روش درست کردن قو با حوله
تزیین کدو حلوایی به شکل گل کوبک
سفره آرایی و میوه آرایی - تزیین میوه - تزیین کدو حلوایی به شکل گل کوبکوسایل مورد نیاز :کدو حلوایی، چاقوی حکاکی ، آب نمکروش کار :کدو را پوست کنده ، تخم آن را بگیرید و آن را 5 دقیقه در آب نمک بگذارید.کدو را مانند پشت لاک پشت گرد کنید.با چاقو دایره ای در وسط کدو ایجاد کرده و دور آن را خالی و گود کنید.روی دایره شیار ایجاد کنید.هشت یا نه گلبرگ دور دایره ایجاد کنید.وسط گلبرگ ها ی ردیف اول را گود کنید.ردیف 5 و 6 را به دلخواه تکرار کنید، سپس گل را در آب سرد بگذارید تا تازه شود.سپس قسمت گردن پرنده را در می آوریم. قسمتی از سیب را که در ابتدا برداشته بودیم، با چاقو به شکل هلال در می آوریم ، تا سر قو درست شود. با خلال سر و گردن را به هم وصل می کنیم.و از پشت بزرگترین لوزی را در قسمت پائین سر پرنده قرار می دهیم. و لوزیهای بعدی را با خلال نصب می کنیم . بالهای پرنده را نیز توسط لوزیهای بزرگ و کوچک با خلال وصل می کنیم.ویرایش و تلخیص: آکاایران
طرح درس پایه اول ابتدایی
مشخصات کلی درس نام پایه : اول ابتدایی موضوع درس : همکاری عنوان درس : تدریس حرف ( قـ ق ) صفحات مورد تدریس : صفحه48 تعداد دانش آموزان : 20 نفر تاریخ اجراء : 20/11/87 نام معلم : صدیقه کریمی ( برات ) نام مدرسه : دبستان بهارآزادی 2 زمان تدریس : 45 دقیقه فهرست مطالب عنوان صفحه مشخصات کلی درس 1 هدف های کلی و جزئی 2 هدف های رفتاری و سه حیطه ی آن 3 ویژگی های عمومی فراگیران 5 فعالیت های تدریس – یادگیری 6 سازمان دهی فعالیت های معلم و دانش آموز 7 فعالیت های مستقل و مشترک معلم و دانش آموز 8 ویژگی های فراگیران 9 خلاصه ای از محتوای درس 10 ارزشیابی تشخیصی 11 سوالات ارزشیابی تشخیصی 12 فعالیت های قبل از شروع تدریس 13 ایجاد انگیزه و مطلع کردن فراگیران از اهداف 14 ارائه درس 15 تحریک یادآوری – ارائه محرک یادگیری 20 راهنمای یادگیری فراخوان عملکرد – بازخورد صحیح 21 سنجش عملکرد 22 دست یابی به یادداری و انتقال فعالیت های مکمل 23 سوالات ارزشیابی تکمیلی 24 چک لیست ارزشیابی توصیفی 25 اهداف 1- تعیین هدف های کلی 2- تعیین هدف های رفتاری زمان هدف های کلی 1- تقویت مهارت زبانی 2- همکاری بین اعضای خانواده ( بالا بردن حس مسوولیت ) 3- یادگیری حرف جدید ق هدف های جزئی ( در سه حیطه ) دانش ، مهارتی ، نگرشی 1- آموزش صدا و نشانه ی قـ ق ( دانش ) 2- تقویت مهارت گوش دادن و سخن گفتن . ( مهارتی ) 3- توجه به نظم موجود در هر خانواده . ( نگرشی ) 4- تشخیص صدای ...
