ده كتاب معماري اثر ويتروويوس

  • چگونگي شکل گيري معماري صنعتي

    چگونگي شکل گيري معماري صنعتي هنر و نسبت آن با تكنولوژي در عصر حاضر انواع گوناگون فراآوردن وتوليد از يكديگر جدا ميشوند و دوتايي هنر و فن پديدار ميگردد. در شرايطي كه دانش به‌مثابه قدرت، خود را چون نوع ويژه‌اي از اراده بر تمامي تفكر بشر چيره مي‌سازد، تفكر «ابزار محور» جاي تفكر «حيات محور» را مي‌گيرد و بدين نحو ، موجوديت انسان به عنوان «ابزار ساز» تا «انديشه ساز»  بر كل داستان بشريت تسري مي‌يابد. حقيقت هنر و تكنولوژي در عصر را  هاديگر با روشن كردن دقت تكنولوژي مدرن در استعاره گشتل نشان داد كه اين خطري است كه عصر ما را در بر گرفته است او مي‌نويسد. بزرگتر‌ين خطر آن است كه تقدير در قالب گشتل دائم شود. اين خطر خود را از دو نظربر ما آشكار مي‌كند: مجردي كه امري نامستور ، ديگر حتي به عنوان شيء هم بشر مطرح نباشد ، بلكه منحصراً همچون منبع ثابتي مي‌شود و نيز در دورن اين بي‌شيئي چيزي جز ناظم ثابت نباشد ، آدمي به پرتگاه مي‌رسد؛ يعني در آستانه كه خود او هم بايد فقط به عنوان تبع ثابت تلقي شود. به اين ترتيب اين توهم شكل ميگيرد كه هر اثر پيش روي خود مي‌بايد فقط به اين اعتبار وجود كه ساخته اوست [... خطر دوم آن است كه ] گشتل كافي را استتار كند كه به منزل پوئسيس امكان مي‌دهد تا حضور يابنده به ظهور درآيد؛ يعني تخنه[...] به اين ترتيب گتشل نه تنها فرآوردن را استتار مي‌كند ، بلكه خود انكشاف من حيث انكشاف را هم استتار مي‌كند و همراه با آن قلرويي راكه در آن ، عدم استتتا ر، يعني حقيقت به وقوع مي‌پيوندد [...] بنابراين آنجا كه گشتل حاكم است خطر به مفهوم دقيق خود وجود دارد اما هر جاخطرهست ، نيرويي منجي نيز مي‌بالد. هايدگر اين نيروي ناجي را چيزي مي‌داند كه از يكسو با ماهيت تكنولوژي مدرن قرابت دارد و از سوي ديگر از بنياد با آن متفاوت است و چنين قلمرويي هنر است. اما آيا هنري كه قادر است تا مارا از خطر تحديد شدن توسط گشتل نجات بخشد هنر به مثابه آرت (art) ؛ يعني آن چيزي است كه ما امروزه از هنرمي شناسيم؟ هايدگر معتقد نيست كه آنچه امروز آثار هنري و زيبايي شناختي (هنر به مثابه بخشي از فعاليت زندگي  فرهنگي) مي‌ناميم بتواند نجات‌بخش ما از سطيره‌ي گشتل باشد. زيرا كه عصر تكنولوژي آثار هنري نيز قدرتشان را در انكشاف «حقيقت» از دست داده‌اند. آنها آثاري شده‌اند كه بايد به طور زيبايي شناختي از آن‌ها لذت برد. در حقيقت در عصرحاضر بين  هنر و حقيقت شكافي پديدار شده است. تصوير انسان از هنر نه آن طرح سنتي نمادين بر پايه بازنمايي كيهان شناختي است ، بلكه نوع جديد از بازنمايي است كه بر آيه تفكر ابزار مدار مدرن قرار دارد و هوركهايمر معتقدند كه: «تعارض ...



