دلنوشته ي زيبا

  • دلنوشته هاي زيبا همراه با عكس

    "عاشق" که میشوی ، همه چیز "بی علت" می شود ... و تمام دنیا "علـت" میشود ، تا "عـشق" را از تو بگیرد ..   ســــه راه بیشتـــــر نــــــداری : بـــــــا مــــــن باشـــــی ؛ یا بــــــا تـــــــــو باشــــــم ، یا توافـــــــق کــــــنیم کـــــه باهــــــم باشیـــــم ...   هر رابطه ای ؛ به هر دلیلی برایت تمام شد ! پی اش را دیگر نگیر هیچ شوک مصنوعی ! آدمها و رابطه های مرده را زنده نمی کند . . .   قله ی قـــاف که سهـــل است، من قـــله ی کــاف و لام و مــیم و نــــون و واو را هم بخـاطرت فـــــتح می کنم ... اما تو با تمـــام مــــردانه گی ات، مـــرد باش ! اگر سـراغ نگاهت را گرفتنــــد بگــو که واگــذار شده ...   بـــــــدترین کـــــــاری که یه نفــــــر می تــــــونه با دلــــــت بکنــــــه اینــــــــه کــــــــه باعــــــــث بشــــــه . . . دیگـــــــــه ذوق نکنــــــی از بــــــودن هیچـــــــکس وفـاداری یک زن زمانی معـلوم میشود که مــردش هــیچ نداشته باشد ... وفـاداری یک مـرد زمانی معـلوم میشود کــه همــه چــیز داشـته باشـد ... "ســـاده" کـه بـاشـی زود "حــل" مـیشـوی مـــیروند ســر وقـت "مـــسالـه" بــعــدی!! بگـــــذار دوستــــــ بمانیم عشق همه چیز را خرابــــــ میکند . . . ! یکــ دوستـتـــ دارمــ ... حتــی ازنـوع شُـل و ولـش ... از جانب تــو .. قـوام مـی بـخشـد ... به وجودت در دلـم . . . کاش بـفهمـی . . .!   مردان در سکوت پیر میشوند و در خاموشی اشک میریزند ... پیاده رو ها را آنقدر میروند تا گم شوند ...  فرصت ديدارت گر چه كم بود ،ولي چشمانت باهمان نيم نگاه دلم را ربود ...   آدمـها ، مثل ِ سایه اند ! ازشـون فــرار کنی ، دنبــالت میدوند ! دنبالشون که بــدویی ، ازت فــرار میکنند !!   احساسم را نمي فروشم؛ . . . حتي به بالاترين بها! . . . ولي . . .  آنگونه كه بخواهم خرج ميكنم . . . .،براي آنهايي كه لايق هستند .   امروز جلوی آینه سه تار موی سفید توی کله ام پیدا کردم اولی اینجا دومی اونجا و سومی همان جایی که یک بار انگشتت را فشار دادی گفتی : "من عاشقتم اینو تو مغزت فرو کن"   دیشب که باران آمد... میخواستم سراغت را بگیرم! اما.. خوب میدانستم این بار هم که پیدایت کنم , باز زیر چتر دیگرانی ... خسته ام از جنس قلابی آدم ها....هی فلانی! راهت را بگیر و برو.... حوالی ما توقف ممنوع است بزرگتر ...



  • دل نوشته ها و متن هاي كوتاه رمانتيك و عاشقانه

    دل نوشته ها و متن هاي كوتاه رمانتيك و عاشقانه

    او همــــ آدم استـ اگـــــــر دوستتــ دارم هـــآیتـ را نشنیـــــده گرفتــــــ غصه نخــــور اگــــر رفتـ گریـــــــه نکن یکــــ روز چشمــــهآی یکــــ نفر عــــآشقش میکند یکـــــ روز معنی کمـــ محلی را می فهمد یکــــــ روز شکستـ ن را درک میکند آن روز می فــــــهمد آه هـآیی که کشیدی از تـــــه ِ تـــــهِ قلبتـــــ بوده! می فهــــمد شکـــــستـ ن یک آدم تــــآوان سنگینی دآرد... زخم های کهنه خیلی وقت است که خوب شده اند... ولی "خوب" با "مثل روز اول" فرق دارد!!! ذهنم مسموم ، خواب هایم آشفته ، خنده هایم فتوشاپی ، درد و دل هایم با دیوار فیس بوک ! میزان همدردی ها هم با لایک !!! نسل من است ، نسل سوخته ی فیس بوک... حالا که پیر شده ام میگویی جوانیت را به پای من نریز..؟؟؟! خطا ...... بزرگترین خطایت این بود که فکر میکردی : من .... برای همیشه صبورم ...!! دارد پاییز می رسد ، انار نیستم که برسم به دست های تو؛ برگم پُر از اضطرابِ افتادن! هزار بار گفتم: حقیقت را نخورانید به آدم...! گاهی تلخ تر از زهرمار است...!! ميشه تنهايي بازي کرد ميشه تنهايي خنديد ميشه تنهايي سفر کرد ولي خيلي سخته تنهايي تنهايي را تحمل کرد!!!! بیشتر آدمای بی احســــاس امــــروز ، احساساتی ترین آدمای دیــــروز هستن ...!!! من بلاخره از اینجا خواهم رفت ! و فرق هم نمی کند ؛ فانوس داشته باشم ، یا نه .... کسی که می گریزد از گم شدن نمی ترسد ... !!! چـقــــدر ســـختــــه منـــطقـــــي فــكر كنــــي وقتــــي .. احــســـاســـاتـــت داره خـــفــت ميـــكنـــه!!!!! ده نفـر یـه آدم و میخـوان ، آدمِ درگیـرِ نفـر یازدهـمــه که نمیخـوادش... عِـلتــ سُقــوط نـــاگهــانــی مـَـن از چِشــمـ هــایـَتــ را.... فَقـــط بـــایـد در جَعبــۀ سیــــاه دِل اتــ جُستجـــو کـــرد. هٍــــی آدم ها... باور کنیــــد می خواهــــم از شمــــا دورترین بمانــم.. . نــــزدیک کـــه می شوید، ســــردی ِ عاطفــــه هایتـــان، وجـــــودم را می لرزاند... محـــــضٍ رضای ِ خــــدا... دور بمــــــانـــید. مدتی ست زیاد حــرف میزنم.... ! امّــا.... . . . . « حــرفم » را نمی زنم ...!! دیگر تمام مجنونهای دنیا برایم ابن السلام هستند... ابن السلام... لعنت به من اگر بعد از این لیلای قصه ای باشم... سبحانک یا لا اله الا انت... انی کنت من الظالمین... خدایا... باز هم به خودم ظلم کردم وقتی باور کردم ماه آسمان شب تار کسی هستم... وقتی که خورشید زندگی اش هنوز طلوع نکرده ... چرا باور کردم چیزی بیش از دوست داشتن عادی هم میتواند وجود داشته باشد ... نه... نه... نه.... عشق وجود ندارد... هرچه است یک دوست داشتن عادی است ... کاملا ...

