن از انصاف نیست... هر که این می خورد جهل از کف بهشت گام اول پای کوبد در بهشت... جمله ذرات از جا خاستند ساغری را ز ساقی خواستند... گر چه این می را دو صد مستی بود نیست را سرمایه هستی بود... بر هوای او نفس هر کس کشید یک قدم نا رفته پا واپس کشید... مرد خواهم همتی عالی کند ساغر می را ز می خالی کند... ساقیا لبریز کن ساغر ز می انتظار باده خواران تا به کی تازه مست جور کش را دور کن می به ساغر تا به خط جور کن... شط می را جز شناور بط نیم از حریفان فرودین خط نیم... دیگر از ساقی نشان باقی نبود زانکه میخواره جز ساقی نبود... وه که این مطلب ندارد انتها قصه را سر رشته از کف شد رها وای وای این دل گرانجانی گرفت این فرشته خوی حیوانی گرفت آنکه پنهان بد مرا در تن چه شد آن سخنگوی از زبان من چه شد... من کی ام ؟ گردی ز خاک انگیخته قالبی از آب و از گل ریخته کوزه ای بنهاده در راه صبا ای عجب آبی هدر خاکی هبا من کی ام ؟ موجی ز دریا خواسته قالبی افزوده روحی کاسته... باز گوید رسم عاشق این نبود بلکه این معشوق را آیین نبود چون دل عاشق را قید کرد خود نمایی کرد و دلها صید کرد امتحانشان را ز روی سر خوشی پیش گیرد شیوه عاشق کشی در بیابان جنونشان سر دهد ره به ...
عکس هایی از عمان
سلاله در عمان هتل کرون پلازا در سلاله عمان جنگلهای سلاله در جنوب عمان