  • معماری دیکانستراکشن 2

    معماری دیکانستراکشن 2

    كاربردهاي معمارانه ديديم كه مباحث عمده دريدا به سال 1967 در فرانسه منتشر شد ، مدتي طول كشيد تا ديكانستراكسيون در جهان آنگلوساكسن با آن سنت هاي قوي « تجربه گرايانه » تأثير بگذارد . ولي به سال 1973 سخن و پديده ها و به سال 1976 در باب شناخت دستور زبان و حتي به سال 1978 نوشتار و تفاوت به اين زبان ترجمه شد و انتشار يافت . Hypo Bank a Tavagnacco اما دريدا  مدافعي سرسخت داشت و او پال دمن استاد علوم انساني دانشگاه ييل بود . وي حتي از سال 1971 اين نظر دريدا را به موطن خود ( آمريكا ) برد كه « زبان در درون خود آبستن انتقادي است كه بدان نياز دارد . » معني اين سخت البته اين بود كه نسلي از منتقدان ادبي دانشگاههاي شرق آمريكا ( همان جا كه دانشگاه ييل در آن واقع شده ) كارشان و وجودشان به عنوان نويسندگاني كه درباره نوشتار مي نويسند توجيه پذير مي باشد ! از اين رو ، ديكانستراكسيون جانشين فرساخت گرايي كه ميان روشنفكران مد بود شد – دست كم در ميان دانشگاههاي شرق ايالات متحده – اين مطلب ممكن است آشكار سازد چرا فيليپ جانسن با برقرار ساختن رابطه با ديكانستراكسيون در ميان روشنفكران معمار كوشيد سطح فرهنگي ايشان را اعتلا دهد . اما راستي چه چيز در معماري موجود است كه بتوان آن را وا ساخت يا فرو ريخت؟ معنوي لغوي deconstruct ؟ واسازي متن هاي معماري مگر نه اين است كه ديكانستراكسيون موضوعي ادبي است – و چنان كه دريدا اصرار مي ورزد – سر كارش با متن هاي نوشته است . از اين رو شايد لازم باشد به كند و كاو واسازي متن هاي معماري بپردازيم ، مثلاً از ويترويوس تا لكربوزيه و تا رابرت ونتوري و پس از وي ، تا تناقض گوئي هاي دروني هر متن رادريابيم . ما ممكن است آنها را به محك معيارهايي كه دريدا به دست داده است ( اصل و نسب گرايي ، واژه گرايي ، آوا گرايي و انتتئلژي و جز آنها ) بزنيم و آن ها را واسازيم تا ببينيم چگونه اين معيارها در نوشته هاي معماري نفوذ يافته اند . در روند اين واسازي ، ممكن است به اجزاي تفصيلي نيز بپردازيم – به لگو ها به «تضادهاي دو گانه » به « درك مبتني بر حواس » و يا « مبتني بر دانايي » ، به « معني گر » و «معني شده » ، به « درون » و « برون » ؛ به « مكمل ها » ، به « تأخير انداختن » به « تفاوت » و به تفاوتي كه دريدا از آن صحبت مي كند و جز آنها ، آنها را به مفاهيم معماري ربط دهيم تا ببينيم تا چه اندازه در اين روند ، دريدا ، مانند آنها ، تاب تحمل مي آورد و باقي مي ماند ! چنين كاري را تاكنون غير دريدائيها كرده اند . في المثل ، اين ايده اساسي معماري را در نظر بگيريد : معماري اساساً عبارت است از فضاي داخلي . چنان كه فن دفن نشان مي دهد (1978) چنين فكري ، سابقه ديرين دارد و به تاريخي مدت ها ...

  • نماد شناسی در معماری بناهای آزاد یا فراماسونها ...

    نماد شناسی در معماری بناهای آزاد یا فراماسونها ...

        مفاهیم سری زیادی در این مکان وجود دارد که با بررسی‌های بیشتر می‌توان نمادهای مختلف، ارجاعات نجومی به زحل و دیگر سیارات را مطالعه کرد. هر کسی که آشنا به نمادها باشد، حتی بدون دانستن تاریخ، فلسفه یا باورهای قدیسان آخرالزمان نیز می‌تواند نیت اصلی این کلیسا را با خواندن معانی آثار هنری به کار رفته متوجه شود. واژه "Symbol" در لغت به‌معنای نماد، نشانه، دالّ، نمودگار، نمون، رمز است و در عرف علمی، کد و سمبل نیز برای آن به‌کار می‌رود. این اصطلاح، در حوزه فلسفه زبان، زبان‌شناسی، ارتباط‌شناسی و هنر و ادبیات به‌کار برده می‌شود و اصل آن ریشه در ادبیات نشانه‌شناختی جهان باستان دارد. گذشتگان همواره منابعی غنی از رمزها (نمادها) را در ادبیات خود دربر داشته‌اند و نمادها از اركان اساطیر كهن است؛ بلكه زبان اسطوره، نماد است.اما اصطلاح نشانه و به تبع آن انواع نشانه از جمله نماد (symbol)، برای اولین‌بار توسط چارلز ساندرز پیرس، فیلسوف پراگماتیست آمریکایی و با تقسیم سه‌گانه نشانه توسط او وارد ادبیات علمی دوران مدرن شد و مورد استفاده در علوم گوناگون قرار گرفت. پیرس "نشانه‌ها" را به سه دسته معروف شمایل (Icon) ، نمایه (Index) و نماد (Symbol) تقسیم کرده است. این گفتار به مطالعه نماد با رویکرد ارتباط‌شناختی و به‌عنوان یک واسط (Medium) در انتقال پیام می‌پردازد و از جنبه‌های فلسفی محض و زبان‌شناختی صرف در این‌باره صرف‌نظر می‌کند.در این گزارش به بررسی نمادهای فراماسونری به کار رفته در سه مکان مهم در آمریکا می پردازیم.ساختمان کنگره آمریکاساختمان کنگره آمریکا تنها یک ساختمان دولتی نیست بلکه کانون روحانی ایالات متحده است. ساختمان، هنر، و نماد های این بنا اهمیت زیاد سازمان های مخفی را در شکل دادن قدرتمندترین حکومت جهان آشکار می سازد. در این گزارش به بررسی ساختمان کنگره می پردازیم و ویژگی هایی را که این ساختمان را به مکانی فراماسونی، یا یک هيكل سلیمان آمریکایی، تبدیل میکنند پیدا می کنیم. کنگره آمریکا؛ یکی از نمادهای اصلی قدرت آمریکایک فرد آمریکایی عادی ساختمان کنگره را جایگاه دموکراسی می داند که در آن تصمیمات بزرگ سیاسی گرفته می شوند. افراد كمي هستند كه به عناصر معنوی معماری و نمادین ساختمان که به واقع آن را به معبدی از رازو رمزهای فراماسونی تبدیل می کند توجه نمايند. در پشت همه ماجرا جورج واشنگتن قرار گرفته است، یک فراماسون درجه سی و سوم که "مسیح آمریکایی" خوانده می شد. ساختمان کنگره مفاهیم زیادی در بر داشت که برای افراد عادی ناشناخته بود اما گویا سازندگان اهمیت زیادی برای آن ها قائل بودند: همترازی با اجسام ...