دانلود سمفونی آفرینش
نقد و بررسی سمفونی شماره.1 بتهوون
وین در سالهای فرجامین قرن هجدهم پایتخت بلامنازع و بی رقیب موسیقی اروپا به شمار می رفت. موسیقی، بخشی حیاتی و جدایی ناپذیر از تار و پود زندگی مردم را تشکیل می داد و در کاخهای مجلل خانواده های اشرافی امپراطوری اتریش _ مجارستان از هنر و هنرمندان به والاترین شیوه ای حمایت می شد و به هنرمندان مجال پدید آوردن عالیترین تحفه های نبوغشان عطا می شد. برخی از اشراف که نسبت به موسیقی علاقه و اخلاص بیشتری داشتند در دستگاه خود دسته ی ارکستری نیز فراهم می آوردند جلسات مهمانی همراه با هنرنمایی دسته ی ارکستر مجلسی مرتباً برگزار و در حکم قسمتی از سرگرمیها و فعالیتهای اجتماعی طبقه مرفه جامعه محسوب می شد. بتهوون از آن زمان که برای دومین بار پا به شهر وین نهاد دیگر تا پایان حیاتش آنجا را جز برای سفرهایی کوتاه ترک نکرد و برای همیشه در آن شهر مستقر شد. شکی نیست که فضا و اقلیم هنری شهر وین در تحول و تکامل قدرت خلاقه ی هرکول وار بتهوون تأثیری فوق العاده داشت. بتهوون در چند سال اولیه ی اقامتش در وین اوقات خود را بیشتر مصروف مطالعات و آموزش هنری و تأمین معاش کرد. از برکت معرفی نامه هایی که کنت والدشتاین در اختیارش گذارده بود، بتهوون در مدت کوتاهی توانست راه خود را به قلب فعالیتهای هنری و موسیقی شهر وین بگشاید. درباره ی رفتار عاری از ظرافت و برخوردهای آمیخته با تند خویی وی روایتهای فراوانی در دست است که بسی از آنها نشانی از واقعیت دارد؛ ولی چنین به نظر می رسد که در عین حال بتهوون از موهبتی قابل تحسین برای نفوذ در دل دیگران و برانگیختن حس احترام آنان نسبت به خود برخوردار بوده است. نجابت و اصالت ذاتی وی که در وقار و مناعت رفتارش متجلی می شد خیلی زود دوستان و علاقه مندانی را به دور وی گرد می آورد و بسیاری از این دوستان تا سالهای متمادی در شمار دوستان و حامیان دلسوری باقی ماندند. بتهوون نخستین بار در مارس 1795، ضمن یک کنسرت خیریه در برابر محافل علاقه مند به موسیقی ظاهر شد. در این کنسرت، کنسرتو پیانویی از ساخته های خویش اجرا کرد که احتمالاً همان کنسرتو پیانو شماره.2 وی در سی بمل ماژور بود. اثری که در زمره ی ساخته های وی طی سالهای 1794 و 1795 ، محسوب می شد. طی پنجسال بعد از آن نخستین کنسرت، بتهوون اوقات خود را به تصنیف آثار جدید، تعلیم پیانو و شاگردانی چند و اجرای کنسرت هایی گذراند و در ضمن سفرهای کوتاه مدتی به شهرهای پراگ، درسدن و برلین کرد که هر کدام در حد خود عرصه ی جالبی برای هنرنمایی آهنگسازان و استادان نوازنده به شمار می آمد. در تاریخ دوم آوریل 1800 ، بود که بتهوون در صدد برآمد نخستین کنسرت خود را در وین به نفع خویش و مرکب از آثار ...
پاییز دوست داشتنی
اینجا کسی پاییز را قدم نمی زند کوه را نمی نگرد در این دیار باران کسی را خیس نمی کند اینجا هنوز زیبایی کشف نشده است عشق مجهول است ▀ هنوز نفهمیده اند که باران همیشه نیست باید دمی به احترامش سکوت کرد باران وسیع ترین سمفونی آفرینش است باید به قطره قطره باران نگاه کرد باران همیشه نیست
چند وجهی بودن خلاقیت . . .