  • معشوقه ى من

    معشوقه ى من

    با اينكه بعضى كار ها را نبايد انجام داد اما به لذت اش مى ارزد مثل سر كشيدنِ پارچِ آب آن هم در چله ى تابستان و يا فكر كردن به تو وقتى مى دانم معشوقه ى من نيستى!

  • دلنوشته ای برای امام حسین علیه السلام

    دلنوشته ای برای امام حسین علیه السلام

    بسم الله الرحمن الرحيم سلام! سلام بر تو! سلام بر تو اي حسين عزيز! که قدومت حال و هواي نينوا را بهشتي ساخت، و خون پاک و جوشانت ريگ ‏هاي تفتيده‏ ي آن دشت سوزان را با ملکوت و فرشتگان آشنا نمود. سلام بر تو که وجود گرانمايه ‏ات مفهوم هستي است، و نگاه  ژرف و انديشاننده‏ ات، تفسير تابش خورشيد جهان افروز. هان اي پيشواي آگاهي و راستي! دلسوختگان شهادت جانسوز تو را، با قصر ها و حوريان  بهشت، و با درختان و جويبار هاي زيبا و بوستان‏ هاي پرطروات و نعمت‏ هاي رنگارنگ آن چه کار!؟ ما نگاه پر مهر و بشر دوستانه و بزرگوارانه‏ ي تو را - گر چه با گوشه ‏ي چشمي ‏باشد - با کران تا کران هستي هم سودا نمي ‏کنيم. هان اي سرور سر سبز و تناور آزادي و آزادگي! ابروي تو محراب نماز و نيايش ماست؛ و کويت کعبه و عرفات ما. شهادتگاه  الهام بخش تو، زمزم و صفاي ماست؛ و قلتگاه گلرنگت، منا و قربانگاه ما؛ و ما راهيان کوي تو هستيم و زائران و حاجيان عشق تو. هان اي مايه‏ ي روشني چشم پيامبر عدالت و آزادي! ما يتيمان آل محمد يم،که رد راه رسيدن به عدالت و آزادي و حقوق بشر، و نايل آمدن به امنيت مال و جان و آبرو و کرامت انساني، و نيز امنيت خانه و کاشانه‏ ي خويش و همچنين امنيت شغلي و قضايي و فکري، در گذر زمان، بيدادها و حق کشي ‏ها و خشونت ‏ها و تاريک انديشي ‏ها و تعصب‏ هاي کور ناگفتني ديده‏ ايم. بازداشت ‏ها، ربايش ‏ها، زندان ‏ها، دخمه ‏ها و دهليز هاي مرگ را با نام‏ ها و عنوان ‏هاي رنگارنگ، و نشاندار و بي  نشان تجربه کرده‏ ايم؛ و با اين  وصف به بلاي  استبداد و انحصار و زورمداري  و قيم مآبي و بهره ‏وري ابزاري ازدين خدا، «نه!» گفته‏ايم؛ چرا که تو اين ‏ها را به دين شناسان و دين گرايان و دين باوران و دين داران آگاه  و راستين و ستم ناپذير و نوانديش و کمال طلب آموختي، و نداي آزاد منشانه‏ ات را پدر برابر ستم و فريب تا روز رستاخيز طنين افکن ساختي، که: «يا اخي! و الله لو لم يکن في الدنيا ملجا و لا مأوي لما بايعت يزيد....» اگردر کران تا کران گيتي پناهنگاه و نقطه ‏ي امني برايم پيدا نشود، و دست خشنونت و ترور همه جا برسد، و حق امنيت مرا پايمال سازد، باز هم با استبداد هراس انگيز مذهبي بيعت نخواهم کرد. هان اي قلب انسان دوست علي و فاطمه را در سينه! ما يتيمان قرآن و نهج البلاغه ‏ايم که در راه ستم ناپذيري و حاکميت بر سرنوشت خويش در گذر زمان، مسجد و محراب غصب شده، مزرعه‏ي به تاراج رفته، خانه‏ي سوخته، فرق خون چکان، پهلوي شکسته، چهره‏ي کبود، سيماي زرد و مسموم به سم خيانت، سرو بي سر، پيکر بي دست، و سلاخي ‏ها و دشنه آجين ‏شدها ديده‏ايم، بي آن که مرهمي بر زخم عميق و کهنه ...