رادیو سنه

  • خواندنی و دیدنی

    خواندنی و دیدنی

      دکلمه فوق العاده زیبای پرویز پرستویی با نام نیستش نیستشنمی دونم کجاست !چه می کنه !ولی می دونم که ندارمشهیچوقت نخواستم که تورو با چشمات به یاد بیارمنه نمی خواستم که تورو تو گم ترین آرزوهام ببینمنمی خواستم که بی تو به دیوارا بگم : هنوزم دوستت دارم .آخه تو حول و ولای پریشونیهتورو نداشتن تو گیرو داره :” ای بابا دله تو هیچ ، حال اون خوش ! ” ای بی مروت !دیگه دلی می مونه ؟که جونه دله کبوتر بتپهکه با شما از جونه زندگیش بگه ؟بگه که هنوز زندس ؟اگه صدا صدای منهاگه نفس نفسه توبزار که اون خوش غیرتاش بدونن که دلدله باباییدیگه دل نیس ، دیگه دل نمیشهنه دیگه این واسه ما دل نمیشهخب من الانم که دارم همینکارو میکنم!!! یك تاجر آمریكایى نزدیك یك روستاى مكزیكى ایستاده بود كه یك قایق كوچك ماهیگیرى از بغلش رد شد كه توش چند تا ماهى بود! از مكزیكى پرسید:چقدر طول كشید كه این چند تارو بگیرى؟مكزیكى: مدت خیلى كمى! آمریكایى: پس چرا بیشتر صبر نكردى تا بیشتر ماهى گیرت بیاد؟مكزیكى: چون همین تعداد هم براى سیر كردن خانواده‌ام كافیه! آمریكایى: اما بقیه وقتت رو چیكار میكنى؟ مكزیكى: تا دیروقت میخوابم! یك كم ماهیگیرى میكنم!با بچه‌هام بازى میكنم! با زنم خوش میگذرونم! بعد میرم تو دهكده میچرخم! با دوستام شروع میكنیم به گیتار زدن و خوشگذرونى! خلاصه مشغولم با این نوع زندگى!آمریكایى: من توی هاروارد درس خوندم و میتونم كمكت كنم! تو باید بیشتر ماهیگیرى بكنى! اونوقت میتونى با پولش یك قایق بزرگتر بخرى! و با درآمد اون چند تا قایق دیگه هم بعدا اضافه میكنى! اونوقت یك عالمه قایق براى ماهیگیرى دارى! مكزیكى: خب! بعدش چى؟ آمریكایى: بجاى اینكه ماهى‌هارو به واسطه بفروشى اونارو مستقیما به مشتریها میدى و براى خودت كار و بار درست میكنى... بعدش كارخونه راه میندازى و به تولیداتش نظارت میكنى... این دهكده كوچیك رو هم ترك میكنى و میرى مكزیكو سیتى! بعدش لوس آنجلس! و از اونجا هم نیویورك... اونجاس كه دست به كارهاى مهمتر هم میزنى... مكزیكى: اما آقا! اینكار چقدر طول میكشه؟آمریكایى: پانزده تا بیست سال! مكزیكى: اما بعدش چى آقا؟آمریكایى: بهترین قسمت همینه! موقع مناسب كه گیر اومد، میرى و سهام شركتت رو به قیمت خیلى بالا میفروشى! اینكار میلیونها دلار برات عایدى داره! مكزیكى: میلیونها دلار؟؟؟ خب بعدش چى؟آمریكایى: اونوقت بازنشسته میشى! میرى به یك دهكده ساحلى كوچیك! جایى كه میتونى تا دیروقت بخوابى! یك كم ماهیگیرى كنى! با بچه هات بازى كنى ! با زنت خوش باشى! برى دهكده و تا دیروقت با دوستات گیتار بزنى و خوش بگذرونى!!! مکزیکی نگاهی به مرد آمریکایی کرد و ...