رمان عشق عسلی
رفتم توی اتاقم و سعی کردم خودمو با یه چیزی سرگرم کنم اما نمیتونستم از فکر عسل بیام بیرون..به سمت اتاقش رفتم..-عسل عزیزم درو باز میکنی؟-....-عسلکم باز کن درو منم داداشی..یه کار مهم باهات دارم...-....ترسیدم نکنه بلایی سر خودش آورده باشه آخه عسل هیچوقت طاقت مشکلاتو نداشت یه جورایی ضعیف بود..رفتم تو هال مامانم اونجا بود-مامان عسل جواب نمیده میترسم بلایی سر خودش بیاره-خدا مرگم بده بریم ببینیم بچه ام چش شده..رفتیم در اتاقش هر چی صداش کردیم جواب نداد به هر زحمتی بود قفل رو شکوندم که چی دیدم...وای عسل...فکر کنم قرص خورده بود چون یه جعبه ی خالی قرص کنار دستش بود..-من-عسلم عزیزم چشماتو باز کن...خانومی باز کن چشماتومامانم با دیدن عسل از حال رفت نمیدونستم کدومو بلند کنم با عصبانیت بابا رو صدا زدم -بابا بابا بیا اینجا-کجایی؟چی شده؟-اتاق عسل زود باش بیا..بابا اومد داخل با دیدن مامان و عسل تو اون وضع شکه شد سریع بهش گفتم:-مراقب مامان باشید تا من عسلو برسونم بیمارستانعسلو بغل کردم و بردم تو ماشین نفهمیدم چطور رانندگی کردم و رسیدم به بیمارستان فقط یادمه وقتی به بیمارستان رسیدم یه پرستاری رو صدا کردم تا بیان و عسلو ببرن داخل دکتر رفت بالای سر عسل نمیدونم چقدر گذشت که دکتر اومد بیرون-آقا شما چه نسبتی با بیمار دارین؟-برادرشم-آقای محترم خواهرتون تا مرز مرگ رفت و برگشت خدا خیلی دوستون داشت که خواهرتون برگشت...از خوشحالی نمیدونستم چکار کنم رفتم زنگ زدم به بابا و خبر دادم که حال عسل خوبه و فردا بیان بیمارستان خیلی اصرار کرد که امشب بیان اما من گفتم که مامان باید استراحت کنهصبح روز بعد مامان و بابا اومدن و عسل هم بهوش اومده بود...مامان مدام گریه می کرد و بابا هم عسلو بخاطر این کار دعوا می کرد من که اصلا سمت تختش نرفتم خیلی ازش ناراحت بودم و ممکن بود چیزی بگم که دلش بشکنه....یه مدت گذشت که دکتر اومد و بعد از کلی نصیحت به عسل و مامان و بابا گفت که مرخصه.....خدا رو شکر این موضوع هم بخیر گذشت....رفتیم خونه...مامان به زور به عسل کمی غذا داد و بعد هم اتاقشو خلوت کردن تا استراحت کنه...رفتم سمت اتاقش..-عسل عزیزم خوابی؟-نه داداشی بیدارم چیزی شده؟؟-نه عزیزم فقط خواستم ببینمت.-بیا تو..-رفتم کنارش روی تخت...الهی بمیرم اینقدر گریه کرده بود که زیر چشماش گود شده بود...بغلش کردم خواست دوباره بزنه زیر گریه که با دست اشاره کردم آروم باشه...-عسلکم فکر کردی من میزارم دست رامین به تو برسه؟؟-میخوای چکار کنی؟-هیچی فقط تو عادی رفتار کن تا روز نامزدی...باشه؟؟؟-نه من نمیخوام تا اون موقع تحملش کنم...-خودم یه کاری می کنم که کمتر ببینیش باشه؟؟؟قرار شد به حرفم گوش کنی..-باشه داداشی ...
سکوت شیشه ای
مات به آدم هایی نگاه میکردم که نگاهشون به من خریدارانه بود. سرم به دوران افتاده بود. یوسف رو پشت هاله ای از خاطرات می دیدم. صداش و فریادهاش روز آخر جلوی چشمم زنده بودند. سرش پایین بود و به من که مات وجودش بودم نگاهی نمیکرد. نمیدونستم با هیجانم چطوری مقابله کنم. حس شیرینی توی جونم می جوشید. فکر اینجا رو نکرده بودم . شهره دستم رو کشید و من رو کنار خودش نشوند. هنوز محو حضور یوسف بودم که صدیقه خانم مجلس رو به دست گرفت و گفت:-سالهای ساله که همدیگه رو میشناسیم مستانه با شهره من هیچ فرقی نداره... پسر منم یه عمر غلامی دختر شما رو میکنه... یوسف درس خونده است و میدونم دوست داره مادر بچه هاش تحصیل کرده باشهآقاجون گفت: مستانه منم توی پر قو بزرگ شده... نمیخواستم به این زودی ها شوهرش بدم و باید بگم یوسف رو مثل پسر خودم دوست دارمیوسف بی توجه به بحث ها ساکت نشسته بود. من هم که تازه از شوک اتفاق های افتاده در اومده بودم به حرفهای بقیه گوش میکردم. وقتی به خودم اومدم که همراه یوسف روی تخت توی حیاط نشسته بودیم تا به قول بزرگترها حرف بزنیم و بیشتر آشنا بشیم. یوسف نفس عمیقی کشید و گفت: من به خواست خودم اینجا نیستم و میدونم که شما ها به خواست خودتون نیومدین.... میدونم که میخواین درس بخونین.... اگر از ترس بقیه میخواین جواب مثبت بدین بهتره ندین... بهتره بدونین من کس دیگه ای رو دوست دارم کسی که....دوباره یه نفس عمیق کشید.... حرفهاشو زده بود حالا نوبت من بود با دستم چادرم رو مرتب کردم و تا خواستم حرف بزنم حرفهای یوسف توی روز آخر توی گوشم پیچید. بخار من ، من رو رد میکرد دلم گرفته بود ... بعض توی گلوم بود... گفتم:-من از ترس هیچ کس جواب منفی یا مثبت نمیدم... برخلاف شما من ساکت نمی شینم بقیه برام تصمیم بگیرنکارهامو خودم میکنم ... من با عقل و شعورم شما رو رد یا انتخاب میکنمفکر کنم یوسف از حرفهای من جا خورد... تغییر چهره اش رو به وضوح می دیدم. -مستانه خانم... بهتره بدونین اگه با من زندگی کنید من اون شاهزاده سوار بر اسب رویاهاتون نیستم... من کس دیگه ای رو دوست دارموقتی در مورد افسانه حرف میزد بغض و غم خاصی توی صورتش جا میگرفت چند دقیقه ای به سکوت گذشت... یوسفی که جلوی من نشسته بود با یوسفی که از پشت تلفن می شناختم زمین تا آسمون فرق داشت. دلم میخواست براش افسانه بودم تا مثل قبل باهام برخورد میکرد نه مثل یه سربار یا یه آدم مزاحم-میتونم رو جواب منفی شما حساب کنم؟ هر بهانه ای خواستین بیارین-شما که انقدر خوب دستور میدین چرا انقدر راحت میذارین بقیه براتون تصمیم بگیرن.. خب میرفتین با کسی که دوست داشتین عروسی میکردین-فکر کردین به میل خودم نرفتم یا بقیه نذاشتنبعد تن صداش کم ...
