رودخانه ی ماه

  • رودخانه ی ماه(اینم واسه ایساجوووون)

    «رودخانه ماه» درام تاریخی تلویزیونی کره که با نام «ایل جی‌مائه برمی‌گردد» بین مردم شناخته می‌شود، قصد بررسی یک دوره مهم تاریخی این کشور آسیایی را به زبانی اکشن و ماجراجویانه دارد. شمشیربازی و هنرهای رزمی که ۲ مشخصه اصلی سینما و تلویزیون کره جنوبی در ژانر سینمای حادثه‌ای هستند، حرف اصلی و مهم را در این مجموعه می‌زنند. در کنار این حادثه‌پردازی‌های متنوع، سازندگان رودخانه ماه رویدادهای تاریخی را مورد بحث و بررسی قرار می‌دهند و قصه‌ای خانوادگی و دراماتیک را نیز تعریف می‌کنند. فیلمنامه فیلم را ۲ نویسنده پرکار و سرشناس تلویزیونی کره نوشته‌اند. آنها واقعیت‌های تاریخی را با چند قصه خیالی ۲ شخصیت‌ که در عالم واقعیت وجود نداشته‌اند درهم آمیخته‌اند تا مجموعه‌ای پرتنش خلق کنند. رودخانه ماه در ۲۴ اپیزود ۶۰ دقیقه‌ای تولید شد و اولین بار اواخر ژانویه ۲۰۰۹ به روی آنتن رفت. پخش مجموعه تا آوریل همان سال ادامه پیدا کرد و توانست شمار زیادی از تماشاگران تلویزیونی را جذب خود کند. اما رودخانه ماه نتوانست موفقیتی در حد مجموعه «جومونگ» کسب کند. البته سازندگان این مجموعه در فکر رقابت با کاری پرخرج و تاریخی مثل جومونگ نبودند. اما از آنجا که عموم مجموعه‌های درام و اکشن تاریخی چند سال اخیر تلویزیونی در آسیا با این مجموعه پربیننده سنجیده می‌شود، طبیعی است که اهل فن و منتقدان تلویزیونی هم در اظهارات و نقدهای خود به این نکته اشاره کنند. دهقانان آرام نمی‌نشینند رودخانه ماه ۲ کارگردان دارد. هوآنگ‌این‌روئه و کیم‌سو یئونگ ۲۴ اپیزود این مجموعه را با همکاری یکدیگر کارگردانی کرده‌اند و گروهی از بازیگران سرشناس جوان و کهنه‌کار تلویزیون این کشور (همچون جونگ ایل‌وو، یون جین سیو، کیم مین جونگ و جونگ هیو یونگ)‌ در نقش‌های اصلی آن ظاهر شده‌اند. ایل جی مائه شخصیت اصلی قصه مجموعه، دوران کودکی سختی را پشت سر گذاشت. پدر او یکی از ماموران رسمی و عالی‌رتبه دولتی بود، ولی مادرش یک خدمتکار سطح پایین بود. به همین دلیل، بسیاری از اطرافیان، مخالف ازدواج این دو بودند. به منظور حفظ شرافت خانوادگی (منظور خانواده پدری است)‌ افراد فامیل پدری حاضر به پذیرش ایل‌جی‌مائه به عنوان یکی از اعضای خانواده نمی‌شوند و او را طرد می‌کنند. برای همین، او توسط کسان دیگری در نزدیکی درخت زردآلو بزرگ می‌شود. نام او هم در ارتباط با همین درخت است و یکی از شاخه‌های درخت زردآلو به نام ایل‌جی‌مائه است. خانواده‌ای که ایل جی مائه را بزرگ می‌کنند، خانواده‌ای معمولی هستند که در قلمرو سلطنتی کوئینگ زندگی و کار می‌کنند، زمانی ...