  • فولکوریک 2

      آیریلیق آیریلیق یکی از ترانه‌های فولکلور و عامیانه آذربایجان به شمار می‌آید رجب ابراهیمی که در روستای کورعباسلو از توابع اردبیل در آبان ماه ۱۳۱۴ از مادر زاده شد. پس از آشنایی با استاد سلیمی اشعار زیادی  را نوشت . وی آیریلیق را در ۱۳۳۵خورشیدی سرود . آهنگ سازی سحرانگیز این شعر جاودانه  را استاد علی سلیمی که متولد  سال ۱۳۰۱ در باکو و در خانواده‌ای اردبیلی می باشد ، انجام داده است. وی  تا ۱۶ سالگی در باکو زیست و  پس از آن همراه خانواده‌اش به زادگاه پدرش، اردبیل بازگشت. در سال ۱۳۳۲ رهبر ارکستر آزربایجانی رادیو ایران شد و در سال ۱۳۳۸ با همکارش، فاطمه قنادی ازدواج کرد. درسال ۱۳۴۲ ارکستر آزربایجانی رادیو ایران منحل شد ولی علی سلیمی به آهنگ‌سازی ادامه داد. تندیس استاد سلیمی  به عنوان «آهنگساز برجسته شرق» در یونسکو نصب شده‌است. آیریلق اولین بار با  اجرای خانم فاطمه قنادی (همسر استاد سلیمی) از رادیو تبریز پخش گردید و با اجرای رشید بهبودف در باکو شهرت جهانی پیدا کرد.   فیکریندن گئجه لر یاتا بیلمیرمبو فیکری باشیمدان آتا بیلمیرمدئییرم چون سنه چاتا بیلمیرمآیریلیق، آیریلیق، آمان آیریلیقهر بیر دردن اولار یامان آیریلیق

  • هر فردی لیاقت مادرامه شدن ندارد

     هر فردی لیاقت مادرامه شدن ندارد

    در وب سایت خبری تحلیلی چهاردانگه نیوز مطلبی دیدم که تکمیل شده مطلب سال گذشته وب سایت سنه کوه است که در اینجا می توانید ببینید لذا شایسته دیدم جهت بازیابی و احیای سنت نیاکان ما آنرا برای شما عینا باز نشر دهیم: در گذشته که امکانات ارتباطی از جمله رادیو و تلویزیون نبود و مردم مازندران با تیراندازی یا گفتن اذان آغاز سال نو را به همدیگر خبر می دادند. برای لحظه تحویل سال در قدیم سنت خاصی داشتند و با  چیدن سفره هفت سین  همه اعضای خانواده با لباس تمیز و مرتب منتظر لحظه تحویل سال می شدند اما یک نفر با در دست داشتن قرآن ، آب و سبزه به بیرون  اتاق می رفت و پس از لحظه تحویل سال اولین نفری بود که در سال جدید وارد خانه می شد به این فرد شگین یا مادرامه می گفتند.  در روستاهای چهاردانگه برای مادرامه ارزش و اعتبار خاصی قائل بودند و هر فردی لیاقت مادرامه شدن را نداشت اول از همه باید شخص مورد احترام اعضای خانواده بود شخصی که بیشترین توجه و بخت خوب را داشت و معمولا از اعضای خانواده انتخاب می شد .قدیم ترها برای تایید فرد مورد نظر ، بزرگ خانواده نزد ملای محل رفته و تقاضای استخاره می کرد و او نیز با قرآن یا تسبیح استخاره کرده و فردی به عنوان مادرامه پذیرفته می شد. بدی و خوبی اتفاقات طی آن سال معمولا به مادرامه نسبت داده می شد و اگر فرد خوش یمن  و خوش قدم بود سالهای بعد هم شانس مادرامه شدن داشت و اما گاهی پیش می آمد ه یک نفر خوش قدم مادرامه چند خانه و خانواده فامیل و همسایه بود امروزه دیگر نقش مادرامه کم رنگتر شده و برخی بچه های کوچک چند ساله را مادرامه قرار می دهند و یا حتی استخاره ای در کار نیست و زیاد جدی نمی گیرند و دیگر آن سنت های قدیمی کم رنگ شده است.  پس از این که سال نو شد کسی که به عنوان مادرمه انتخاب شده با مجمعی که در آن قرآن، آیینه، آب، سبزه و شاخه‌های سبز جوان قرار دارد وارد خانه می‌شود و اتاق‌ها را آب می‌پاشد قرآن را کنار سفره هفت سین می‌گذارد و شاخه‌های سبز ( درخت آلوچه ) را به این نیت که سال سرسبز و خوش و خرمی برای خانواده است، جلوی در اتاق آویزان یا روی طاقچه اتاق می‌گذارد.  مادر خانه در این روز، غذای عید، سبزی پلو با مرغ یا گوشت تهیه می کند و علاوه بر آن غذایی به عنوان خیرات برای اموات می‌پزند و میان مردم پخش می‌کنند.در غروب شب اول سال به این اعتقاد که چراغ خانه آنها همیشه روشن و نورانی باشد، به سر در خانه‌ها شمع یا شعله آتش آویزان می کنند. تذکر: البته این عکسها نمادی است و در غیر موعد عید باز سازی شده گرفته شد و …  