طرح درس فارسی نشانه ق
مشخصات کلی درس نام پایه : اول ابتدایی موضوع درس : همکاری عنوان درس : تدریس حرف ( قـ ق ) صفحات مورد تدریس : صفحه48 تعداد دانش آموزان : تاریخ اجراء : نام معلم : نام مدرسه : زمان تدریس : 45 دقیقه اهداف 1- تعیین هدف های کلی 2- تعیین هدف های رفتاری زمان هدف های کلی 1- تقویت مهارت زبانی 2- همکاری بین اعضای خانواده ( بالا بردن حس مسوولیت ) 3- یادگیری حرف جدید ق هدف های جزئی ( در سه حیطه ) دانش ، مهارتی ، نگرشی 1- آموزش صدا و نشانه ی قـ ق ( دانش ) 2- تقویت مهارت گوش دادن و سخن گفتن . ( مهارتی ) 3- توجه به نظم موجود در هر خانواده . ( نگرشی ) 4- تشخیص صدای قـ ق در اول و وسط و آخر کلمات . ( مهارتی ) 5- توانایی خواندن و نوشتن کلمات با حروف خوانده شده . ( مهارتی ) 6- شناخت نام وسایل آشپزخانه ( دانش ) 7- رعایت نکات ایمنی در استفاده از چاقو و ... ( نگرشی ) 8- آشنایی با مفاهیم سبک ، سنگین ، بزرگ ، کوچک ( دانش ) 9- توجّه به آداب اجتماعی مثل سلام و ... ( نگرشی ) هدف های رفتاری : الف) دانستنی ها ب) مهارت ها ج) نگرش ها هدف های رفتاری الف) دانستنی ها ( حیطه ی شناختی ) 1- کلماتی که داری قـ ق هستند را می خواند . 2- کلماتی که دارای قـ ق هستند را می تواند بنویسد . 3- با کلماتی که دارای قـ ق هستند جمله می سازد . 4- حروفی که در کلمات جابجا هستند مرتب می کند و با آن ها جمله می سازد . 5- کلمات خارج از کتاب را می تواند بخواند . 6- دانشآموز میتواند با کلماتی که اولیا وسط یا آخرشان قـ ق هست مثالبزند. 7- جملات ناقص را با توجه به حرف خوانده شده مرتب می کند . 8- دانش آموز می تواند نام تصویر را بخواند و آن را بنویسد . ب) مهارت ها ( حیطه ی روانی - حرکتی ) 1- حروف قـ ق را از حروف دیگر تشخیص می دهد . 2- با مشاهده تصاویر نام آن ها را بیان می کند . 3- کلماتی که داری حرف قـ ق هستند در یک متن را تشخیص داده و جدا می کند . 4- کلماتیکه دارای قـ ( غیر آخر ) و ق ( آخر ) هستند از هم جدا و طبقه بندی میکند . 5- تفاوت بین فـ ف را با قـ ق بیان می کند . 6- قـ و ق را در جملات جدید بکار می برد . 7- مطالب و آموخته های خود را برای اعضای گروه و دیگران بیان می کند . هدف های رفتاری ج) نگرش ها ( حیطه ی عاطفی ) 1- با گروه خود همکاری می کند . 2- مسوولیت پذیر است . ( کارهای خواسته شده را انجام می دهد . ) 3- آموخته های خود را در زندگی روزمره به کار می برد . 4- نسبت به درس علاقمند است . 5- در تفهیم مطالب به اعضای گروه خود و افراد ضعیف تلاش می کند . ویژگی های عمومی فراگیران الف) سن این دانش آموزان درسن 7 سالگی هستند و نیاز به توجه خاص دارند . ب) از لحاظ اجتماعی در سطح خوبی هستند در ایجاد ارتباط ...