اولین چیزی که در مورد این موضوع به ذهنم خطور کرد این بود که بهتر است به جای خلاقیت در معماری بگوییم خلاقیت در معماری ها یا خلاقیت ها در معماری. به عبارتی معماری از آنجا که در لایه های مختلفی می تواند با زندگی ساکنین شهر ارتباط برقرار کند خلاقیت در معماری نیز نمی تواند دریک لایه یا سطح به معماری سیطره بیابد. معماری یک خانه که در واقع زندگی یک خانواده را تعریف می کند با معماری یک مونومان که شاید ساعاتی چشمان ما را بیازارد یا موجب مباهات یا شرمساری یک ملت شود با معماری یک موزه که چند ساعت از وقت ما را ممکن است در طول سال به خود اختصاص دهد و یا یک بیمارستان که در آنجا به دنیا و از دنیا می رویم متفاوت اند. به عبارت روشن تر از آنجا که در دیدگاه کلاسیک نیز, معماریحاصل ترکیب سه حوزه استحکام , سودمندی و زیبایی (فرم , سازه , عملکرد ) (حکایت , ساختار , آسایش) است خلاقیت نیز می تواند در هر یک از این سه لایه بروز یابد. یه عنوان مثال گاه در معماری سازه بنا به عنوان خلاقانه ترین بخش کار بروز می کند نظیر کارهای کالاتراوا یا پیانو و یا ممکن است فرم حرف اول را بزند نظیر کارهای گهری یا کوربوزیه و یا عملکرد نقش خلاقانه را ایفا کند همچون حل و فصل بهینه پلانهای پیچیده فرودگاه ها و این سه می توانند در یک پروژه نیز به منصه ظهور برسند.علاوه بر این رابطه معماری به عنوان جزئی از اجزا شهر نیز نباید فراموش شود . یعنی این تنها استفاده کنند گان یا مالکین بنا نیستند که باید در محاسبات و رفع نیازهای مختلف زیبایی شناسی و آسایشی لحاظ شوند بلکه سایر ساکنین شهر که ممکن است از وجود یک بنا متاثر شوند نیز باید در نظر گرفته شوند. فرض کنید بناهای یک شهر هر یک به معماران توانا داده شود و هر معمار بنا به ایده ها و کانسپتی که در ذهن دارد به طراحی بپردازد. اگر چه هر یک از این اجزا ممکن است کاملا خلاقانه طراحی شده باشند اما جمع اجزا ممکن است به یک مجموعه بی شکل و بی هویت و فاقد وحدت و خوانایی مورد نیاز در یک محیط شهری منجر شود. به عبارتی خلاقیت در لایه شهر فدای خلاقیت در لایه تک بنا می شود. نمونه اش شهر برازیلیا است که اگر چه تک بنا ها ممکن است نوعی معماری خلاقانه محسوب شوند اما کل شهر به عنوان فضایی برای زندگی , کار و تفریح کسل کننده و فاقد خلاقیت شهرسازانه است. در ملبورن این امر کاملا مشهود است که اگر چه خانه ها همگی از چندین الگوی تکراری و مشخص استفاده می کنند و رنگ سفالهای بام و دیواره ها محدود به چند مورد بیشتر نمی شود اما ماحصل این معماری به نظر تکراری و نه چندان خلاقانه شهری است زیبا و دارای وحدت شکلی و فضایی. به علاوه امروزه دیگر پروژه های معماری محصول ...
حسین جان تو با سمفونی خونین عاشورایت دل تاریخ را عاشقانه شکافته ای
حسین جان، امـــــــــام مهربانم تو با سمفونی خونین عاشورایت دل تاریخ را عاشقانه شکــــافته ای تا عاشقان تو قرن ها عشق و حضورشان را با نام تو برای احیای دین و عدالت ارزانی کنند... مانی
دانلود نمونه سوال املاء و متن املاء نوبت اول
http://s3.picofile.com/file/7634614943/emla_nobate_1.pdf.html
سمفونی پنجم بتهوون _ موومان اول
<?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" /> سمفونی پنجم بتهوون با یکی از مشهورترین موتیف های ریتمیک آثار موسیقی آغاز می شود.موتیفی با الگوی کوتاه_ کوتاه_ کوتاه_کشیده. گفته اند بتهوون این موتیف چهار نتی را با عبارت (سرنوشت بر در می کوبد) تفسیر کرده است. این موتیف بر سراسر موومان اول سیطره دارد و بعدها در ادامه ی سمفونی هم نقش مهمی ایفا می کند. روند حسی کل این سمفونی می تواند چنین نمودی داشته باشد : حرکت از تضاد و ستیز موومان اول در دو مینور به سوی وجد و شادمانی پیروزمندانه موومان فینال در دو ماژور. بتهوون در این سمفونی با به کار گرفتن چندین تکنیک گوناگون چهار موومان متضاد را به گونه ای زیبا در قالبی منسجم و یکپارچه پیوند داده است : موتیف اساسی موومان اول در تم مارش گونه موومان سوم به کار رفته است و تم موومان سوم سوم در فینال به گونه ای دراماتیک گنجانده شده است. همچنین دو موومان آخر با پاساژی رابط به یکدیگر متصل شده اند. نگارش طرح های اولیه ی تم های این سمفونی به سال 1804 باز می گرد اما از 1807 تا 1808 بود که بتهوون به صورت جدی به خلق این سمفونی پرداخت. موومان اول_آلگروی پر قدرت ( از اینجا گوش دهید یا از اینجا گوش دهید ) این موومان موومانی بسیار قدرتمند و پر مایه به فرم سونات است. موتیف آغازگر آن که بتهوون بر اساس آن تنوعی شگرف از ایده های موسیقایی می آفریند ، در تمام موومان حضور دارد. از همان آغاز موومان حسی از تنش و انتظار بر پا می شود. در موتیف آغازی به دنبال سه نت کوتاه و یکسان پرشی پایین رونده به سوی نتی کشیده و پر تعلیق می آید. این ایده قدرتمند دوبار به وسیله ی تمام سازهای زهی که هم صدا می نوازند با قدرت تمام اجرا می شود. در بار دوم موتیف یک پرده بم شده است. بتهوون همزمان با تداوم تم آغازی در تونالیته دو مینور با بسط سریع موتیف اساسی هیجان آغاز موومان را همچنان برقرار نگه می دارد. او انبوهی از تکرار های دگرگون شده ی موتیف را دوشادوش یکدیگر به راه انداخته و اجرای موتیف را به چالاکی میان گستره های صوتی زیر و بم و سازهای گوناگون دست به دست می گرداند. تم دوم در تونالیته می بمل ماژور ایده هایی گوناگون را به شیوه ای دراماتیک با یکدیگر می آمیزد. با آغاز این تم است که نوای هورن بدون همراهی سازهای دیگر شنیده می شود(موتیف هورن). نوایی که موتیف اساسی را به شکلی دگرگون شده ( کوتاه _ کوتاه_ کوتاه_کشیده_کشیده_کشیده) اعلان می کند. موتیف هورن از ورود ملودی لگاتو تازه ای خبر می دهد که کیفیت آرام و آسوده ی آن با تلاطم پیشین در تضاد است. اما حتی در این لحظه ی تغزلی و آرام نیز مجالی برای فراموش کردن موتیف اساسی نیست. غرش خفیف و ...