  • سریال رودخانه ماه

  • خلاصه‌ سریال رودخانه‌ ماه

    خلاصه‌ سریال رودخانه‌ ماه

    پخش سریال رودخانه ماه ( ایلجیما )- خلاصه داستان سریال رودخانه ماه ( ایلجیما )                               - بازگشت ایلجیما به عبارتی ادامه ی سریال بسیار دیدنی  ایلجیما می باشد که حکایت از مردی جنگجو و البته با قلبی رئوف و مهربان دارد. ایجیما به مانند زورو مردی عدالتخواه و جنگجوست که به حمایت از مردم سطح پایین جامعه می شتابد. او که در کودکی از خانواده رها شده توسط یه زن و شوهر چینی بزرگ می شه و به کره برگردونده می شه تا پدر و مادرش را پیدا کند ...در همین حین با دال ئی آشنا می شه و برای اولین بار تو عمرش عشق را تجربه می کنه ولی دال ئی به طور ناجوانمردانه و غیر عادلانه به مرگ محکوم شده ...ایلجیما تصمیم به نجات دال ئی و گرفتن انتقام اون از مقامات دولتی می گیره...

  • رودخانه

    با راهیان طرح لبیک یا خمینی از شهرستان خوی راهی جبهه شده بودم، ظهر روز سه شنبه مهر ماه، برادر قنبری ( اهل اصفهان) فرمانده گردان آمد و گفت: وسایل‌تون رو جمع کنید و حاضر باشید تا بعد از ظهر برای ادغام با گردان شهادت به اون طرف رودخونه بریم ، ساعت 3 بعد از ظهر، سلاح بر دوش و تجهیزات بسته، بیرون چادر‌ها به‌خط شدیم. فرمانده گردان دستور حرکت داد. چند قدمی که رفتیم، پشیمان شد و گفت: نیم ساعتی همین جا بمونید و استراحت کنید تا من برگردم. تا خواستیم کوله‌پشتی پر از وسایل را باز کنیم و خود‌مان را روی زمین رها کنیم، چند قدمی نرفته، رویش را برگرداند و گفت: زود باشید راه بیفتید. همه دنبال او راه افتادیم. از جاده‌ی آسفالته‌ی سومار و رودخانه‌ی کنار آن گذشتیم. یکی از نیروها دم می‌داد و بقیه در جوابش می‌خواندند. نوحه‌ی زیبایی بود که بعدها فهمیدم تناسب جالبی با آن روز داشت. همه با هم می‌خواندیم: کربلا کربلا ما داریم می آئیم             کربلا کربلا ما داریم می آئیم چادرهای گردان شهادت، در کنار چادرهای گردان «بلال » تیپ عاشورا، آن طرف آب، در محوطه‌ای بسیار باز قرار داشتند. حدود 10 چادر پر از نفرات، کنار هم به چشم می‌خوردند. قبلا وقتی برای شنا به رودخانه می‌رفتیم، با بچه‌های آنها دم‌خور شده بودیم. همواره از اردوگاه آنها بدم می‌آمد. ناخواسته و فقط بر اساس تجربه می‌گفتم: این‌جا طعمه‌ی خوبی برای هواپیماست. حالا که داشتیم به آن‌جا می‌رفتیم، اصلا خوشم نمی‌آمد شیار تنگ میان کوهستان را که به هیچ وجه هواپیماهای دشمن حتی نمی‌توانستند داخل آن را ببینند رها کنم و به محوطه‌ی باز و گسترده‌ی سنگلاخی کنار رودخانه بروم که بهترین مکان برای شیرجه‌ی هواپیماها بود، ولی حالا مجبور بودم. از صبح، هواپیماهای دشمن بیشتر از 6 بار ظاهر شده بودند، اما بر خلاف روزهای دیگر، به هیچ وجه بمباران نکردند؛ ظاهرا فقط به شناسایی و احتمالا عکس‌برداری اکتفا کردند. هر گاه به کنار رودخانه برای آب‌تنی می‌رفتیم و چشمم به چادرهای آن‌جا می‌افتاد، می‌گفتم: یکی نیست به اینا بگه آخه این همه شیار توی این کوهستان هست، ول کردید اومدین توی دشت چادر زدین که بهترین هدف واسه هواپیماها بشین؟ با وجودی که نیمه‌ی اول مهر ماه را می‌گذراندیم، ولی طبق روال همیشه، آب و هوای منطقه‌ی سومار، مثل جنوب گرم بود. بسیاری از بچه‌ها برای فرار از گرما، به آب‌تنی روی آورده بودند؛ همان کاری که خود ما صبح مشغولش بودیم. در یکی از چادرهای لشگرعاشورا، به یاد شهدای‌شان در مرحله‌ی اول عملیات، مجلس نوحه‌خوانی و سینه‌زنی برقرار بود که فقط صدایش بیرون می‌آمد. بچه‌های گردان ...