  • درس اخلاق- حضرت آیت الله ضیاء آبادی

    برنامه: جلسه موعظه و درس اخلاق سخنران: حضرت آیت الله سید محمد ضیاء آبادی زمان: هر هفته شبهای سه شنبه ( دوشنبه شب ها)- بعد از نماز مغرب و عشاء مکان:تهران- میدان قدس- خیابان دربند- خیابان شهید زمانی- جنب کوچه عبدالعظیم غریب- *** برای اطلاع از جلسات حضرت آیت الله ضیاء آبادی و بهره مندی از آرشیو بیانات ایشان به پایگاه اینترنتی موسسه فرهنگی علی بن الحسین علیه السلام مراجعه نمایید***  

  • اشعار فولکولور و معروف آذربایجانی (قارا گیله_ آیریلیق)

    قارا گیله    قارا گیله از معروف ترین ترانه های معاصری می باشد که وارد موسیقی فولکلور آذربایجان شده ، اکثر آذربایجانی ها  حداقل چند بند از این ترانه را حفظ بوده و همواره آنرا زمزمه می کنند. از خوانندگان معروفی که این ترانه را اولین بار اجرا کرده می توان به خانم "ربابه مراداوا" اشاره کرد که با اجرایی فوق العاده  لقب "قارا گیله" را از آن خود کرد.در سال 1968 آهنگساز نابغه آذربایجان "مایسترو نیازی" موسیقی قارا گیله را برای سمفونی ساخت و این آهنگ را جاودانه نمود. نیازی دوران کودکی خود را در تبریز گذرانده بود و بعد ها هم چندین بار به تبریز سفر کرد. نیازی خوب می دانست که قارا گیله از جاودانه های موسیقی آذربایجان  است.  قارا گیله به خاطر اینکه از احساسات عاشقانه  بی پرده سخن می گفت در محیط های عمومی به ندرت اجرا می شد. بعد از سقوط حکومت ملی آذربایجان و ممنوعیت اجرای آهنگ های آذربایجانی ، قارا گیله همراه مهاجرینی که به آذربایجان اون وری رفته بودند در آن سوی آراز طنین انداز شد و با اجرای شوکت علی اکبراوا در رادیو باکو توسط امواج دوباره به سرزمین مادری بازگشت.ممنوعیت این نغمه سحرانگیز عاشقانه و بقیه آهنگ های آذربایجانی بعد از اون هم ادامه داشت و از پخش آن در رادیو و تلویزیون  ممانعت می شد ولی این ممنوعیت ها هرگز باعث فراموشی قارا گیله نشد بطوری هنوز هم این ترانه در عروسی های آذربایجان از محبوب ترینهاست.قارا گیله را  قالیبافان بر سر دار قالی با خود زمزمه کرده و نوای آهنگینش را بر تار و پود قالی می بافند. قارا گیله مجازی از "جانم" ، "عشقم" ، "قلبم" است که متن کامل آن دارای 19 بند بوده و هر بند دارای دو قسمت مجزاست. قسمت اول هر بند دارای صداهای  کشیده و قسمت دوم قالباً همراه با صداهای کوتاه می باشد.متن کامل قارا گیله بعد از جنگ جهانی دوم از طرف انتشارات "چمن آرا"ی تبریز و در قالب کتاب "تصنیف های آذربایجان" منتشر شد. بعد ها پرویز پرویزی در کتابهای "تصنیف های قفقاز و باکو" و "تصنیف های ترکی استانبولی" خود متن کامل این ترانه را به چاپ رساند، ولی هر دو کتاب به علت تیراژ محدود کمیاب بوده و در معدود کتابخانه ای پیدا می شوند. در سال 2001 ژورنالیست مشهور آذربایجانی "رافائل حسین اف" متن کامل قارا گیله را به نقل از کتاب "پرویز پرویزی" در کتاب "میلتین ذره سی" خود انتشار داد.اگرچه قارا گیله برای عاشقان روایتگر  عشق و عاشقی می باشد ولی برای هر مهاجر آذربایجانی درغربت تداعی بخش تبریز و آذربایجان است. مهاجرینی که تبریز را یار و عشق خود می دانند با شعر قارا گیله  از دوری وطن خود گر گرفته و آتش می گیرند. قارا گیله شنونده را هم می خنداند و هم به ...