بتهوون؛ دردانه جهان موسیقی
جشن بتهوون از آن تاریخ تاکنون به ویژه در زمان جنگ جهانی دوم کارش به وقفه های کوتاه مدت کشید ولی باز به همت هنرمندان و بتهوون دوستان سر پا ایستاده و تا امروز خود را نگاه داشته است. امسال جشن بتهوون به مناسبت ۱۹۰ امین سال آفرینش قصیده شادی (سمفونی نهم) پر و پیمان تر از همیشه از ۶ سپتامبر تا ۳ اکتبر در شهر بن برگزار می شود. سولیست ها و گروه های مشهور از سراسر جهان در آن حضور دارند و تمامی آثار بتهوون را اجرا می کنند. این گروه ها نه تنها از کشورهای غربی که از آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین نیز می آیند. حتی ایرانیان نیز نقشی در جشن امسال بتهوون دارند. منوچهر رادین، هنرپیشه قدیمی تئاتر در بخشی از جشن که به گوته مربوط می شود، چند غزل از حافظ را روی صحنه می خواند و بازی می کند. شاید برای نخستین بار باشد که همه سمفونی ها، کنسرتوها، سونات ها و کوارتت های بتهون را می توان در جشنواره ای شنید. واقعا بتهوون به محبوب ترین هنرمند جهان تبدیل شده است. او دردانه موسیقی دیروز و امروز و فرداست. درباره این دردانه بسیار نوشته و گفته اند، ولی شاید هیچ کس چون نویسنده و ناقد اتریشی، هانس وایگل (۱۹۰۸-۱۹۹۱ ) او را در رابطه با زندگی و جامعه تفسیر نکرده باشد. برشی از نوشته هانس وایگل را در زیر می خوانید: دور و بر بتهوون مگرد! سکندری خواهی خورد. یا از سر او می گذری و یا از طریق او به قلمرو سرشار موسیقی راه می یابی. موسیقی یا به سوی او یا از سوی او جاری است. آن چه میان تو و او در قلمرو موسیقی مطلق رخ می دهد، همانی است که میان تو و ریچارد واگنر در محدوده موسیقی دراماتیک اتفاق می افتد. البته این دومی دیرتر. با بتهوون موسیقی می آغازد و با او نیز کنار می گیرد. سترگی او از آغاز تا پایان و از اوج تا اعماق است و هنگامی که تو این از اوج تا اعماق را دریابی، او را خواهی فهمید. و قبل از همه مقام او را در جریان تکامل موسیقی خواهی فهمید. او اجتناب ناپذیر بود. اجتناب ناپذیر همان گونه که بلوغ در زندگی انسان. همان گونه که نبرد تروا. همان گونه که پیدایی آمریکا و همان گونه که طرد آدم از بهشت و بلایای دیگر! بتهوون شناخت خوبی و بدی، زشتی و زیبایی را در موسیقی نیز جاری ساخت. او "پرومته" است با آتش که قهرمانانه به سرزمین موسیقی اعتدال یافته، که قبل از او موجود بوده، راه یافته است. و تو می پرسی پیش از او چه بود؟ موسیقی برای خود، موسیقی بی هدف، موسیقی به عنوان گفتگویی میان آهنگساز و خودش. پیش از بتهوون هیچ قصدی در کار نبود. پیش از بتهوون موسیقی در خدمت نشاط و سرور قدرت ها بود. بیان و پایگاه عبودیت بود برای همگان از خرد و درشت و همراه با رقص بود و موسیقی وسیله و تدبیری بود برای فراگیری ...