  • کنار رودخانه ‏ی وحشی

    سلام دوستان گرامي اين نقدي ازمن است بر شعر رودخانه ي وحشي ازشاعر جوان و توانمند كشورمان تهماسبي خراساني كه چندي پيش درهفته نامه ادبي وهنري سيمرغ به چاپ رسيده بود كه حالا در خدمت شما قرار مي گيرد اين هم شما واين هم نقد : دریکی ازروزهای پاییز سال۱۳۹۰دوست عزیزوارجمندم  تهماسبی خراسانی برایم زنگ زد ازطرز حرف زدنش حدس زدم که حتما دسته گلی را به آب داده. بعد ازچند دقیقه صحبت متوجه شدم که حدسم اشتباه نبوده.  او شعری را برایم خواند که عنوان “رودخانه ‏ی وحشی” به خود گرفته بود. به راستی این شعر به قدری وحشی بود که به محض شنیدنش جا خوردم  وسکوتی مرموز تمام وجودم را فرا گرفت. حتا با او حرف زده نتواستم وگوشی را قطع کردم. اوچند روز بعدش این شعر را برایم فرستاد.من هم با ولع تمام ازاول تا آخرش خواندم. هرچه می ‏خواندم عطشم  افزود می ‏گردید. به وادی ‏های نامکشوف سیر می ‏کردم و دریافت ‏های بکر ومتفاوت این شعر به حیرتم می ‏افزود. لذا تصمیم گرفتم که چیزی ‏های درمورد این شعر بنویسم که حالا فرصتش مساعد شده است. دراین نوشتار سعی می ‏کنم که به زیبایی ‏ها وظرافت ‏های خاصی که دراین شعربه نمود رسیده است اشاره ‏ای داشته باشم. غزل مثنویی رودخانه ‏ی وحشی یکی ازدرخشان ‏ترین شعر ‏هایی است که دراین اوخردر بلخ سروده شده است. خواندن از این دست شعر ‏ها بخصوص در این زمان که وضعیت ادبی بلخ دچار آشفتگی و بحران است روزنه ‏ی نوید بخشی است که انسان را امیدوار می ‏کند که ادبیات بلخ با وجود رکود ‏های تلخ ادبی مراحل پویایی وکمال را طی می ‏کند. غزل مثنوی رودخانه ‏ی وحشی یک شعر سیاسی- اجتماعی است که مظلومیت ‏ها ودرد ‏های ملت مظلوم افغانستان را به دوش کشیده می ‏کشد. البته با مهارت ‏های منحصر به فردی که شاعر دراین شعرازخود به مرحله ‏ی اجرا می ‏گذارد. شعر حال وهوای عاشقانه هم دارد و با رویکرد عاشقانه آغاز می ‏شود. این خصوصیت زیبایی شعر را چند برابر می ‏کند. حالا برای نمونه به چند بیت ازاین شعر توجه نمایید : شبیه چشم تو گفتم، دو چشم آهو را وچشم توست، شبیه هری و کابورا قسم به بلخ شریف و ری و بخارا که نمی ‏دهم به ‏یکی باغ؛ دخت خالو را او یک سبد، گل انجیر و سیب و انگورست او خود درخت انارست؛ ناز و شب بو را به روی پیکر وی، پیچ داده کوه و دشت درون سینه ‏ی وی، راست کرده آمو را دوشنبه هست، قرار دلش؛ نمی ‏دانی! خدا به چند دوشنبه کشیده است او را قرار بعدی معشوق، مرو بود اما نمود کج، سوی قن …قندهار ابرو را وقتی انسان این بیت ‏ها را می ‏خواند اصلاً فکر نمی ‏کند که این شعر یک شعرسیاسی-اجتماعی باشد. احساس، عاطفه، عشق، شوریدگی باظرافت ‏ها و زیبایی ...